محمود احمدی نژاد رئیس پیشین قوه مجریه علی خامنه ای پس از گذشت دو سال به تازگی سکوت را شکسته و به میدان سیاست باز آمده است. سخنرانی اخیر او در شهر ری و البته مجلس ترحیم مادرش بستری مناسب را برای او و حامیانش فراهم آورد تا به بهره برداری تبلیغاتی از آن بپردازند. محمود احمدی نژاد و دولتش در تمامی عرصه های سیاست داخلی، خارجی، اقتصاد و فرهنگ پر سر و صدا ترین و مهیج ترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی و یا شاید تاریخ دولت مدرن در ایران بوده اند. رجعت احمدی نژاد به صحنه سیاسی کشور عکس العمل طیف های سیاسی اندرونی و بیرونی نظام را در بر داشت. اینکه جریان های سیاسی در قبال ورود مجدد او و حامیانش به عرصه سیاسی چه واکنشی نشان داده اند تا بدان حد مورد اهمیت نمی باشد. آنچه از اهمیت برخوردار بوده، اینکه چگونه او که به اقرار تمامی جریان های سیاسی حتی اصولگرایانی که اول الامر مهرشان همراه او بود کارنامه ای بس سیاه از خود بر جای نهاده توانسته است با تجدید قوایی دوباره به صحنه بازگردد؟؟؟ هر یک از جریان های اندرونی نظام از دخول دگرباره احمدی نژاد به عرصه سیاسی کشور چه نفعی برای خود ترسیم نموده اند؟؟؟
اول: فضاحت های دولت احمدی نژاد و مشخصا شخص او تا بدان اندازه پیدا بود که در هر نظام سیاسی که حد اقل شاخصه های توسعه در آن به چشم آید هرگز نمیتوانست دیگر بار زبان به سخن گشوده و مدعیات پوچی همچون گذشته بر زبان راند. نابودی نظام اداری با انحلال سازمان برنامه و بودجه، انزوای ایران در منطقه و عرصه جهانی، نابودی زیرساخت های اقتصادی و از همه درد ناک تر و غیر قابل انکارتر رشد بی رویه رشوه، رانت و اختلاص های فرانجومی در سیستم اداری، مالی و بانکی کشور. با اینکه بسیاری از هم قطاران احمدی نژاد همچون، جوان فکر، رحیمی و بقایی پرونده های عریض و طویل تخلفات مالی را زیر بغل خود داشته اند او فقط به یک جهت توانسته و میتواند سر بالا گرفته و طلب کارانه بازآید. آن جهت اینکه، ساختار نظام ولایی ایران با فسادهای گوناگون ممزوج بوده و فساد و فساد پروری جزء لاینفک آن بوده و میباشد. مضافا احمدی نژاد برابر قاعده فساد لاینفک نظام ولایی بر این امر وقوف کامل دارد که فقط و فقط مجری اوامر و سیاست های نظام ولایی در مقطعی خاص بوده.
دوم: پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بر بستری از ویرانی های به بار نشانده دو دوره ریساست جمهوری محمود احمدی نژاد و تیم اجرایی او بنا شد. حامیان اصلاح طلب روحانی با بهره گیری از ویرانی های احمدی نژاد و وعده های عجیب و غریب در حالت ایجابی قضیه جامعه ایران را طی چهل و هشت ساعت به پای صندوق های رأی کشاندند تا جامعه گریزان از احمدی نژاد و جلیلی به عبای روحانی پناه برند. اما اکنون که دو سال از آن گریز و پناه میگذرد دولت روحانی نه تنها در عملیاتی نمودن شعارها و وعده هایش موفق عمل نکرده بلکه، با شکستی بس شکننده مواجه شده است. تشدید جو امنیتی حاکم بر جریان های سیاسی و کنترل بیش از پیش بر حریم فرهنگ و مطبوعات نزد پیگیران مسائل سیاسی ملموس تر از قبل میباشد. همچنین بی اعتنایی روحانی و دولت او به شعار حصر کروبی، موسوی و زهرا رهنورد موجبات ریزش شدید پشتوانه اجتماعی دولت را در پی داشته است. گزارش های پیاپی سازمان های حقوق بشری بر وخیم تر شدن وضعیت حقوق بشر در دوران روحانی خود شاهدی بر شکست شعار ها و وعده های او و حامیانش در خنثی نمودن مین های امنیتی بوده است. اکنون با شکست روحانی و از دست دادن عقبه اجتماعی او احمدی نژاد باری دیگر مجال آن یافته تا به میدان آمده و رجز هل من مبارز بخواند.
سوم: علی خامنه ای در لباس فقاهت و نشسته بر تخت ولایت به همراه اطرافیانش همواره از ورود احمدی نژاد به صحنه سیاست بهره می جوید. آنچه به اعتراف دوست و دشمن عمود خیمه استبداد ولایی بوده و میباشد یک چیز بیش نیست و آن عبارت است از نظریه و جایگاه نهاد ولایت فقیه در ساختار جمهوری اسلامی. آنچه به عنوان ولایت فقیه در مقام نظر از سوی خمینی نظریه پردازی و از سوی شارحان این مقوله شرح داده شده بر هاله ای از قداست قابل ادراک بوده است. با چنین نگاهی خاص برای اجرایی شدن نظریه ولایت فقیه، شخص ولی میباید در هاله ای از قداست محو گردد. این خود در شرایطی ست که استبداد ولایی خامنه ای در منجلابی ملالت بار از فساد غوطه ور است. این فساد با آن هاله قدسی در تضاد بوده و میباشد. لاجرم چاره در این بوده که دیکتاتور فقیه مقدمات ورود احمدی نژاد به صحنه سیاست را محیا نموده تا نظر جریان های سیاسی موافق و مخالف خود را به نقد روزمره مفاسد او و دولتش متوجه نماید. دیکتاتور فقیه قصد دارد تا اینگونه تمامی فضاحت های موجود را بر احمدی نژاد و اطرافیانش بار نماید تا بدین ترتیب همچون دزدی که فریاد و فغان بر می آورد که دزد را بگیرید رو به جلو فرار کند. از این زاویه میتوان پی به این واقع برد که او چرا تمایل نشان داده که رئیس سابق قوه مجریه اش دیگر بار وارد رینگ سیاست شود. حامیان اصول گرای بیت رهبری هم تا بدانجا که در توان دارند سعی بر این دارند خود را مبرا از تمامی فساد های موجود نشان داده و به این جهت با نطق های پیاپی علیه فساد های اطرافیان احمدی نژاد قصد بر آن دارند حد المقدور چهره خود را در جامعه موجه نشان داده و با حربه انتقاد از احمدی نژاد به ترمیم کاستی های خود فائق آیند.
چهارم: اما اصلاح طلبان نیز بر آنند تا از احمدی نژاد و حلقه حامیان او به عنوان برگ برنده ای بازی کنند. با اینکه اصلاح طلبان از حکومت حذف شده اند اما قصد بازگشت مجدد به قدرت را دارند. اصلاح طلبان بر آنند تا به بازی در چارچوب های حکومت ولایی و در زیر سایه دیکتاتور فقیه ادامه دهند. اظهارات برخی از چهره های اصلاح طلب در مطبوعات داخل کشور دقیقا گواه بر این مدعا است که اصلاح طلبان با بیان بازی برد برد قصد بر آن کرده اند تا برای شرکت در انتخابات آتی مجلس شورا خیز بردارند. آنها برد برد را اینگونه توجیه نموده اند که با عبور اصلاح طلبان معتدل از زیر تیغ نظارت استصوابی شورای نگهبان کرسی هایی را در مجلس فتح و بدین صورت هم شورای نگهبان و اصول گرایان و از دیگر طرف اصلاح طلبان برد کرده باشند. بازخوانی بیانیه پایانی همایش جبهه اصلاحات در بیست و پنجم دی ماه اخیر حکایت از چنین مدعایی دارد. ادبیات اصلاح طلبان در این بیانیه به وضوح نمایانگر میل آنان به بازگشت در قدرت بوده و میباشد. اصلاح طلبان با صدور چنین بیانیه ای قصد بر آن دارند تا همچون دفعات پیشین اعتماد دیکتاتور فقیه را برای بازگشت به بدنه حاکمیت جلب نمایند. در بخشی از این بیانیه چنین آمده است:
«این جریان٬ تبارش به دینداران روشنبین مشروطهطلب و آزادیخواه میرسد و افتخار پیشتازی و پیشکسوتی در دفاع از خط اصیل امام خمینی (ره)، انقلاب و ارزشهای دینی و ملی را در کارنامه دارد و مدافع قرائتی از نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی است که در آن اسلامیت و جمهوریت سازوارهای همسو و هماهنگ است. شاخصترین ویژگی این جریان، دفاع عقلانی – برهانی از دین و باور به انتخابی و آگاهانه بودن آن است و بر این مبنا، هیچ اعمال حاکمیتی به نام دین در غیاب خواست و انتخاب مردم را به رسمیت نمیشناسد.اصلاح طلبی، جریانی است در تداوم تلاش روحانیون روشنبین و روشنفکران دینباور در مسیر بر پایی جامعهای آزاد، آباد، اخلاقمدار و عادلانه که رویی گشاده نسبت به همه دستاوردهای عقلانی و علمی بشریت دارد و به فرموده حضرت امام (ره) با تکیه بر اجتهادهای پویا و منطبق با مقتضیات زمان و مکان از منابع دینی، در پی استقرار جامعهای دیندار، پیشرفته، مرفه، مردم سالار و عادلانه است. گروهها و تشکلهایی که ذیل عنوان گروههای خط امام از زمان حیات امام در نزدیکترین پیوند اعتقادی با اندیشههای ضد تحجر، مردم باور، عدالت خواه و استقلال طلبانه ایشان به صحنه آمدند و پس از آن حماسه دوم خرداد را با انتخاب حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی رقم زدند و تا به امروز مستمرا بر قرائتی خردگرا و مردم سالار از دین، پای فشردهاند و در جریان انتخابات نود و دو در پس آن همه تلاش و هجمه سنگین چندین ساله که برای حذف و بایکوت آن صورت گرفته بود٬ با شعار اعتدال و با همت و هوشیاری مردم مجددا حضور و انسجام خود را تثبیت کرد»
پنجم: اصلاح طلبان اصولا تاکتیک تضادی را برای معرفی خود برگزیده و میگزینند. این تاکتیک در مدار بسته بد و بد تر منتج به نتیجه دلخواه آنان شده و خواهد شد. اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال هفتاد و شش از تضادی به نام ناطق نوری بهره جسته و بیش از اینکه به معرفی کاندیدای منتخب خود همت گمارند تضادی به نام ناطق نوری را به جامعه معرفی نمودند. نتیجه اینکه جامعه از بغض ناطق نوری به دامان خاتمی پناه آوردند. در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نیز اصلاح طلبان با تعریف تضادی به نام جلیلی آرای شرکت کنندگان را در سبد حسن روحانی ریختند. اکنون هم اصلاح طلبان را قصد و نیت بر آن است تا از تضادی به نام احمدی نژاد سود جسته و به معرفی خود در جامعه پردازش نمایند. جریان اصلاحی همچنان با حمله به عملکرد احمدی نژاد و اطرافیان او به عنوان تضاد سعی دارند خود را محبوب جلوه داده و مشروعیت خود را تثبیت نمایند. پیام اخیر سید مصطفی تاج زاده از زندان خود گویای این مهم میباشد. تاج زاده در این پیام از اصلاح طلبان خواسته است تا احمدی نژاد را ترقیب کنند در انتخابات آتی شرکت کند. او میگوید:
« فعال شدن آقای احمدی نژاد علاوه بر این که حق شهروندی او به شمار می رود، در مجموع و در بلند مدت به سود چند صدایی، باز شدن فضای سیاسی و افزایش قدرت انتخاب مردم است. جناح اصول گرا که در حال حاضر به دو طیف موافق و مخالف ائتلاف با تکفیری ها تقسیم شده اند با به میدان آمدن احمدی نژاد به احتمال قریب به یقین سه گروه خواهند شد و اختلاف مزبور جبهه پایداری را نیز دربرخواهد گرفت. جمعی از ایشان به مخالفت و گروهی به پشتیبانی از او خواهند پرداخت . . . در جانب مقابل اصلاح طلبان باید با بالا بردن هوشیاری و انسجام خویش آقای احمدی نژاد را برای ورود به انتخابات سال آتی تشویق کنند. در عین حال وی را به سخن گفتن بیشتر ترغیب نمایند تا به این ترتیب مجبور شود جوابگوی عملکرد خود و دولتش در زمینه های گوناگون از بورسیه ها تا تحریم و از فساد اقتصادی تا شلیک تیر خلاص به معاون اول خویش گردد»
تاج زاده نیک میداند که احمدی نژاد هرگز پاسخگوی فضایح دوران ریاست جمهوری خود نخواهد بود. پنداشتی تاج زاده بیش از اینکه به فکر پاسخگویی احمدی نژاد باشد بر آن است تا به اصلاح طلبان بگوید از حضور احمدی نژاد به عنوان برگ برنده در بازی سیاست به گونه عام و انتخابات به گونه خاص بهره برده و با برجسته نمودن او به عنوان تضاد از معایب و کاستی هایش در جهت محبوبیت خود بهرجویند.
ششم: اصلاح طلبان بر این نکته واقفند که احمدی نژاد بالذات محل اعراب نبوده بلکه، عامل اصلی فضاحات به بار نشسته دیکتاتور فقیه ایران بوده و میباشد. اما از آنجا که اصلاح طلبان قصد بازگشت به حاکمیت در مدار بسته بد و بد تر را دارند هیچ اشاره ای به نقش علی خامنه ای نمیکنند تا اعتماد استبداد ولایی را برای بازگشت دیگر بار به قدرت اخذ نمایند. دیکتاتور نعلین به پا نیز تمام و کمال از نیت بازگشت اصلاح طلبان در مدار بسته حاکمیت واقف است. دیکتاتور میداند جریان اصلاحی در این معادله من باب مصلحت با او و بیتش کاری نداشته و ندارند.
پنداشتی در این بازی احمدی نژاد نقش مرغی را دارد که در عذا و عروسی باید سر بریده شود. گویا ورود مجدد او به صحنه سیاسی همه الا خود او و اطرافیانش سود میجویند.