برنامه رودست با اجرای آقای “امید دانا” این هفته به انتشار برنامه ای در مورد اولین منتخب تاریخ ایران، سید ابوالحن بنی صدر پرداخته است. با نظر به اینکه نگارنده با تمام نقدهایی هم که به شخص ایشان دارد اما با اولین منتخب تاریخ ایران همراه بوده، سعی بر این دارد تا جهت تبیین تاریخ در مقام پاسخگویی به برنامه منتشر شده از سوی برنامه رودست بر آید. لازم به ذکر است نگارنده با اینکه هراه با اولین منتخب تاریخ ایران میباشد و به این همراهی فخر مینماید اما سازنده یا سازندگان برنامه رودست را متهم به کینه ورزی نمیکند. چرا که فضای سانسور حاکم از سوی جریان های سیاسی مختلف به گونه ای سیستماتیک و متداوم بر علیه بنی صدر حاکم و بارها و بارها به انتشار اکاذیب و جعل سند علیه او پرداخته اند. بر این مبنا هیچ انتظار و گله ای از هم سن و سالان نگارنده نیست که در مورد ابوالحسن بنی صدر بر خطا قضاوت نمایند اما این انتظار میرود که همراه جهت تبیین صحیح تاریخ انقلاب سال پنجاه و هفت در صدد بر آیند سانسور را شکسته و تاریخ را آنگونه که واقع شده بر پرده آورند.
این برنامه مدعی شده است که بنی صدر با بورسیه شاهنشاهی برای ادامه تحصیل به فرانسه اعزام شده است. در این مورد قابل ذکر است که چنین ادعایی تا کنون حتی از سوی رژیم ولایت فقیه هم طرح نشده است. فیلمی که با عنوان “روایت انقلاب” در مورد بنی صدر به مناسبت پیروزی انقلاب از سیمای رژیم اکران شد در این مورد دقیقا میگفت:
« پدرش در جریان اصلاحات ارضی قسمت اعظمی از زمین ها شو از دست داده بود اما هنوز اونقدری براش مونده بود که کفاف تحصیل و زندگی ابوالحسن رو توی فرانسه بده »
آری! مرحوم آیت الله سید نصر الله بنی صدر از ملاکین بنام همدان بودند و بنی صدر با هزینه شخصی مرحوم ایشان مشغول تحصیل در فرانسه بودند.
این برنامه مدعی شده است: « در نوفل لوشاتو آقای خمینی به هیچ کسی جز ابراهیم یزدی و بنی صدر اعتماد ندارند و تمامی ملاقات های آقای خمینی را در نوفلشاتو آقای بنی صدر هماهنگ میکردند »
این ادعای برنامه رودست از جهت تاریخی کاملا مخدوش میباشد چرا که به شواهد تاریخ تنها یزدی و بنی صدر از معتمدین خمینی نبوده اند. در نوفلشاتو مرحوم محمد منتظری، مرحوم مهدی عراقی، صادق طباطبائی و بسیاری دیگر از معتمدین خمینی بودند. اما مسئولیت هماهنگی ملاقات ها با بنی صدر نبوده بلکه با دکتر یزدی بوده.
این برنامه مدعی است که شخص بنی صدر در انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها نقش داشته است. روایت این برنامه چنین می باشد:
« نخستین خوش خدمتی آقای ابوالحسن بنی صدر پس از رئیس جمهور شدنشون برای آقای خمینی انقلاب فرهنگی بود، اون هم چه انقلاب فرهنگی ای که نخستین حرکتش بستن دانشگاه ها بود »
اما واقعا رئیس جمهور چه موضعی در مورد انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها اتخاذ کرده بود؟
مواضع بنی صدر پیرامون دانشگاه بدین قرار بود:
«ازحضورگرایش ها دردانشگاه نترسید، زبان زوررا جمع کنید وزبان ابتکاررا بازکنید»
انقلاب اسلامی، بیست اردیبهشت پنجاه ونه
« دانشگاهی که تحت سیطره چماق های گوناگون باشد دانشگاه نیست»
انقلاب اسلامی، چهارده اردیبهشت شصت
«اینکه هنوزبتوان درخیابانها کتاب سوزاند، به خوابگاه ها حمله کرد وهنوزبتوان به غیرطریق مقامات قانونی مدرسه تعطیل کرد راهی نیست که با آن بتوان درجمهوری اسلامی پیشرفت کرد»
سخنرانی دربیست ودوم آبان پنجاه ونه
مواضع بنی صدر در مورد فرار مغز ها:
«این مغزها که هرروزمیگریزند وبجای اینکه به کشورما بیایند، ازکشورما میروند. یک بیان ساده وآسان این است که بگوییم اینها میروند بهترکه بروند. اما ما مسئولیم. ما باید برای علم درجمهوری اسلامی جاه ومنزلت تعیین کنیم تا نه تنها مغزهای ما فرارنکنند. بلکه آنهایی که رفته اند برگردند»
انقلاب اسلامی، سینزده آذرپنجاه ونه
« جامعه وقتی مغزهای خود را بتاراند رشد پیدا نمیکند. درباره فرارمغزها بارها هشداردادم واعلام خطرکردم»
انقلاب اسلامی، سینزده اسفند پنجاه ونه
بنی صدردرمقام منتخب ملت ایران پس ازتصویب طرح تعطیلی دانشگاه ها درزیرلوای انقلاب فرهنگی درمخالفت با چنین طرحی اینچنین مواضعی اتخاذ کرد:
«این اصراربرتعطیل آنهم ازراه تعطیلی دانشگاه ها چرا؟!»
انقلاب اسلامی، سی ویک فروردین پنجاه ونه
« انقلاب فرهنگی که تعطیلی نمیخواهد»
انقلاب اسلامی، دوم اردیبهشت پنجاه ونه
«انقلاب فرهنگی محتاج ایجاد موج تعطیلی درجامعه نیست، محتاج بکارانداختن مغزهای تعطیل شده است»
انقلاب اسلامی، چهارده اردیبهشت پنجاه ونه
پس ازتعطیلی دانشگاه ها بنی صدرمجدد موضع خود ونیت تعطیل کنندگان دانشگاه ها را بدینگونه اعلام کرد:
« به عنوان انقلاب فرهنگی چه کارکردند؟ گفتند ده درصد مسلمانند، ده درصد ضد اسلام وهشتاد درصد هم بی تفاوت واگردانشگاه را ازده درصد پاک کنیم، هشتاد درصد بی تفاوت پیروی خواهند کرد وآنگاه دردانشگاه را بازمیکنیم. مگرآن هشتاد درصد چوب خشکند؟ اسلام را به این ترتیب نمیشود پیش برد»
انقلاب اسلامی، بیست وچهارآبان پنجاه ونه
روزنامه انقلاب اسلامی به مدیرمسئولی بنی صدربارها وبارها با انعکاس مواضع بنی صدروهمفکران او پدیده شومی به نام انقلاب فرهنگی وتعطیلی دانشگاه ها را محکوم کرده بود هدف حملات سپاه پاسداران ودانشجویان پیروخط خمینی قرارگرفت. سپاه پاسداران با صدوربیانیه ای دربیست وپنجم آبان پنجاه ونه دراعتراض به بنی صدروروزنامه انقلاب اسلامی عنوان داشت:
« وقتی روزنامه های انقلاب اسلامی ومیزان هرکدام با پشتوانه نیروهای غیرخط امام ولی با نفوذ درحاکمیت دهها مقاله علیه تعطیلی دانشگاه ها وانقلاب فرهنگی مینویسند مسلم است که ضد انقلاب اینگونه جرأت عرض اندام پیدا میکند»
همچنین دانشجویان پیروخط خمینی نیزبا صدوربیانیه ای به روزنامه انقلاب اسلامی به مدیر مسئولی بنی صدرحمله وابرازداشت:
« ما قضاوت روزنامه انقلاب اسلامی را درمورد انقلاب فرهنگی محکوم میکنیم. انقلاب فرهنگی که خواست امام بوده اینچنین مورد توهین قرارمیگیرد وبه خاطرمطلب تخیلی یک فرد ذهن گرا به توطئه تعبیرمیشود»
کتاب غائله چهارده اسفند/ صفحه سیصدوپنجاه وشش
به هر روی آنچه اسناد به آن شهادت میدهند اینکه بنی صدر در برابر انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها شدیدا مقاومت کرد. البته در گذریم از مسئله نوار آیت که حسن آیت گفته بود طرحی برای تعطیلی دانشگاه ها داریم که بنی صدر با پدرش هم نمیتواند جلویش را بگیرد.
برنامه رودست پیرامون پیروزی بنی صدر در انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری مدعی شده است:
«آقای ابوالحسن بنی صدر در نوفل لوشاتو از آقای خمینی حمایت کردند ، آقای خمینی هم جبران کردند پس از سال شورش پنجاه و هفت از آقای ابوالحسن بنی صدر حمایت کردند تا رئیس جمهور شوند ، بعدش آقای ابوالحسن بنی صدر اندکی شیطنت کردند و رفتند با مجاهدین خلق دمخور شدند ، آقای خمینی هم ناراحت شدند به مجلس دستور دادند و مجلس هم اطاعت امر کردند ، آقای ابوالحسن بنی صدر رو عزل کردند»
اما آیا انتخاب بنی صدر توسط ملت به ریاست جمهوری آنگونه که این برنامه مدعی است با حمایت شخص خمینی بوده؟؟؟
اسناد در این مورد میگویند:
اول: بنی صدرتنها کاندیدای حاضردراولین انتخابات ریاست جمهوری نبود که با پروازانقلاب به همراه خمینی ازپاریس به ایران رجعت نموده بود. “مرحوم صادق قطب زاده” به عنوان یکی ازنزدیکترین افراد به خمینی که درمقام مترجم آیه الله درنوفلوشاتودرجلوی دوربین رسانه ها حضورمیافت یکی ازکاندیداهای اولین اولین انتخابات ریاست جمهوری بود. اما دیگرنامزد این انتخابات که پا به میدان رقابت برای تصدی مقام ریاست جمهوری نهاده بود ازمنتصبان به بیت آیه الله بود که با همان پروازانقلاب آیه الله را تا ایران همراهی کرده بود. اوکسی نبود جز”سید صادق طباطبایی”. براین مبنا ادعای پیروزی ومحبوبیت بنی صدربه جهت ورود اوبا پروازانقلاب فاقد اعتبارمیباشد.
دوم: دراولین انتخابات ریاست جمهوری تمامی کاندیدا ها درتبلیغات خود به انحای مختلف ازنام ویا تصاویرخمینی سود جسته بودند حتی دریادارسکولار”مدنی” که موفق شده بود پس ازبنی صدرآرای مأخوذه را به خود اختصاص دهد با شعار”مدنی ویارجان برکف امام” پا به میدان رقابت انتخاباتی نهاده بود. اما بنی صدربه هیچ عنوان درتبلیغات ریاست جمهوری خود را به خمینی منتسب ننمود. بلکه برعکس اولین رئیس جمهورفقط ازعکس مرحوم دکترمصدق که به گواهی تاریخ درتیررس کینه ونفرت خمینی قرارداشت بهره جسته بود. والبته جامعه ایران به این شکاف عمیق کاملا وقوف داشتند.
سوم: خمینی به دودلیل واضح نمیتوانست درانتخابات ریاست جمهوری به بنی صدرنظرمساعد داشته باشد بلکه بالعکس وضرورتا میباید نظرتقابلی می داشت وجامعه ایران دقیقا به آن آگاه بودند.
اول اینکه بنی صدرچه درمجلس خبرگان قانون اساسی وچه پس ازآن بارها وبارها با تصویب اصل ولایت فقیه که مورد نظرخمینی وحزب جمهوری اسلامی بود با صراحت تمام به مخالفت برخواسته بود.
دراین خصوص مرحوم آیه الله العظمی منتظری میگوید:
«دررابطه با گنجاندن اصل ولایت فقیه درقانون اساسی من وآقای بهشتی وربانی شیرازی وحسن آیت اصرارداشتیم. البته بعضی ها هم مخالف بودند. مثل آقای طالقانی وبنی صدر»
خاطرات آیه الله منتظری/ جلد اول/ چاپ اول/ بهارهفتاد وهفت/ صفحه چهارصدوپنجاه وشش
دراین مورد نگاهی به اظهارات بنی صدردرمجلس خبرگان قانون اساسی خالی ازفایده نیست:
«شما میگویید که بنای کاربراین است که ما یک بی اعتمادی مطلق به مردم ونمایندگان آنها داریم. . . اگرفقط کسانی حق دارند درانتخابات شرکت بکنند که رهبرمعرفی میکند، معنای این یعنی انتخابات بی انتخابات. وقتی من بگویم ای مردم شما آزادید آن کسی را که من معرفی میکنم انتخاب کنید، این امراسمش نه آزادی است ونه جمهوری»
مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهائی قانون اساسی/ جلد دوم/ صفحه هزاروصد وپنجاه ودو
«آن طوری که ما این اصول را مینویسیم قدم به قدم یک نوع استبداد را درقانون اساسی پیش میبریم»
روزنامه انقلاب اسلامی/ یکم مهرماه پنجاه وهشت
«این ولایت فقیه نیست، خدایی فقیه است»
نشریه حکومت اسلامی ارگان دبیرخانه مجلس خبرگان/ سال یازدهم/ شماره سی ونه/ صفحه صد ونود وهشت
بنی صدردرجلسات بررسی اصل ولایت فقیه درخبرگان قانون اساسی با برشمردن نه دلیل برای رد ولایت فقیه عنوان داشت:
«شیخ بهائی گفته است: مجتهد باید صد وشصت وپنج علم داشته باشد. شما چند تا ازاینها را بلدید؟ هیچ کدام ازشما مجتهد نیستید اما من هستم ومیگویم ولایت فقیه باطل است»
خاطرات مرحوم منتظری/ جلد اول/ صفحه چهارصد وپنجاه وشش
حتی مخالفان بنی صدرهم که درحزب جمهوری اسلامی لانه کرده بودند ازهیچ کوششی درجهت شناساندن ومعرفی اوبه عنوان مخالف تصویب اصل ولایت فقیه ازهیچ کوششی دریغ نکردند. حتی روروزنامه جمهوری اسلامی ارگان حزب جمهوری درسرمقاله خود تحت عنوان ” هوشیاری انقلابی و انتخابات ریاست جمهوری” نوشت:
«بنا براین اهالی شهرستانها لازم است ازنماینده خود درمجلس خبرگان بخواهند که برای آنها توضیح دهد که موضع آن دسته از کاندیداهایی که عضو مجلس خبرگان بوده اند درمقابل اصل ولایت فقیه چه بوده و اصولا آیا کسانی که ولایت فقیه را دیکتاتوری می دانسته و معتقد به دموکراسی غربی بوده اند می توانند رئیس جمهور کشور انقلابی ایران بشوند؟ آیا تجربه مصدق و آلنده بس نیست؟»
جمهوری اسلامی/ هفدههم دی ماه پنجاه وهشت
اما دومین مسئله ای که بنی صدردرعیان با آن به مخالفت برخواست تسخیرسفارت امریکا درتهران وبه گروگان گرفتن دیپلمات ها وکارمندان سفارت بود. مخالفت بنی صدربا گروگان گیری ازآنجا اهمیت میابد که خمینی وهم پیمانانش همواره ازگروگان گیری به عنوان انقلاب دوم یاد میکنند. دراین بیان سعی برآن نیست تا به کالبد شکافی چگونگی تسخیرسفارت امریکا توسط دانشجویان پیروخط خمینی پردازش شود ویا اینکه آیا برنامه ریزی تسخیرسفارت وگروگان گیری درکاخ سفید طراحی شده وبه دست دانشجویان به اجرا درآمد یا خیر. دراین بحث فقط مقصد این است که به شکاف عریض وطویل مواضع بنی صدربا خمینی پرداخته شود.
بازخوانی برخی ازمواضع آشکاربنی صدردرمحکوم نمودن گروگان گیری میتواند به خوانندگان دربازخوانی این مهم کمک نماید:
بنی صدردردومقاله درروزنامه انقلاب اسلامی درمورخه چهاردهم وپانزدهم آبان پنجاه وهشت به مضرات تسخیرسفارت امریکا وگروگان گیری پرداخت. همچنین عنوان نموده بود که گروگان گیری توسط دانشجویان کشوررا دارای دوحکومت کرده است، یکی حکومت دانشجویان وآن دیگرحکومت شورای انقلاب. مضافا مرحوم مهندس عزت الله سحابی درخاطرات خود عنوان میدارد:
«سرمسئله گروگان گیری دائم میان بنی صدروروحانیون شورای انقلاب درگیری بود. روحانیون میگفتند موجی براه افتاده وما باید سواراین موج بشویم. بنی صدرطرفداربرخورد صریح وعملی وقاطع بود وخودش هم این کاررا می کرد. روحانیون نمی کردند. بنی صدربا اینها دعوا داشت»
نشریه ایران فردا/ شماره پنجاه ودوم/ صفحه نه
«بنی صدروقطب زاده ازبچه ها واقعا عصبانی بودند. هر روزهم درگیری می شد، واقعا عصبی بودند. بحث های داغی میان بنی صدروقطب زاده واین روحانیون شورای انقلاب وحزب جمهوری اسلامی وجود داشت. روحانیون میگفتند موجی براه افتاده وما باید سوارشویم. حرف مرحوم بهشتی این بود. ما باید سوارموج شویم»
ناگفته های انقلاب ومباحث بنیاد ملی/ انتشارات گام نو/ چاپ اول/ صفحه دویست وسی وهشت
همچنین بنی صدرعنوان داشت:
«این ها زیرپوشش حمله به آمریکا به سیاست آمریکا خدمت میکنند»
انقلاب اسلامی/ چهاردهم تیرپنجاه وهشت
اسناد بدست آمده ازسفارت امریکا که به گونه گزینشی، انتفاعی وبعضا ترجمه های صلاحدیدی علیه منتقدان ومخالفان حزب جمهوری اسلامی بکارگرفته می شد بارها وبارها صدای اعتراض بنی صدررا درنطق ها ومکتوباتش متجلی نمود. یک نمونه ازمواضع بنی صدردراعتراض به چنین اعمال دورازاخلاق وقانون عبارتند از:
«این گونه لجن مال کردن ها، اینگونه سند دررادیووتلویزیون خواندن ها وبلافاصله به خانه افراد ریختن ها نه تنها با اسلام نمی خواند، بلکه زمینه را برای استبداد فراهم می آورد. برای مبارزه با سلطه امریکا راه دیگری باید رفت. اول باید اقتصاد را قوی کرد. با تشدید جونا امنی وبی منزلتی فرصت ها را ازدست ندهیم ومعنویت اسلام را قربانی نکنیم . . . اسنادی که تا فعلا دانشجویان درباره اشخاص منتشرکرده اند دلالتی برجاسوسی افراد ندارد. رادیوتلویزیون ما نباید اینقدرنسبت به اخلاق انقلابی ومعنویت اسلامی که اساس انقلاب ماست لاقید بماند ویک طرفه وسیله کوبیدن افراد بشود»
انقلاب اسلامی/ چهارم دی ماه پنجاه وهشت
مسلم مردم ایران مواضع قاطع بنی صدردرمورد ولایت فقیه وگروگانگیری را که درتقابل بنیادین با مواضع خمینی قرارداشت را دقیقا مطالعه نموده وآرای خود را به نام او درصندوق آرا انداخته بودند.
همچنین نگاهی به نامه مورخه بیست وپنجم بهمن ماه سال پنجاه ونه هاشمی رفسنجانی به خمینی خالی ازلطف نمی باشد. رفسنجانی دراین نامه خطاب به خمینی مینویسد:
«ما حزب جمهوری اسلامی را با مشورت با شخص جنابعالی و گرفتن قول مساعدت وتأیید غیرمستقیم – من شخصاً درمدرسه علوی با شما دراین باره مذاکره کردم- تأسیس کردیم و با توجه به اینکه قانون اساسی، تعدد احزاب را پذیرفته فکرمی کنیم یک حزب اسلامی قوی برای تداوم انقلاب وحکومت اسلامی ضرورت دارد و جنابعالی هم روزهای اول در تهران و قم مکرراً تأیید فرمودید- ممکن است فعلاً فراموش کرده باشید- واکنون اعتبارحزب ازنفوذ شما تغذیه میشود-غیر مستقیم- ولی رنگ حمایت ازروزهای اول کمتر شده. میل داریم لااقل درجلسات خصوصی نظر صریحی بفرمائید. اگرمایلید ما حزب را کنار بگذاریم، ما را قانع کنید و اگرلازم می دانید که حزب بماند باید جوردیگری عمل بشود و اگر همینگونه که عمل می فرمائید، مصلحت است ما را قانع کنید تا ما هم دوستان حزبی را قانع کنیم»
آنگونه که ازاقرارهاشمی رفسنجانی برمی آید:
اول: “حزب جمهوری اسلامی” به عنوان جدی ترین رقیب ویا دشمن بنی صدربا مشورت وتأیید خمینی تأسیس شد.
دوم: خمینی این حزب را حزبی درراستای اهداف اسلام وامتداد انقلاب می دانست.
سوم: این حزب ازاعتبارخمینی تغذیه میکرده.
چهارم: حمایت خمینی درابتدای تأسیس حزب یعنی درزمان انتخابات ریاست جمهوری ومجلس اول بیشتراززمان نگارش وارسال این نامه بوده است.
بنا براین قول، بی شک جامعه متوجه حمایت های بی دریغ خمینی ازحزب جمهوری اسلامی وتقابل شدید بنی صدربا این حزب شده بودند.
مضافا برموارد مشهودی که عنوان شد صدا وسیمای ملی هم دراولین دورانتخابات ریاست جمهوری نه تنها بی طرف نبود، بلکه تمامی توان خود را درتخریب بنی صدربسیج نمود. صدا سیما می باید با تمامی کاندیدا ها بی طرفانه مصاحبه میکرد ومواضعشان را با پرسش وپاسخ به سمع ونظرملت میرساند. اما وقتی نوبت به مصاحبه تلویزیونی بنی صدربه عنوان کاندیدای ریاست جمهوری رسید کاردگرگونه شد. صدا سیما تیمی را ازسوی حزب جمهوری اسلامی به رهبری “محسن سازگارا” که مصاحبه با بنی صدر را هم به عهده گرفته بود راگماشت تا درسیمای رژیم علنا بنی صدر را بازجویی وتفتیش عقاید نمایند. سئوالات ازبنی صدرحول برنامه ها اقتصادی فرهنگی وغیره نبود. آنچه بود فقط پیرامون نظربنی صدر راجب ولایت فقیه بود تا بنی صدر را با مواضعش دررد ولایت فقیه وادار به کناره گیری ازرقابت انتخاباتی کرده وفضای مانوربرای حزب چماق به دستان بیش ازپیش گشوده شود.
دراین مورد بنی صدردرمصاحبه اش با محمد جواد مظفرمی گوید:
«بنی صدر (از من سوال می کنند)…مخالف ولایت فقیه بودید. درست است؟ همین را می گویند دیگر
محمد جواد مظفر(خبر نگار): بله
بنی صدر: خیلی خوب. آقای جلال فارسی توی همین راهرو(آقای چمران شده بود وزیر دفاع) آمد گفت با این حکومت وبا این وزیروبا این چیزها، من معتقد شده ام که هیچ نباید زیربارولایت فقیه رفت. خوب حالا ایشان دو آتشه طرفدارند. من این بد اخلاقیها را ندارم. من با استبداد مخالفم، چه از فقیه وچه ازخدا مخالفم»
اولین رئیس جمهور/گرد آورنده محمد جواد مظفر/ صفحه نود ویک
درمورد عملکرد تفتیشی صدا وسیمای رژیم در قبال بنی صدرخاطرات مهندس امیرانتظام هم میتواند راهگشا وشاهدی براین مدعا باشد. امیرانتظام درخاطرات خود درزمان زندانش میگوید:
«هنوزرسما انتخاب بنی صدر به مقام ریاست جمهوری اعلام نشده که رادیو تلویزیون درمقام مخالفت و مقابله با او کارش را شروع کرده است، همچنانکه در دوران انتخابات با طرززننده ای این عمل را به خصوص در مورد او شروع کردند»
خاطرات عباس امیر انتظام/ شهریور 57 تا خرداد شصت/ نشر نی چاپ ششم صفحه صد ونه
حال با این همه اعلام مواضع ازسوی بنی صدروحزب جمهوری اسلامی درتقابل با یکدیگرواقعا مردم ایران به اعتبارخمینی به بنی صدراعتماد واورا راهی کاخ ریاست جمهوری نمودند؟؟؟
اینگونه که اسناد وشهادت می دهند اعتماد مردم به بنی صدردراعتراض به خمینی جماران بود که علیه خمینی پاریس به طغیان برخواسته بود.
در قسمتی از برنامه رودست در مورد فرماندهی کل قوا و جنگ مدعی میشود:
« آقای بنی صدر که انسان جاه طلبی بوده و هستش و بدون عدم تجربه نظامی در آن زمان اصرار کردند که رئیس کل قوا بشن ، آن هم در زمان جنگ با عراق ، در همان زمان هم عراق در چند ماه اول پیشرفت چشم گیری داشت»
در این مورد ابتدا باید به این نکته اشاره داشت که با وضعیت نابه سمان کشور و توطئه ها علیه ارتش بنی صدر با ارتشی نا منسجم و بحران های داخلی آنگونه جنگ را اداره کرد که امروز اسناد منتشر شده از وزارت امور خارجه انگلیس از نامه سرهنگ شاکر، عضو حزب بعث عراق در ماه چهارم جنگ خبر میدهد که در نامه ای به دولت مردان انگلیسی متذکر میشود که باید به فکره چاره بود، صدام جنگ را باخته و . . . مضافا چگونه تا سه ماه پس از عزل غیر قانونی بنی صدر از فرماندهی کل قوا سپاه خمینی حتی یک پیروزی هم نصیب نکرد؟؟؟ چگونه پس از بنی صدر تا یک سال خرمشهر در دست متجاوزین بعثی بود؟؟؟ چرا در برنامه مذکور از جنگ آسفالت و جنگ تپه های الله اکبر که بنی صدر فاتح آن بود سخن به میان نیامد؟؟؟ چرا از کارشکنی های حزب جمهوری اسلامی در جنگ علیه بنی صدر سخن به میان نیامده؟؟؟ در این مورد مختصرا به چند نمونه بسنده میشود:
محمد علی رجایی درنطقی که درمسجد سپهسالارداشت دراین مورد گفته بود:
« شش ماه دیرتربا نهادهای انقلابی درجنگ پیروزشویم بهترازاین است که با ارتشی پیروزشویم که کودتاگران را به کارگرفته است»
انقلاب اسلامی/ دوم خرداد شصت
این بیان رجایی گویای این است که:
اول: حزب جمهوری اسلامی تمام توان خود را برای زمین زدن رئیس جمهوربه کارگرفته بود، حتی به قیمت شکست درجنگ.
دوم: این بیان نشان میدهد آقایان رجایی وحزب جمهوری برای زمینگیرکردن بنی صدرتاکتیک زمین دربرابرزمان را انتخاب کرده بودند.
همچنین سید حسین خمینی نوه روح الله خمینی توطئه سران حزب جمهوری علیه بنی صدررا که درجماران طرح ریزی شده بود را افشا میکند.
«من خودم با آنها بحث کردهام وخودم ازآنها شنیدم که می گویند خوزستان وحتی نصف ایران هم برود بهترایناست که بنی صدر حاکم شود»
انقلاب اسلامی/ بیست وپنجم اسفند پنجاه ونه
البته سید حسین خمینی باری دیگرهمین افشاگری را درمیتینگ مشهورمشهد تکرارکرد. قابل ذکراست درمیتینگ مشهد با بیان استفهام مستقیما آقایان بهشتی، هاشمی رفسنجانی وعبدالکریم موسوی اردبیلی را مخاطب قرارداد.
رودست مدعی ست که بنی صدر جاه طلب بوده. آیا واقعا شخصی که در روزنامه انقلاب اسلامی در سطونی با عنوان کارنامه روزانه به ملت گزارش میداد جاه طلب بود؟؟؟ شخصی که بارها و بارها به توقیف مطبوعات، شکنجه و اعدام علنا معترض شده بود جاه طلب بوده؟؟؟
بنی صدر در عاشورای پنجاه و نه در میدان آزادی خطاب به ملت در افشای شکنجه گاه های رژیم میگوید:
« در قانون اساسی ما مگر شکنجه حرام نشده است، ممنوع نشده، در کجای دنیا در کدام دین و در کجای اسلام و کشور اسلامی و حکومت اسلامیش شش نوع زندان وجود دارد چرا اینها تعطیل نمی شوند؟ چرا باید هر کسی و هر نهادی یک زندان داشته باشد؟ اینها باید تعطیل شوند، جو اسلامی جو اعتماد
است . . . دستگاه قضایی ما باید بی طرف باشد، مستقل باشد و نباید اجازه داد انواع و اقسام پیدا کند و ابزار قدرت سیاسی شود اگر این طور شد این همان است که حسین به خاطرش قیام کرد و شهید شد»
بنی صدر درنامه مورخه یازدهم اسفند پنجاه و نه در اعتراض به اعدام ها مینویسد:
«باز اگر این مطلب که مىنویسم موجب گرفتار مجدد زندانى تازه رها شدهئى نشود، معروض میدارم: در اوین شکنجه رایج است. وقتى براى بازدید میروند یک شب قبل از آن شکنجه شدهها را تخلیه مىکنند و بجاى دیگر منتقل مىکنند»
بنی صدر در یکم خرداد خطاب به خمینی مکتوب میدارد:
«بخدا اینهمه خشونت در خور یک حکومت فاشیستى نیست چه رسد به یک حکومت اسلامى. دیروز که از سفر بازگشتم سی محکوم به اعدام یا اعدام شدهاند و یا منتظر اعدام هستند. با این میزان خشونت جامعه همگرائى پیدا نمى کند و جو سنگینتر مىشود. غالب محکومان بناحق محکوم مىشوند»
آیا شخصی که اینگونه در عیان به استبداد خمینی میخروشد جاه طلب بوده؟؟؟
خمینی بارها پیش از این بنی صدر را به علت حمایت از احزاب و مطبوعات تهدید کرده و گفته بود و الا تا آخر میرویم. بنی صدر در نامه مورخه ششم خرداد شصت در پاسخ تهدید ها به خمینی مینویسد:
«تهدید فرمودید:… والا تا آخر خواهم رفت. تا آخر کجاست؟ شمائید و دژخیمانتان و اعدام. از حکومت شما یک کربلا کم بود آنرا میخواهید آماده کنید من آمادهام… مردم بعد از بلائى که در این دو سال دیدهاند، حالا نگران این هستند که مرحله آخر کودتاى خزنده انجام بگیرد که همان راى مجلس تحت الحمایه شماست به عدم کفایت من و امضاى شما، که فاتحه جمهورى خوانده شود و بر همگان معلوم شود که نه استقلال است، نه آزادى، نه اسلام و نه جمهورى… براى من مثل روز روشن است که میخواهند اسلام و جمهورى را آنقدر لجن آلود کنند که براى حداقل یک قرن، در ایران مزاحمى در برابر قدرت آمریکا نماند. شما را هم به این راه خواهند برد. چه عیب دارد حال شما یک بار امتحان کنید؛ 9 ماه است مرا تهدید میکنید، چه با پیغام، چه حضورى، اینهمه را برخلاف قانون اساسى به من تحمیل کردید. یکبار هم به این حزب چماقداران تهدید کنید و از مردم تحبیب بعمل بیاورید. ببینید فوراً آرامش به کشور بازمیگردد یا خیر… اینطور نیست که شما فکر کنید هر چه برخلاف مصلحت و واقعیت بفرمائید، این مردم از شعور خالى هستند و کورکورانه خواهند پذیرفت»
بنی صدر در مورخه سی خرداد شصت پیامی را خطاب به ملت صادر میکند که توسط نماینده اصفهان غضنفرپور در مجلس کودتا قرائت میشود. متن پیام بنی صدر چنسن است:
«ای مردم. به دین خود و راى و اعتماد شما خیانت نکردم و تا جائیکه توانستم کوشیدم. بسیارى از جریانها را بموقع مطلع شدم و هشدار دادم… از آزادى چیز چندانى باقى نمانده است.روزنامهها تعطیل و زبانها بسته شدهاند و آینده از اینهم بدتر خواهد شد. گروهیکه مقامات را بتصرف در آورده است، بلحاظ بدتر شدن وضع و بى اعتبار شدن در افکار عمومى، روز بروز بیشتر به وسائل اختناق آور پناه خواهد برد و خود قربانى همین جریان خواهد شد.
اینجانب هیچ گناهى بجز اینکه خواستهام استقلال و آزادى و اسلام بعنوان تضمین کننده استقلال و آزادى و زمینه ساز رشد و تعالى همه جانبه انسان به اجرا در آیند نداشته و ندارم.
امروز از صبح تا شام و از شام تا صبح چماق داران رسمى و غیر رسمى محل زندگى و کار رئیس جمهورى منتخب شما را در محاصره دارند و اینها مستثنى هستند. مىتوانند هر تظاهرى را بکنند و هر رذالتى را انجام دهند. فردا با شما مردم چه خواهند کرد»
واقعا رئیس جمهوری که این همه به شکنجه، زندان و اعدام علنا معترض شده است جاه طلب بوده؟؟؟
برنامه رودست مدعی است که:
«. . . بعدش آقای ابوالحسن بنی صدر اندکی شیطنت کردند و رفتند با مجاهدین خلق دمخور شدند ، آقای خمینی هم ناراحت شدند به مجلس دستور دادند و مجلس هم اطاعت امر کردند ، آقای ابوالحسن بنی صدر رو عزل کردن»
در مورد بنی صدر و مجاهدین برجسته ترین نکته آن است که بنی صدر تا پیش از کودتای خرداد شصت بیشترین نقد را به مجاهدین خلق داشت. بنی صدر به جهت اعتقاد به منطق توحیدی به عنوان ابزار شناخت اسلام دو جریان را التقاطی میدانست. یک جریان روحانیت حوزوی که منطق صوری ارسطو را ابزار شناخت اسلام قرار داده بودند و دیگری مجاهدین خلق که منطق دیالکتیک مارکسیستی را ابزار شناخت قرار داده بودند. بنی صدر بر این باور بود که کتاب توحید میباید با منطق توحید تبیین شود نه با منطق صوری ارسطویی و منطق دیالکتیکی که ذاتا تناقض میان عین و ذهن را به همراه دارند. اما رئیس جمهور میباید بی طرفانه از حقوق تمام احزاب و جریان های فکری و سیاسی حمایت میکرد که کرد.
رودست در بخشی دیگر مدعی ست بنی صدر با روسری از ایران رفته است. در این مورد چنین میگوید:
« آقای مسعود رجوی و ابوالحسن بنی صدر پس از این اتفاقات مجبور شدند از ایران فرار کنند ، طبق اسناد هم با روسری فرار کردند ، اما الآن می گن که نه این حرفها دروغه و ما با روسری فرار نکردیم»
باید پرسید کدام اسناد و مدارک شاهدت به خروج بنی صدر با روسری از تهران تا پاریس داده اند؟؟؟
بنا بر شهادت چهار همافر و خدمه هواپیمای بوینگ هفتصد و هفت بنی صدر از پایگاه نظامی نیروی هوایی در حالی که لباس همافری بر تن داشته از کشور خارج شده است. واقعا برنامه رودست از خود نمی پرسد چگونه اشخاص با لباس زنانه وارد پیگاه نظامی نیروی هوایی میشوند؟ آیا چنین چیزی مقدور است.؟؟؟
اما چه شخصی و بر کدامین نیت چنین کذبی را پراکند؟؟؟
اولین بار فخرالدین حجازی به درخواست احمد خمینی این کذب را بر زبان راند. در خصوص اینکه کدامین نیت علت قرار گرفت تا چنین کذبی بر زبان رانده شود چیزی نبوده جز نگرش و بینش بسیاری از مذهبیون و مذهب ستیزان که در دستگاه فکری خود زن را مادون انسان دانسته و مردان را ذاتا بر زنان برتری میبخشند. این عقیده که بر ثنویت استوار بوده نه بر توحید وحدت ذاتی مرد و زن را به عنوان انسان کتمان و برای زن کرامت و حقوق ذاتی را قائل نبوده، در نتیجه او را موجودی حقیر شمرده و جهت تحقیر دیگران مردان را به اخلاق و خصلت های زنانه متصف مینماید. حال آنکه در دستگاه فکر توحیدی زن ارزشی مافوق مرد دارد.
برنامه رودست در مورد شورای ملی مقاومت و ازدواج . طلاق دکتر فیروزه بنی صدر با مسعود رجوی نه وقایع تاریخی را لحاظ کرده و نه اخلاق انسانی را. این برنامه در فقدان اخلاق میگوید:
«در سال هزار و سیصد و شصت آقای بنی صدر و مسعود رجوی در پاریس شورای ملی مقاومت را پایه گذاری می کنند . بابت این شورای ملی مقاومت و به رسم یادبود هم آقای ابوالحسن بنی صدر دختر شانزده ساله خودشون یعنی خانم فیروزه بنی صدر رو به آقای مسعود رجوی کادو می دن»
نگارنده این مقال قصد ندارد به تفصیل در مورد چگونگی تشکیل شورای ملی مقاومت قلم را رنج دهد چرا که در آینده ای نزدیک میباید به تحلیل و بررسی این رویداد تاریخی در نوشتاری مجزا به تفصیل همت گمارد. اما واقعا کدامین اسناد تاریخی مدعی شده اند آقای بنی صدر دختر فرهیخته خود را به مسعود رجوی داده اند؟؟؟ متأسفانه این برنامه هیچ اشاره ای به مخالفت آقای بنی صدر با این ازدواج نداشته. مضافا برنامه رودست از دلایل و علل جدایی دکتر فیروزه بنی صدر از مسعود رجوی سخن نگفته است. نیک آن بود که برنامه رودست اشاره میکرد که روزنامه انقلاب اسلامی در هجرت، چاپ پاریس در مقاله ای تحت عنوان” دروغ های تاریخی طارق عزیز” موجبات نارضایتی مسعود رجوی از بنی صدر را آشکار کرد تا بدانجا که وی در حمایت از متجاوز بعثی چهارده صفحه نامه اعتراضی به بنی صدر نوشت و با واکنش شدیدا میهن پرستانه بنی صدر مواجه شد. بهتر بود برنامه رودست به دیدار پنج ساعته مسعود رجوی با طارق عزیز اشاره میداشت که علت جدایی بنی صدر و دختر فرهیخته شان از خائنی به نام مسعود رجوی شد. شاید اگر دست اندرکاران برنامه رودست نشریات وقت اروپا را در مورد جدایی بنی صدر و مجاهدین را مورد مطالعه قرار میدادند دیگر چنین سخنی بر زبان نمی آورند.
برنامه رودست قول بنی صدر در مورد اینکه :
« در دوره شاه به دخترها خرس می انداختند»
را دروغ میپندارد. حال اینکه:
عباس میلانی در کتاب شاه صفحه دویست و هفتاد و چهاردر این مورد میگوید:
« آن روزها شایع بود که گاه در مورد زندانیان بهراستی مقاوم و سرسخت، از خرسی برای تجاوز جنسی به زندانی استفاده میکنند. بختیار خبر داد که: از خرس استفاده شده… ولی فقط یکبار… حتی آن دفعه هم به خرس اجازه داده نشد که زندانی را مورد تجاوز قرار دهد. آن زندانی در روزهای پردردسر 28 مرداد به شخص شاه حمله کرده بود… و گفته بود بهتر است کاخهای سلطنتی به باغ وحش بدل شوند. تیمسار می گفت: استفاده از خرس برای چنین زندانی مناسب بود. میگفت: به محض اینکه خرس را وارد زندان کردند زندانی از وحشت حتی پیش از اینکه خرس به او چنگ بیاندازد، اقرار و توبه کرد»
همچنین در کتابهای “ نخستین زندانِ زنانِ سیاسی جلد اول” به کوشش ویدا حاجتی تبریزی وکتاب “تاریخ زندان در ایران” با تألیف ناصر ربیعی و احمد راهرو به این پدیده اشاره شده است.
برنامه رودست از قول بختیار در کتاب “یک رنگی” مدعی شده است:
«ایرانی بودن بدون اسلام بی معنی است»
بگذریم از اینکه مرحوم شاپور بختیار در گفتگو با روزنامه السیاسه جزایر سگانه ایران را متعلق به بیگانگان دانسته و چنین دروغی را مدعی شده بود بر این اساس نمیتوان به قول وی اعتماد کرد. اما آنچه بسیار جالب است اینکه بنی صدر بارها و بارها چه در کتاب ها و چه گفتارهایش به این اصل اصیل تأکید داشته که انسان به جهت بما هو انسان و جدای از هر عقیده و ملیت و نژادی ذی حق و ذی کرامت بوده حتی در مبحث ملت ، دین و دولت از سکولاریزم کنونی هم پا فرا نهاده و بر این باور است که نه تنها نهاد دولت باید بی هویت و خالی از هر مرام دینی و ضد دینی باشد بلکه انسان میباید جدای از هر عقیده و مرامی منزلت یابد. کما اینکه اکنون هم سید ابوالحسن بنی صدر برای کمک به روند رسیدگی به پناهندگی بسیاری از ایرانیان حتی آتئیست هم معرفی نامه هایی به ادارات پناهندگی و کمیساریای عالی سازمان ملل متحد ارسال می دارند.
اما اینکه چرا نام سایت همراهان بنی صدر هنوز که هنوز است انقلاب اسلامی ست و دلایل همراهی ما با خمینی چیست را باید در یک چیز جست و آن اینکه خمینی در پاریس بیان انقلاب بود. او خود در برابر تمامی رسانه های جمعی دنیا بارها و بارها متعهد به اعمال دموکراسی و حقوق بشر در فرداهای پس از انقلاب شده بود. به عنوان مثال:
خمینی درمورخه پنجم آبان ماه سال پنجاه وهفت در پاریس در گفتگو با خبرگزاری رویترزپیرامون مورد عدم سلطه روحانیون درحکومت آینده ایران متعهد شده بود:
« در ایران اسلامی علما خودشان حکومت نخواهند کرد و فقط ناظر و هادی امور خواهند بود. خود من نیز هیچ مقام رهبری نخواهم داشت و از همان ابتدا به حجره تدریس خود در قم برخواهم گشت»
درمورخه شانزده نوامبرهزار و نهصد وهفتاد وهشت در مصاحبه با تلویزیون اتریش درمورد عدم بدست گرفتن قدرت توسط خود عنوان کرده بود:
« من نمی خواهم رهبر جمهوری اسلامی آینده باشم. نمیخواهم حکومت یا قدرت را بدست بگیرم»
مورخه دوم نوامبرهزارونهصدوهفتاد و هشت در مصاحبه با روزنامه پیزاسره در مورد آزادی اصحاب رسانه متعهد شد که رسانه ها آزاد خواهند بود ودولت نظارتی برآنها نخواهد داشت.او دقیقا عنوان کرد:
« در حکومت اسلامی رادیو، تلوزیون، و مطبوعات مطلقاً آزاد خواهند بود و دولت حق نظارت بر آنها را نخواهد داشت»
به هر روی خمینی در پاریس به عنوان بیان انقلاب عنوان داشت بود که:«ولایت با جمهور مردم است» و ما نه با خمینی که با بیان انقلاب همراه و همصدا شدیم. ما با پیشنویس قانون اساسی ای همراه شدیم که خمینی با امضای خود به آن متعهد شده بود و در آن خبری از ولایت فقیه نبود و اکنون به حق بر این باوریم که خمینی جماران علیه خمینی پاریس شورید و کودتا علیه انقلاب اسلامی را جامه عمل پوشاند. اکنون ما به انقلاب پنجاه و هفت باور داریم و با ضد انقلابی همچون خمینی تقابل.