back to top
خانهآرشیو گزارش‌ها از سایت قدیمگزارش‌ها و تحلیل‌ها oسیا به سازمان دادن کودتای 28 مرداد 32 اعتراف میکند اما به...

سیا به سازمان دادن کودتای 28 مرداد 32 اعتراف میکند اما به دست داشتن در دو کودتا در ایران و امریکا هرگز! افسران سیا که در کودتا برضد مصدق شرکت داشتند، در 1980، کارتر را هدف براندازی کردند

انقلاب اسلامی: در شصتمین سالگرد کودتای خائنانه 28 مرداد و همزمان با تهدید سوریه به جنگ، دو رشته اسناد در باره کودتای 28 مرداد که رﮊیم ولایت مطلقه فقیه میراث خوار آن و خائن به انقلاب مردم ایران است و نیز نقش امریکا در بکار رفتن اسلحه شیمیائی توسط قشون صدام بر ضد ایران، انتشار یافته اند. گردش روزگار را ببین که همدست رﮊیم عراق در حمله شیمیائی به ایران و کردهای شمال عراق، اینکه سخت انسان دوست شده است و به بهانه بکار رفتن اسلحه شیمیائی در سوریه، حمله نظامی به سوریه را فریضه می خواند:

 

اسنادی که در شصتمین سالگرد کودتای 28 مرداد 32 انتشار یافتند، در آنچه به گزارش ویلبر در باره کودتا مربوط می شود، در حکومت کلینتون انتشار یافته بود. خوانندگان ترجمه آن را در انقلاب اسلامی خوانده اند و می دانند که ما موفق شدیم قسمتهای سانسور شده را نیز از قید سانسور برهانیم. از فهرست کامل کسانی که دستیاران سیا در انجام کودتا بوده اند، نیز، بسیاری را شناسائی کرده ایم. آن زمان، ادعا شد که اسناد کودتا در سیا از بین رفته اند. از گزارش ویلبر، نسخه ای که در شورای امنیت ملی بود، انتشار یافته بود. این بار، سیا همان سند را منتشر کرده است. سندهای منتشره حاکی از آنند که انگلستان اصرار داشته است که نقشش در کودتا، سری بماند.

نخست ترجمه نوشته روبرت پاری را می آوریم که رفتار سیا را در باره کودتای 28 مرداد با رفتارش در باره گروگانگیری و معامله پنهانی برسر به تأخیر انداختن آزادی آنها تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا (= کودتا بر ضد کارتر) مقایسه می کند. خاطرنشان کنیم که بهشتی نیز گفته بود: از گروگانها همچون آتو برضد بنی صدر و کارتر استفاده می کنیم. بدین قرار، گروگانها در دو کودتا بکار رفتند، یکی در امریکا و دیگری در ایران:

 

سیا هم در کودتای 1953 (برضد رهبری نهضت ملی ایران) دست داشت و هم در کودتای 1981 –1980:

 

      روبرت پاری مقاله خود را در 26 اوت 2013، انتشار داده است. نوشته او واجد این نکات هستند:

سیا یک روی سکه را نشان می دهد. اعتراف می کند کودتای 28 مرداد 1332 (18 اوت 1953) را، برضد حکومت مصدق سازمان داده است. اما افزون بر سه دهه است که حاضر نیست مردم امریکا را از فصلهای کلیدی تاریخ خود، آگاه کند و بسا برای همیشه، این فصلها از دید مردم امریکا مخفی بمانند و این مردم ندانند نقش سیا در شکست کارتر در رها کردن گروگانها و شکست او در انتخابات ریاست جمهوری امریکا چه بوده است:

● 6 دهه طول کشیده است تا که سیا رسماً بپذیرد در سال 1953، بر ضد یک حکومت منتخب، در ایران، کودتا کرده است. اما بسا هرگز نپذیرد همین کار را، در 1980،  بر ضد کارتر، رئیس جمهوری امریکا کرده است. توجیه براندازی حکومت مصدق، خطر کمونیسم و توجیه تدارک شکست کارتر نیز، دست بالا را پیدا کردن بلوک کمونیسم در دوران جنگ سرد بود.

     در 1953، حکومت ملی مصدق نفت ایران را ملی کرده و مناطق نفتی را از ید شرکت ب.پ خارج کرده بود. بنا بر اسنادی که سیا در هفته گذشته انتشار داده است، حمله نظامی انگلستان بسود شوروی تمام می شد. در 1980، سخت سرانی که به جنگ سرد تقدم مطلق می بخشیدند، از جمله افسران سیا که توسط حکومت کارتر تصفیه شده بودند، هشدار می دادند که محور شدن حقوق بشر، در سیاست خارجی کارتر، بطور خطرناکی ساده لوحانه است و سودش به شوروی می رسد.

اما میان دو کودتا، تفاوت اساسی وجود داشت: اولی، بنابرگزارش سیا، (با کد  TPAJAX) اقدامی بود که در خارج از امریکا، بمثابه تدبیری در قلمرو سیاست خارجی، با تصویب عالی ترین مقامهای حکومت امریکا انجام می گرفت. نام مقام اولی که دستور اجرای طرح آﮊاکس را داد، دوایت آیزنهاور، رئیس جمهوری امریکا بود.  

      اما خرابکاری در گفتگوهائی که در 1980، کارتر برای رها کردن 52 گروگان امریکائی، با «ایران» انجام می داد، توسط افسران خود سر سیا انجام می گرفت که با ستاد انتخاباتی رونالد ریگان – بوش همدست بودند و بدیهی است خرابکاری را بدون اطلاع کارتر و رئیس وقت سیا، استانسفیلد ترنر، می کردند.

     آن بخش از سیا این خرابکاری را به عمل آورد که مقام افسانه ای سیا، میل کوپلند، آن را، برای من، این سان توصیف کرد: «سیائی در درون سیا»، حلقه مرکزی که قدرتمندترین چهره های سیا آن را تشکیل داده بودند. اینان برآن بودند که نیازهای استراتژیک امریکا را بهتر از رهبران انتخابی تشخیص می دهند. اینان ایده آلهای دموکراتیک امریکا را خطری بزرگ برای امریکا می دانستند. کوپلند، در مصاحبه اش بامن، در 1990،چند ماه پیش از مرگش، گفت: «کارتر واقعا به همه اصولی که ما، در غرب، در باره اش صحبت می کنیم، باور داشت. ساده اندیشی که کارتر است، می پندارد آنچه برای امریکا خوب است برای دیگران نیز خوب استمن گفتم: کارتر آدم احمقی نبود. اما از دید کوپلند، برای امریکا، کارتر بدتر از احمق، او مرد اصول و ارزشها است».

      کوپلند یکی از افسران سیا است که در کودتا بر ضد حکومت مصدق، در 1953، شرکت کرده بود. او گفت او و دیگر افسران سیا که در کودتا برضد مصدق شرکت داشتند، در 1980، کارتر را هدف براندازی کردند. 

 

انقلاب اسلامی: چه جای شگفتی است اگر آنها که در کودتای رضاخانی، شرکت کردند، همانها بودند که در کودتا بر ضد حکومت ملی مصدق و در کودتا بر ضد بنی صدر و انقلاب ایران، در خرداد 60، شرکت کردند. 

 

٭ اقدام برضد کارتر:

 

انتقاد و اعتراض ریگان و دیگر محافظه کاران به کارتر این بود که گذاشت رﮊیم شاه سقوط کند. اجازه داد که ساندینیستها در نیکاراگوا به قدرت برسند و سبب شد که رﮊیمهای ضد کمونیست در امریکای جنوبی و دیگر نقاط سقوط کنند. این کار را با انتقاد رعایت نشدن حقوق بشر توسط این رﮊیمها، بخاطر بکار بردن «گردان های مرگ» و شکنجه برای حذف کردن چپ گرایان می کرد.

     در این میان، در اسرائیل، حکومت در دست حزب لیکود بود و از کارتر بخاطر توافق کمپ دیوید که سبب شد اسرائیل صحرای سینا را به مصر بازگرداند، ناراضی بود. بگین و همکاران نزدیکش این اعلان خطر را دریافت کرده بودند که در صورت تجدید انتخاب، کارتر مجبورشان خواهد کرد سرزمینهای فلسطینی را تخلیه و دولت فلسطینی را به رسمیت بشناسند.

      بنا بر آنچه شرکت کنندگان در ماجرای «اکتبر سورپرایز» و شاهدان وقوع آن نقل کرده اند، در اقدام کثیف برضد کارتر، هم مقامهای ارشد حزب جمهوریخواه (از جمله ﮊرﮊ بوش و ویلیام کیسی) و مقامهای ارشد سیا (که با ریاست جمهوری کارتر موافق نبودند) و شهروندان امریکا متصل به مقامهای سیاسی و  مقامهای اطلاعاتی اسرائیل و بگین، نخست وزیر اسرائیل شرکت داشته اند.

   هدفشان این بود که ایرانی ها را متقاعد کنند 52 گروگان امریکا را پیش از انتخابات ریاست جمهوری امریکا، در 4 نوامبر 1980، رها نگرداند. تا که در نظر مردم امریکا، کارتر آدمی ضعیف و بی کفایت جلوه کند و اقبال انتخاب مجدد به ریاست جمهوری امریکا را بدست نیاورد.  

     همانند کودتای 1953، در عملیات پنهان سال 1980، بر ضد کارتر نیز، انگیزه های قوی وجود داشتند که عملیات پنهانی را توجیه می کردند. کودتا بر ضد مصدق را باید پنهان انجام می گرفت و پنهان می ماند زیرا آشکار شدنش مشروعیت رﮊیم شاه و رﮊیمهای متحد امریکا در منطقه را از بین می برد. در انتخابات ریاست جمهوری سال 1980 امریکا نیز، ستاد انتخاباتی ریگان با رادیکالهای ایرانی صاحب مقام در دولت این کشور – با دستیاری حکومت اسرائیل و برخی اسرائیلی ها همکاری کرد تا مانع از موفقیت کارتر در آزاد کردن گروگانها بگردد. این کار پنهانی انجام گرفت و حزب جمهوریخواه مراقب بود که هیچگاه پرده از سر آن برداشته نشود. زیرا آشکار شدن رابطه حزب جمهوریخواه با سیا و اسرائیل در چنین کاری هم امروز نیز که افزون بر سه دهه از ماجرای اکتبر سورپرایز می گذرد، پذیرفتن آن به مشروعیت ریاست جمهوری ریگان، که نماد جنبش محافظه کاری امریکا است، سخت آسیب می رسند.

 

انقلاب اسلامی: سازش گردانندگان حزب جمهوریخواه امریکا، با پا در میانی اسرائیلی ها، با «رادیکالهای ایرانی»، جمله بهشتی را تا بخواهی شفاف می کند. او گفته بود: از گروگانهای امریکائی برضد کارتر و بنی صدر باید استفاده کرد. استفاده برضد کارتر، معامله ای پنهانی شد که مانع از تجدید انتخاب او گشت. اما از وجود گروگانها چگونه ممکن بود برضد بنی صدر استفاده کرد غیر وارد کردن خمینی در آن سازش پنهانی، در نتیجه، مقابل کردنش با بنی صدر و کودتا؟ چنین شد که، کودتا برضد کارتر در امریکا، همراه شد با کودتا برضد بنی صدر در ایران توسط خمینی و سران حزب جمهوری اسلامی.

 

٭ سرنگون کردن مصدق:

 

در باره کودتای 1953، اسناد سیا که از قید «محرمانه است» رها شده اند تأکید دارند بر این که عملیات آﮊاکس، واپسین عملیات بودند. بعد از آنکه یک رشته عملیات کمتر شدید نتوانستند مصدق را برآن دارند دست از مهار صنعت نفت بردارد. گزارش سیا می گوید: «مصدق مجذوب آرمان ناسیونالیسم گشته است و کارهائی  را می کند که برای مردمش مفید نیستند». استقامت در برابر فشار اقتصادی که امریکا و انگلستان وارد می کنند برای این که  در مورد نفت، نرمش بخرج دهد، از جمله عملیات کمتر شدید بود.     

     حکومت آیزنهاور که با متحدان روسیه شوروی در کره در جنگ بود، براین باور بود که حمله نظامی انگلستان به ایران بسود شوروی تمام می شود و به دسترسی غرب به نفت ایران پایان می بخشد و شوروی از راه تسلط بر ایران و خلیج فارس، بر آبهای گرم دست می یابد

     گزارش می گوید: «خطر بالقوه باز شدن دروازه ایران بروی هجوم روسیه – در زمانی که جنگ سرد در منتهای شدت خویش است – امریکا را ناگزیر کرد طرح آﮊاکس را تهیه و به اجرا بگذارد».

 ● کودتائی که سیا برضد مصدق سازمان داد، شاه را، به مدت یک ربع قرن، بر مسند قدرت نشاند. اما روش سرکوبگرانه او سبب برانگیخته شدن مردم ایران بقصد سرنگون کردن رﮊیم او شد. او که از سرطان رنج می برد، در اوائل سال 1979، ایران را ترک گفت. در ماه های بعد از ترک ایران، دوستان امریکائی او، از جمله داوید راکفلر بانکدار و هانری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق امریکا، نزد کارتر، با موفقیت لابی گری کردند تا که شاه، برای درمان، به امریکا راه داده شود.

      ورود شاه به امریکا در ایران بحران سیاسی ببار آورد. دانشجویان رادیکال سفارت امریکا را اشغال کردند و دیپلماتهای امریکائی را به گروگان گرفتند. 52 از گروگانها سال 1980 را در اسارت بسر بردند. انتخابات ریاست جمهوری امریکا انجام شد و ناتوانی کارتر از آزاد کردنها، اقبال تجدید انتخاب او را کاهش داد و او در انتخابات شکست خورد. گروگانها در 20 ﮊانویه 1981، همان لحظه که ریگان ادای سوگند را به پایان برد و رئیس جمهوری شد، آزاد شدند.

      برغم سوء ظنی که زمان آزادی گروگانها برانگیخت، ماجرا معامله پنهانی اکتبر سورپرایز، به تدریج، از پرده بیرون می افتاد. دو حزب موافق بودند که اکتبر سورپریزایز موضوع تحقیق نگردد و بسا موضوع گفتگو نیز نشود. تکذیب خشمگینانه حزب جمهوری خواه و رفتار خجولانه حزب دموکرات پرده کشیده بر ماجرا را در همان اوائل سال 1980 و تمامه دهه 80 ممکن کرد. در اوائل دهه 90، مجلس نمایندگان کمیسیون تحقیق تشکیل داد و بعد از انتشار گزارش این کمیسیون بود که اسنادهای مورد اعتنای کمیسیون قرار نگرفته، در بایگانی، یافته شدند. سندهای کلیدی نا دیده گرفته شده اند و سندهای کلیدی دیگری به کمیسیون داده نشده اند

باوجود این، واشنگتن حاضر نشد با واقعیت روبرو شود: عناصر ناراضی سیا و اعضای حزب لیکود اسرائیل، با ریگان و بوش و دیگر جمهوریخواهان قدرتمند گروه شدند برای این که کارتر را از کاخ سفید برانند.

 

٭ سیائی در درون سیا:

 

بسا تنها اعتراف، همان است که کوپلند در سال 1990 در مصاحبه با من و در خاطرات خودکرده است وقتی پذیرفت که در درون سیا، سیائی وجود داشت و برضد کارتر کودتا کرد. کوپلند به من گفت: «آنطور که ما وضعیت را می دیدیم، در آن زمان، رقابت میان چپ و راست، میان لیبرالها و محافظه کارها، نبود. رقابت میان خیالبافها با واقع گراها و عمل گراها بود. کارتر خیالباف بود. او، شرافتمندانه، فکر می کرد که باید کار نیک کرد و به محک پی آمدهایش، اقبال خود را آزمود. او آدمی به جد معتقد بود».

در آنچه به بحران ایران مربوط می شد، کوپلند با صاحب وزن های سیا، از جمله، آرشیبالد روزولت و نیز با کیسینجر، در ارتباط بود. این دو از نزدیکان داوید راکفلر بودند. بانک چیس مانهاتان میلیاردها دلار پول ایران را در دوران شاه، اداره می کرد. این همان ثروتی بود که به دنبال سقوط شاه در 1979، ملاهای ایران می خواستند بر آن دست یابند. کوپلند می گفت: «در میان ما بسیار بودند – من و هانری کیسینجر و داوید راکفلر و آرشیبالد روزولت که آن زمان عضو سیا بود – که سخت باور داشتند که ضعف بخرج می دهیم وقتی اشخاصی در ایران و نقاط دیگر جهان به خود اجازه می دهند ما را تحقیر کنند و کاری نمی کنیم». این بود که کوپلند و دوستانش کاری را که در قبال گروگانگیری امریکائیان توسط ایران باید کرد، موضوع بررسی قرار دادند. او بسود رفقای قدیمیش در سیا دراز کرد. او به جیمس آنگلتن، رئیس پیشین ضد جاسوسی در سیا، روی آورد. کوپلند می نویسد: «او که شکارچی مشهور جاسوسان بود، به من گفت، با همکاری موساد اسرائیل، دست کم نیمی از «دانشجویان» گروگانگیر را شناسائی کرده است. حتی نشانی های آنها را در تهران بدست آورده است. او مرا از نوع آدمهائی که این دانشجویان بودند، آگاه کرد. اغلب آنها، بیش از بچه نبودند».

یکی از عوامل اطلاعاتی اسرائیل، جوانی بنام آری بن مناش بود. او مأمور شناسائی افراد در ساخت جدید قدرت در ایران شده بود. او در نوجوانی به اسرائیل مهاجرت کرده بود. نه تنها فارسی را روان صحبت می کرد، بلکه دوستان هم مدرسه ای می داشت که اینک در دیوان سالاری انقلابی روی می آمدند.

     او، در خاطراتش، که در 1992، انتشار داد، برداشت خود را از ابکار کوپلند بدست می دهد. گرچه از دید اسرائیل، کوپلند یک عامل سیا جانبدار اعراب بود و در گذشته، با منافع اسرائیل مخالفت کرده بود، اما بخاطر توانائی هایش در تحلیل، ستایش می شد.

      بن مناش می نویسد: «دیداری میان میلس کوپلند و عوامل اطلاعاتی اسرائیل در خانه ای در جورج تون، واقع در واشنگتن، انجام گرفت. اسرائیلی خوشحال بودند از این که فعالیتهائی برضد کارتر، شرکت پیدا می کنند. داوید کیمچی، رئیس بخش روابط خارجی موساد، عالی مقام ترین اسرائیلی حاضر در این گفتگو بود».

٭ لزوم شکست دادن تحقیر آمیز کارتر:

 

در اینجا، نویسنده از کتاب کیمچی قسمتی را نقل می کند که مربوط می شود به این امر که بگین، نخست وزیر وقت اسرائیل، از قرار و مدار محرمانه ای آگاه می شود میان بگین و سادات که بنا برآن، کارتر برعهده می گرفت اسرائیل را به تخلیه سرزمین های اشغالی فلسطین، در جنگ 1967، از جمله بیت المقدس، وادار کند. بگین بیمناک می شود از این که کارتر برای بار دوم به ریاست جمهوری انتخاب شود و بودن بیم از لابی اسرائیل، حکومت او را ناگزیر از تخلیه سرزمین ها و قبول دولت اسرائیلی کند. نخواهد داشت. کیمچی می نویسد که این طرح، پنهان از اسرائیل، تهیه شده بود و می باید بعنوان سندی بر فریب یک دوست و متحد، در تاریخ ثبت شود. بن مناش نیز می نویسد بگین و دیگر رهبران لیکود کارتر را تحقیر می کردند. بگین از کارتر بدین خاطر که توافق صلح کمپ داوید را به او تحمیل کرده بود، نفرت داشت. این توافق صلح ببار نیاورد و مشکل فلسطین را نیز بردوش اسرائیل گذاشت. افزون بر این، بگین زمان لازم داشت تا که زمین های فلسطینی را، از راه خانه سازیها ضمیمه اسرائیل کند. هرگاه کارتر انتخاب می شد به او این مهلت را نمی داد. این شد که با جمهوریخواه ها برای به شکست کشاندن کوشش کارتر در آزاد کردن گروگانها همدست شد. بن مناش یکی از شاهدان انجام معامله پنهانی برسر گروگانها بود که اکتبر سورپرایز نام گرفت. این معامله با همکاری عوامل سیا و دوایر سری اسرائیل انجام گرفت و هدف از آن، به تأخیر انداختن آزادی گروگانها تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا بود.

 

٭ پرده های پوشاننده اکتبر سورپرایز از پی می درند:

 

اکتبر سورپرایز فصل اول کتاب افتضاح ایران گیت شد. پرده این افتضاح در 1986 درید و دور دوم ریاست جمهوری ریگان را درید. وقتی نوبت به تحقیق در باره فصل اول، یعنی اکتبر سورپرایز در سالهای 1991 و 1992 رسید، جمهوری خواه ها، دیوانه وار از دریده شدن پرده راز این معامله پنهانی، جلوگیری کردند. با آنکه مانع از آن شدند که پرده راز بدرد تا مگر در انتخابات ریاست جمهوری سال 1992، بوش برای بار دوم به ریاست جمهوری برسد، او از بیل کلینتون شکست خورد. و این بتازگی است که به اسنادی دسترسی حاصل می شود که حکومت بوش آنها را در اختیار کمیسیون تحقیق قرار نمی داد. اینک می دانیم او و دستیارانش چسان مانع از دسترسی کمیسیون به این اسناد شده اند.

      برای مثال، لی هامیلتون، عضو مجلس نمایندگان آن زمان که رئیس کمیسیون تحقیق نیز بود، در ﮊوئن گذشته به من گفت: کمیسیون می توانست به نتیجه دیگری برسد گزارش سفارت امریکا در مادرید گویای حضور ویلیام کیسی در مادرید در 1980را در اختیار کمیسیون قرار داده بود. برخی از شاهدان گفته بودند که او به مادرید رفته و با ایرانی فرستاده مقامهای ایرانی دیدار و در باره معامله بر سر به تأخیر انداختن آزادی گروگانها تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا، گفتگو کرده است.

      سفر کیسی به مادرید، در 1980، در مرکز تحقیق کمیسیون تحقیق تحت ریاست هامیلتون قرار داشت. هرگاه کمیسیون بطور مستند می دانست که او به مادرید رفته است، ناگزیر بود بپذیرد که برای به تأخیر انداختن آزادی گروگانها تن به این سفر داده است. کمیسیون به این عذر که سندی وجود ندارد حاکی از سفر کیسی به مادرید، گفت او معامله محرمانه ای نیز انجام نداده است. در ﮊوئن گذشته، در مصاحبه، هامیلتون به من گفت: «ما هیچگونه سندی بدست نیاوردیم که تصدیق کند کیسی این سفر را انجام داده است. کاخ سفید می دانست که ما در باره وقوع یا عدم وقوع این سفر تحقیق می کنیم پس می باید این گزارش سفارت امریکا به وزارت خارجه در باره حضور کیسی در مادرید را در اختیار ما قرار می داد و نداد».

     و در پاسخ این پرسش که اگر کمیسیون آگاه می شد کیسی به مادرید رفته است، آیا نتیجه بی مایه کمیسیون تحقیق را در باره اکتبر سورپرایز تغییر می داد؟ هامیلتون پاسخ داد: آری. زیرا مسئله سفر کیسی به مادرید، در مرکز تحقیق کمیسیون قرار داشت. اگر کاخ سفید می دانست که کیسی به مادرید رفته بوده است، قطعاً می باید ما را از آن آگاه می کرد».

مدرکی که نشان می دهد کاخ سفید می دانسته است کیسی به مادرید سفر کرده بود، در بایگانی کتابخانه بوش، در کلژاستیشن، در تکزاس، قرار داشت و من آن را انتشار دادم.

      سند گزارش سفارت امریکا در مادرید است به وزارت خارجه امریکا است و ادوین ویلیام سون، مشاور حقوقی وزارت خارجه، به چستر پل پلاﮊ، مقام حقوقی کاخ سفید داده شد. این کار در نوامبر 1991، زمانی انجام گرفت که کمیسیون تحقیق کنگره مشغول به کار می شد.

     بنا بر آنچه پلاﮊ در «گزارش اطلاعاتی» مورخ 4 نوامبر 1991، خود نوشته است، ویلیام سون گفته است: در وزارت امور خارجه، از مدارکی که، از لحاظ ادعای اکتبر سورپرایز، بالقوه خطر ساز بود، یکی گزارش سفارت امریکا در مادرید بود که می گفت بیل کیسی بدلایل نامعلوم در مادرید بوده است

در این جا، روبرت پاری گزارشهائی را خاطر نشان می کند (گزارش روسیه در باره اکتبر سورپرایز و…) که سانسور شدند. یعنی کمیسیون، بدون بررسی آنها، گزارش خود را تهیه کرده است. نقش کاخ سفید در ریاست جمهوری بوش این بوده است که نگذارد گزارشها و اسناد، پیش از آن که مدت تحقیق به پایان رسد، در اختیار کمیسیون قرار گیرند.

 

انقلاب اسلامی: اطلاع جدیدی حاصل کرده ایم که، بنا بر آن، مهدی کروبی گفته است دیدار و معامله انجام شده است. اما نه او که برادرش از دست اندرکاران بوده است. دانستنی است که او به روبرت پاری نیز گفته بود: نمی گویم معامله ای انجان نشده است می گویم من داخل در ماجرا نبوده ام

 

٭ تاریخی سراسر دروغ:

 

گرگ و گیتس نیز به افتضاح ایران گیت آلوده بودند. هردو مورد سوءظن قرار گرفتند بخاطر اظهار بی اطلاعی از فروشهای سری اسلحه به ایران در سالهای 1985 و 1986 و تحویل اسلحه به کنتراها که بر ضد دولت ساندینیستها، در نیکاراگوا، شورش کرده بودند.

     بوش که خود رئیس اسبق سیا بود، در باره ایران کنترا، آشکارا دروغ گفت وقتی اصرار ورزید که سقوط هواپیمای حامل اسلحه برای کنتراها، بر فرار نیکاراگوا، کمترین ربطی به حکومت امریکا نداشته است. حال آنکه تحویل اسلحه به کنتراها توسط مأموران دفتر معاون رئیس جمهوری، یعنی خود او، سازمان داده می شدند.

     و، بوش به دروغ گفت که او در حلقه  آنها که درباره ماجرائی تصمیمها را می گرفتند که ایران – کنترا نام گرفت، نبوده است. حال آنکه سندها مسلم کردند که او صاحب نقش اصلی در گرفتن تصمیم ها بوده است.

بنا بر مدارک موجود در کتابخانه بوش، مسلم است که پوشاندن افتضاح اکتبر سوپرایز، اساساً بخشی از کوشش وسیع برای پوشاندن افتضاح ایران گیت بوده بوده است. شخص بوش در پوشاندن هر دو افتضاح و مانع تراشیدن بر سر راه تحقیق، در باره این دو افتضاح، نقش همآهنگ کننده تقلاها را داشته است

      برای مثال، دادستان مستقل تحقیق کننده در باره ایران کنترا، در دسامبر 1992، کشف کرد که دفتر مشاور کاخ سفید در ریاست جمهوری بوش، در دادن یادداشتهای بوش در باره ایران – کنترا را به تأخیر می انداخته است. باآنکه دفتر اصرار ورزید که به تأخیر انداختن عمدی نبوده است، والش نپذیرفت

     افزون بر به تأخیر انداختن تحویل اسناد، حکومت بوش مانور می داد تا که شاهدان اصلی، از دسترس تحقیق کنندگان خارج بمانند. برای مثال، گرگ، به این عنوان که سفیر امریکا در کره جنوبی است، در 1992، برای ادای شهادت در کمیسیون تحقیق، حاضر نشد.

      همانند گیتس و بوش، گرگ در جلسات محرمانه با ایرانی ها در دوران مبارزات انتخاباتی سال 1980، شرکت داشته است. او هم به پرسش اف بی آی و هم به پرسش قاضی مستقل ایران کنترا، در باره نقش خود دروغ گفت. گزارش والش، جلد اول، صفحه 501، او را کسی که به قصد فریب دادن قاضی دروغ گفته است، توصیف می کند.

و چون کمیسیون تحقیق در باره اکتبر سورپرایز از گرگ خواست به پرسشهایش پاسخ گوید، گرگ راه طفره را یافت و حاضر نشد به پرسشها پاسخ گوید. در این جا، نویسنده تلگراف گرگ را به وزارت خارجه امریکا نقل می کند. او عدم امکان حضور خود را توجیه می کند. او با دستیاری کاخ سفید، این دست و آن دست می کند تا مهلت تحقیق به سر می رسد.

     وقتی از هامیلتون در این باره پرسیدم، او گفت: در تحقیق های کنگره، به تأخیر انداختن شهادت، تاکتیکی است که عموماً بکار می رود. حکومت بوش می دانست که مهلتی که کنگره به کمیسیون داده بود، تا ﮊانویه 1993 است، پس حاضر نشدن به موقع شهود در کمیسیون، کار تحقیق را لنگ می کرد

     پایان مهلت وقتی بیشترین اهمیت را یافت که مدارک مجرمیت جمهوریخواه ها، در جریان ماه دسامبر 1992، در اختیار کمیسیون قرار گرفتند. کمیسیون زمان رسیدگی به این مدارک را نداشت.

      با این حال، در ماههای آخر تحقیق، مدارک جدید، که بایکدیگر خوانائی داشتند، پرده هائی را هم که هنوز اکتبر سورپرایز را می پوشاندند، دریدند. معلوم کردند که خرابکاری در گفتگوهای کارتر برای آزاد کردن گروگانها، یک فصل، فصلی اصیل اما تاریک از تاریخ سیاسی امریکا است.

 

انقلاب اسلامی: در آنچه به ایران مربوط می شود، با توجه به پی آمدهای گروگانگیری و اکتوبر سورپرایز، جنگ و کودتا و کشتار استعدادها و فراری دادن آنها و استقرار استبداد جنایت و خیانت و فساد پیشه ولایت مطلقه فقیه، گروگانگیری و معامله های پنهانی، بسیار بیشتر از یک فصل تاریک، که تاریخ خیانت و جنایت به انقلاب و ایران و اسلام و عامل بازدارنده ایرانیان از رشد و حاکم شدن مافیاهای نظامی – مالی بر کشور است.

     از آنجا که گزارش ویلبر را در موقع خود ترجمه و انتشار داده ایم و در نوشته پاری نکات جالبی از سندهای منتشره استخراج و نقل شده اند، بررسی محتوای اسناد سیا را به بعد می گذاریم و، در مقام رعایت اقتضای روز، به اسناد در باره کمک سیا به رﮊیم صدام در جنگ شیمائی بر ضد ایران، می پردازیم. همان امریکا، امروز، خود می گوید رﮊیم اسد سلاح شیمیائی بکار برده است و باید تنبیه شود:

انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۳۶ از ۱۸ تا ۳۱ شهریور ۱۳۹۲

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید