مردم ایران گرچه همیشه با چالش های اقتصادی به عنوان دغدغه روزمره با آن مواجه بوده اند، اما آنچه ازانقلاب مشروطه ایران تا کنون موجبات تحرکات اجتماعی وسیاسی را درتاریخ به تصویرکشیده دغدغه های سیاسی واجتماعی بوده اند که حول محوراستقلال، آزادی وحقوق انسانی استواربوده است. براین مبنا تمامی دولتمردان حاکم درایران همواره با چالشی با عنوان مطالبات حقوق ملت مواجه بوده وخواهند بود. اکنون هم این مطالبات رویاروی حسن روحانی رئیس قوه مجریه جمهوری اسلامی قرارگرفته وبه گونه ای مستمراورا درمحک امتحان وپاسخگویی قرارداده است. کارنامه نهایی حسن روحانی همچون دیگردولتمردان ایرانی درگروپاسخ به همین مطالبات محوری میباشد. اما اخیرا این مطالبات محوری درقالب سئوالاتی ازسوی خبرنگاران درنیویورک سربرآورده وگریبان وی را گرفته است. روحانی درپاسخ به خبرنگاران درمورد روزنامه نگاران زندانی وگزارش های نقض حقوق بشر درایران گفته است:
«مسئله حقوق بشر هر کشوری مربوط به آن کشورودرچارچوب فرهنگی آن کشورباید مورد بررسی قرار گیرد. به عنوان رییس جمهوری و مجری قانون اساسی، پس از انتخابات ریاست جمهوری وضع را در ایران از نظر مسائل اجتماعی، حقوقی و قضایی بسیار مناسبتر می بینم و آن گزارش (گزارش سازمان حقوق بشر) نمیتواند بیانگر واقعیت ایران باشد»
همچنین رئیس قوه قضائیه درمورد روزنامه نگاران دربند مدعی شده است:
«من فکر نمیکنم فردی به خاطر روزنامهنگاری یا فعالیت رسانهای دستگیر شده باشد»
روحانی دراین گفتگوها مدعی استقلال قوه قضائیه جمهوری اسلامی شده وچنین گفته است:
«طبق قانون اساسی ، قوه قضاییه ما مستقل است و می تواند محاکمه کند و کسی که در زندان است و در دادگاه مورد دادرسی قرار می گیرد، می تواند وکیل بگیرد و از حق وکیل استفاده کند . . .»
اما نکاتی که میباید درمورد پاسخ های حسن روحانی مورد توجه قرارگیرند:
اول: گزارش های نقض سیستماتیک حقوق بشرکه ازسوی نهاد های حقوق بشری با مصادیق متعدد عنوان شده وهمچنین اظهارات علنی مقامات کشوری وامنیتی دخیل درجمهوری اسلامی خود مصدایق اقرارالعقلا علی انفسم جایزمیباشد. اظهارات علنی مبنی برتهدید بهائیان ودراویش گنابادی ازاین دست میباشد که میباید مورد استناد قرارگیرد. همچنین نگاهی به قانون اساسی ایران کاملا بیانگرباطل بودن سخن حسن روحانی درمورد استقلال قوه قضایی میباشد.
دوم: حسن روحانی مدعی است مسئله حقوق بشر را میباید درچارچوب فرهنگی وقانون اساسی هرکشورازجمله ایران مورد بررسی قرارداد. این ادعای ایشان براصل حقوقی حاکمیت سرزمینی استوارمیباشد اما ایشان توجه به این مهم ندارند که دولت متبوع شان بسیاری ازمعاهدات بین المللی درزمینه حقوق بشررا امضا وبه اجرای اصول مندرج درآنها متعهد شده اند. مضافا ایشان بهترازهرشخصیت دیگری مطلع میباشند که جمهوری اسلامی با امضای منشورسازمان ملل متحد عضواین سازمان بوده وبراین اساس عمل براین تعهد برذمه جمهوری اسلامی می باشد. بند دوم ماده دوم این منشورتصریح میدارد:
«کلیه اعضاء به منظور تضمین حقوق و مزایای ناشی از عضویت تعهداتی را که به موجب این منشور بر عهده گرفتهاند با حسن نیت انجام خواهند داد»
با استناد به این بند ازماده مذکوراست که ایران میباید درقبال گزارش های صادره ازسوی احمد شهید با عنوان گزارشگرویزه حقوق بشرسازمان ملل متحد مسئول ودرقبال آن روشنگری نماید. اما تاکنون جمهوری اسلامی اجازه هیچگونه بازدید اززندان های ایران را به این گزارشگرسازمان ملل متحد نداده است.
سوم: حسن روحانی که خود درکسوت روحانیت قراردارد نیک میداند که با توجه به سرشت فطری نوع بشر، ازاین حیث که بشراست دارای حقوق پایه فطری بوده واین زمان، مکان وتفاوت های فرهنگی نمیتوانند خللی دراین حقوق ایجاد نمایند. اوبهترازهرکس میداند که کلام وحی درآیه شریفه هفتادم سوره مبارکه اسراء میفرماید:
« وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ»
«ومحققا ما بنی آدم را کرامت دادیم»
اوخود عالم به این بیان وحی میباشد که الفاظ “کرمنا” و”بنی آدم” هردوبه گونه ای مطلق وفرا سرزمینی وفرازمینی عنوان شده اند. براین مبنا آنچه نتیجه است اینکه کرامت وحقوق فطری آدمی محصور به مکان وزمان نبوده ومرزهای سرزمینی را درمینوردد. حتی وحی دراین باب ازاستعمال الفاظی همچون ناس وبشرخود داری کرده. چرا که اگرازالفاظ ناس ویا بشراستفاده مینمود این امکان میرفت که آدمیان درتعریف نوع بشر دچاراختلاف وبرخی ازابناء بشر را ازمحدوده تعرف خارج وکرامت آنان را خدشه دارنمایند. اما وحی ازبنی آدم سخن رانده است واین بدان معنی اشارت دارد که هرموجودی حتی با نقصان های روحی وجسمی که ازبشرتولد یابد درشمول بشربوده وکرامتش به مقام اثبات رسیده است. حال با این بیان حسن روحانی نمیداند که وحی نبوی توجیهات وی را درقبال امستمراربخشیدن به نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران برنمی تابد؟؟؟
سوم: این نکته باید مورد توجه قرارگیرد که به کدامین علل روحانی، همچون احمدی نژاد دررویارویی با خبرنگاران خارجی به کتمان حقایق وتکذیب اخبارواقع اصرارمی ورزد. دراین باب هم رجوع به آیات وحی خالی ازلطف نمی باشند.
قران مجید درآیه شریفه هشتم سوره مبارکه انفال میفرماید:
« لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ»
«برای اینکه حق را محقق وباطل را ابطال نماید حتی اگرمجرمین ازآن کراهت داشته باشند»
دراین آیه وآیاتی ازاین دست به وضوح مشهود است که مجرمانی که جرم وجنایت با وجودشان آغشته شده ازهرگونه حق وحقیفتی واهمه داشته وزیرباراقرارحقایق وآنچه که خلاف میل آنان واقع شده نرفته ودرنتیجه شدیدا به تکذیب وانکارحقایق همت می گمارند. ازمصادیق بارزاین مجرمین درقرآن که همواره به تکذیب حقایق می پرداخته فرعون میباشد. آیه شریفه هفتاد وپنجم سوره مبارکه یونس درمورد فرعون میفرماید:
« ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآیَاتِنَا فَاسْتَکْبَرُواْ وَکَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِینَ»
« سپس بعداز آنان موسى و هارون را با آیات خود به سوى فرعون و سران قوم وى فرستادیم وآنان استکباروریزیدند و همانا گروهى گروهی مجرم بودند»
دراین آیه فرعون وسران قوم با اینکه می بینند موسی وهارون با بینه های قوی خود را معرفی نموده اند به جهت جرائم وجنایاتی که مرتکب شده اند کبرورزیده وازاعتراف به حق سربازمی زنند. این آیه نشان میدهد آنان که به جهت پنهان داشتن جرائم وجنایاتشان ازپذیرش حق امتناع می ورزند به صفت استکبارنیزملبس میباشند. چرا که این کبروغرور است که علت قرارمی گیرد که این مجرمین حق را منکرشوند تا جرائم گذشته اشان برعموم جامعه آشکارنگردد. اینگونه است که کتمان کنندگان وتکذیب کنندگان حق ووقایع روی داده ازقبول هرمسئولیتی شانه خالی کرده ووقایع را دگرگونه جلوه داده وتحریف مینمایند.
چهارم: آنان که حق وحقوق را انکارووقایع را تحریف مینمایند مسلم به ابزاروروش های همگون وهمسان چنگ میزنند. چرا که ادبیات منفعت واستکبارکه علیه ادبیات حقانی بکارمی آید همه جا یک قاعده مشترک میباشد. ازاین جهت است که ادبیات حسن روحانی دراین کتمان حقیقت با ادبیات محمود احمدی نژاد این همانی دارد. اینجاست که ابزاروروش اتهام زنی واستهزای مدعیان ومطالبه گران به میان می آید. دراین باره آیه شریفه شصت ویکم سوره مبارکه اعراف ازچگونگی برخورد قوم نوح نبی با اوخبرمیدهد:
« قَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی سَفَاهَهٍ وِإِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکَاذِبِینَ»
« سران قومش که کافر بودند گفتند ما تو را در سفاهت مىبینیم وما تو را ازدروغگویان می ىپنداریم»
این آیه میگوید که چگونه تکذیب گران حق برای توجیه کتمان حق نوح نبی را سفیه ودروغ گوخطاب کردند. همچنین آیه چهارم سوره مبارکه صاد درمورد این روش های نکوهیده میگوید:
« وَعَجِبُوا أَن جَاءهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ»
« وازاینکه هشداردهندهاى ازخودشان برایشان آمده درشگفتند وکافران مى گویند این ساحرى کذاب است»
دراین آیه هم مجرمین ومستکبرین حق گویان را به پیشه ساحری ودروغگویی متهم مینمایند.
همچنین آیه شریفه پنجم سوره مبارکه انعام دراین خصوص میفرماید:
«فَقَدْ کَذَّبُواْ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ فَسَوْفَ یَأْتِیهِمْ أَنبَاء مَا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ»
«به تحقیق کسانی که حق را آنگاه که به سویشان آمد تکذیب کردند به زودى اخبار آنچه را که به تمسخرمیگرفتند به آنها خواهد رسید»
دراین آیه نشان داده میشود که یکی ازابزارهای کتمان کنندگان حق درتقابل با حق گویان تمسخرآنان است. به هرروی دراین باب آیات وحی بسیاراست اما پرداختن به یک یک این آیات ازوقت وتوان این قلم خارج است. اما آنچه جالب است حسن روحانی هم همچون کفاری که حق گویان را به دروغگویی متهم میکردند، نهاد های حقوق بشری واحمد شهید وتمامی مطالبه گران حقوق انسانی را متهم به دروغ گویی کرده. همانگونه که هم مسلکان وی یعنی علی خامنه ای ومحمود احمدی نژاد هم دراین موارد این مطالبه گران را متحم به متوهم ودروغگویی کرده وآنان را به استهزا میگرفتند.
پنجم: جریان های سیاسی که به امید تغییرشرایط موجود ملت را به شرکت درانتخابات ترغیب وازآنها خواستند تا رأی خود را درسبد حسن روحانی بیاندازند آیا اکنون هم امید به دگرگونی شرایط موجود دارند؟؟؟ دراین باره کلام وحی درآیه شریفه سی ودوم سوره مبارمه یونس اعلام میدارد:
« فَذَلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ»
« این است الله رب حقیقى شما و بعد ازحقیقت جز گمراهى نیست. پس چگونه اصراف میکنید؟»
این آیه خبرازیک قاعده جهان شمول میدهد وآن اینکه، برای تغییریک شرایط موجود ابتدا میباید واقعیت موجود را معترف وسپس آن را دگرگونه کرد. چون تعریف شرایط موجود همانگونه که است یعنی حق والا درغیر این صورت سانسوروتحریف حاصل شده که درتقابل با حق قرارمیگیرد. حال اگرافراد حق را پذیرا نباشند مسلم راه به جایی نمی برند. مسلم حسن روحانی هم که واقعیت نقض حقوق بشر درایران را منکرمیشود حقیقت را منکرشده ونخواهد توانست شرایط کنونی را دگرگون کند. ازاین رواست که به گفته این آیه شریفه راه به ضلالت برده ودرزمره اصراف کنندگان قرارمیگیرد.
ششم: حال جریان های سیاسی که به بهانه اصلاح اموراعتبارخود را برای حسن روحانی هزینه نموده اند درمقابل چنین انکارکننده وکذابی چگونه باید اتخاذ موضع نمایند؟؟؟ دراین مورد آیه شریفه شصت ویکم سوره مبارکه آل عمران میگوید:
«. . . فَنَجْعَل لَّعْنَهَ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ»
«. . . پس قراردادیم لعنت الله را بردروغگویان»
اگرقاعده را براین آیه وحی استوارنماییم نیروهای سیاسی اصلاح طلب که حسن روحانی را راهی کاخ ریاست قوه مجریه کردند میباید لعن او را جایگزین توجیه اعمال اونمایند.
ششم: ممکن است برخی ازرأی دهندگان خوانان تغییربه حسن روحانی درمقام توجیه برآمده وبنا را برمصلحت نهاده واینگونه القا نمایند که روحانی درچارچوب ساختارجمهوری اسلامی جبرا میباید مصلحت اندیشی نموده واینچنین به قلب حقیقت بپردازد. این طیف توجیح گران باید این مهم را درنظر داشته باشند که اعتراف به حقیقت برهرامردیگری ارجحیت دارد. دراین مورد کلام وحی میفرماید:
« وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقّ»
«والله حیا ندارد ازبیان حق»
با استناد براین آیه شریفه باید متذکربود که وقتی الله باریتعالی بیان حق را برهرامردیگری رجحان بخشیده ودربرابرمصلحت ازبیان آن حیا نمی نماید، پس بیان حق میباید برای همه انسان ها دراولویت قرارگیرد.