متن بالا موضع آیه الله ناصر مکارم شیرازی در حرمت اینترنت پر سرعت میباشد. این اولین بار نیست که این فقیه حکومتی با ابزار نمودن فتاوی خود به تقابل با هر ابزار و تفکری که میتواند او و هم قطارانش را به چالش بکشد بر می خیزد. فتاوی تکفیری او در مورد صوفیه، مرحوم شریعتی و هر چه که باورهای او و هم مسلکانش را متزلزل کند زبان زد خاص و عام است.
این قلم قصد بر این دارد که به چرایی صدور فتاوی تکفیری این فقیه حکومتی پرداخته و علل طبیعی آن را مورد تحلیل قرار دهد.
اول: تاریخ همواره درموضع بقا همواره به ما می آموزد که درنزاع برتر و فروتر این برتر است که بر فروتر مستولی و به بقا تداوم بخشیده است. فرهنگ ها نیز هرگاه به دلایل و عللی که با هم به نزاع برخیزند از این قاعده مستثنی نبوده و فرهنگ برتر که همواره نسخه ای برای پاسخ گویی و در خور زمان بوده برفرهنگ و تفکرفرو دست چیره وبر بقا تداوم میبخشد.
دوم: عصبیت یکی از کلیدی ترین مفاهیم بکارگرفته شده توسط ابن خلدون میباشد. این عصبیت ممکن است در قالب مفاهیمی همچون، ملیت، قومیت، نژاد، گویش، دین تجلی یافته و در مقام تقابل و تنازع با دیگر مفاهیم بر آید.امروزه آنچه میتواند در شمار اشکال جدید عصبیت به تقابل با دیگر مفاهیم برخیزد صنف گرایی طبقاتی – قشری و نحله گرایی تفکری باشد.
سوم: افلاطون در کتاب هفتم خود “جمهور” از تمثیل غار با عنوان مثل سخن میراند. در این تمثیل عده ای از انسان ها از کودکی به گونه ای در یک غار به بند کشیده شده اند که فقط توان رؤیت دیوار مقابل خود را دارند و دیگر هیچ. پشت سر این عده گروهی انسان و درپشت این گروه انسانی آتشی برپاست. حال آنچه را که این عده از دیوار بینان غار میتوانند ببینند فقط سایه ای از خود و سایه هایی از تعداد انسان های پشت سر خود بر دیوار مقابل غار میباشد. اگرگروه انسانی پشت سر صوتی از خود بروز دهد صوت به دیوار مقابل غار اصابت کرده و به سمع دیوار بینان منتقل خواهد شد. در این شرایط است که دیوار بینان گمان بر آن میبرند که آنچه درغار وجود داشته و از خود اصوات را انتشار میدهند همان سایه های افکنده بر دیوار میباشند. حال اگر یکی از دیوار بینان برای اول بار از جای خود رها شده و انسان های حقیقی پشت سر خود را ببیند و اصوات آنان را ادراک کند براو چه خواهد گذشت؟؟؟ اگر آنچه را از حقیقت و واقعیت وجود انسان های پشت سر را برای دیگر غار نشینان بازگوید با چه واکنشی از سوی آنان مواجه خواهد شد؟؟؟
چهارم: “هستی و نیستی” اثری ست از ژان پل سارتر. سارتر در این اثر لحظه ظهور دیگری را با عنوان “کشف شرم مشاهده گر” توضیح می دهد. در اینجا سارتر از تمثیلی با عنوان “سوراخ قفل در” بهره برده و میگوید:
«کسی که از سوراخ قفل در، یک نفر دیگر را دزدکی دید میزند وقتی او را سر بزنگاه میگیرند از عمل خود شرمگین می شود»
سارتر در نمایشنامه مشهور خود با عنوان” جامعه بسته” رابطه میان افکار خود ودیگران با شرم را اینگونه بیان میکند:
« دیگران جهنم اند . . . می دانم که در جهنم هستم. همه چشم ها به من دوخته شده اند. نگاه هایی که من را می بلعند»
این شرم زمانی روی می دهد که نگاههای دیگران به اعمال و گفتار شرم را در شخص خاطی پدیدار و او را متصف به صفت شرمساری میکند.
پنجم: ناصر مکارم و هم صنفانش در امپراطوری جمهوری اسلامی تفکر نحله ای خود را در مقام عصبیتی جدید در جای مفاهیم متقدم عصبیت نشانده و با ترویج همین تفکرات تکفیری خود جامعه کنونی را به گونه غاری که افلاطون ان را مثل مینامد شکل داده اند. اما با پیشرفت و توسعه تفکرات دیگر و شیوع آن ها با ابزار های مدرن ارتباطی همچون اینترنت پرسرعت بی شک غار ساخته و پرداخته شده تکفریون فروخواهد ریخت. آنچه با گردش اطلاعات و اخبار روی خواهد داد اینکه، غار امپراطوری تکفیریونی همچون مکارم پس از فروپاشی با تفکرات و دیدگاه های غیر در تنازع بقا اصلح نبوده و قوه چیرگی بر دیدگاه های متعارض را نداشته، از این حیث لاجرم محکوم به نابودی بوده و جامعه رها شده از غار برساخته توسط تکفیریون با نگاهی نو به همچون مکارم ها آنها را به شرم وا خواهند داشت. مکارم و همراهانش به جهت دچار نشدن به این شرم است که همواره بر این بر آمده و می آیند تا از پیش به طرق گوناگون از هرچه که میتواند مفهوم دیگری را در برابر اینان عیان نماید دست به ستیز خواهند زد.