در مقاله «مفهوم محاربه با خدا و فهم چرایی مجازات آن در قرآن» درباره «فهم قرآن به روش پازل» توضیح دادهام. در آنجا کوشش نمودم با روش مذکور مفهوم آیات 32 و 33 سوره مائده را استخراج و تبیین نمایم. حال در بخش دوم از سری مقالات «فهم قرآن به روش پازل» میخواهم به عنوان یک نمونه دشوار، به استخراج معنا و تبیین مفهوم آیه 60 سوره نور بپردازم، چرا که در فهم رایج از این آیه، مفهوم آن بسیار ساده و روشن قلمداد میشود، اما با کمی دقت و تأمل در مندرجات آیه، با شبهات و ابهاماتی در فهم رایج آن مواجه میشویم که آن را به چالش میکشد و از اعتبار میاندازد. از این رو از نظر نگارنده، بررسی این آیه به روش پازل، هم در دریافت مفهوم درست آن مفید خواهد بود و هم در توضیح چگونگی «روش پازل» در موارد دشوار.
آیه مذکور میفرماید: «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتِی لا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» و فهم رایج از آن بدین گونه است: و بر زنان سالخورده یا از کارافتاده (از لحاظ توانایی آمیزش جنسی) که امید ازدواج یا زناشویی ندارند، به شرطی که زینتهای خود را آشکار نکنند و خودآرایی ننمایند، گناهی نیست که پوشش خود را فرو نهند، البته برای آنها حفظ عفت بهتر است و خدا شنوای دانا است.[i]
اما برای این مفهوم رایج از آیه میتوان شبهات و ابهامات زیر را مطرح نمود:
1ـ «نکاح» هم به معنای «ازدواج و پیمان زناشویی» است و هم به معنای «آمیزش و دخول». اگر به معنای «ازدواج و پیمان زناشویی» باشد، فلسفه وجودی و کارکرد آن تنها به آمیزش جنسی، آن هم آمیزش به معنای «دخول»، منحصر نیست، بلکه هم بعد مادی و جسمی را شامل میشود هم بعد معنوی و احساسی را، هم نیازی غریزی است هم ضرورتی اجتماعی، هم در جوانی اتفاق میافتد هم در کهنسالی. بنابراین اولین ابهامی که در برداشت آیه مذکور رخ مینمایاند این است که حدود و ثغور سالخوردگی چقدر است؟! مبنا و معیار تشخیص آن چیست؟! آیا زنی که توانایی جنسی خود را به جهت سالخوردگی از دست داده دیگر نمیتواند ازدواج کند یا به آن امید ندارد؟! آیا مردان کهنسال هیچگاه خواهان ازدواج با چنین زنانی نیستند؟! آیا نیاز مردان به ازدواج، منحصر در آمیزش است و دیگر به جذابیتهای ظاهری چنین زنانی توجهی نمیکنند که بر این دسته، حجاب داشتن ضرورتی ندارد؟! اگر «نکاح» تنها به معنای «آمیزش و دخول» باشد، چه بسیارند زنانی که هنگامی که توانایی جنسی خود را از دست میدهند هنوز آنقدر زیبایی و جذابیت ظاهری یا رفتاری دارند که بتوانند فسادگری نمایند یا بدون نیت بد، موجب تحریک دیگران شوند.
2ـ نکته قابل توجه دوم این است که قرآن درباره آن دسته از زنان سالخوردهای سخن میگوید که «امید» به ازدواج ندارند نه عدم «توانایی» آنها به آمیزش. از وجهی میتوان «امید نداشتن به انجام کاری» را مترادف «عدم توانایی» قلمداد کرد، اما الزاماً بار معنایی «امید نداشتن» منحصر در «ناتوانی» نیست. «امید نداشتن» میتواند هم به جهت شرایط فردی باشد، هم خانوادگی و هم اجتماعی. مثلاً زن سالخوردهای میتواند به علت بدنامی در میان اطرافیانش امید به ازدواج نداشته باشد یا به جهت بیماری یا به جهت خواستههای فرزندانش. مضاف بر این، ناتوانایی جنسی، دو وجه دارد، یکی؛ عدم امکان آمیزش، دوم؛ عدم امکان بارداری. اگر امکان آمیزش باشد و امکان بارداری نباشد، این ناتوانی الزاماً منجر به امید نداشتن به ازدواج نمیشود، چرا که التذاد جنسی میتواند به تنهایی عامل انگیزش به ازدواج باشد. علاوه بر اینها، چرا قرآن میفرماید «سالخوردگانی از زنان» و نمیگوید «زنان سالخورده»، مگر برخی از زنان سالخورده، توانایی جنسی لازم را برای زناشویی به معنای امکان باروری دارا میباشند؟!
3ـ خدای تعالی سپس میفرماید اگر عفت پیشهکنند برای آنها بهتر است، حال این پرسش مطرح میشود؛ مگر کنار نهادن حجاب از سوی این دسته از زنان مترادف بی عفتی به معنای هرزگی و گنهکاری بوده است که اگر چنین نکنند برای آنها بهتر است؟! خداوند عدم اظهار زینت و خودآرایی نکردن را شرط جواز کنار نهادن حجاب این دسته از زنان قرار داده است، پس آنهایی که شرط را رعایت مینمایند، حجاب نداشتنشان نمیتواند متضمن هرزگی و گنهکاری باشد که اگر چنین باشد باری تعالی خود در ابتداء آیه جواز آن را داده، حال آنکه ذات الهی از صدور چنین اجازهای مبراء است.
4ـ اگر این آیه شامل حال زنان سالخوردهای میشود که امید به نکاح ندارند، و در نتیجه مجرد هستند، پس تکلیف زنان کهنسالی که شوهر دارند، چه میشود؟! آیا این زنان با اینکه امکان ازدواج ندارند نمیتوانند حجابشان را در نزد نامحرمان کنار نهند و آسوده باشند؟! اینان که نه تنها شرایط هم سنهای مجرد خود را از حیث روابط زناشویی دارا میباشد و در نتیجه امید به آمیزش ندارند، به علاوه آن با محدودیت در نکاح دیگری بودن نیز مواجهاند، بناءبراین، نه تنها ناامیدند بلکه امکان نکاح مجدد را نیز فاقدند، پس چرا این جواز شامل حال آنها نشود؟!
با توجه به جمیع موارد فوق، برداشت رایج از این آیه، دچار ابهامات، تناقضات و تضادهایی چند است، در حالی که کلام حق تعالی حق است و در سخن حق، هیچ تضاد و تناقض و ابهامی وجود ندارد. پس باید در پی کشف حقیقت بود و مراد باری تعالی را آن گونه که اراده فرموده دریافت. از این رو کوشش نگارنده بر آن است که بتواند بیان روشنی از معنا و مفهوم حقیقی آیه بدست دهد و برای تحقق این هدف به روش پازل در فهم قرآن متمسک میشود.
اما قبل از پرداختن به فهم آیه به روش پازل، طرح پرسشهایی مفید خواهد بود:
1ـ زنان مشمول آیه چه ویژگیهای دارند؟ آیا جواز مذکور در آیا تنها شامل زنان مجرد میشود یا متأهل یا هر دو؟ آیا زنانی را که حایض نمیشوند در بر میگیرد یا زنانی که هر گونه توانایی جنسی را فاقدند؟
2ـ معنای «نکاح» در این آیه چیست؟ آیا در اینجا «نکاح» به معنای «پیمان زناشویی» است یا به معنای «آمیزش و مجامعت»؟
3ـ مراد از «امید نداشتن به نکاح» چه میباشد؟ آیا به مفهوم ناتوانی در ازدواج است؟ یا به معنای ناتوانی در آمیزش؟ یا به همان معنای امید نداشتن به ازدواج؟ یا به معنای امید نداشتن به آمیزش؟
4ـ منظور از «وضع ثیاب» چیست؟ آیا برهنگی کامل است یا مراتبی از برهنگی؟ آیا فقط مشمول پوشش سر و گردن میشود یا نه فراتر از آن را نیز در برمیگیرد؟
5 ـ معنای متبرج چیست؟ آیا تبرج تنها در بیرون خانه معنا دارد یا درون خانه نیز مصداق دارد؟
6 ـ آیا زینت فقط بعد مادی و فیزیکی دارد یا بعد رفتاری و گفتاری را نیز شامل میشود؟
7ـ حفظ عفت به چه معنا است؟ آیا بی عفتی متضمن هرزگی و گنهکاری است؟
8 ـ چرا در آخر آیه بر شنوای دانا بودن خدا تأکید میشود؟
حال برویم به سراغ فهم آیه به روش پازل. در مقاله «مفهوم محاربه با خدا و فهم چرایی مجازات آن در قرآن»، در ذیل عنوان «مراحل روش پازل کوچک» آمد که:
«در روش پازل کوچک، ابتداء باید محدوده گروه آیه را تشخیص داده، آن را از آیات قبل و بعد جدا نمود. برای این کار باید محور اصلی، که گروه آیه حول آن شکل گرفته، معیار قرار گیرد. بعد از تشخیص محدوده گروه آیه، آن را بنا بر اقتضاء به عبارتهایی تفکیک مینماییم، به طوری که هر عبارت، جدای از عبارتهای دیگر، دارای استقلال نسبی در معنا باشد. سپس کوشش میکنیم مفهوم درست هر یک از عبارتها را با رجوع به کتب لغت، یا استدلال منطقی و یا تمسک به روش پازل بزرگ، دریافته و با کنار هم چیدن آنها مفهوم درست گروه آیه را فهم کنیم. اگر برای هر عبارت معانی متفاوتی متصور بود و ما نمیتوانستیم مفهوم مراد حق تعالی را مستقل از سایر عبارتها تشخیص دهیم، ابتداء معانی متصور برای هر عبارت را برمیشماریم، سپس با رویکرد خالی از تضاد و تناقض بودن قرآن، به اعتبارسنجی معانی عبارتها میپردازیم، بدین روش که معانی متصور برای هر عبارت را با معانی متصور برای دیگر عبارتها، یک به یک سنجیده و آن دسته از معانی که با معانی دیگر عبارتها در تعارض و تناقض قرار میگیرند را کنار گذاشته، و این روند را ادامه میدهیم تا مفهوم معتبر هر یک از عبارتها استخراج گردد، سپس مفاهیم معتبر عبارتها را در کنار هم چیده، درصدد کشف مفهوم منسجم کل گروه آیه برمیآییم.
حال بنابر توضیحات مذکور، گامهایی را یک به یک در فهم آیه به روش پازل برمیداریم:
گام اول : تشخیص محدوده گروه آیه و تفکیک آن به عبارتها
در گام اول، محدوده گروه آیه را مشخص مینماییم و آن را به عبارتهای تشکیل دهنده که دارای استقلال نسبی در معنا باشند تفکیک میکنیم. آیه 60 سوره نور که مورد بحث است معطوف است به آیات 58 و 59 پیش از خود و با آنها تشکیل یک گروه آیه را میدهد. اما به جهت استقلال نسبی آیه 60 از آیات 58 و 59 و در نتیجه عدم نیاز، تنها آیه 60 را به عبارتهای تشکیل دهنده آن تفکیک مینماییم. البته در ادامه، در فهم مفهوم درست این آیه، به مندرجات دو آیه دیگر نیز استناد مینماییم و ارتباط محوری این آیات را با یکدیگر نشان میدهیم.
1ـ وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ
2ـ اللاتِی لا یَرْجُونَ نِکَاحًا
3ـ فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ
4ـ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ
5 ـ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ
6 ـ وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ
7ـ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
گام دوم : حالات معانی متصور عبارتها
چون برای برخی از عبارتهای فوق میتوان حالات معانی متفاوتی متصور شد، و در نتیجه نمیتوان مفهوم مراد حق تعالی را از هر عبارت، مستقل از سایر عبارتها تشخیص داد، در گام دوم، معانی متصور برای هر یک از عبارتها را برمیشماریم، سپس در گام سوم با رویکرد خالی از تضاد و تناقض بودن قرآن، به اعتبارسنجی معانی عبارتها میپردازیم:
1ـ وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ
در معنای این عبارت، نکته اول اینکه اگر معنای «القواعد»، «سالخوردگان یا ناباروران» باشد، معنای عبارت «سالخوردگانی از زنان» است و نه «زنان سالخورده» و بنابراین همه چنین زنانی مشمول آن نمیشوند. حال برای دریافت معنای «القواعد» ابتداء به کتب لغت رجوع مینماییم:
ـ لغت المنجد (عربی ـ عربی) : قعد/ قاعد (جمع قعود و قُعَّاد) امراه انقَطَعت عن الوِلد او عن الحَیض او عن الزَّواج نَظَراً الی عمرها.
ـ لغت المنجد (عربی ـ فارسی) ترجمه بندرریگی ذیل قَعَدَ / القاعِدَه مینویسد: (جمع؛ قواعد) زن نشسته، زن ایستاده. و ذیل قَعَدَ / القاعد (جمع؛ قعود) مینویسد: زنی که دیگر نمیزاید و شهوت جنسی ندارد و شوی نمیخواهد.
ـ لغت الرائد (عربی ـ فارسی) ترجمه انزابینژاد ذیل «القاعد» مینویسد: (جمع؛ قواعد) زنی که از بچه آوردن و شوهر کردن بازمانده.
همانگونه که مشاهده میشود، معنای «قاعد» که جمع آن «قواعد» باشد و نه «قعود یا قُعَّاد»، زنی است که از بچه آوردن و شوهر کردن بازمانده است و معنای «قاعده» که جمع آن «قواعد» باشد، زنان نشسته یا زنان ایستاده است. با توجه به بار معنایی مشتقات «قعد» در کتب لغت میتوان دریافت که از این وجه به این دسته از زنان «قواعد» گفتهاند که یا به نوعی سکون و عدم تحرک از لحاظ زناشویی دچار هستند یا مقیم و ساکن خانه هستند. حال با توجه به آنچه گذشت، عبارت «الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ» میتواند معانی زبر را در بر داشته باشد:
1 ـ 1 ـ زنان بازنشسته از آمیزش و ازدواج
1 ـ 2 ـ زنان بازنشسته از آمیزش
1 ـ 3 ـ زنان بازمانده از ازدواج
1 ـ 4 ـ زنان بازمانده از آمیزش
1 ـ 5 ـ زنان بازمانده از باروری
1 ـ 6 ـ زنان ساکن در خانه
2ـ اللاتی لا یَرْجُونَ نِکَاحًا
«نکاح» هم به معنای «پیمان زناشویی» است و هم به معنای «آمیزش».[ii] «لا یَرْجُونَ» هم میتواند به معنای «امید نداشتن» باشد و هم در سیاق ادبی به معنای «ناتوانی». بنابراین برای عبارت دوم آیه میتوان چهار ترکیب معنایی را در نظر گرفت.
2ـ1ـ آنان که امید ازدواج ندارند
2ـ2ـ آنان که امید آمیزش ندارند
2ـ3ـ آنان که توانایی ازدواج ندارند
2ـ4ـ آنان که توانایی آمیزش ندارند
3ـ فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ
از عبارت سوم تنها میتوان یک معنا برداشت کرد و مناقشهای بر سر آن نیست:
3ـ1ـ پس بر آنها گناهی نیست
4ـ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ
به استناد دیگر آیات قرآن میتوان گفت: «ثیاب»؛ مطلق لباس و پوشش است.[iii] «وضع ثیاب»؛ زمین نهادن یا فرو نهادن لباس یا پوشش و متضمن مراتبی از برهنگی است، چرا که در آیه 58 همین سوره (نور) آمده:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِّن قَبْلِ صَلَاهِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظَّهِیرَهِ وَمِن بَعْدِ صَلَاهِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّکُمْ …
اى کسانى که ایمان آوردهاید، قطعاً باید غلام و کنیزهاى شما و کسانى از شما که به [سنِ] بلوغ نرسیدهاند سه بار در شبانه روز از شما کسب اجازه کنند: پیش از نماز بامداد، و نیمروز که جامههاى خود را بیرون مىآورید، و پس از نماز شامگاهان. [این،] سه هنگام برهنگى شماست … (ترجمه فولادوند)
حال حداکثر میتوان سه حالت را برای معنای این عبارت در نظر گرفت:
4ـ1ـ که فرو نهند تمام لباسهاشان را
4ـ2ـ که فرو نهند بخشی از لباسهاشان را
4ـ3ـ که فرونهند پوشش سر و گردن خود را
5 ـ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ
«تبرج» تنها در یک آیه دیگر از قرآن استفاده گردیده است:
یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا، وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى… (احزاب 32 و 33)
اى همسران پیامبر، شما مانند هیچ یک از زنان [دیگر] نیستید، اگر سر پروا دارید پس به ناز سخن مگویید تا آنکه در دلش بیمارى است طمع ورزد؛ و گفتارى شایسته گویید و در خانههایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهاى خود را آشکار مکنید… (ترجمه فولادوند)
آنچه از آیات فوق در خصوص معنای «تبرج» قابل استنباط میباشد؛ «خودآرایی و خودنمایی» است. اما این پرسش مطرح است که «خودنمایی به سبک زمان جاهلی» تنها در بیرون خانه منع گشته یا در درون خانه هم باید از آن پرهیز نمود. اگر عطف مابین عبارت «قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى» حاکی از ترتیب مراتب باشد، مراد آیه عدم خودآرایی و خودنمایی در درون خانه میباشد، و در غیر این صورت عبارت «وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى» تأکیدی توضیحی بر «قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ» خواهد بود که معنای آن منع از تبرج در بیرون خانه خواهد بود.
«زینت»؛ هم میتواند جلوههای مادی و جسمی را شامل شود هم جلوههای گفتاری و رفتاری، چرا که آراستگی است و آراستگی وجوه مذکور را در بر میگیرد. با این اوصاف حالات زیر را میتوان در معنای عبارت در نظر گرفت:
5 ـ 1 ـ بدون خودنمایی با زینتی در بیرون خانه
5 ـ 2 ـ بدون خودنمایی با زینتی در درون خانه
5 ـ 3 ـ بدون خودنمایی با زینتی (چه در بیرون خانه چه در درون خانه)
6 ـ وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ
آنچه از دیگر آیات قرآن بر میآید،[iv] عفت ورزیدن به معنای «خویشتنداری و کنترل خود و تحمل سختیها» است و به استناد آیه مورد بحث، عفت پیشگی مترادف «گناه نکردن» نیست، بلکه عفاف در مرتبهیی فراتر از عدم گناه است، بدین معنا که گناهکاری عملی منفی و تخریبگر است در حالی که عفت پیشه کردن عملی مثبت و متضمن سازندگی است و لفظ «بی عفتی» به معنای عدم بکار بستن عفت است در جهت سازندگی و نه به معنای «هرزگی و گنهکاری». بنابراین عبارت فوق را در یک حالت ترجمه مینماییم:
6 ـ 1 ـ و اگر خویشتنداری نمایند برای آنها بهتر است
7ـ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
چنین عباراتی در انتهای بسیاری از آیات قرآن مشاهده میشود که بناء بر اعتقاد به دقیق و بجا بودن عبارات قرآن، معنای آنها میتواند در فهم فحوای آیات، بسیار راهگشا باشد چرا که صفاتی از الله را برمیشمارد که با موضوع آیه سنخیت داشته و وجه نقش باری تعالی را در آن معین میسازد. با این توضیحات، چرا در آخر آیه به شنوای دانا بودن خدا تأکید میشود؟!
7ـ 1 ـ و خدا شنوای دانا است
گام سوم : اعتبارسنجی حالات معانی هر عبارت
پس از برشمردن حالات معانی متصور برای هر یک از عبارتها در گام دوم، در این مرحله نوبت اعتبارسنجی هر یک از حالات معانی میشود. برای این منظور؛ یک به یک حالات معانی هر عبارت را با حالات دیگر عبارات در نظر گرفته و اعتبار آنها را میسنجیم. این مرحله دقت و تمرکز و حوصله بسیار میطلبد:
حالات اول و دوم عبارت «الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ» (1ـ1ـ زنان بازنشسته از آمیزش و ازدواج، و 1ـ2ـ زنان بازنشسته از آمیزش) با هیچ یک از حالات عبارت دوم (2ـ1ـ آنان که امید ازدواج ندارند، 2ـ2ـ آنان که امید آمیزش ندارند، 2ـ3ـ آنان که توانایی ازدواج ندارند، و 2ـ4ـ آنان که توانایی آمیزش ندارند) سازگار نیست چرا که در این صورت به نوعی عبارت دوم با عبارت اول هم معنا بوده و ذکر آن مفید فایدهای نبوده است. همچنین این حالات حاکی از همان معنای رایج است که صحت آنها پیش از این با طرح شبهات به چالش کشیده شد و نادرست قلمداد گردید.
بنابر توضیحات پیش گفته در طرح شبهات و ابهامات، حالت 5 عبارت «الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ» که بازماندگی از باروری است، موضوعیتی در آیه ندارد. بنابراین سه حالت زیر باقی میمانند:
1 ـ 3 ـ زنان بازمانده از ازدواج
1 ـ 4 ـ زنان بازمانده از آمیزش
1 ـ 6 ـ زنان ساکن در خانه
هنگامی که حالات 1 و2 «الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ» کنار گذاشته شوند، بالطبع حالات 3 و 4 «اللاتِی لایَرْجُونَ نِکَاحًا» هم که متضمن «ناتوانی از ازدواج یا آمیزش» است دیگر موضوعیتی ندارند. بنابراین دو حالت برای عبارت دوم باقی میماند:
2 ـ 1 ـ آنان که امید ازدواج ندارند
2 ـ 2 ـ آنان که امید آمیزش ندارند
اما با توجه به عبارت «غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ»، حالت اول عبارت «أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ» که متضمن برهنگی کامل است، موضوعیتی نخواهد داشت، پس برای عبارت چهارم هم دو حالت باقی میماند:
4ـ2ـ که فرو نهند بخشی از لباسهاشان را
4ـ3ـ که فرونهند پوشش سر و گردن خود را
حالات عبارت پنجم را که عبارت بودند از 5 ـ 1 ـ بدون خودنمایی با زینتی در بیرون خانه، 5 ـ 2 ـ بدون خودنمایی با زینتی در درون خانه، و 5 ـ 3 ـ بدون خودنمایی با زینتی (چه در بیرون خانه چه در درون خانه)، به صورت زیر بازنویسی مینماییم تا از سه حالت به دو حالت کاهش یابد:
5 ـ 1 ـ 1 ـ بدون خودنمایی با زینتی در حضور نامحرمان
5 ـ 2 ـ 2 ـ بدون خودنمایی با زینتی در حضور محارم
اما با توجه به آیه 31 سوره نور مبنی بر جواز آشکار کردن زینت نزد محارم، حالت دوم اخیر موضوعیتی نخواهد داشت. پس تنها یک حالت میماند:
5 ـ 1 ـ 1 ـ بدون خودنمایی با زینتی در حضور نامحرمان
حال با توجه به حالت باقی مانده از عبارت پنجم، حالات سوم و چهارم عبارت اول (1ـ3ـ زنان بازمانده از ازدواج، 1ـ4ـ زنان بازمانده از آمیزش) نیز به کنار میروند، چرا که اگر مراد آیه زنان بازمانده از ازدواج باشد که امیدی برای ازدواج ندارند و خداوند به جهت خواهش درونی آنها اجازه داده که لباسهاشان را فرو بنهند تا شاید موجب جلب نظر مردی جهت ازدواج قرار گیرند، با عبارت «بدون خودنمایی با زینتی در حضور نامحرمان» بلامحل میشود و اگر منظور آیه زنان بازمانده از آمیزش باشد که امیدی به آمیزش با همسرشان را ندارند، و خداوند به جهت خواهش درونی آنها اجازه داده که لباسهاشان را فرو نهند تا جلب توجه همسرشان را برای آمیزش نماید، باز هم تعارض با «بدون خودنمایی با زینتی در حضور نامحرمان» وجود دارد، زیرا دیگر تخفیف پوشش چرا؟!
بنابراین تنها حالت باقی مانده برای عبارت اول؛ «زنان ساکن در خانه» است. با توجه به این حالت، حالت دوم عبارت دوم هم (آنان که امید آمیزش ندارند) بنا به استدلال فوق، موضوعیتی نخواهد داشت. اگر حالات دوم و سوم باقی مانده از عبارت چهارم (4ـ2ـ که فرو نهند بخشی از لباسهاشان را ، 4ـ3ـ که فرونهند پوشش سر و گردن خود را) را در کل مشابه هم و با مفهوم جواز تخفیف پوشش در نظر بگیریم، دیگر میتوانیم معنای کل آیه را بدست آوریم:
گام چهارم : چیدمان معانی عبارت در کنار هم و یافتن مراد آیه
وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتِی لا یَرْجُونَ نِکَاحًا
و در خانه نشستگانی از زنان که امید ازدواج ندارند
فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ
پس نیست بر آنها گناهی که فرو نهند (بخشی از) لباسهاشان را بدون خودنمایی با زینتی
وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
و اگر خویشتنداری و تحمل سختی کنند برای آنها بهتر است و خدا شنوای دانا است
اما هنوز در مفهوم آیه ابهامی قابل طرح است: عبارت «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتِی لا یَرْجُونَ نِکَاحًا» با توجه به ترجمه «و در خانه نشستگانی از زنان که امید ازدواج ندارند» دچار ابهام است و آن اینکه؛ این زنان که پیش از این اثبات شد؛ امکان آمیزش دارند، چرا امید به ازدواج ندارند؟! در پاسخ این پرسش میتوان گفت بدون در نظر گرفتن این آیه، برای هر زن مؤمنی از لحاظ پوشش سه محیط وجود دارد:
1ـ محدوده شخصی یا خلوت؛ امکان برهنگی کامل و آمیزش با همسر (نور 58)
2ـ محدوده خانواده؛ امکان مراتبی از برهنگی و رفتار صمیمانه (نور 31)
3ـ محدوده اجتماع؛ پوشش و رفتار متناسب با محیط اجتماعی (نور 30 و 31 ـ احزاب 32 و 33)
حال با در نظر گرفتن آیه مورد بحث، محیط چهارمی نیز برای زنان مؤمن متصور میشود:
4ـ محدوده خویشان.
محدوده اخیر هنگامی شکل میگیرد که زنان، چه مجرد و چه متأهل، در میان خانواده و خویشان خویش قرار میگیرند. حال اگر در میان خویشان حاضر، مردانی، چه مجرد و چه متأهل، حضور داشته باشند که در حال حاضر، عرفاً یا شرعاً یا بنا به اقتضای شرایط، امکان ازدواجشان با این زنان وجود نداشته باشد، مانند برادر شوهر، شوهر خواهر، پسر عموی کم سن و سالتر، و …، این مردان میتوانند مصداقهایی باشند که زنان مورد بحث در آیه امید به ازدواج با آنها را ندارند. بنابراین (فارغ از اینکه به وجوب پوشش سر و گردن برای زنان مؤمن قائل باشیم یا نباشیم) این دسته از زنان مجازند بخشی از پوشش خود را فرو نهند یا از پوشش راحتتری استفاده نمایند به شرطی که متضمن خودآرایی و خودنمایی نشوند.
البته طبیعتاً میزان مجاز کاهش پوشش، عرفی و تابع شرایط میباشد، چرا که این جواز آسودگی منوط به این است که موجب فسادگری نشود. به همین جهت هم میتوان گفت؛ خداوند از دو جنبه میفرماید اگر عفت بورزند برای آنها بهتر است: یکی اینکه به هر حال ممکن است این دسته از زنان در تشخیص موقعیت استفاده از چنین جوازی یا میزان کاهش پوشش خود دچار خطا شوند، و دوم اینکه؛ استفاده از این جواز مغایر وقار زنان میباشد و ممکن است متضمن افت جایگاه شخصیتی ایشان نیز در نزد دیگران باشد.
نجوای درونی برخی از این دسته از زنان، این است که در شرایطی که هیچ یک از طرفین امکان عرفی یا قصد ازدواج با یکدیگر را نخواهند داشت، و نظری هم به هم ندارند، و روابط آنها هم به جهت خویشاوندی و معاشرت متعدد در محیطهای خانوادگی همدیگر، به رسمیت روابط اجتماعی نیست، چرا باید با پوشش اجتماعی که متضمن مراتبی از سختی است، بسر برند. خداوند شنوای این خواهش درونی آنها است و برای آنها جواز تخفیف پوشش را صادر مینماید، اما بنا به علم مطلق خود میفرماید اگر تحمل سختی نمایند برای آنها بهتر است چرا که شأن و جایگاه آنها و سلامت محیطشان محفوظتر خواهد بود.
با توجه به آنچه گذشت میتوان معنای آیه را به صورت زیر مکشوف دانست:
وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتِی لا یَرْجُونَ نِکَاحًا
و در خانه نشستگانی از زنان که امید ازدواج (با نامحرمان خویشاوند پیرامونشان را) ندارند
فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ
پس نیست بر آنها گناهی که فرو نهند (بخشی از) لباسهاشان را بدون خودنمایی با زینتی
وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
و اگر خویشتنداری (و تحمل سختی کنند) برای آنها بهتر است و خدا شنوای دانا است (و درخواست آنها را مبنی بر آسودگی میشنود اما در علم او عفت ورزی برای این دسته از زنان بهتر است)
این بود کوششی در جهت کشف معنا و مفهوم آیه 60 سوره نور به روش پازل. باشد که مقبول درگاهش افتد.
نیما حق پور ـ دی 1393
لینک دانلود pdf مقاله :
http://www.freeuploadsite.com/do.php?id=65032
[i]ـ ترجمههای صادقی تهرانی، فولادوند، بهرام پور، الهی قمشهای، معزی، مکارم شیرازی، مجتبوی، خرمشاهی، آیتی، انصاریان و خرمدل، به استناد پایگاه اینترنتی www.tanzil.net ، مؤید این معنا میباشند.
[ii]ـ الزَّانِی لَا یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَالزَّانِیَهُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ (نور 3)
[iii]ـ آیات دیگر قرآن که در آنها «ثیاب» آمده عبارتند از: هود 5 ، حج 19 ، نوح 7 ، مدثر 1 تا 5 ، کهف 31 و انسان 21
[iv]ـ مشتقات ریشه «عفف» در قرآن در سه آیه دیگر نیز آمده است: نور 33 ، نساء 6 و بقره 274