۱۳۹۲/۰۶/۲۰
کسانى که در اداره جنگ و طولانى کردن آن نقش داشتهاند:
در یادداشت 2 فروردین 60، مىنویسد:
»براى بازدید از جبهه و گذراندن ایام نوروز با رزمندگان و بررسى راههاى فعال کردن جبههها که راکد است، با قرار قبلى، ساعت هفت و نیم صبح، باتفاق عفت، فاطمه، یاسر، مهدى و چند پاسدار، با هواپیماى کوچک جت فالکن، عازم خوزستان شدیم.«
انقلاب اسلامى: بدینسان، رئیس مجلس، «با قرار قبلى»، به خوزستان مىرود تا جبههها را «فعال کند»! این مداخله را در کارى که به او کمتر ربطى نداشته است، روز به روز بیشتر مىکند:
در یادداشت سوم فروردین مىنویسد:
»ساعت هشت و نیم به دیدن فدائیان اسلام، در هتل آبادان رفتم. اکثر مجروحان از نیروهاى فدائیان بودند که بخشى از جبهه ذوالفقار را اداره مىکردند. در مجموع، آنچه که از رشادت و ایثار مدافعان این جبهه سرنوشت ساز شنیده بودم کمتر از حقایق ملموس صف و میدان آبادان و خرمشهر بود.«
انقلاب اسلامى: در جبهه آبادان، ملاتاریا 11 گروه را آورده بود تا نمایش «جنگ انقلابى» را بدهد. این قسمت از نوشته هاشمى رفسنجانى، از دست رفتن خرمشهر و به خطر سقوط افتادن آبادان را، از دید عقل خواننده مخفى کند.
در یادداشت دوم تیر، اعتراف مىکند که «در اول شب، شورایعالى دفاع، به عنوان نماینده در شوراى موقت ریاست جمهورى، شرکت کردم. آقاى فلاحى، وضع جبههها و طرحهاى آینده را گفت. رضایت بخش است و تصمیماتى گرفتیم.«
انقلاب اسلامى: بدینسان اعتراف مىکند که تا روزهاى اول بعد از کودتا، وضعیت جبهه و طرحها رضایت بخش بودهاند. او واقعیتى را سانسور مىکند: نیروهاى مسلح طرحهائى را آماده کرده بودند که اگر صدام پیشنهاد هیأت را نپذیرفت، به اجرا بگذارند و تا سال روز جنگ، خاک کشور را از وجود قواى دشمن پاک کنند. هاشمى رفسنجانى به وجود این طرحها اعتراف مىکند:
در روز دوشنبه، 15 تیر 60، یادداشت مىکند که:
»بعد از ظهر، شورایعالى دفاع داشتیم. تیمسار ظهیر نژاد احضار شده بود براى بررسى اختلاف نظرهاى ایشان و آقاى ولى الله فلاحى. بحث زیادى شد. در رفع اختلافات، پیشرفتى نکردیم.
قرار شد در جبهه عمل کنند و حرکتى را خیلى زود براى سرکوب نیروهاى متجاوز بعثى عراق آغاز نمایند. از کمبود مهمات مىگفت که قول تأمین آن داده شد. بعد از سفر اول سال من به خوزستان و مذاکره با فرماندهان در جبهه و سپس مشاوره و پیگیریها، طرحهاى عملیاتى تهیه شده بود ولى با وجود بنىصدر، کارها کند بود.«
انقلاب اسلامى: غیر از اینکه تهیه طرحها ربطى به سفر او به خوزستان نداشت که هدفش همراه کردن و به تهران انتقال دادن بخشى از پاسداران براى اجراى طرح کودتا بود، مىگوید «قول تأمین مهمات داده شد». بنا بر این، باید رابطهاى میان قول دهندگان و فروشندگان اسلحه مىبودهاست که قول دادهاند. وگرنه چطور ارتشیان تا آن هنگام موفق به تهیه مهمات نشدند؟ چنانکه،
در یادداشت 2 مرداد 60، تصریح مىکند:
»بعد از ظهر، در جلسه شورایعالى دفاع در ستاد ارتش شرکت کردم. آقاى فلاحى گزارش جبههها و آقاى فکورى گزارش رسیدن مهمات را – که نگران کمبود آنها بودیم -…دادند.
فرماندهان لشگرها را دعوت کرده بودیم از خوزستان آمدند. اعتراض کردیم که چرا به وعدههاى حمله، عمل نشده؟ عذرهائى مطرح کردند و وعده کردندبه زودى عمل کنند.«
انقلاب اسلامى: بدینسان، در پى کودتا، به ملاتاریا اسلحه و مهمات فروخته مىشود. با وجود این، در یادداشت 5 مرداد، خبر مىدهد:
»ساعت پنج بعد از ظهر، در شورایعالى دفاع در نخست وزیرى، شرکت کردم. آقاى فلاحى گزارش جبههها را داد. حمله لشگر 16 موفق بوده و غنائم و اسراى زیادى گرفتهاند. دشمن را از شمال کرخه کور عقب راندهاند ولى در دزفول، لشگر 21 فتح، عمل نکرده و در آبادان هم، حمله لشگر 77 خراسان، بى نتیجه ماندهاست.«
در یادداشت 12 مرداد، خبر از رکود جبههها و مداخله خود در امور ارتش مىدهد:
»ساعت پنج بعد از ظهر، در شورایعالى دفاع شرکت کردم. گزارش جبههها را دادند که راکد است. پیشنهاد فرماندهى غرب را براى آقاى سرهنگ صیاد شیرازى نمودیم که نظامیان را خوش نیامد…«
در 22 مرداد، جلسه در حضور خمینى را یادداشت مىکند:
»سپس با شورایعالى دفاع به خدمت امام رسیدیم. امام گله داشتند که سریعاً عمل نمىکنند و جبههها را راکد گذاشتهاند. تیمسار ولى الله فلاحى گزارشى از وضع نیروهاى مهاجم و جبههها و تدبیرى براى حرکت در جنگ داد و بحثهاى زیادى شد. قرار شد با شرکت فرمانده نیروى زمینى، تیمسار ظهیر نژاد، روز شنبه طرحهاى زمانبندى شده، براى اخراج دشمن و تحرک در جبهه، در محضر امام تصویب شود و فرماندهانى که آمادگى عملى ندارند، کنار بروند.«
در یادداشت 10 شهریور، خبر مىدهد که:
»خبر رسید که ارتش در کرخه کور، حملهاى موفق داشته و نیروى زمینى از حملهاى که قرار بوده در جاى دیگر بکند، طفره مىرود. سرهنگ جواد فکورى از اهواز تلفن کرد و از من مىخواست که اصرار کنم حمله شود. احمد آقا تلفن کرد و گفت: ظهیر نژاد اصرار دارد که نشود آن را موفقیتآمیز نمىداند.«
در یادداشت 17 شهریور، معلوم مىکند چگونه خریدهاى نظامى از دست وزارت دفاع بیرون مىرود و هاشمى رفسنجانى در آنها نقش پیدا مىکند:
»آقایان فتوحى و موسوى آمدند و خبر از آمادگى فروش مهمات و نیازهاى ارتش، توسط شرکتى دادند. مىگفتند وزارت دفاع استقبال نمىکند. قرار شد بررسى کنم.«
بنا بود اگر صدام پیشنهاد هیأت کشورهاى غیر متعهد را نپذیرفت، تا سال روز شروع جنگ، قواى عراق از ایران رانده شوند. صدام پیشنهاد را پذیرفت اما ملاتاریا کودتا کرد تا جنگ را ادامه دهد. بنابر یادداشت دوم مهر، هنوز از عملیات خبرى نیست و صحبت از تغییر فرماندهان بمیان مىآید:
» با سرتیپ ظهیر نژاد در جبهه، تماس گرفتم و از علت تأخیر عملیات صحبت مىشد. قول داد که عمل شود. آقاى رى شهرى اصرار دارد که فرماندهان سطح بالاى ارتش عوض شوند. ولى امام و ماها مصلحت نمىدانیم بخاطر وجود نقاط ضعف گذشته و با سوءظنها، نیروهاى کاردان را از دست بدهیم و مشکل براى افراد و خانوادهها پیش آید.«
در یادداشت 4 مهر مىآورد:
»باز کارى که قرار بود در جبههها بشود، انجام نشده…«
در یادداشت 8 مهر ماه، خبرکشته شدن سرتیپ فلاحى، رئیس ستاد ارتش و سرهنگ فکورى، وزیر دفاع را مىدهد:
»چهار نفر آقایان فلاحى، نامجو، کلاه دوز و فکورى جزء شهدا هستند. هواپیماى حامل 33 جنازه و 32 مجروح و 25 مسافر، بودهاست که فقط 23 نفر زنده ماندهاند.«
در یادداشت 9 مهر، معلوم مىکند پیشنهاد رى شهرى، عملى شدهاست:
»آقاى ظهیر نژاد وضع جبههها و طرحهاى آینده جنگ را گفت. به ایشان، پیشنهاد ریاست ستاد شد. راضى نبود و نوعى حذف تلقى مىکرد و معتقد بود در نیروى زمینى، نقش بهترى دارد و در ستاد، نیرویش راکد است. ولى نظر ایشان پذیرفته نشد… سرانجام ایشان رئیس ستاد مشترک و آقاى صیاد شیرازى فرمانده نیروى زمینى شد. مسئله همآهنگى سپاه با ارتش، در انتخاب آقاى صیاد شیرازى نقش داشت.«
انقلاب اسلامى: امروز که رویدادها روى دادهاند، معلوم است که ملاتاریا با انجام عملیات نظامى سرانجام بخش موافق نبودهاست زیرا مىباید جنگ ادامه مىیافت و نه با پیروزى ارتش در جنگ . زیرا مىخواست سپاه را جانشین ارتش کند. کشتن فرماندهان ارتش و گماردن صیاد شیرازى به فرماندهى نیروى زمینى، خیال ملاتاریا را از این دو جهت، مىآسود.
در یادداشت 17 مهر، دیگر از تحرک جبهه خبرى نیست بجاى آن، صحبت از رابطه با بارزانیها و طالبانیها مىشود:
»گزارش جبههها را تیمسار ظهیر نژاد و سرهنگ صیاد شیرازى دادند. شیرازى وضع بارزانیها و طالبانیها را گفت. معتقد است کردهاى بارزانى نسبتاً با صداقت عمل مىکنند و حتى با کردهاى ضد انقلاب ایران مىجنگند. طالبانیها دوروئى مىکنند و مىخواهند فریب بدهند. با کردهاى ضد انقلاب داخلى، همکارى دارند.«
در یادداشت 24 مهر، خبر از شکست مىدهد:
«چهار بعد از ظهر، جلسه شوراى عالى دفاع داشتیم. وضع جبههها در این هفته راکد است. چند کیلومتر ما پیشروى کردهایم که دو باره عراقیها پس گرفتهاند. نزدیک دزفول، دو تانک و چهار نفر از ما غنیمت گرفتهاند. یک نفر شهید و 10 نفر مفقود دادهایم.»