بنام خداوند مدافع بیان و قلم،
در اولین روزهای پس از انقلاب که شماره های نخستین روزنامه انقلاب اسلامی در ایران منتشر میشد، با چه عجله ای خودمان را به دکۀ روزنامه فروشی محل می رسانیدیم تا نکند که روزنامه تمام شود و ما از آگاهی از اخبار روز عقب بمانیم.
آن روزها ابوالحسن بنی صدر با تفکر های راست و چپ و میانه بحث آزاد می گذاشت و روزنامه آن را به چاپ میرساند. در آن روز ها در اندیشۀ هیچ کدام از ما نمی گنجید که بعد از مصدق بزرگ، ابوالحسن بنی صدر نیز تا به این حد، هم به آزادی معتقد باشد، و هم بپای حفظ و احترام به این حق ذاتی انسان با پرداخت هر بهائی ایستادگی و استقامت کند! خیلی ها تصور می کردند که بهر صورت بنی صدر در یک جایی مجبور می شود حداقل کمی کوتاه بیاید و برای حفظ آب و نانش هم که شده، بعضی از آزادی ها را فدای مصلحت حفظ منافع خود کند. در پس کودتای ایران برانداز و نسل کش رژیم بر علیه اولین منتخب ملت، بنی صدر اقدام به شالوده ریزی یک دیوار، بنام روزنامه انقلاب اسلامی در هجرت کرد!! تا مدافعان حقوق ذاتی انسان، دفاعیۀ خود را بر آن دیوار بنویسند. اقدام به اجرای این اراده با مشکلات فراوانی روبرو شد، تهدید جانی برای او و خانواده اش، ترس از شناسائی کسانی که به هر طریق خشتی را برای ایجاد این دیوار هدیه می کنند توسط مزدوران رژیم، نبود امکانات مالی، کمبود آش پزان خوراک فکری، و محدودیت های بی شمار دیگری که بر سر راه نشر این روزنامه وجود داشت، بنی صدر را به این فکر واداشت که برای دفاع از آزادی و استقلال، باید یارگیری کرد. خوب بیاد دارم بسیاری از ما ها با عمله گی برای ساعتی ۲ دلار، اقدام به پرداخت مبلغ ناچیزی از این هزینۀ گزاف را به عهده گرفتیم.
بهر صورت آن دیوار کاغذی روزنامۀ دیروز آنقدر دوام آورد تا در چرخش مسیر انتشار اطلاعات تبدیل به دیوار بلند در یک دژ مستحکم سایت انقلاب اسلامی در هجرت امروز شد، تا هر کس حرفی برای دفاع از حق ذاتی انسان، اعم از آزادی حیات، بیان و قلم را دارد بتواند نظر خود را بر این دیوار بیاویزد. در این رهگذر (خداوندِ بیان و قلم را سپاس که به او و به همۀ ما این فرصت را عنایت فرمود).
در پس وقوع تراژدی پاریس، اکثر هموطنان گرامی من، به ناحق، به همراه جمع بزرگ (حق کشان) قدرتمند و فرقه های کوچک (سر بران اخلاق)، دین اسلام را نیز بر سر دار بردند!! در این رهگذر در ۱۵ ژانویۀ ۲۰۱۵ مقاله ای به قلم جناب علی اصغر حاج سید جوادی تحت عنوان “هجوم خدا سالاری به مردم سالاری” نیز بر دیوار سایت انقلاب اسلامی آویخته شد. جناب حاج سید جوادی در ابتدای مقالۀ خود چنین مرقوم فرموده اند:
«آینه گر نقش تو بنمود راست خود شکن آئینه شکستن خطاست
گلوله هائی که همراه با نعرۀ «الله اکبر به قلب قلمزنان نشریه چارلی هبدو شلیک شد، مظهر هجوم ظلمت خیمه نشینان قرن هفتم میلادی به روشنایی قرن بیست و یکم میلادی است. جنگ مسجدِ مدینه و آگورایِ* آتن است، مسجد مکان سجده و اظهار بندگی به خالق یکتا و استماع وعظ یک سویۀ واعظ از فراز منبر است؛ آگورا میدان اجتماع شهروندان آتن آزاد، نه برای شنیدن مواعظ یک سویۀ شریعت مداران، بلکه برای بحث و شور و مصلحت اندیشی جمعی بر سر مسائل زندگی عمومی و روابط اجتماعی جامعه است. این مسجد از زمان هجرت بنیانگذار اسلام از مکه به مدینه در سال 622 میلادی تا امروز، یعنی سال 2015 میلادی، بر محور ایمان به مثلث توحید و نبوت و معاد، یعنی حبس حرکت و پویائی انسان در کشف و شناخت خود و طبیعت پیرامونی خود ادامه دارد. امّا آگورای آتن پس از قرن ها جست و خیز و عبور از ظلمات توحش قرون وسطایی و محاکم تفتیش عقاید بنیاد گرای مسیحی، به مجلس شورا و یا پارلمان یا نهاد قانونی متکی به رأی و انتخاب شهروندان آزاد تبدیل شد.»
نگارنده این کوتاه قلم، هرگز تصور نمی کردم، روزی فرا خواهد رسید که من زنده باشم و این افتخار نصیبم گردد تا نه در برابر قلم بزرگ و توانا و مدافع آزادی جناب حاج سید جوادی گرامی سطوری را بر صفحه کاغذی بنویسم، بل، تنها به عنوان یک دین مدار، در حضور مبارک ایشان این سؤال را مطرح کنم که با توجه به حضور ده ها آیه مبنی بر عطای آزادی به موجود انسان، و دفاع از آزادی بیان او، و ستایش از قلمی که حق را بنویسد، در قرآنی که به محمد خیمه نشین، در (غار) در ۱۴ قرن پیش نازل شده، آیا جناب حاج سید جوادی گرامی و عزیز خدای محمد خیمه نشین را در کدام آینه رویت فرمودند ؟؟! که سطور بالا را در ابتدای مقاله وزین شان مرقوم فرمودند؟!!
من سخت بر این باورم که تلاش بی وقفۀ جناب حاج سید جوادی گرامی مبنی بر دفاع از حق آزادی قلم در درازای عمر پر ثمر و مبارکشان بر هیچ انسان حق جویی پوشیده نیست.
من مطمئن هستم که جناب حاج سید جوادی گرامی، هزار سال سلطۀ مرگ زای کلیسا بر اروپا را به حساب پیامِ پیامبر عشق و محبت فرزند مریم پاک نمیگذارند.
جناب استاد گرامی، اجازه فرمایید به عرض مبارکتان برسانم که من نیز به همراه چرخش قلم توانا و مدافع آزادی بیان و قلم شما در هر سطری که مرقوم فرموده بودید، با تمام ناتوانی جسمی که دارم به رقص و پایکوبی پرداختم!!!
نمی دانم جناب عالی مستحضر هستید که این بنده نیز همانند میلیون ها هموطن در بند درون و برون کشور بسیار عزیزمان، حلقوم فشردۀ همین زبان بران و قلم شکنان مستبد و خدا ناباور وطنم هستم، اما با تمام کوتاهی ارتفاع علمی، قـلمی و زبانیم، متواضعانه به عرض مبارک شما استاد فرهیخته میرسانم که،
همانطور که حضرت عالی نیز اشاره فرمودید و این بنده هم در مقاله ای تحت عنوان “حق و اخلاق در زیر گیوتن پاریس” اشارۀ مختصری به اینکه دولت های مسلط هم دیروز و هم امروز حق دیگر انسان ها را به مسلخ زور گویی های شان بردند و می برند و در نهایت تأسف فرزندان آن پدر و مادر کشته ها و خانه سوخته های دیروز و آوارگان و زاغه نشینان امروز با توجه به عدم گوش شنوا در جهان غرب و کشورهای استبدادی زیر سلطه، به ناچار با یک برداشت کاملاً غیر قرآنی و ضد دین اسلام رحمانی و مدافع قلم و آزادی انسان، مرتکب چنین جنایاتی می شوند، و در این مدار بستۀ جنایت و خشونت، تنها انسان کم گناه و یا بی گناه قربانی می شود، که بسیار هم تأسف آور است و من بعنوان یک مسلمان، همانند همیشه با تمام وجودم از قربانیانی که تحت هر عنوانی بنام دین من، هر اذیت و آزاری را متحمل شده اند، پوزش خواسته و باز هم از همگان تقاضای عفو دارم.
بزرگوار استاد محترم، حتمی نیک می دانید که قصد جسارت در حضور را نداشتم، اما تصور کردم که در پی بی عدالتی های مستمر، مخصوصاً آنچه بنام دین من بر آن بزرگوار و دیگر انسان ها روا داشته شده، چنان بر زخم آن گرامی استاد محترم نمک پاشیده اند که اشتباهاً اقدام به درج چنین مرقومه ای فرموده بودید. به همین دلیل جسارتاً، چنین سؤالی را مطرح کردم که، آیا شخص عالم و آگاهی همانند جناب عالی، آن خدای رحمت را در کدام آینۀ خدایی، و نه قاتلین و قلم شکنان و زبان بران به اصطلاح مسلمان، مشاهده فرموده اید؟؟؟!!
به هر صورت نیک بدانید که دوستتان دارم و همیشه قدردان زحمات قابل ستایش آن گرامی استاد بزرگوار بوده، و برای شما از خدای محمد تقاضای عاقبت به خیری، توام با سلامتی را دارم. باز هم سپاس.
نادر انتظام،
۲۷ ژانویه ۲۰۱۵، آمریکا
شما می توانید این مقاله و دیگر نوشتار این قلم را در سایت انقلاب اسلامی و سایت naderentezam.com مطالعه فرموده و نظرات ارشادگونه و آموزندۀ خودتان را توسط پیک naderenteza@gmail.com ارسال فرمائید. سپاس.