بعد از آنکه آخرین دوران یخبندان پایان یافت، آب و هوای منطقه ای که ایران در آن قرار گرفته, به آب وهوای قارهای تبدیل شد. بیشترین سطح سرزمین ایران به منطقۀ خشک و نیمه خشک تبدیل شد ومیزان بارندگی روی به نزول نهاد. به این امر مهم در قسمت آخر نوشته خواهم پرداخت. با این جود مردم ایران زمین قرنها در این فلات نه تنها زندگی میکنند بلکه دست به ایجاد تمدنی زدند, که شهرۀ آفاق گشت. و این خود نشانگر این امر مهم است, که در این فلات، هم میتوان زیست و رشد نیز کرد. یکی از عوامل بسیار مهمی که ایرانیان زیست در این سرزمین را ممکن کردند, این بود که, وسیله هایی که آنها برای آبیاری و آبرسانی اتخاذ میکردند, منطبق به آب و هوا و شرایط اقلیمی و محیط زیستی ایران می بود.از جمله قنات, آسیاب بادی, چرخ ایرانی, که آب را از عمق زمین به سطح می آورد را میتوان نام برد. بنابراین می توان در این سرزمین با این شرایط آب وهوایی خشک و نیمه خشک نه تنها زندگی کرد, که تمدن و فرهنگ نیز ساخت.
امر بسیار مهم دیگری را که میبایستی خاطر نشان ایرانیان کرد، هشداری است که اوستا به ایرانیان وجهانیان نیز میدهد. و آن اینکه: قبل از آنکه اقوام آریایی به فلات ایران مهاجرت بکنند, وطن خویش آن بهشت طلایی , که آنرا ایران ویچ مینامیدند را به جهنم تبدیل کردند. اوستا میگوید: ایران ویچ آن بهشت طلایی بود که در آن نه سرما بود نه گرما نه پیری نه مرگ. همه چیز به وفور یافت میشد. حال چرا ایرانیان این بهشت طلایی را به جهنم تبدیل کردند. طوری که زیست در آن غیر ممکن شد و ایرانیان مجبور به ترک آن شدند. اوستا علت انرا این میداند, که جمشید ایرانیان را به دو کار زشت عادت داد. دروغ گفتن و خوردن گوشت. به خاطر گرایش به این دو کار ایران ویچ بر باد رفت, فرۀ ایزدی جمشید را ترک کرد, طوری که او از دست دشمنانش سرگشتۀ آفاق گشت. اوستا دو نمود زور را نام میبرد. دروغ گفتن زور اجتماعی است وخوردن گوشت زور طبیعی است. در واقع اثر تخریبی این دوزور زمانی بسیار ویرانگر میشود, که میان این دو زور کنش وواکنشی ایجاد بشود. طوری که بکار برد یکی اثر تخریبی دیگری را قویتر بکند. به این معنی که برای مثال به همان اندازه که فشار به طبیعت زیاد میشود, طبیعت مقدار کمتری از انسانها را میتواند تغذیه کند واین ندرت ایجاد میکند. این ندرت جامعه را به چند طبقه, از فقیر تا ثروتمند تبدیل میکند. که این، در میان انسانها احساس حسادت و بخالت را برمی انگیزد و باعث ضعیف شدن و جدان اخلاقی جامعه میشود. این همان عامل دومی است که اوستا آنرا دروغ گفتن مینامد. به همان اندازه که وجدان اخلاقی جامعه ضعیف تر بشود, فشار بر طبیعت بیشتر و فشار بیشتر بر طبیعت باعث ضعیف تر شدن بیشتر وجدان اخلاقی میشود. این کنش وواکنش همان پدیدۀای است که بنی صدر آنرا مدار بسته مینامد. ایرانیان در حال حاضر در این مدار بسته قرار گرفته اند و اگر هر چه سریعتر خود را از این مدار نجات ندهند, به همان سرنوشتی دچار خواهند شد, که اوستا ایرانیان را از آن بر حذز میکند, که آن کویر شدن کامل ایران میباشد. بدین خاطر این بخش از مقاله را به داده هایی در رابطه با محیط زیست ایران اختصاص میدهم و سعی میکنم از رهگذر آنها راه حل نیز ارائه بدهم.
85 درصد مساحت ایران در منطقۀ خشک و نیمه خشک قرار داردو تنها 15 درصد آن شامل منطقۀ معتدل میشود. در حالی که عمده جمعیت ایران در مناطق خشک و نیمه خشک متمرکز شده است. میزان بارندگی در ایران از 50 میلی لیتر در منطقۀ یزد و 2 هزار میلی لیتر در شمال ایران متفات است. برداشت زیاد آبهای زیر زمینی در 40 سال گذشته 50 در صد کاهش منفی در کمیت آبهای زیرزمینی بوجود آورده و در شرائط فعلی به بیش از 6 هزار روستای کشور با تانکر آبرسانی میشود. ضمن آنکه در حال حاضر 12 کلان شهر کشور نیز با مشکل تأمین آب شرب روبرو هستند. چاه های عمیق 300 تا 500 متری حفر شده در 70 سال گذشته, موجب بیلان منفی آبهای زیرمینی در 78 در صد از دشتهای کشور شده است. بنا بر اعلام وزارت نیرو بیلان 475 دشت از مجموع 609 دشت کشور منفی است. برداشت آب از آبهای آهکی از عمق 2هزار متری از جمله کارهایی است, که در دستور کار وزارت نیرو قرار دارد. راهکارهایی, که جز کویر شدن کشور پیامد دیگری ندارد. در سال 88 سالانه 63,3 میلیارد متر مکعب آب از سفره های زیر زمینی برداشت شده است. در حالی که با توجه به کسری 7,5 میلیارد متر مکعب سفره های زیر زمینی در سال مذکور, میبایستی 55,5 میلیارد متر مکعب برداشت میشد. اکنون این رقم از 7,5 به 11میلیارد متر مکعب, سالانه به 66,8 رسیده است. همان طور که مشاهده میشود بیلان برداشت آب بسیار منفی است. که تأثیر آن بر دشتهای کشور نا خوش آیند خواهد بود.
راه حل : از آنجایی که 90 در صد آب شیرین وتجدید پذیر در بخش کشاورزی مورد استفاده قرار میگیرد, مدیریت این حوزه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. لذا رعایت الگوی کشت در کشور بسیار ضروری است. با توجه با این امر که هم اکنون 90 درصد محصولات کشاورزی ازاراضی آبی و تنها 10 در صد تولیدات از اراضی دیم تأمین میشود, اصلاح مصرف بالای آب در بخش اراضی آبی, میتواند نقش موٌثری در حفظ این منابع داشته باشد. اجرای سیستم آبیاری تحت فشار در 5/4 میلیون هکتار از مزارع ایران ممکن است. در شرائط فعلی راندمان آبیاری کشاورزی در مزارع کشور با آبیاری سنتی 43 درصد است. که با بهره گیری از روش آبیاری تحت فشار, این راندمان به 85 درصد افزایش پیدا میکند. روش آبیاری تحت فشار در جهان 100سال قدمت دارد. این روش در ایران بیشتر از 20 سال است که مورد توجه قرار گرفته است. با جایگزین کردن آبیاری سنتی با آبیاری فشاری میتوان در کشاورزی, که بیشترین مصرف کنندۀ آب تجدید پذیر کشور میباشد, تا بیشتر از 80 در صد از مصرف آب کاهش داد. میبایستی از کف کشی و احداث چاهای عمیق شدیداً جلوگیری بعمل آورد. اگر هم احداث چاه به خاطر شرایط منطقهای ضرورت پیدا کند، نباید عمق آن از 30 متر تجاوز کند. زیرا احداث چاههای عمیق ازیک سوی باعث خشک شدن چشمه ها, قنوات, رودخانه ها, دریاچه ها, تالابهاو سفره های آبهای زیر زمینی میشود و از سوی دیگر موجب ورود آب شور به دریاچه ها و سفره های آبهای زیر زمینی شده و درنهایت دشت های کشور را به شوره زار تبدیل میکند. البته میبایستی الویت اول را به قنات داد. زیرا در ایران پیشینۀ 3 هزار سالۀ قنات وجود دارد. طی همه این قرون طولانی نه کشاورزی مشکل داشت ونه آبرسانی و آبیاری. همان طور که ایرانیان مشاهده میکنند, نه تنها راه حل وجود دارد, که راه حل در عین حال بسیار ساده نیز میباشد. تنها کاری که میبایستی کرد, جایگزین کردن آبیاری سنتی با آبیاری تحت فشار و قرار دادن این تکنولوژی در اختیار کشاورزان میباشد. ازآنجائی که کشاورزان یا از بکار برد این روش اطلاع ندارند و یا امکانپرداخت هزینۀ مورد نیاز را ندارند, در کشاورزی از آبیاری سنتی استفاده میکنند, که در جمع هزینۀ دراز مدت آن برای ایران غیر قابل جبران میباشد. از روشهای دیگری که میتوان بکار برد, باز یافت دوبارۀ آب است .آبهای مصرف شده میبایستی دوباره به چرخۀ مصرف باز گردند. با تکنولوژی که در اختیار است, میتوان فاضل آبهارا تا حد آب آشامیدنی تصفیه کرد. و یا آنرا کمتر تصفیه کرد و از آن در مصارف غیر آشامیدنی به ویژه در کشاورزی استفاده کرد. از راهکارهای دیگر که میتوان بکار برد , بالا بردن راندمان شیرین کردن آب شور دریاها میباشد. در حال حاضر شیرین کردن آب دریا 60 سنت یورو معادل 2400 تومان هزینه بر میدارد. که با بالا بردن راندمان آن میتوان هزینه آنرا را به زیر 30 سنت رساند. بهترین روش به نظر من این است, که بعد از آنکه آب را شیرین کردند, آنرا برای مصرف در اختیار خانه ها قرار بدهند و همانطور که در بالا نوشتم آنرا دوباره به چرخۀ مصرف باز گردانده و از آن در کشاورزی استفاده کرد. از طرف دیگر میبایستی حقابۀ طبیعت در نظر گرفته شود تا طبیعت بتواند خدمات خود را عرضه کند. بخشی از این آب به طبیعت تعلق دارد. طبیعت شامل تالابها, رودخانها, دریاچه ها, حیوانات, گیاهان و غیره میشود. به این امر مهم میبایستی ایرانیان توجه خواص مبذول بدارند. ما به طبیعت نیاز داریم نه طبیعت به ما. رفتار ما ایرانیان نشان گر آن است, که ما برای طبیعت فقط قائل به وظیفه هستیم نه حقوق. که این رفتار ریشه در ساخت تفکر استبدادی ما ایرانیان دارد که ملاتاریا به خاطر ادامۀ حیات ویران گر خویش, دایماً به آن دامن میزند. امر بسیار مهم دیگری, که میبایستی توجه ایرانیان را به آن جلب کرد, بالا رفتن درجه حرارت سطح کرۀ زمین میباشد. درجه حرارت کرۀ زمین در چند دهۀ اخیر بطور متوسط 0,8 درجه بالا رفته است. تا پایان قرن حاضر درجه حرارت زمین بطور متوسط میان 2 تا 5 درجۀ سانتی گراد بالا خواهد رفت. اثرات این بالا رفتن در همه جای کرۀ زمین یکسان نخواهد بود. اثرات تخریبی بالا رفتن این درجه حرارت در کشوری نظیر ایران, با داشتن آب و هوای قاره یی به مراتب بیشتر از کشوری نظیر آلمان خواهد بود. بدین خاطر میبایستی ایرانیان از هم اکنون خود را برای یک چنین وضعیتی آماده بکنند. به عنوان مثال به همان اندازه, که در جه حرارت بالا می رود, بارندگی در ایران کاهش میابد. مقدار تبخیر آب بالا میرود. ریزش برف در ارتفاعات که آب را ذخیره کرده, کمتر میشود. اثر تمام این عوامل این است که مقدار کمتری آب در دسترس ایرانیان قرار خواهد گرفت. ما ایرانیان میبایستی از هم اکنون خود را برای یک چنین موقعیتی آماده بکنیم. درغیراین صورت به وضعی مواجه خواهیم شد, که اثرات آن برای ایرانیان غیر قابل جبران خواهد بود. دست کم میبایستی در 3 زمینه تحقیق کرد:
1. طرح : به این معنی که تاثیر بالا رفتن درجه حرارت در مناطق مختلف ایران, به عبارت دیگر سامانۀ اجتماعی, اکولوژی و اقتصادی آن تا چه اندازه خواهد بود. زیرا تاثیر تغییر آب وهوا در مناطق مختلف ایران یکسان نخواهد بود. به عنوان مثال تاثیر بالارفتن درجه حرارت در منطقۀ شمال ایران با مناطق جوار کویریکسان نخواهد بود.
2. حساسیت : حساسیت یک سامانه نشان میدهد که آن سامانه تا چه حد عکس العمل نسبت به تغییر آب و هوا نشان خواهد داد. به عنوان مثال آیا بالا رفتن درجه حرارت میتواند ساخت یک سامانۀ اقتصادی و یا اکولوژی را تغییر بدهد و یا در آن اختلال ایجاد کند ویا بطور کلی باعث نابودی آن سامانه بشود؟
3 . توانایی تطبیق: نشان دهندۀ توانایی تطبیق یک سامانه, اعم از اجتماعی ,اقتصادی, اکولوژیکی با وضع جدید میباشد. طوری که ضرری که ازرهگذر این تغییر به آن سامانه وارد میشود را, بتوان حتی المقدور کاهش داد. بر این اساس مناطقی, که نیاز به حمایت بیشتری دارند, مشخص شوند و معلوم شود در چه زمینه هایی نیاز به تطبیق با وضع جدید دارند تا که بتوان متناسب با آن, امکانات مالی ومعنوی در اختیارآنها گذاشت تا آنها بتوانند تواناییهای تطبیق سامانه ها ی اقتصادی و اکولوژیکی را تا حدی که ممکن میشود ایجاد کنند و بالا ببرند. امید وارم توانسته باشم توجه هم وطنانم را به موقعیت بسیار خطیری که ایران در آن قرار دارد، جلب بکنم. ایرانیان باید بدانند که این استبداد هر روز ایران را به پرتگاه نزدیکتر میکند. اگر ایرانیان هر چه سریعتر به حیات ویرانگر این استبداد پایان ندهند, این استبداد تا کویر کردن تمام ایران به پیش خواهد رفت. از طرف دیگر, همان طور که در بخشی, که به آب مربوط میشود، ثابت کردم، راه حل نیزوجود دارد. تنها میبایستی, ادارۀ کشور به دست انسان های با لیاقت, دانا, دلسوز و آزادی خواه و عاقلی بیفتد که توانایی ادارۀ کشور را در خود ایجاد کرده اند. به امید آن روز