علی خامنه ای طی یک زور آزمایی رهبران جنبش اعتراضی سال هشتاد و هشت را به حصر غیر قانونی محکوم و حکم فراقانونی خود را بنا به قاعده سلطه به اجرا نهاده است. رهبران جنبش اعتراضی سال هشتاد و هشت که خود روزی جزئی از بدنه نظام کنونی ایران بوده و به زوایای مختلف ساخت قدرت آگاهی کافی و وافی داشته و دارند اکنون مطرود همان ساختار سیاسی میباشند. پیام کنونی میرحسین موسوی از زندان دیکتاتور ایران میتواند میتواند حامل پیام هایی بس عمیق برای مخاطبان در سطوح مختلف جامعه ایران و همچنین قوه قاهره جمهوری اسلامی باشد. موسوی در پیام اخیر خود چنین گفته است:
« برانداز کسانی هستند که از جیب مستضعفان و پابرهنگان و فقرا فسادهای عظیم را در کشور ایجاد کردهاند. اینجانب و رهنورد از ابتدای حصر بارها از طریق زندانبانان، به مسئولان امر برای حضور در دادگاهی علنی و صالح اعلام آمادگی کردهایم. بنده آمادهام تا ضمن پاسخگویی به اتهامات، حقایق مربوط به سرچشمههای فساد عظیمی که کشور و انقلاب را در خود غرق کرده است، بیان کنم»
اما پیام نخست وزیر هشت ساله جمهوری اسلامی چه پیام هایی را با خود حمل نموده و مینماید در خور بسی ژرف نگری و تأمل میباشد. بر این اساس توجه به نکاتی چند محل توجه میباشد.
اول: رهبر جمهوری اسلامی نیک میدانست و میداند که رهبران جنبش سبز در توان داشته و دارند که جامعه یا حد اقل بخش قابل توجهی از جامعه ایران را علیه سیاست های او بسیج کنند. همانگونه که در اعتراضات خیابانی سال هشتاد و هشت بارها این توان در آنها مشاهده شد. بنا بر این رهبر جمهوری اسلامی به عنوان مدیری در چارچوب های گفتمان زور و سلطه بر آن شد تا با بکار بستن اهرم هایی چند رهبران جنبش اعتراضی را از مشروعیت اجتماعی خالی و نزد جامعه از اعتبار تهی نماید. همچنین دیکتاتور ایران بر آن بود تا قدرت عالی و بی چون و چرای خود را به رخ منتقدان و مخالفان به گونه ای اخص و لایه های مختلف جامعه به گونه ای اعم بکشاند تا بتواند جنبش اعتراضی را تحقیر و به کنج خانه ها بفرستد. به این جهت با اجرای حصر فراقانونی که از ضمیر دیکتاتور برخاسته بود قدرت خود را به رخ همگان کشید. اما در دومین گام رهبر جمهوری اسلامی بر آن بود تا با معترف نمودن رهبران محصور جنبش اعتراضی در ملاء عام آنها را از اعتبار نزد لایه های مختلف جامعه تهی نماید. به این جهت رهبر جمهوری اسلامی در ششم مرداد ماه سال نود و دو در دیدار با جمعی از دانشجویان پرده از نیت حصر برداشته و اینگونه ضمیر پنهان خود را آشکار کرد:
« صد بار ما سؤال کردیم؛ نه در مجامع عمومی، نخیر، به شکلی که قابل جواب دادن بوده؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهی نمیکنند؟ در جلسات خصوصی میگویند ما اعتراف میکنیم که تقلب اتفاق نیفتاده بود. خب، اگر تقلب اتفاق نیفتاده بود، چرا کشور را دچار این ضایعات کردید؟»
نظایر این بیان را نزدیکان به دیکتاتور ایران هم بارها عنوان داشته اند. غلامعلی حدادعادل رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی در همایش “راه روشن” که به مناسبت گرامیداشت سالروز شهادت شهید احمدی روشن در تالار جابربن حیان دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد گفته است:
«اینکه گفته شود اکنون بیاییم و بگوییم سران فتنه بدون اینکه توبه کنند و از راه خود بازگردند و دوباره هر هفته بیانیه بدهند و کارهای دیگری بکنند، ممکن نیست و این راه مسدود است»
همچنین سردار غیب پور فرمانده سپاه فارس در هفدهم آذرماه در جمع هادیان سیاسی سپاه تآکید نموده:
«میرحسین موسوی، کروبی و خاتمی نجس سیاسی هستند و تطهیر هم نمیشوند مگر اینکه درحضور مردم اظهار پشیمانی کنند»
این اظهارات کاملا بیانگر پروژه معترف سازی رهبران در حصر جبش اعتراضی سال هشتاد و هشت میباشد که تا کنون با شکست مواجه شده است.
دوم: ایستادگی رهبران محصور جنبش اعتراضی سال هشتاد و هشت با مطالبه رفع حصر بی قید و شرط از سوی جریان های سیاسی و روشنفکری منتقد و مخالف سیاست های بیت رهبری در داخل و خارج توأم شده و حاکمیت فقیه به این نتیجه ره یافته که پروژه معترف سازی به شکست انجامیده. از دیگر سو رهبران در حصر و برخی از کنشگران سیاسی همچون علی مطهری بارها به حصر غیر قانونی محصورین معترض و خواستار برپایی محکمه قضایی صالحه جهت رسیدگی به اتهامات رهبران محصور شده اند. اکنون که تیر تواب سازی بر هدف ننشسته مسئله حصر به معضلی لاینحل همچون خاری در گلو بدل شده است. چرا که در این حالت چند گزینه قابل تصور میباشد. خامنه ای یا میباید محصورین را بدون توبه رها ساخه و حصر را مرتفع سازد که این خود به معنای شکست پروژه وی بوده و در حکم شنیدن صدای انقلاب میباشد. بنا بر این چنین گزینه ای از دسترس رهبر جمهوری اسلامی خارج است. گزینه دیگر محاکمه رهبران جنبش سبز در محکمه صالح قضایی میباشد که متن کیفرخواست دادستان و مدافعات رهبران محصور میباید به سمع و نظر ملت برسد. این گزینه به جهت فساد گسترده حاکمیت فقیه در لایه های مختلف و فقدان مشروعیت عمومی شدیدا علیه دستگاه حاکم عمل کرده و وضعیت را از آن که میباشد برای ساخت قدرت متورم تر میکند. بنا بر آنچه گفته شد گزینه فوق نیز از دسترس خارج است.
اما با این حال حاکمیت فقیه در قبال معضل در گلو چه میتواند بکند؟؟؟
حاکمیت فقیه اخیرا با صراحت تمام به این پرسش پاسخ گفته است. از این جهت ارکان و اجزای حکومت فقیه در حرکتی واحد و از پیش تدارک دیده شده سعی بر آن داشته اند تا به ابعاد اتهامات محصورین افزوده و حتی برای آنان در فقدان دادگاه صالحه احکام سنگین اعدام جهت جرایمی مانند محاربه و افساد فی الارض صادر نمایند. چرا که گمان بر این دارند با افزایش چنین اتهامات و صدور چنین احکامی رهبران جنبش اعتراضی را به مرگ گرفته تا به تب رضایت دهند. در این مورد احمد جنتی دبیر شورای نگهبان مدعی شده است:
«اگر بنا به محاکمه اینها بود هیچ قاضی عادل و آگاهی جز حکم اعدام برای آنها صادر نمیکرد»
همچنین محمد تقی مصباح یزدی در اعلام موضعی عنوان داشته:
«حکم رهبران جنبش سبز ایران شرعا و قانونا حکم اعدام است، اما بر اساس مصلحتی از حکم اولیه اعدام صرف نظر شده و آن مصلحت را ولی فقیه تشخیص میدهد»
شاید بیان شفاف و صریح تئورسین خشونت به تنهایی بتواند عزم حکومت فقیه را در راستای نیل به هدف را کاملا بنمایاند.
سوم: اما پیام اخیر میر حسین چگونه تحلیل و تفسیر میپذیرد؟؟؟
پیام اخیر میرحسین از عمق بالایی برخوردار بوده و به نظر میرسد میرحسین آنچه را در حصار دیده برخی در خارج از حصار نظاره نکرده اند. میر محصور به خوبی دریافته که استراتژی استبداد فقیه برای به زانو در آوردن وی چیست. حملات از قبل طراحی شده بیت فقیه که این روز ها به گونه یک دست و هماهنگ شده از سوی ایادیش اجرایی شده محصورین را بر انداز، محارب و مفسد فی الارض معرفی نموده اند. در مورد نیات بکار گیری اتهام و صدور حکم محاربه و افساد فی الارض در دومین فراز از گفتار پیش رو توضیح داده شد. اما مضافا بر آن که ایجاد بیم و وحشت در نزد محصورین و مدافعان آنها بوده، اتهام براندازی داستانی فراتر دارد. در قاموس بنیان خمینیسم حفظ نظام از اوجب واجبات است و میر محصور بارها تأکید به وفاداری به راه و رسم مینی و حفظ نظام داشته است. اما اینبار آنچه در پیام نخست وزیر هشت ساله دوران جنگ خود نمایی نمیکند، نه تنها تأکیدی بر ایستادگی بر خط امام، بلکه حتی کوچکترین اشاره ای هم به این مطلب نرفته. مسلم میرحسین به نیکی دریافته است که حکومت فقیه با علم به اینکه خمینیسم در بطن جامعه ایران و در میان لایه های جریان های منتقد و مخالف جایگاهی همچون سابق را دارا نبوده و نمی باشد. بنا بر این مهم دیکتاتور فقیه قصد بر این نهاده تا او را با اتهام براندازی، وادارد تا باری دیگر برای رهیدن از اتهام براندازی به خط امام تمسک جوسته و بازگشت به خمینیسم را به رخ جامعه و جریان های دگراندیش بکشد تا پایگاه و اعتماد اجتماعی را از کف داده و تحقیری برای جنبش اعتراضی باشد. اما میر محصور با شناخت از شرایط کنونی و نیات پلید دیکتاتور سخنی از بازگشت به دوران طلایی زندان و اعدام به میان نیاورده.
چهارم: میر حسین موسوی در پاسخ به اتهام براندازی اینبار سخن از ریشه های براندازی به میان آورد. وی در پیام خود به درستی ریشه های براندازی را به وضوح به رخ حکومت فقیه کشیده و به گونه ای عنوان داشته که انسداد سیاسی حاکم بر فضای جامعه که عاملش دیکتاور و ایادیش میباشند انسداد اقتصادی را هم در بر داشته که بی شک به بحرانی عظیم تر و عمیق تر تبدیل و در نتیجه جامعه را از تغییرات در درون ساختار به تغییر ساختار رهنمون خواهد شد.
پنجم: میر محصور که خود هشت سال نخست وزیر حکومت فقیه بوده پاشینه آشیل ساخت قدرت را به خوبی شناخته و در جهت مقابله با حاکمیت زبان تهدید گشوده و مدعی دفاع از خود در دادگاه صالحه شده. مضافا تهدید نموده علاوه بر پاسخگویی به افتراهای موجود سرچشمه فساد های اقتصادی را بازگو خواهد کرد. هیچ کس نداند این پیام نشان از چه دارد مسلم دیکتاتور فقیه به نیکی میداند این پیام نشان از چه دارد.