غلبه رویکردهای سازهای در مدیریت آب، نهفقط منجر به تخریب توان بومشناختی (اکولوژیک) ایران شده، بلکه خسارتی نگرانکنندهتر بر وحدت ملی، همبستگی و انسجام اقوام و فرهنگهای گوناگون ساکن در فلات ایران برجای نهاده است.
یکبار و برای همیشه بیاییم اعلام کنیم که غلبه تفکرات سازهای در مدیریت آب، یک اشتباه راهبردی بوده است. بیاییم بپذیریم که اگر مملکت را به سمت مصرف حدود 200 هزار میلیارد تومان از سرمایههایش در طرحهای مدیریت آب سوق نداده بودیم، امروز به مراتب هم طبیعت ما و هم مردمی که باید در این طبیعت زیست کنند، روزگار بهتری داشتند.
خلاصه اینکه حتی اگر بشود از تمامی خسارتهای هنگفت سدسازی و طرحهای انتقال آب بینحوضهای که منجر به نابودی صدها هزار درخت در هیرکانی، ارسباران، زاگرس و خلیج فارس و سواحل دریای عمان شده گذشت و هیچ ربطی بین آن سازههای پهنپیکر سیماناندود با افزایش چشمههای تولید گرد و خاک قائل نشد، اگر بشود مرگ میلیونها قطعه ماهی در آبهای شیرین رودخانههای زاییده از دامنههای البرز و زاگرس را بهدلیل سدسازیهای متعدد نادیده گرفت؛ از یک خسارت، از یک جنایت و از یک فاجعه نمیتوان و نباید به راحتی گذشت!
نابخردیهای مدیریتی مقدمات جنگ آب را در داخل مرزهای ایران پدید آورده
در اثر غلبه تفکرات سازهای در مدیریت آب، متأسفانه ما رابطه بین ایرانیان را مختل کردهایم. امروزه نه فقط باید از عوارض حاشیهنشینی مردمی که خانه و کاشانه خود را در اثر احداث سدهای متعدد در خوزستان، ارومیه، اصفهان، چهارمحال و بختیاری، مازندران، گیلان، فارس، تهران، البرز، لرستان و … از دست دادهاند، نگران باشیم بلکه رخداد مهمتر و خطرناکتر، اختلالی است که در یکپارچگی هویت ملی ایرانیان بهوجودآمده و بر سر طرحهای انتقال آب بینحوضهای، رابطه هموطنان عربزبان ما در خوزستان با اصفهانیها دچار لکنت شده و به همین ترتیب، بختیاریها، لرها، قمیها، اصفهانیها، کاشانیها، یزدیها، کرمانیها، سیستانیها و ترکمنها به مشکل خوردهاند و حتی برخی جریانات پانترکیسم در آذربایجان بهدلیل خشک شدن دریاچه ارومیه، تقویت شده و ناآگاهان و عنادورزانی بر این طبل میکوبند که فارسها بهعمد دارند دریاچه ما را خشک میکنند. الان رابطه بین مردم در علیآباد کتول در استان گلستان با مردم شاهرود و سمنان بر سر طرح انتقال آب از دشت زرینگل و چشمههای قطری بهشدت تیره شده، طرح گلاب و بهشتآباد، جهنم را به یک قدمی نزدیک کرده، رابطه مردم در بالادست بختگان در کامفیروز با پاییندست آن در استهبان، خونه کت و نیریز اصلاخوب نیست؛ مردمان در بالادستهای اترک، بیمهابای پاییندستها در آلماگل، الاگل، آجی گل و گمیشان، آب را به یغما بردهاند. روزگار آبشارهای زیبای شاهانکوه و رابطه مردم خوب فریدونشهر با اصفهانیها هم میرود تا تیره و تار شود، همانگونه که الیگودرزیها الان دل خوشی از قمیها یا ناغانیها دل خوشی از بروجنیها ندارند!
دارند؟
در یک کلام، داریم با نابخردیهای مدیریتی گسترده و شگفتآور، مقدمات جنگ آب را در داخل مرزهای خود مهیا میکنیم! چرا؟
حل مشکل کمآبی را به دانشمندان بسپارید
پرسش این است که آیا بهراستی راه کمخطرتر، سادهتر و ارزانتری برای مواجهه با کمبود آب شیرین برای ایرانیان وجود نداشت؟ چرا لشکر یکصدهزارنفری متخصصان شاغل در شرکتهای اقماری سدساز و متمول در وزارت نیرو، هیچیک به صرافت کشف و معرفی راه دیگری نیفتادند؟ چرا همچنان وزیر نیرو باید از کمبود اعتبار یکصد و پنجاه هزار میلیارد تومانی برای تکمیل طرحهای سازهای نیمهتمام وزارت متبوعش گلهمند و طلبکار باشد؟
از سوی دیگر، آشکارا میتوان پیشبینی کرد که چنانچه باور حاکمیت و اراده دولت برجایگزینی این روش بهجای طرحهای انتقال آب بینحوضهای و سدسازی باشد، آنگاه با اتکا به سرمایههای انسانی جوان، متخصص و مستعد این کشور، میتوان راهکارهایی را یافت که نگرانیهای محیط زیستی یادشده را هم به کمینه تقلیل دهد؛ چنین انتظاری از دانشمندان کشوری که توانستهاند در شرایط تحریم صددرصد، کیک زرد بسازند خیلی دور از انتظار و آرمانی یا تخیلی نیست! هست؟
آب شیرینکنها راهحل کمآبی و نجات دریاها
نکته مهم دیگر آن است که اگر شیرین کردن آب از خلیج فارس، دریای عمان و دریای خزر بهعنوان سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران برای تأمین آب شیرین ایرانیان در اولویت قرار گیرد، آنگاه ناچار خواهیم بود تا مقررات سختگیرانهتری برای پایش مواد میکروبی موجود در آب سواحل وضع کرده و بهاینترتیب، توان پایشگری و نظارت سازمان حفاظت محیطزیست بر کارخانهها بهشدت افزایش خواهد یافت چرا که آبشیرینکنها فقط میتوانند نمک را از آب بگیرند نه باکتری و میکروبهای خطرناک را. با چنین رویکردی میتوان انتظار داشت تا بهتدریج با کاهش ورود شیرابهها و پسابهای خام به محیطهای ساحلی و همچنین نظارت بر تردد کشتیها و آب توازن آنها، برکیفیت زیگونگی (تنوع زیستی) در محیطهای ساحلی و دریایی افزوده شده و با افزایش آبزیان، نهفقط بر درآمدهای صیادی اضافه شود، بلکه مصرف گوشت ماهی سهم بیشتری از رژیم غذایی ایرانیان را به خود اختصاص داده و بهاینترتیب، فشار بر مراتع و جنگلهای کشور برای تأمین گوشت قرمز که برای تولید هر کیلوگرم آن تا 15 هزار لیتر آب مورد نیاز است کاهش یافته، بومسازگانهای آسیبدیده مجال خوداحیایی خواهند یافت و با بهبود کیفیت منابع آب و خاک، کیفیت محصولات غذایی هم که مهمترین عامل مؤثر در تشدید یا مهار سرطان در کشور محسوب میشوند، ارتقا خواهند یافت. دستاوردی که کمک میکند تا سالانه برای مبارزه با سرطان و خرید داروهای مرتبط با آن، بیش از 10 هزار میلیارد تومان از کیسه دولت و ملت ( حدود 60 برابر بودجه سالانه سازمان حفاظت محیطزیست!) به هدر نرود.
جایگاه ایران بهدلیل قرار گرفتن در کنار منابع دائم و عظیم آب در شمال و جنوب آن، هرگز نباید در سایه مخاطره جنگ آب قرار گیرد. کافی است سردمداران مدیریت آب کشور، از آنجایی که همیشه در ساختمان بزرگ و مدرن نیایش در تقاطع کردستان نشستهاند و به دامنههای جنوبی البرز مینگرند، تغییر مکان داده و منظر نوینی برای نگریستن برگزینند تا چشماندازهای امیدوارکنندهتری را بتوانند انتخاب کنند.
منبع: زیست بوم