محسن فروغی ، در مورد دلیل انتخاب فروغی به وزارت جنگ میگوید:
« روزی که پدرم در بارهی استعفاء و کنارهگیری از ریاست دولت با [ رضا ] شاه به مذاکره پرداخت، تقاضایش این بود که به وی اجازه داده شود به اتّفاق فرزندان خود به اروپا برود و چند ماهی وضع تحصیلی ما را سرپرستی کند. ولی رضاشاه با کنارهگیری مطلق او موافقت نکرد و پدرم معاذیری از قبیل خستگی و بیماری آورده بود، و سرانجام رضاشاه به او گفته بود کاری به تو محوّل خواهم کرد که حقوق و مزایا و امتیازات مال تو باشد ولی زحمت آن مال من. سیمای نجیب ایشان [فروغی] که مشحون از حجب و حیا بود گلگون میگردد و لحظهای بعد رضاشاه میگوید: آقای ذکاءالملک، سمت شما در کابینهی جدید، وزارت جنگ است. حقوق و مزایا مال شما، اداره کردن وزارتخانه با من».(75)
در کابینۀ مستوفی، پستهای وزارت مالیه و امور خارجه ـ به ترتیب ـ به وثوقالدوله (عاقد قرارداد 1919) و تقیزاده (یکی از مخالفین طرح خلع قاجار) واگذار شده بود، که تقیزاده از پذیرش آن امتناع کرد .
مستوفی، در جریان اخذ رأی اعتماد از مجلس، با مخالفت مصدّق نسبت به صلاحیت وثوقالدوله و فروغی رو به رو شد.
اعتراض مصدّق « نسبت به وثوقالدوله، برای تصویب قرارداد 9 اوت 1919 (قرارداد تحتالحمایگی ایران) و نسبت به فروغی، برای تصویب دعاوی [مالی] دولت انگلیس»(76) بود. امّا، با نگاهی به متن سخنرانی مصدّق خواهیم دید که اعتراض او به صلاحیت این دو وزیر، بیشتر بهانهای بود تا نسبت به «حکومت نظامی، سانسور مطبوعات و نبود آزادی اجتماعات و…»، در آغاز سلطنت رضاشاه انتقاد کند و در مورد عوارض ناشی از ادامهی این روند هشدار دهد .
مصدّق، در بخشی از این سخنرانی میگوید:
«حکومت نظامی و سانسور مطبوعات، نبودن آزادی اجتماعات که بهترین وسایل احتناق است به خود صورت عادی گرفته است… قبل از تشکیل کابینه و مجلس، آقای رئیسالوزرا [مستوفیالممالک] میفرمودند کار را فقط برای اجرای قانون میکند، ولی با کمال تأسّف میبینیم که آن چه فرمودند فراموش شده است و متابعت شخصی مثل ایشان از این رژیم [رضاشاه] ما را بینهایت نسبت به آتیه مأیوس مینماید».(77)
مستوفیالممالک ـ پس از سه بار ترمیم کابینه ـ در تاریخ 9 خرداد 1306 استعفاء داد . «رضاشاه عدهای از نمایندگان مجلس را به قصر خود دعوت نموده و برای انتخاب رئیسالوزرا نظر آنها را استعلام کرد. نمایندگان پیشنهاد کردند، مهدیقلی خان هدایت مخبرالسلطنه، زمام امور را در دست بگیرد.(78)
با انتخاب مخبرالسلطنه به ریاست وزرا ، فروغی از پست وزارت جنگ مستعفی شد و در 15 تیرماه 1306 برای رفع اختلافات مرزی بین ایران و ترکیه، به سِمَت سفیر کبیر ایران در آن کشور برگزیده شد.
نصرالله انتظام براین باور است که انتخاب فروغی، به این مقام کاملاً حساب شده بود. در واقع ، کاردانی و لیاقتی که فروغی ( در زمان رئیس الوزرایی ) برای تحقّق و امضاء «عهدنامۀ دفاعی و مودّت» با ترکیه از خود نشان داده بود ، همینطور کارآیی جاذبه های ادبی و شخصیتی او ( در جلب دوستی ممدوح شوکت بیک، سفیر کبیر ترکیه در ایران ) در این انتخاب دخیل بود :
«… وقتی که ما مشغول تنظیم پروتکل و پاکنویس مسوّدهی عهدنامه [دفاعی و دوستی] بودیم، فروغی و ممدوح شوکت بیک [سفیرکبیر ترکیه] گرم صحبت و شعر خواندن بودند. علاقهی سفیرکبیر ترکیه [به شعر و ادب فارسی] بیشتر فروغی را به شوق آورده بود. [از این رو] از هر طرف شعری میخواند. اتّفاقأ موقع امضاء [ قرارداد] که رسید، غافل از این که در همچو موقعی صحبت از بیوفایی دنیا، بیمورد است [فروغی] این بیت را که به هیچوجه مناسب با آن مراسم نبود، خواند:
به جز از عشق ، که اسباب سرافرازی بود
آن چه گفتیم و شنیدم همه بازی بود
…چون بعد از رفتن ممدوح شوکت بیک، روابط ایران و ترکیه تیره شده بود و شاه علاقهی خاصّی به بهبود روابط نشان میداد، برای اثبات حسننیت خود و جلب اعتماد زعمای ترکیه، فروغی را به سمت سفیرکبیر فوقالعاده اعزام داشت و ریاست هیئت نمایندگی ایران در جامعهی ملل را هم به او سپرد»(79). فروغی، در همین دوره به ریاست جامعهی ملل برگزیده شد.
فرزانگی، جامعیّت علمی ـ ادبی و شخصیت تأثیرگذار فروغی، احساس مشترکی از احترام و دوستی در رجال آن زمان ترکیه (به خصوص در مصطفی کمال آتاتورک و عصمت اینونو) نسبت به او برانگیخت ؛ و این همه، نه تنها پشتوانهای شد برای حلّ اختلافات مرزی بین ایران و ترکیه، بلکه روابط دوستانه بین دو کشور را به سطحی رساند، که آتاتورک از رضاشاه، برای دیداری دوستانه از ترکیه دعوت کرد.
مهندس محسن فروغی، از قول پدرش محمّدعلی فروغی نقل میکند:
«وقتی من [ محمّد علی فروغی ] نمایندهی اوّل ایران در جامعهی ملل شدم و به کشور سوئیس رفتم، آتاتورک به کلیهی سفرا و وزرای مختار مقیم آنکارا گفته بود “بزرگترین شخصیتی که در این مجمع عضویت دارد، فروغی سفیر ایران است. من تاکنون مردی به این جامعی و وطنپرستی و مطّلعی ندیدم. کاش مملکت من هم یک فروغی داشت”. شاید همین اظهارنظر آتاتورک باعث شد من ، در جامعهی ملل به ریاست انتخاب شوم.(80)
فروغی، در فروردین ماه 1309 به ایران بازگشت و پس از مطالعه و بررسیهای لازم، وزارتخانۀ«فوائد عامّه و تجارت» را به دو وزارتخانه تازه تأسیس ، به نامهای «اقتصاد ملّی» و «طرق و شوارع» تقسیم کرد؛ سرپرستی «اقتصاد ملّی» را ( که میبایست به امور تجارت، کشاورزی و صنعت بپردازد) خود به عهده گرفت و ادارهی وزارت «طرق و شوارع»، یا همان وزارت راه را، به تقیزاده محوّل کرد.
در اردیبهشتماه همان سال (در همان کابینهی مخبرالسلطنه هدایت)، مسئولیت وزارت امور خارجه هم به فروغی واگذار شد. فروغی، اگرچه ( در آغاز ) امور ِ هر دو وزارتخانهی (امورخارجه و اقتصاد ملّی) را خود سامان میداد، اما پس از مدّتی سرپرستی وزارت اقتصاد ملّی را به ادیبالسلطنه سمیعی واگذار کرد.
این باور ، در میان برخی محقّقین وجود دارد که در زمان رئیسالوزرایی حاج مخبرالسلطنه هدایت، فروغی (وزیر امورخارجه) و تقیزاده (وزیر مالیه) در اتّحاد عمل با تیمورتاش (وزیر دربار رضاشاه)، عملاً اختیار همهی امور دولت را در دست داشتند و رئیس دولت، تنها تماشاگر گذران امور بود. حاج مخبرالسلطنه هدایت ـ خود ـ به مواردی از این دست اشاره دارد :
« کارخانهی قندسازی : فروغی در وزارت فواید عامّه [ مصطفی ] فاتح را به اروپا فرستاد که در اطراف کارخانجات افزارسازی مطالعه به عمل بیاورد… [که] سبب تأخیر شد. شرحی از دفتر مخصوص به من نوشته شد که علّت تأخیر خرید کارخانه چیست؟… به هر جهت جوابی دادم که ، وزرا مستقیماً با شاه مذاکره میکنند. فقط راپورتی به هیئت ما میآورند که: “به عرض رساندم. تصویب فرمودند”. من [ مخبرالسلطنه هدایت ] پس از رفتن فاتح، از مسافرت و قصد او مطّلع شدم…».(81)
« چراغ برق و تهران : در تابستان 1310، تیمورتاش به اتّفاق داور و حسینخان، یار آشنای من در قلهک، با نمایندهی کمپانی بلژیکی نشستند و قراردادی برای چراغ برق تهران تنظیم کردند. سَرِ شبی، تیمورتاش قرارداد را آورد به هیئت که نخوانده ، [اینگونه] پاراف شود که: “به عرض رسیده تصویب فرمودند” (فورمول رایج). مسئله قدری بیرویه به نظر آمد. به داور گفتم، من که نمیدانم در این قرارداد چه نوشته شده است. شما میدانید، باید اوّل شما پاراف کنید. من به اعتماد شما پاراف خواهم کرد. و چنین کردیم. پس از توقیف تیمورتاش، فروغی، وزیر خارجه، امتیازنامه را آورد، که من آن را نپسندیدم… گفتم، من امضاء نمیکنم. ولو استعفاء کنم… داور عنوان استعفای مرا شنیده بود. گفت در امری که رئیس استعفاء بدهد، وزرا چگونه امضاء خواهند کرد. فروغی گفت، به عرض [شاه] رساندم. فرمودند، خودم میآیم هیئت [دولت و] میگویم چه باید کرد. دیدم فروغی لابد به نفع کمپانی صحبت کرده است و من در هیئت [دولت] باید محاجّه کنم… صبح چهارشنبه شرفیاب شدم [شاه] فرمودند چیست؟ عرض کردم، شرفیاب شدم شاید فرمایشی باشد. با قدری تشدّد فرمودند، من عرضی ندارم. گفتم، من عرض دارم. فرمودند چیست؟… »(82)
باور ِ دیگر میگوید که ، « با تعیین تقیزاده، به عنوان وزیر مالیه ( در مرداد 1309) فروغی و تقیزاده که دوست و محرم یکدیگر بودند، عملاً اختیار دولت را به دست خود گرفتند و از این تاریخ به بعد از قدرت تیمورتاش ـ وزیر دربار رضاشاه ـ که تا آن موقع مافوق دولت و ّفعال مایشاء در ایجاد سوءظن و بدبینی در رضاشاه نسبت به تیمورتاش و سقوط او نقش عمدهای ایجاد میکردند». (83)
به رغم این، تقیزاده در کتاب «زندگی طوفانی» ، با تأکید بر نزدیکی ( یا به قول خودش ) « َسر و ِسر» فروغی با رضاشاه، می کوشد ، تا در هر دو مورد ( سقوط تیمورتاش و تمدید قرارداد دارسی) از خود سلب مسئولیت کند :
« رضاشاه ، با مرحوم فروغی خصوصیتی داشت که با هیچ یک از وزراء و رجال مملکت، آن خصوصیت را نداشت. غالباً افکار و نیّت خود را با آن مرحوم در میان میگذاشت. در قضیهی لغوامتیاز دارسی هم پیش از آن که پروندهی نفت را توی بخاری بیندازد، فروغی را خواسته بود و محرمانه به او گفته بود: امروز میآیم به جلسهی هیئت دولت و یک تشدّدی به تمام وزراء میکنم. به خود تو هم بد خواهم گفت، ولی آن را به دل نگیر. این جریان را خودت محرمانه به تقیزاده بگو که او هم پیشاپیش با خبر باشد. بعد که فروغی مرخص میشود و میخواهد از اطاق بیرون بیاید، دوباره از پشت سر صدایش میزند و میگوید : به تقیزاده هم نگو… صحنهسازی به همان نحو که قبلاً به اطلاع فروغی رسیده بود اجراء شد… سوءظن شاه نسبت به تیمورتاش مثل مرض بود. دایماً حرف میزد. به پیشخدمت هم که چای میآورد، میگفت. فروغی، دل به دلش میداد. به من هم میگفت. من جواب نمیدادم… [رضاشاه] گفت، چه طور میشود آدم این قدر بیشرف میشود؟ جواب ندادم . حوصلهاش سر رفت. به من گفت، شما چه میگویید؟ گفتم، هرچه بود از اوّل همین طور بود دیگر».(85)
با عزل و سپس قتل تیمورتاش، حضور فروغی در عرصه ی امور اجرایی کشور پررنگ تر شد . در جریان تنظیم قرارداد جدید ِ نفت (الغاء و سپس تمدید قرارداد دارسی) گرچه فروغی، تقیزاده و داور، طرفهای مذاکره با سرجان کدمن ( رئیس هیئت مدیره شرکت نفت انگلیس و ایران) بودند، اما چرخش کار، تا پیش از دخالت مستقیم رضاشاه، عمدتاً به دست فروغی بود.
هرچند در این مجال تنگ، جای پرداختن به جریان «تمدید قرارداد دارسی» نیست. اما، حیف است که به نقش فروغی در این ماجرا اشاره ای نشود .
پس از آن که تصمیم دولت ایران، مبنی بر لغو امتیازنامهی دارسی، به نمایندۀ شرکت انگلیس و ایران ابلاغ شد، «جکسن» ـ مدیر شرکت نفت در تهران ـ نامهی تهدیدآمیزی برای تقیزاده (وزیر «مالیه» وقت ایران ) میفرستد. از پسِ ِ پاسخِ دندان شکن تقیزاده ( به مدیر عامل شرکت نفت) دولت انگلیس مستقیماً وارد ماجرا میشود و از طریق وزیر مختار انگلیس نامهای به این مضمون، برای فروغی ( وزیر امور خارجه ) میفرستد که اگر دولت ایران برای حلّ و فصل مسالمتآمیز مسئله، با شرکت نفت وارد مذاکره نشود، دولت انگلستان در اتّخاذ هرگونه تصمیم قانونی برای حفظ حقوق مسلّم خود درنگ نخواهد کرد. فروغی، در دو یادداشتِ متین و مستدل( پس از ذکر این واقعیت که در هنگام انعقاد قرارداد، « نه تنها امتیاز دهندگان از سعادت کشور غافل بودند، بلکه گیرندگان امتیاز نیز از غفلت مصادر امور بهرهبرداری کرده و برای کسب این امتیاز از هیچگونه ارعاب و زوری فروگذاری نکردند»86 ) به زعمای دولت انگلیس تذکّر میدهد که در صورت ادامهی تهدید، ایران برای دفاع از حقوق مشروعاش، به شورای جامعهی ملل شکایت خواهد برد.
تقیزاده، درپاسخ به انتقادات برخی نمایندگان مجلس پانزدهم ( بابت نقش او در تمدید قرارداد دارسی ) به همین معنی اشاره میکند:
«… ترتیب الغای [قرارداد دارسی] آنطور ناگهانی و بدون مطالعه [از سوی رضاشاه] باعث زحماتی شد که امتیاز جدید با موادّ نامطلوب آن، محصول آن است. موضوع منجر به شکایت ِ کمپانی و حمایت دولت انگلیس از او و تقاضای حَکَمیّت لاهه و تهدید از طرف ایران به شکایت از انگلستان به جامعهی ملل و قبول آنها ، منجر به مراجعهی امر به جامعهی ملل و رفتن آقایان علاء و داور به ژنو شد. تا اینجا ، کار با وزارت امور خارجه و اقدامات به وسیلهی مرحوم فروغی به عمل میآمد. در جامعهی ملل کار به جایی نرسید… مذاکره در تهران با مأموریت ِ… مرحوم فروغی، مرحوم داور و آقای علاء و این جانب جریان یافت. پس از چند هفته مذاکره، توافقی در شرایط کار حاصل نشد… وقتی که حضرات از توافق با مأمورین واسطهی مذاکرات مأیوس شدند، عزم عودت کردند و به شاه هم گفتند. در این وقت بود که وی [رضا شاه] ظاهراً از عاقبت کار اندیشناک شد و عزم برمیانه گرفتن و سعی در کنار آمدن با حضرات کرد…».(87)
در 29 شهریور 1312، با فرمانی از سوی رضاشاه، حاج مخبرالسلطنه هدایت مُکَلَف به استعفاء شد و فروغی( با حفظ مسئولیت در وزارت امورخارجه) به تشکیل کابینه مبادرت کرد. تقیزاده ( که در کابینهی مخبرالسلطنه هدایت عهده دار وزارت مالیه بود ) کنار گذاشته شد و علیاکبر داور به جای او مسئولیت این وزارتخانه را به عهده گرفت.
مخبرالسلطنه هدایت ، برآن است که علّت کنارگذاشته شدن تقیزاده (از سوی رضاشاه) پایبندی ِ تقی زاده به اصول و پیشبُرد کارها از مجرای قانونی بود:
«[رضا شاه] از تقیزاده به دو جهت دلتنگ بود. یکی آن که تقیزاده فرمایشی که میشد، اگر محتاج بود به مجلس میبرد و قانونی میکرد… نوبتی ، در موقع شرفیابی، وکلاء اشاره کرده بودند که تقیزاده در هر وزارتخانه دزدی گذارده است. مقصود محاسبین بود که از طرف مالیه در وزارخانهها مأمور بودند و مطلوب نبود… از وزرایی که در این دوره بر کارِ خود سوار بودند و جدّی عمل میکردند تقیزاده بود و داور، که رعایت قانون و حسن جریان را به حسن وجه میکردند».(88 )
ابراهیم خواجه نوری هم، با دلایلی مشابه، به جا به جایی مذکور در وزارت مالیه اشاره دارد:
« پس از این که آقای تقیزاده در اواخر وزارتش در دارایی، زیر بار زیاد کردن مالیات و فروختن خالصه نرفت و کلمهی خطرناک “نمیشود” را گفت، طبیعتاً از کار افتاد و داور از وزارت دادگستری به وزارت دارایی رفت.(89)
دوّمین دوره ی رئیسالوزرایی فروغی (که تا آذر ماه 1314 ادامه یافت) با حوادث و رویدادهای بسیاری همراه بود. تیمورتاش (وزیر دربار مقتدررضاشاه) سردار اسعد بختیاری (وزیر جنگ فروغی) و اسدی (نایبالتولیه آستان قدس و پدر داماد فروغی) به دستور رضاشاه به کام مرگ میروند.علی دشتی و زینالعابدین رهنما ( نمایندگان مجلس و هواداران پرشور رضاشاه ، در روزهای قدرت گیری او ) پس از سلب مصونیت پارلمانی روانهی زندان میشوند. رهنما، « با شفاعت مخبرالسلطنه از زندان آزاد و به عتبات تبعید [میگردد]. برادر وی نیز که [محمدرضا] تجدد نام داشت، به این سرنوشت دچار»(90) میشود؛ دبیراعظم (بهرامی ) اوّلین رئیس دفتر رضاشاه و نویسندۀ سفرنامهها و نطقهای او، از کار معزول و زندانی میگردد؛ محمّد تدیّن، قاضی دادگستری و رئیس مجلس پنجم ( همان مجلسی که با طرح و تصویب لایحهی خلع قاجار ، راه برای پادشاهی رضا خان هموار کرد ) خانهنشین میشود؛ حسین دادگر (عدلالمک) رئیس مجلس شورای ملّی ( در دورههای هفتم، هشتم و نهم ) و وکیل اوّل تهران ( در دورهی دهم ) به غضب رضاشاه گرفتار می شود. ولی پیش از دستگیری، با وساطت فروغی ( با تبعید از کشور) جان سالم به در میبرد.(91) و… این سیاهه، البته فروغی را هم در بر میگیرد، که پس از واقعهی مسجد گوهرشاد مشهد (آنگونه که معروف است) به جهت وساطت از اسدی (پدر ِ داماداش) معزول و تا شهریور 1320، خانهنشین میشود.
«فروغی در دوران دوّم نخستوزیری خود دست به یک سلسله فعّالیتهای فرهنگی زد. تأسیس دانشگاه تهران، تأسیس فرهنگستان ایران، برگزاری جشن هزارهی فردوسی با شرکت دهها تن از مستشرقان و ایرانشناسان در مشهد توسّط او انجام شد. تشکیل انجمن آثار ملّی برای احیاء فرهنگ ملّی ایران به همّت او جامهی عمل پوشید. تجدید ساختمان آرامگاه حافظ و تعمیر بنای سعدی از دیگر اقدامات فرهنگی او است. ریاست فرهنگستان و انجمن آثار ملّی ، در دوران نخست وزیریش با او بود».(92)
تأسیس فرهنگستان ایران، یکی از خدمات بزرگ فروغی به زبان فارسی است.
«در سال 1313، ناگهان اندیشههای تندی در باب اصلاح زبان فارسی به وجود آمد… برای بعضی علاقمندان به ترقّی زبان فارسی این فکر پیش آمد که برای معانیای که امروزه الفاظ فارسی برای آنها وجود ندارد یا استعمال نمیشود، اصطلاحات وضع کنند… [در پی این هدف ] اشخاصی در وزراتخانهها و مؤسّسات دولتی و غیر دولتی انجمنهایی تشکیل دادند و هرکدام مطابق ذوق و سلیقهی خود لغات و اصطلاحاتی… جعل کرده در مقالات و رسالات خود به کار میبردند. یکی از این انجمنها، که در وزارت جنگ تشکیل شده بود غالباً با شتابزدگی و بدون مطالعهی کافی، هر هفته تعداد زیادی از لغات را، که مدّعی بودند برخی از آنها از زبانهای قدیم قبل از اسلام اقتباس شده، با لطایفالحیل به تصویب مقامات عالیه رسانیده و استعمال آنها را بر وزارتخانهها تحمیل میکردند… در نتیجۀ این وضع اغلب مقالات، روزنامهها و مکاتبات اداری نامفهوم شده بود و اگر آن روش دوام مییافت، به زودی هرج و مرج چاره ناپذیری بر زبان فارسی مستولی میشد».(93)
فروغی، در اوایل سال 1314، در آن دوره که، به قول او «باد سفاهتی میوزید»، با رویکرد به رضاشاه و توضیح ماوَقَع، اجازه تأسیس فرهنگستان را از او میگیرد. آنگاه ، با همکاری علیاصغر حکمت (وزیر معارف و اوقاف وقت) فرهنگستانی مرکّب از دانشمندان و اهل لغت و محقّقان تشکیل میدهد و با تدبیر ، «دستگاههای گوناگون و رنگارنگ لغتشناسی اشخاص غیرمسئول و انجمنهای افراطی و غیر صالح را» بر میچیند.
درماه های نخست تأسیسِ فرهنگستان ایران ، اداره و نظم و نسق جلسات ، عملآ با فروغی بود . به قول رعدی آذرخشی ، « سرپرستی فروغی [ در فرهنگستان ] جنبه ی تبلیغاتی نداشت و منحصر به اداره ی جلسات نبود ، بلکه او، در این مقام ، از طرفی این مؤسّسه را در برابر فشارها و توقّعات بی جای بعضی از مقامات و گروه های متنفّذ حمایت می کرد و از طرف دیگر ، مانند یک مرشد و راهنمای مورد احترام می کوشید در داخل فرهنگستان بین اعضای آن ، که بعضی تند رو و بعضی میانه رو و برخی محافظه کار بودند ، با استدلالی متین و بیانی دلنشین توافق و تفاهمی برقرارکند » .
گرچه فروغی ، پس از آن که مورد غضب رضاشاه قرارگرفت از ریاست فرهنگستان ایران کنار گذاشته شد . اما ، همچنان عضو فرهنگستان بود .با وصف این، فرهنگستان، به تدریج از وظایف اصلی خود منحرف شد و به بیراهه رفت .
فروغی، با مشاهدهی این وضع، رساله ی بلندی به نام «پیام من به فرهنگستان» نوشت و به چاپ رساند ؛ تا از طریق آن ، با آگاهی دادن به افکار عمومی، در حدّ امکان از ادامهی انحراف فرهنگستان جلوگیری کند. «پیام من به فرهنگستان»، به دلیل اهمّیت آن توسط هانری ماسه ترجمه شد و در سال 1318 به چاپ رسید.
همانطور که پیشتر گفته شد، تأسیس «انجمن آثار ملّی» نیز ، یکی دیگر از خدمات فروغی است . ناگفته نماند که طرح تشکیل «انجمن آثار ملّی» ، به پیشنهاد ارنست هِرتزفلد خاورشناس و ایرانشناس آلمانی بود. «انجمن آثار ملّی»، شامل جمعی از دانشمندان و رجال معروف آن زمان بود که برای حفظ آثار باستانی ایران همّت کرده بودند. این انجمن در آذرماه سال 1304 تأسیس شد و در آغاز ریاست آن با محمد علی فروغی بود. انجمن « نخستین قدم را برای ساختن آرامگاه فردوسی در طوس برداشت و پس از برگزاری جشن هزارهی فردوسی، ساختن آرامگاه مذکور تعطیل شد و مجدداً در سال 1323 شمسی دایر گردید… [ انجمن آثار ملّی] به برگزاری جشن هزارهی ابنسینا و ساختمان آرامگاه وی ، ساختمان آرامگاه سعدی، نادر، خیام، و تعمیر آرامگاه عطّار و…و انتشار یک سلسله کتب توفیق یافته است».(94) فروغی، با آن که مورد غضب رضاشاه قرار گرفته بود، کارش ، برخلاف دولتمردانی مثل تیمورتاش، نصرتالدوله فیروز، صارمالدوله و… نه تنها به زندان و آمپول هوا کشیده نشد، که سهل است ، حتّی از عضویت در نهادهایی مثل فرهنگستان و شیر و خورشید سرخ کنار گذاشته نشد . و افزون بر این ، ریاست شورای عالی انتشارات و تبلیغات نیز به او سپرده شد . نصرالله انتظام در تأیید این معنی میگوید :
« فروغی، به معنای واقعی مغضوب رضاشاه نبود و اگر بود به عضویت مؤثّر فرهنگستان باقی نمیماند، یا در دانشکده معقول و منقول سخنرانی نمیکرد و تألیف فرهنگی به او سپرده نمیشد. راست است که قسمتی از این مشاغل نتیجهی مساعی مرحوم اسمعیل مرآت وزیر فرهنگ بود که میخواست به هر وسیله از صاحبان فضل و هنر قدردانی کند، اما بی اجازهی تصویب شاه جرأت آن مساعدت را نمیکرد».(95)
سالهای خانهنشینی فروغی به ترجمه، تحقیق، تألیف و ایراد سخنرانی در دانشکدهها و مجامع فرهنگی میگذشت. این دوران از زندگی فروغی یکی از پربارترین دوران حیات فرهنگی او است، که پرداختن به آن مجال دیگری را میطلبد.( 7 )
◀باقر عاقلی در رابطۀ شهریور 1320و نخست وزیری فروغی اینگونه شرح می دهد: سپیده دم روز سوّم شهریور 1320 قوای شوروی از شمال و مشرق و قوای انگلستان از جنوب کشور ایران را مورد حملۀ زمینی، هوایی و دریایی قرار دادند. در همان لحظات اّول سفیرکبیر شوروی و وزیرمختار انگلیس در منزل علی منصور نخست وزیر حضور یافته، طیّ یادداشتی حملۀ قوای خود را به کشور ما اعلام کردند. بلافاصله علی منصور نخست وزیر به اتّفاق جواد عامری کفیل وزارت امور خارجه در کاخ سعدآباد حضور یافته، رضاشاه را از حملۀ دو کشور شوروی و انگلیس به خاک ایران مطّلع ساختند و بلافاصله جلسۀ هیأت وزیران در کاخ سعدآباد با حضور رضاشاه تشکیل شد و موضوع حمله به ایران و نقض بی طرفی مورد بحث و مذاکره قرار گرفت و راه حل هایی برای جلوگیری از بحران آغاز شد. در همان روز اوّل حمله به ایران شهرهای بی دفاع شمال و جنوب توسّط هواپیمای دشمن بمباران شد. در اثر حملۀ شدید قوای انگلیس به خلیج فارس ظرف چند ساعت نیروی دریایی ایران مضمحل شد. در این حمله دریادار بایندر فرمانده نیروی دریایی و ناخدا نقدی رئیس ستاد نیروی هوایی و عدّه ی زیادی از افسران به درجۀ شهادت رسیدند و غالب کشتی های ایران طعمۀ حریق یا غرق شدند. ستاد جنگ اعلامیه یی صادر کرد و متذکّر شد شهرهای تبریز، اردبیل، رضاییه، خوی، اهر، میاندوآب، ماکو، بناب، مهاباد، رشت، حسن کیاده، میانه، اهواز و بندر پهلوی مورد حملۀ هوایی واقع شده و تلفات وارده به مردم غیرنظامی زیاد و نسبت به نظامیان کم است. روز چهارم شهریور بمباران شهرهای بی دفاع و سربازخانه ها ادامه پیدا کرد و شهرهای قزوین، رشت و تبریز مورد حملۀ هوایی قرار گرفت. در اثر حمله و بمباران قوای انگلیس و روسیه به ایران لشکرهای تبریز، رضاییه، رشت، مشهد، اردبیل و گرگان متلاشی شدند. مردم تهران و غالب شهرها که مورد حملۀ هوایی قرار گرفته بودند شهرها را تخلیه و به اطراف پناه بردند.
روز پنجم شهریور جلسۀ فوق العادۀ هیأت دولت در حضور رضاشاه تشکیل شد. در این جلسه علی منصور گزارشی از اقدامات دو روزۀ خود داد و تقاضای استعفا کرد. در همان جلسه رضاشاه مجید آهی وزیر دادگستری را برای نخست وزیری پیشنهاد کرد ولی آهی از این مأموریت عذرخواهی کرد و پیشنهاد داد شخص دیگری انتخاب شود و سرانجام ذکاءالملک فروغی را برای نخست وزیری پیشنهاد کرد. رضاشاه فروغی را به علّت کهولت قبول نکرد و نظر به وثوق الدوله داشت ولی به هر کیفیت که بود فروغی مورد قبول شاه واقع شد و نصرالله انتظام رئیس تشریفات دربار مأمور آوردن فروغی شد و به منزل او رفته او را با خود به سعدآباد برد. به محض ورود فروغی شاه اظهار کرد فروغی زیاد پیر هم نیست و در همان لحظات حکم نخست وزیری او صادر شد و اظهار کرد در کادر وزیران تغییری نخواهم داد، ولی رضاشاه گفت سهیلی به وزارت خارجه برود و جواد عامری وزیر کشور باشد. رضاشاه در این جلسه استعفای خود را مطرح کرد ولی وزیران با استعفای او مخالفت کردند. روز ششم شهریور فروغی با سفیران انگلیس و روسیه ملاقات و پیرامون ترک مخاصمه گفت وگو کرد.
روز ششم شهریورماه فروغی با وزیران خود در مجلس شورای ملّی حضور یافته برنامۀ خود را در نطق کوتاهی اعلام و وزیران کابینه را معرّفی کرد و به اتّفاق آرا رأی اعتماد دادند. روز هشتم شهریور در تهران حکومت نظامی اعلام شد و سپهبد امیراحمدی حاکم نظامی شد. روز هشتم شهریور شورای عالی نظام دستور مرخصی سربازان وظیفه را تصویب کرد و به مرحلۀ اجرا درآورد و در عوض تصمیم به استخدام سی هزار سرباز پیمانی با ماهی 35 تومان حقوق گرفت.
رضاشاه روز نهم شهریور کلیۀ امرای امضاکننده طرح مرخصی سربازان وظیفه را به کاخ سعدآباد احضار کرد و به آنها نسبت خیانت داد و سرلشکر نخجوان و سرتیب ریاحی را مسبّب چنین طرحی تشخیص داد و آن دو نفر را به شدّت مجروح کرد و پس از خلع درجه آنها را زندانی کرد و دستور داد نامبردگان بابت این خیانت در دادگاه زمان جنگ محاکمه شوند. سرلشگر محمّد نخجوان به وزارت جنگ منصوب شد. روز 25 شهریور رضاشاه از سلطنت استعفا و محمّدرضا را به جانشینی خود انتخاب و از تهران به سوی اصفهان حرکت کرد و سرانجام در بندرعباس از ایران خارج شد.
ذکاءالملک فروغی در اسفندماه 1320 از نخست وزیری استعفا داد و پس از مدّتی استراحت به وزارت دربار منصوب شد. (I) فروغی در جوانی وارد لژفراماسونی شد و به استاد اعظمی رسید. در سال 1321 در گذشت .(II ) ( 8)
* دکتر محمد قلی مجد پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در کتاب « رضا شاه و بریتانیا » بر اساس « اسناد وزارت خارجه آمریکا » در رابطه غارت ثروت ملی ایران توسط رضا خان می نویسد: دولت های انگلیس و ایران ، به ویژه محمد علی فروغی ، رفیق شفیق رضا شاه ، در پنهان ساختن حساب های خارجی او نقش بسزایی داشتند. انگلیسی ها که همدست رضا شاه بودند، منافع خارجی او نقش بسزایی داشتند . انگلیسی که همدست رضا شاه بودند، منافع گسترده ای در پنهان ساختن بزرگی این غارت عظیم داشتند. همینطور ، فروغی در فساد با رضا شاه همدست بود و از رشوه ها و پیشکش ها سهم می برد.» ( 9)
◀در فصلنامه تاریخ معاصر ایران در گفت و گو ، عبدالله شهبازی با محمد قلی مجد دربارۀ «غارت آثار باستانی و هنری ایران در دوره رضا شاه» به نقش محمد علی فروغی و پسرش محسن فروغی اشاره شده است که آنرا در اینجا می آورم :
* شهبازی: ظاهراً کتاب بعدی شما دربارۀ غارت آثار باستانی و هنری ایران در دوره رضا شاه است. این کتاب کی منتشر خواهد شد و مندرجات آن چیست؟ در این زمینه به چه یافته جدیدی رسیده اید؟
* مجد: دو سال پیش من کتابی را به اتمام رسانیدم دربارۀ غارت آثار باستانی و میراث فرهنگی ایران در دوره پهلوی اوّل. عنوان کتاب این است: غارت بزرگ آمریکایی ٍآثار باستانی ایران در سال های 1925-1941. کتاب جالبی است و قرار است در همین تابستان در آمریکا منتشر شود. [کتاب فوق هم اکنون منتشر شده است. شهبازی] برای تدوین این کتاب نیز از اسناد وزارت خارجه آمریکا استفاده کردم. در کتاب فوق نشان داده ام که مقادیر عظیمی از عتیقه جات و ذخایر باستانی ایران در طی سال های 1925 -1941 از کشور خارج شد. بخش مهمی از آثار باستانی و عتیقه جات ارزشمند تخت جمشید و دامغان و ری به دانشگاه های شیکاگو و پنسیلوانیا انتقال یافت. در حالی که سهم موزه هنری متروپولیتن در نیویورک قطعات بی ارزشی بود از نیشابور و ابونصر.
طبق اسناد دولتی آمریکا، افرادی مانند پروفسور پوپ در کار سرقت عتیقه جات از امام زاده ها و مساجد ایران و فروش آن ها به موزه های آمریکایی بودند. طبق این اسناد، اشیایی که برای نمایش در نمایشگاه هنر ایران، که در سال 1931 در لندن برگزار شد، به خارج انتقال یافت هیچگاه به ایران بازگردانیده نشدند. اسناد آمریکایی نشان می دهند که محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) و پسرش محسن فروغی نماینده و کارگزار پروفسور پوپ در ایران بودند و در کار سرقت و قاچاق آثار باستانی. بر اساس اسنادی که در کتاب فوق منتشر کرده ام، بدون هیچ تردید، دولت ایران می تواند در دادگاه های ایالات متحده آمریکا اقامه دعوی کند و خواستار استرداد اشیاء و عتیقه جاتی شود که به سرقت رفته و به طور غیرقانونی از ایران خارج شده است.( 10 )
◀ پوپ و فروغی
«بر اساس اسناد وزارت امور خارجۀ آمریکا ، محمد علی فروغی و پسرش محسن فروغی دوستان پوپ و « نمایندگان » او در ایران بودند. در 4 ژانویۀ 1938 پوپ نامه ای به موری نوشت و از او در خواست کرد تا نامه های او به فروغی و پسرش را از طریق سرویس دیپلماتیک سفارت برای آنان بفرستد: « می خواهم برای فروغی که دوست بسیار خوبی برای من بوده است نامه ای بنویسم ؛ ولی آنجا 25 مأمورسانسور هستند که همۀ نامه ها را باز می کنند. پسر او با سازمان ما در ارتباط است و مرد بسیار هوشمند یست. او نمایندۀ ما در ایران است و باید در مورد مسائل زیادی با او مکاتبه کنم.»( نامۀ پوپ به موری ، شماره 927 ، 891 /300 ، مورخ 4 ژانویۀ 1938 ) در 28 ژانویۀ 1938 موری در خواست پوپ را رد کرد و اضافه کرد: « فکرمی کنم استفاده ازامکانات سفارت برای آنچه مد نظر شماست کار درستی نباشد.» سپس پوپ در نامه ای دوباره در خواست استفاده از مراسلات دیپلماتیک را برای ارتباط با فروغی ها مطرح کرد. در ان نامه او بر در خواست خود پافشاری و چند نمونه از داد و ستدهایش را با فروغی ها مطرح کرده بود: « پسر فروغی نمایندۀ انجمن در ایران است. او در موقعیتی است که خدمات بسیار مهمی برای ما انجام میدهد.» پوپ این مسئله را بر ملا می کند که علاوه بر داشتن روابط مالی با فروغی کوچک، داد و ستدهایی نیز با فروغی بزرگ دارد .
پوپ می خواست که از طریق پست دیپلماتیک فروغی را مطمئن کند« که به پسر او که در پاریس سرگردان است کمک خواهم کرد. چون فروغی نمی تواند هیچ سرمایه ای را از ایران خارج کند. من می خواهم به او پول بدهم و وقتی به ایران رفتم فروغی به « بررسی باستانشناسی » به اندازۀ پولی که من به پسر او داده ام کمک خواهد کرد.»( نامۀ پوپ به موری ، شماره 927 ، 891 /301 ، مورخ 30 ژانویۀ 1938) با وجود این اصرارها موری نرم نشد و در خواست او را رد کرد.» ( 11 )
◀روزنامه مشرق گزارش ویژه ای تحت عنوان « تاراج بزرگ آثار باستانی ایران در زمان خاندان پهلوی» آورده است که در این گزارش در بارۀ فروغی و پسرش می نویسد: آرتور اپهام پوپ « مشاور موسسه ی هنر شیکاگو در زمینه هنر اسلامی» یکی از افرادی که نقش بسزایی در لغو انحصار فرانسه در آثار باستانی ایران داشت آرتور پوپِ آمریکایی بود. او که اطلاعات فراوانی از فرهنگ و هنر اسلامی داشت در سال 1304 وارد ایران شد و در پی رفت و آمدها و تلاش های فراوانش برای معرفی هنر ایران، به رضا شاه نزدیک شد و مورد حمایت او قرار گرفت.
◀ دزدی های پوپ از آثار باستانی ایران
پوپ در مدت اقامت و حضور خود در ایران اقدام به خارج کردن آثار ارزشمندی از ایران کرد که خروج این آثار با کمک سفارت آمریکا در ایران و از طریق ارسال بسته های دیپلماتیک انجام می شد. دزدی های باند پوپ در ایران به قدری واضح بود که یکی از مهندسان معماری آمریکایی به نام مایرون اسمیت به دزدیده شدن محرابی 1300 ساله در مدرسه ای مذهبی در اصفهان و فروختن آن به موزه ی هنر متروپولین نیویورک توسط پوپ و باندش اشاره می کند. « در طول چند سال گذشته پوپ و دستارانش با آنچه به نظر می آمد تحقیقات علمی در مورد منشاء محرابی مهم است – که به تازگی به تملک موزه ی متروپولیتن در آمده – به گدار فضای گسترده ای برای جولان داده اند. مقامات ایرانی و بازاریان هم می دانند که این محراب را دلال عتیقه ای بدنام به نام رابنو به دستور پوپ از مدرسه ی امامیه ی اصفهان دزدیده است.»
با وجود دزدی های فراوان پوپ در ایران و در کمال تعجب، رضا شاه در سال1931 از او و در سال 1935 از همسرش با اعطای مدال ویژه ای به خاطر خدماتشان در زمینه ی حفظ بقایای آثار تاریخی ایران، تقدیر کرد. پوپ علاوه بر حمایت مستقیم رضا شاه از حمایت های محمد علی فروغی و پسرش محسن فروغی نیز بهره مند بود وبسیاری از دزدی های خود را با پشتیبانی این دو انجام می داد.( 12)
آثار و تآلیفات فروغی : دورۀ مختصر از علم فیزیک – اصول علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلتیک(ترجمه)- حقوق اساسی (یعنی) آداب مشروطیت دول – تاریخ مختصر ایران -تاریخ ایران قدیم -تاریخ ساسانیان – تاریخ ملل قدیمۀ مشرق (ترجمه) – تاریخ مختصر دولت قدیم روم – حکمت سقراط و افلاطون – اندیشههای دور و دراز – سیر حکمت در اروپا – خلاصۀ گفتار در روش به کاربردن عقل – پیام به فرهنگستان – آئین سخنوری یا فنّ خطابه – فن سماع طبیعی – تاریخ اسکندر کبیر – همچنین برخی متنهای فارسی را تصحیح و منتشر کرد: کلّیات سعدی – زبدۀ دیوان حافظ – رباعیات خیام -خلاصۀ شاهنامه
◀ «صورت جلسۀ مذاکرات مجلس شورای ملّی – 22 مرداد ماه 1305 – جلسۀ چهارم» -در رابطۀ مخالفت مدرّس با اعتبار نامۀ نمایندگان فرمایشی
مجلس دوساعت ونیم قبل از ظهر به ریاست آقای تدیّن تشکیل وصورت مجلس روزپنجشنبه بیستم مرداد ماه قرائت وتصویب شد. غائبین بی اجازه – آقایان :ابراهیم خان قوام – اسکندر خان مقدّم –شریعت زاده – آقا زاده سبزواری – حاج میرزا حبیب الله امین – میرزا حسینخان موقّر – محمّد ولیخان اسدی افسر – میر ممتاز
دیر آمدگان با اجازه ومعذور – آقای مرتضی قلیخان بیات
دیر آمدگان بی اجازه–– آقایان :میرزا حسنخان اسفندیاری – عبّاس میرزا فرمانفرمائیان – فیروز میرزا فیروز – محمّد تقی خان اسعد .
خبرشعبه چهارم راجع به نمایندگی آقای ارباب کیخسرواز طرف زرتشتیان وخبر شعبۀ اوّل در خصوص نمایندگی آقای عبّاس میرزا فرانفرمائیان از مراغه قرائت، نسبت بهر یک جداگانه اخذ رأی به عمل آمده. تصویب و خبر شعبۀ سوّم راجع به نمایندگی آقای میرزا صادق خان نوری که درجلسۀ قبل مورد مخالفت واقع گردیده بود. چون از طرف آقای مخبر تقاضای استرداد به شعبه شده بود بنا شد برای تجدید نظر به شعبه مسترد شود.
خبر شعبۀ اوّل راجع به نمایندگی آقای ملک ایرج میرزا از مشهد مطرح وآقای مدرّس شرحی مشعر به مخالفت تقریر واظهار مینمودند. علّت تامّۀ نمایندگی ایشان از مشهد دخالت امیر لشگر شرق درامر انتخابات بود. آقای داور شرحی مشعر به موافقت اظهار وبالاخره نسبت به راپورت شعبه اخذ رأی شده نمایندگی ایشان تصویب گردید.
خبر شعبۀ چهارم راجع به نمایندگی آقای نوبخت از بهبهان مطرح وآقای مدرّس مخالف بوده. اظهار مینمودند، حکومت بهبهان درموقع انتخابات نظامی بوده وانتخاب ایشان درتحت تاثیر نفوذ نظامیان بوده است.
آقای افشارمخبر شعبه اظهار مینمودند؛ به موجب اعلامیه رئیس الوزرا وقت درموقع انتخابات مقررات حکومت نظامی درقسمت انتخابات درتمام نقاط ملغی وحکومت نظامی درآنجا وجود نداشته وفقط شخص حاکم نظامی بوده است وبالاخره نسبت به این راپرت نیز رأی گرفته تصویب شد.
دراین موقع جلسه برای تنفّس تعطیل و به فاصلۀ نیمساعت مجدّداً به ریاست آقای طباطبائی دیبا نایب رئیس تشکیل ویک فقره راپرت از طرف شعبۀ پنجم درخصوص نمایندگی آقایان محمّد هاشم میرزا افسر ومیرزا حسن آقا زاده سبزاواری از سبزوار قرائت ونسبت به هر یک فرداً فرد اخذ رای شده تصویب گردید.
خبرشعبه دوّم راجع به نمایندگی آقای غلامحسین میرزا مسعود از نجف آباد مطرح وآقای مدرّس اظهارمینمودند، درموقع جریان انتخابات درفریدن که یکی ازحوزه های فرعیه نجف آباد است حکومت نظامی بوده وبایستی انتخابات این نقطه تجدید بشود.
آقای فاطمی موافق بوده و اظهار مینمودند، درحین انتخابات به موجب ابلاغ رسمی وزارت داخله مقرّرات حکومت نظامی درکلّیۀ نقاط مملکت ملغی بوده و به علاوه هر گاه آرایی که آقای غلامحسین میرزا درفریدن داشته اند از کلّیۀ آرا کسرشود، باز ایشان دارای اکثریت خواهند بود. نسبت به این راپرت نیز رأی گرفته تصویب شد.
یک فقره خبر شعبه اوراجع به نمایندگی آقای آشتیانی از طهران و دوخبر از طرف شعبۀ سوّم راجع به نمایندگی آقایان فرمند و فرهمند از همدان قرائت و چون نسبت به نمایندگی آقای آشتیانی، آقای آقا سید یعقوب و نسبت به نمایندگی آقای فرهمند، آقای مدرّس مخالف بودند، هر دوفقره به بعد موکول ونسبت به نمایندگی آقای فرهمند اخذ رأی شده تصویب گردید.
آقای نایب رییس اظهار نمودند چون اعتبار نامه هائی که تاکنون تصویب شده به حدّ کفایت رسیده است، دستور جلسۀ بعد انتخاب هیئت رئیسه دائمی خواهد بود و درخصوص تعیین روز جلسه آقای فاطمی تقاضا نمودند، برای اینکه مدّتی به جهت تبادل نظر بین آقایان نمایندگان موجود باشد. جلسۀ آتیه به روز سه شنبه مقرّر شود و نسبت به تقاضای ایشان رأی گرفته تصویب وجلسۀ آتیه به روز سه شنبه ۲۵مرداد ماه ، چهار ساعت قبل از ظهر و دستور آن، انتخاب هیئت رئیسۀ دائمی تعیین ومجلس نیمساعت قبل از ظهر ختم درجلسۀ پنجم بیست وپنجم مرداد ماه قرائت وتصویب شد.
رییس مجلس شورای ملّی
– سید محمّد تدیّن
منشی سید ابراهیم ضیا – منشی امیر تیمور کلالی
صورت مجلس یوم شنبه ۲۲مرداد ۱۳۰۵ مطابق پنجم شهر صفر ۱۳۴۵
مجلس دوساعت نیم قبل از ظهر به ریاست آقای تدیّن تشکیل گردید.
صورت مجلس پنجشنبه بیستم مرداد ماه را آقای امیر تیمور کلالی قرائت نمودند.
رییس – آقای اعتبار (اجازه )
میرزا سیداحمد خان اعتبار – درصورت مجلس بنده را غائب بی اجازه نوشته اند، درصورتیکه به واسطۀ گرفتاری که برای بنده پیش آمده بود از مقام محترم ریاست استجازه کردم.
رئیس – اصلاح میشودآقای بهار
(اجازه )
بهار – درقسمت مخالفتهای بنده با راپرت نمایندگی اسکندرخان مقدّم، در صورت مجلس به طور خلاصه اشاره شده است. ولی راجع به تحقیقاتی که درموضوع دوسیۀ چهار اویماق راجع به سهراب زاده عرض کردم، چیزی نوشته نشده واینجا هم لازم بود که نوشته میشد درآن قسمت هم ملک الشعرا اوراق شکایت را قابل توجّه نمیدانست و عرض دیگری هم که داشتم، راجع به عدّۀ نمایندگان بود. درجلسۀ گذشته اگر نظر محترمتان باشد، درجلسۀ گذشته درموقعی که صحبت میکردم، گفتم عدّه کافی نیست. بعد هم مجلس طوری متشنّج وعصبانی شد که به عقیدۀ بنده حق این بود درآن حالت رأی گرفته نمیشد و تنفّس داده میشد. ولی با همان حالت تشنّج وعصبانی رأی گرفته شد. علاوه بر این جمعی از تماشاچیها حتّی بعضی از مخبرین جراید درخارج به بنده گفتند که عدّه کافی نبوده.
بعضی از نمایندگان – اینطور نیست .
آقا سید یعقوب – اینطور نیست مشخّص کافی بودن و کافی نبودن عدّۀ هیئت رئیسه است.
(صدای زنگ رئیس – دعوت به سکوت )
بهار – آقا صحبت نکنید. بعد از اینکه من حرفم را زدم بلند شوید صحبت کنید. یک اطّلاعات دیگری هم اینجا به ما رسیده یعنی صورتی به بنده دادند که قریب ده پانزده نفر هم غایب بودند، مرادم فقط تذکّر بوده، چون البته درمقابل اکثریت بایستی تابع بود ولی خوبست دراین باب دقّت وتحقیق بشود چون رأی، رأی نبود درحال تشنّج وعصبانی بود و تحقیق نشده بود ویک رأیی با حال عصبانی و تشنّج داده شد شاید منشیهای محترم هم حال شمردن عدّۀ وکلا را نداشته وشاید اظهاراتی که راجع به عدم اکثریت افراد میشود صحیح باشد. خوبست آقایان دراین باب دقّت بفرمایند و اگر صلاح میدانند درین جلسه یاجلاسات دیگر مجلس درین باب مطالعات بکنند واین رأی فوق العاده ومتشنّجی که راجع به اسکندرخان مقدّم داده شد، لااقل تجدید شود و راجع به این سابقه که درمجلس گذاشته شد وبه عقیدۀ بنده هیچ سابقه نداشت، دقّتی شود وببینند اگر عدّه کافی بود که هیچ والّا ترتیب دیگری بدهند .
رئیس- اوّلاً مطابق نظامنامه تشخیص عدّۀ حاضرین وعدّۀ رأی دهندگان باهیئت رئیسه است (بعضی از نمایندگان – صحیح است ) ثانیا مخصوصاً بنده دراین مورد وسایر موارد دقّت میکنم وهمیشه به منشیان محترم یاد آوری میکنم که عدّه را درنظر داشته باشند و دیروز مخصوصاً که به عقیده آقای بهارمجلس متشنّج بوده وعقیده ام اینست حواس مجلس هم جمع بود. (جمعی ازنمایندگان صحیح است ) دراینجا از روی دقّت عدّۀ حاضرین شمرده شد درموقع رأی گرفتن به نمایندگی اسکندرخان مقدّم شصت وپنج نفر حاضر بودند. خودتان اشاره فرمودید و درضمن بیاناتتان فرمودید عدّه کافی نیست و بنده عرض کردم، عدّه کافی است برای این بود که عدّۀ کافی برای مذاکره پنجاه وشش نفر است ودر آن موقع که این ایراد را کردید، پنجاه وهشت نفر حضور داشتند واما قسمت دیگر که قابل توجّه است اینست که رأی که مجلس وشورای ملّی میدهد قابل هیچ گونه تردیدی نیست. (بعضی از نمایندگان – صحیح است )نسبت به صورت مجلس دیگر اعتراضی نیست.(گفته شد خیر )
رئیس – صورت مجلس تصویب شد خبر شعبه چهارم راجع به نمایندگی آقای ارباب کیخسرو از طرف زردشتیان مطرح است.
(اقای افشار برای قرائت راپرت احضار وآن را به شرح آتی قرائت نمودند. )
حاکم طهران به تاریخ ۲۳ اسفند ماه ۱۳۰۴ از طبقات مختلفۀ زرتشتیان مقیم مرکز برای انتخاب هویت نظّار مطابق مادّۀ ۱۴ سی وشش نفر دعوت پس از ابلاغ مقصود به افراد حاضر درطبق مواد ۱۵ و۱۶ اعضای اصلی وعلی البدل به رأی مخفی از میان حضار منتخب. سپس اعلان انتخاب درتهران وسایر نقاط زرتشتی نشین ملک تهیه ودر همان تاریخ طبع ومنتشر وبه موجب اعلان مزبور از روز پنجشنبه چهارم وجمعه پنجم فروردین۱۳۰۵ برای توزیع تعرفه واخذ آراء وقت معلوم وروز شنبه ۶ فروردین برای استخراج را جلسۀ هیئت نظّار تخصیص و به وسیلۀ وزارت داخله نیز به ولایت فارس وکرمان وحکّام یزد وکاشان تلگرافی دعوت هویت نظارت واجرای قانون انتخابات درقلمرو مأموریت خود ابلاغ درنتیجه آقای ارباب کیخسرو شاهرخ از حوزۀ انتخابیۀ تهران دارای ۱۸۴ رای از ۲۰۹رای واز حوزه کاشان ۱۴ رأی از ۱۴ رأی واز یزد وتوابع ۱۵۷۹ رأی از ۱۷۶۶ رأی و از کرمان وتوابع ۵۷۸ رأی از ۶۰۱رأی از شیراز ۳۸ رأی از ۴۰ رأی که مجموع آن ۲۳۹۳ رأی از ۲۶۳۰ رأی میشود به نمایندگی مجلس شورای ملّی انتخاب، چون درظرف مدّت قانونی به هیچ یک از انجمنهای نظّار مرکز و ولایات شکایتی نرسیده بود. لهاذا هیئت نظّار مرکزی صورت مجلس راتنظیم واعتبار نامه را صادر وبا تصدیق صحّت جریان انتخاب به مجلس شورای ملّی ارسال، شعبۀ چهار پس از رسیدگی بدوسیه چون درطرز جریان انتخاب رویّۀ خلاف قانونی مشاهده نکرد با اعتراضی نیز درظرف مدّت قانونی مواجه نشد، بنا علی هذا به اکثریت آرا صحّت جریان انتخاب را تصدیق وراپرت آن را تقدیم میدارد.
رئیس – رأی گرفته میشود به نمایندگی آقای ارباب کیخسرو از طرف زرتشتیان آقایانی که تصویب میکنند قیام فرمایند.
(اغلب قیام نمودند )
رئیس – تصویب شد. خبر شعبۀ سوّم راجع به نمایندگی آقای میرزا صادق خان نوری از دماوند درجلسه گذشته مطرح وبا آن مخالفت شد. آقای مخبر شعبه شرحی کتباً مرقوم وتقاضای استرداد آن خبر را کرده اند که دومرتبه برای تجدید نظر به شعبه بود مخالفی ندارد ؟
(گفته شد خیر )
رئیس – خبر شعبۀ اوّل راجع به نمایندگی شاهزاده عبّاس میرزا از مراغه مطرح است.
(آقای فاطمی احضار وخبر مزبور را به شرح ذیل قرائت نمودند )
جریان انتخابات مراغه از قراریست که به عرض رسیده درنتیجه شاهزاده عباس میرزا فرمانفرمائیان اکثریت ۱۶۳۶۳ را حائز اکثریت وشعبه اوّل صحّت نمایندگی ایشانرا تصدیق مینماید.
رئیس –رأی گرفته میشود به نمایندگی شاهزاده عباّس میرزا از مراغه، آقایانی که موافقند قیام فرمایند
(اغلب برخاستند )
رئیس – تصویب شد خبر شعبۀ اوّل راجع به نمایندگی شاهزاده ملک ایرج میرزا که درجلسۀ اسبق مطرح شده وبعد آقای مدرّس مخالف بودند حالا مطرح است، آقای مدرّس.
(اجازه)
◀ مدرّس مخالفت با اعتنبار نامۀ نمایندگان فرمایشی
مدرس – خبر از شعبۀ اوّل به مجلس مقدّس شورای ملّی شرح انتخابات مشهد درراپرت نمره ۵ به عرض رساند درنتیجه آقای ملک ایرج میرزا کذالک حائز اکثریت شده اند. سه مسأله است که میخواهم عرض کنم یکی اینکه بنده شاهزاده را نمیشناسم والان هم نمیتوانم تطبیق کنم آنچه که هم شنیده ام آدم خوبی است. دوّم اینکه درتمام انتخابات بنده نظر به این اشکالات مرسومه ندارم که فلان جریان ده روز دیر شد یا دو روز زود شد، یافلان شخص شکایت کرده وفلان کس جواب داد یا اعلان چند روز شد یا چه واینها هر کدام به نظر من اشکالی دارد. خودم رأی نمیدهم ولی متعرّض هم نمیشوم. کمااینکه بعضی از این رأی هائی که آقایان دادند بنده مخالفتی نکردم و رأ ی هم ندادم ولی بنده چه درسابق وچه درحال فقط یک اشکالاتی را به عقدیده خودم محلّ توجّه قرار میدهم که یا یک ضرر اساسی دارد یا یک نفع اساسی. نمیگویم هم اشتباه نمیکنم، خیر انسان اشتباه میکند. بعضی اوقات منتقل نمی شود وحقایق برش مخفی میماند، به این لحاظ با انتخاب آقای شاهزاده مخالفم وقبلاً هم تذکّر میدهم که خیلی بنده تعجب میکنم که مخبرین شعب که غالبا درمجلس هم سابقه دارند خبرها را به یک ترتیب غیر خوبی میدهند، مختصر و بی اشاره به اشکال وبی اشاره به جواب وحال آنکه اغلب مخبرها دردوره های سابق هم تشریف داشتند. بعضی هایشان هم درعدلیه تشریف داشته اند که معاون یا وزیر بوده اند میدانند مجلس شورای ملّی به منزلۀ محکمۀ تمیز است، شعبه به منزلۀ محکمۀ استیناف است، انجمن نظّار به منزلۀ محکمۀ ابتدائی اشکال وجوابی که درانجمن نظّار محلّی گفته میشود درشعبه باید مطرح واشاره شود وجواب داده شود دراینجا هر چه گفته میشود وجواب داده میشود ولو بر سبیل اجمال باید به مجلس شورای ملّی اشاره شود. لهذا بنده درشعبۀ خودمان به آقای عدل الملک که مخبر آن شعبه هستند عرض کردم که فی الجمله هم عمل شده که به اصول اشکالات وصنف اشکالات اشاره شود واما راپرتهایی که سایر آقایان داده اند نتیجه را راپرت داده اند ودیگر اشکال وجواب را ننوشته اند، چون شعبه ده نفر یا دوازده نفر است وهفتاد نفر دیگر که درمجلس هستند نه اشکال به گوششان خورده نه جواب وبا این ترتیب رأی دادن مناسبت ندارد. رجوع کنند به دوره های پیش وخبر هائی که دوره های پیش داده میشد به اشکالات وجوابها اشاره میشود اما اینجا آن راپرت پریروزی فی الجمله اشاره به اشکالات وجواب شده بود ولی درست تکمیل نبوده، بهتر این است که من بعد اگر راپرتی داده میشود به اشکالات اشاره شود که حاضرین درمجلس درست ملتفت شوند وعقیده موافق به یامخالفت خود را اظهارنمایند. من جمله راپرت راجع به نمایندۀ مشهد که نوعاً اشکالات نمایندگان آنجا خیلی کمتر است اما شاهزاده را بنده با انتخابش مخالفم، زیرا عّلت عمدۀ انتخاب شاهزاده را امیر لشگر خراسان میدانم واین اشکالات ومخالفتهائی که بنده با اعتبار نامه ها کرده ام وبعد هم خواهم کرد تمامش منتهی به یک چیز است دوسال سه سال مملکت یک جنبۀ غیرعادی داشت عدلیه اش نظامی بود امنیه اش نظامی بود حاکمش نظامی بود امین مالیه اش هم نظامی بود ولی آن سبو بشکست وآن پیمانه ریخت از روز ختم مجلس مؤسّسان عدلیه عدلیه است و وامنیه امنیه است وحاکم حاکم است نظامی هم باید تفنگش را دست بگیرد برود درسرباز خانه از مرکز هم شروع شد وشاه مملکت هم اعلان داد. امرای لشگر ومأمورین نظامی بودند دربعضی نقطه ها یا باورشان نیامد یا عمل نکردند . از جمله انتخاب این شاهزاده ایرج میرزا است که گرچه سلمان عصر است وخیلی هم آدم خوبیست ولی علّت تامّۀ انتخابش جان محمّد خان است و باطل است بواسطۀ اینکه نظامی است وبنده به شما میگویم اگر هزار سال دیگر هم عمر مشروطه باشد وجان محمّد خان مشهد نباشد شاهزاده انتخاب نمی شود. سابق هم نشد، علّت تامّه اش همان است واما من خیلی دوست میدارم که شاهزاده حاکم خراسان بشود، چون خیلی خوب آدمی است ولی این مخالفتهای من مربوط به شخص نیست شخص خوب است سرجای خودش. بله آقای مخبر فرمودند دیگران هم درخراسان انتخاب شده اند بله ایشان پیش هم شده بودند بعداً از این هم تا هستند انتخاب میشوند، ملک است که پیش انتخاب شده است باز هم میشود، اهل محل هستند، موکّل دارند، رعیّت دارند، التماس میکنند پول خرج میکنند، البته انتخاب میشوند .
رئیس – التجّار – بنده پول خرج نکردم .
مدرّس – پول مشروع را عرض میکنم، بنده هم برای انتخاب پول خرج میکنم …
اقا سید یعقوب – غلط است .
مدرّس – پول مشروع غیر از پول نامشروع است، بر فرض نظامیها هم اگر کردند خدا پدرشان را بیامرزد. آنها بد کردند نه منتخبی که موکّل دارد منتخبی که آقای رئیس التجّار وامثالش باشند موکّل دارد! غیر از جان محمّد خان است اما شاهزاده غیر از جان محمّد خان موکّل ندارد. علیهذا هر انتخابی که این طور باشد باطل است، مملکت وضع غیر عادی وجریان غیر عادی داشت. گذشت مجلس شورای ملّی هم سعی بفرمایند تا مطالب به جریان قانونی وعادّی خودش بیفتد. شاه مملکت بعد از آنکه حاضر شد، شاه مشروطه باشد، یعنی امضای خالی بکند، امیر لشگر نمیتواند درانتخابات دخالت بکند. قشون باید تفنگ دست بگیرد برود توی سرباز خانه هر وقت حاکم امری داد عمل کند. بنده از این نقطه نظر مخالفم با انتخاب شاهزاده درحالی که موافقم واز خدا میخواهم که چون آدم خوبی است حاکم خراسان بشود .