اعمال و رفتار انسانی میتواند ازجهاتی متفاوت مورد تحلیل، نقد و ارزشگزاری قرار گیرد. اما یکی ازبرجسته ترین ومتداول ترین ابزارها جهت اندازه ارزش گزاری ها سنجش برمیزان ومعیارحقوقی- اخلاقی می باشد. این دیدگاه اصولا از سوی پیروان مکتب حقوق طبیعی ارائه می شود. این مکتب برآن است که حقوق واخلاق به گونه ای تنیده برهم ومسلمات اخلاق فطری پایه ها وشالوده های قواعد حقوقی را پی ریزی وسامان میبخشند. دراین باوراخلاق امری فطری بوده که درکنیه بشرنهفته وبا حسن وقبح عقلی قابل ادراک میباشد. به گونه مثال نوع بشرفی نفسه اضراربه به غیر را امری باطل تلقی مینماید. همچنین است درمورد وفای به عهد وبسیاری ازامورفطری دراخلاق که شالوده های قواعد عمومی علم حقوق را برمیسازند نیزچنین مینماید.
اما آنچه این قلم را نیت برآن داشته تا به مبحث اخلاق وحقوق به عنوان مبنا ومیزان سنجش اعمال بپردازد نامه اخیرمجمع روحانیون مبارزبه علی خامنه ای رهبرجمهوری اسلامی است که به امضای رئیس این تشکل سیاسی و روحانی، یعنی سید محمد خاتمی رسیده است. متن نامه ارسالی چنین است:
« محضر مبارک رهبر عالیقدر حضرت آیتالله خامنهای مدظله العالی
خبر عمل جراحی موفقیتآمیز انجام شده موجب مسرت اقشار مختلف در خارج و داخل کشور به ویژه ملت بزرگ ایران گردید.گزارش رییس محترم گروه پزشکی آرامبخش خاطر همه علاقه مندان در سراسر کشور شده است. با کمال خرسندی از سلامت وجود مبارک،عافیت جنابعالی و دوام عمرشریف را ازخداوند بزرگ مسالت داریم.. امید است عنایت خاصه حضرت بقیه الله اروحنا له الفدا همواره و در همه حال شامل وجود مبارک باشد. ایام عزت مستدام
مجمع روحانیون مبارز
سید محمد خاتمی»
انتشاربیانیه فوق واکنش های گوناگونی را درمیان مخالفان و منتقدان کنونی رژیم حاکم ایران به دنبال داشت. اما اصلاح طلبان حامی محمد خاتمی درفضای مجازی نامه کنونی را خطاب به رهبرجمهوری اسلامی نوعی اخلاق گرایی تلقی وازآن طریق حمایت را ابرازداشته اند. اکنون قصد بر این است تا اعمال ورفتارمحمد خاتمی درترازوی اخلاقی- حقوقی سنجیده ومورد تحلیل وبررسی قرارگیرد. پیش ازاینکه به تحلیل نامه فوق بپردازیم بهترآن است که به عنوان پیش زمینه به رفتارهای گذشته محمد خاتمی رجوع ونامه کنونی را دربستررفتاری رئیس جمهور پیشین مورد نقادی قرار دهیم.
اول: خاتمی درتصدی مقام ریاست جمهوری برابر با اصل صد وبیست ویک قانون اساسی سوگند یاد کرده بود که پاسدار قانون اساسی باشد و همه استعداد و صلاحیت خویش را در راه ایفای مسوولیتهایی که بر عهده گرفته به کار گیرد و خود را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور، ترویج دین و اخلاق، پشتیبانی از حق و گسترش عدالت سازد؛ از هر گونه خودکامگی بپرهیزد و از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است حمایت کند. اما آن روزها، روزهای خلف وعده از سوی خاتمی بود. رییسجمهور منتخب مردم درتقابل میان حقوق ملت و منفعت حاکمیت آنچه را رجحان بخشید منفعت حاکمیت بود.
درست در سیزدهم رجب سال هفتاد وشش بود که نماد فقاهت، حریت و صداقت مرحوم آیهالله العظمی حسینعلی منتظری، بود که خاتمی را در محک امتحان قرار میداد. نیروهای لباس شخصی حملهای همهجانبه را به سوی بیت فقیه مجاهد تدارک دیدند که حتی صفحات قرآن و نهجالبلاغه هم از آن در امان نماندند. رییسجمهور وقت، نه تنها اهانتها و حملات وحشیانه به فقیه مجاهد را محکوم نکرد بلکه بالعکس به حصرغیرقانونی ایشان که بنا بر مصوبه شورای عالی امنیت ملی که ریاست آن را نیز بر عهده داشت، مهر تأیید نهاد. این اولین گام بود که خاتمی حق واخلاق را درپای دیکتاتوران خون ریخت.
دوم: کوی دانشگاه تهران نمونه دیگری از قصور خاتمی در به جای آوردن آنچه بود که در مقام منتخب ملت به آن متعهد شده بود. توقیف روزنامه سلام، ارگان مجمع روحانیون مبارز، و تصویب قانون مطبوعات جدید ازسوی مجلس پنجم شورا، اعتراض دانشجویان کوی دانشگاه تهران را به همراه داشت. شبانگاه هجدهم تیرماه بود که انصار حزبالله -جوانهایی که حاملان خشم و خشونت بودند- به همراه نیروهای انتظامی به خوابگاههای دانشجویی یورش بردند تا آنچه از یورش آنان در صفحات تقویم تاریخ حک شود تخریب اموال دانشجویان و ضرب و شتم وحشیانه آنها، همچنین بازداشت و دستگیری سیصد تن از دانشجویان همچون احمد باطبی، اکبر محمدی و میثم لطفی، و به خون غلطیدن عزت ابراهیمنژاد، فرشته علیزاده و تامی حامیفر باشد. بیدادگاههای انقلاب نه تنها مهاجمان به کوی و قاتلان را مجازات نکردند بلکه مقتولان را متهم به اقدام علیه امنیت ملی کردند وسر احمد باطبی را در مستراح زندان فرو بردند. در مقابل آنچه از رییسجمهور، محمد خاتمی تراوید سکوت در برابر جنایات نظام حاکم نسبت به حقوق دانشجویان بود. اما در این باب مقایسه رفتاری خاتمی و مرحوم دکتر مصدق خالی ازلطف نیست. پیر احمد آباد برعهد و پیمان خود با ملت استوارماند و پس از به ثمر نشستن قیام مقدس سی تیر در ابن بابویه بر مزار شهدای آن یومالله گل نهاد و گریست. حال در کنشی همگون وواحد دوواکنش متضاد ازسوی مرحوم دکترمصدق به گونه فعال وازسوی خاتمی به گونه منفعل صدورمیابد. واقعا کدام یک ازدوواکنش مطابق با اصول حقوقی- اخلاقی بوده اند؟
این قلم مجال ندارد تا تک تک اعمال خاتمی پرداخته و یک یک آن را مورد تحلیل قراردهد و الا نومونه ها بسیار است. نمونه هایی همچون سکوت خاتمی پیرامون تقلبات و تخلفات انتخاباتی انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و چهار که مسلم تأیید انتخابات با مهر و امضای قوه مجریه خاتمی احمدی نژاد را بی هیچ هزینه ای وارد کاخ قوه مجریه کرد تا اعتراضات شیخ مهدی کروبی کاندیدای معترض به تقلب و تخلف به هیچ انگاشته شود. پیام تسلیتی که خاتمی در مقام ریاست قوه مجریه خطاب به خانواده اسدالله لاجوردی جلاد اوین ورهبردیکتاتور جمهوری اسلامی صادر کرد قربانیان زندان ها وشکنجه گاه های دهه شصت رژیم را به سخره گرفت. وقتی خاتمی لاجوردی را سربازان سختکوش انقلاب و خدمتگزاران مردم و نظام لقب داد مهر تأییدی برمیادین اعدام وشکنجه نهاد. با حضورش درپای صندوق رأی دماوند به خوبی از خجالت اصلاح طلبان تحریمی و ملت درآمد وخیمه شب بازی دیکتاتوررا مهرتأیید نهاد.
حال ما مانده ایم، خاتمی و نامه اش به خامنه ای. عاشقان و مسخ شدگان خاتمی پیرامون نامه اخیر در مقام توجیه برآمده وطبق رویه نامه ارسالی ایشان را درراستای اخلاق مداری تحلیل وتفسیر نموده اند. اما آنچه اعمال خاتمی درسابق ولاحق بدست میدهد اینکه اعمال ورفتارخاتمی در ظرف زمان هیچگونه همخوانی با مبانی اخلاقی- حقوقی ندارد. آنکه در میدان سیاست عزم دارد تا برحق ایستاده واخلاق را جاری و ساری نماید درموقع لزوم میباید حقوق ملت را برمنفعت دیکتاتورها رجحان بخشد. در همین مواقع است که تاریخ به گونه های متفاوت رقم زده خواهد شد. حال باید دید اینگونه اعمال ورفتارخاتمی تا چه حد مورد تأیید اخلاق طبیعی میباشد. آیا نامه ارسالی خاتمی به دیکتاتور در شرایط کنونی که بسیاری ازفرزندان بی گناه این مرزوبوم درزندان ها با وضعیت های ناگوارروحی وجسمی دست وپنجه نرم میکنند مطابق با مبانی اخلاقی- حقوقی میباشد؟؟؟
اما چگونه خاتمی میتوانست همچون مرحوم دکتر مصدق مبانی اخلاقی- حقوقی را در شرایط کنونی تجلی بخشیده واز فرصت کنونی درجهت استیفای حقوق ملت برآید؟
آنچه کفایت میکرد اینکه محمد خاتمی درنامه ارسالی برای رهبرجمهوری اسلامی وآرزوی سلامتی برای ایشان فرصت را مغتنم میشمرد ووضعیت ناگوارروحی وجسمی زندانیان سیاسی وخانواده های مظلومشان را به یاد علی خامنه ای می آورد ومتعاقب آن خواستاررسیدگی هرچه سریعتربه وضعیت این عزیزان میشد. اما نامه ارسالی خاتمی به عنوان یکی ازنمادهای جریان اصلاحی ومطلع به شرایط کنونی کشوریعنی صحه نهادن براعمال ورفتاروقیحانه تمامیت خواه علی خامنه ای.
راستی اگرواقعا عاشقان خاتمی رفتاراورا با اخلاق توجیه مینمایند چگونه ازوی مطالبه نمینمایند تا درحرکتی اخلاقی- حقوقی پیام تسلیت وهمدردی برای خانواده های شهدای کوی دانشگاه وحوادث سال هشتاد وهشت ارسال ونامه ها را دررسانه ها علنی نماید؟؟؟ آیا این اخلاق گرایی های خاتمی فقط میباید در تسلیت به لاجوردی ها وطلب دعا برای شفای دیکتاتورها جامه عمل بپوشد؟؟؟