back to top
خانهنویسندگانمهران مصطفوی: چگونه توافق لوزان پرده از فریب سیاست هسته‌ای برکشید

مهران مصطفوی: چگونه توافق لوزان پرده از فریب سیاست هسته‌ای برکشید

mehran-mostafavi2015رژیم‌های استبدادی از شفافیت هراسان‌اند. به هنگام امضای یک قرارداد بین المللی دیگر نمی‌توان واقعیت را با شعار پوشاند. در یک قرارداد و یا توافق بین المللی، به شرط اینکه مخفی نباشد، معلوم می‌شود چه کشورهایی چه تعهداتی را به عهده گرفته‌اند. این نوع قراردادها و توافق‌ها نوعی شفافیت ایجاد می‌کنند. از اینرو کسانی مانند آقای خامنه‌ای از اینکه دستش بهنگام امضای قرار داد رو شود بسیار نگران‌اند و تا آنجا که بتوانند از گذاشتن امضا پای قرارداد و یا توافق امتناع می‌کنند. خامنه‌ای که قصد داشت توافق لوزان را بعنوان پیروزی ملت ایران به جامعه بفروشد، حال که با انتشار واقعیت‌های سخت متوجه شده است که نمی‌تواند این قرارداد را بعنوان یک پیروزی تحمیل کند، از همیشه درمانده‌تر شده و با اینکه خود در جریان جزئیات کلیه مذاکرات بوده اما قصد دارد از آن فاصله بگیرد.

من در این مقاله با نظر به چارچوب شرائط توافق لوزان (از توافق سخن می‌برم چون تفاهمی که جزئیات آن مشخص شده باشد همان توافق است، هر چند امضای رسمی نشده باشد و به صورت شفاهی صورت گرفته باشد)، تنها به بخش غنی سازی اورانیوم در ایران می‌پردازم. به یاد خوانندگان محترم می‌آورم که اینجانب سالها می‌نویسم و می‌گویم که اگر چند کشور در جهان وجود داشته باشند که برای تولید انرژی نیاز به انرژی هسته‌ای نداشته باشند یکی از آنها ایران است؛ برای تولید انرژی راه حلهای دیگری که اقتصادی و مفید و مناسب با شرایط و منابع ایران باشد وجود دارد. و افزوده‌ام که حتی در صورت راه اندازی نیروگاه بوشهر، ایران نیاز به راه‌اندازی صنعت غنی‌سازی ندارد، زیرا ایران نه اورانیوم کافی دارد و نه اصولا به صرفه است که برای یک یا حتی چند نیروگاه هسته ای، صنعت غنی سازی راه اندازی شود. در دنیا تنها آمریکا، روسیه، فرانسه، آلمان، هلند و انگلیس، ژاپن و چین اورانیوم را غنی می‌کنند و کره شمالی پاکستان و هند هم برای بدست آوردن بمب غنی‌سازی را راه انداختند. اقای صالحی در باره تاریخچه ساختن سانتریفوژها برای غنی کردن اورانیوم در ایران می‌گوید:

“در سال ۶۹ تعدادی سانتریفیوژ و علاوه بر آن نقشه‌های سرهم کردن آن‌ها را از بازار سیاه تهیه کردیم. در زمان مسئولیت آقای دکتر امراللهی زحمات فراوانی کشیده شد و از سال ۶۹ تا ۷۶، دو ماشین راه اندازی شد. راه‌اندازی ماشین‌ها کار بسیار دشواری است و سانتریفیوژ، فن‌آوری بسیار پیچیده‌ای است با این که ظاهر ساده دارد و از ۱۰۰ قطعه تشکیل شده اما سرهم کردن این قطعات و به کار انداختن آن بسیار دشوار است زیرا ۶۰ هزار دور در دقیقه می‌زند، تکان نباید بخورد و حتی صدایی از آن درنیاید. اما از آنجایی که ما در جنگ به خوبی فرا گرفته بودیم دانشمندان جوان ما همت عالی به خرج دادند؛ هفت سال طول کشید و دو ماشین سانتریفیوژ پیوسته به هم به کار افتاد و غنی‌سازی آغاز شد. تا سال ۸۵ که آقای آقازاده مسئولیت سازمان را برعهده گرفت از سال ۷۶ تا ۸۵ یک آبشار یا زنجیره ۱۶۴ تایی از ماشین‌هایی که از خارج وارد کردیم، راه اندازی شد. ۱۵ سال طول کشید تا از ماشین‌هایی که از بازار سیاه تهیه شده بود، یک زنجیره‌ای راه بیافتد چون که اولین تجربه ما بود، قدری طول کشید. از سال ۸۵ بومی سازی آغاز شد و در آن زمان ماشین‌های اولیه P1 یعنی پاکستان 1 و ماشین‌های IR1، یعنی ایران یک، که هم اندازه و هم ظرفیت هستند در نطنز مشغول غنی سازی شد. ما هم اکنون قریب 2۰ هزار ماشین سانتریفیوژ داریم، ده هزار ماشین آن در حال کار است و 1۰ هزار غیرفعال و از 1۰ هزار ماشین فعال، هزار ماشین از نوع IR2M، است…. علت این که ماشین‌های IR1، یک اشکال ذاتی طراحی دارد ما نتوانستیم این ماشین را آنگونه که مورد اطمینان باشد در بهره برداری به درجه مطلوب برسانیم زیرا خرابی این ماشین‌ها نسبت به نرم جهانی، قدری بیشتر است…. ظرفیت اسمی نسل IR1، سه و نیم سو بود اما در عمل یک سو شد. (صالحی، ۲۰ فروردین ۱۳۹۴ در برنامه گفت‌وگوی ویژه خبری شبکه ۲)

Présentation1

منحنی بیانگر تحول تعداد سانتریفوژهای فعال ایران 

 

در ده سال اخیر تبلیغات رژیم بر این بود که باید برای تولید سوخت، سیاست هسته‌ای را دنبال کرد و اصرار بر داشتن صنعت غنی سازی، مشکل اصلی بین ایران و قدرتهای خارجی شده بود و علت اصلی تحریم‌هایی شد که طی ده سال اخیر باعث وارد شدن صدها میلیارد هزینه به اقتصاد ایران گردید.

رژیم ایران مصر بود که تنها هدفش از غنی سازی، تولید سوخت برای مصارف صلح آمیز است. و حتی در مقابل این انتقاد جدی که برای یک نیروگاه نیازی به راه انداختن صنعت غنی سازی نیست و سوخت یک راکتور را با چند ده میلیون دلار می‌توان تهیه کرد پاسخ غیر مستقیم داده می‌شد که ما باید مستقل باشیم، ممکن است سوخت را ندهند و احتمالا راکتورهای دیگر هم خواهیم داشت و باید صنعت غنی سازی داشته باشیم. هر چند این گفته بی اساس است چون معمولا کشورهای سازنده و تولید کننده نیروگاه مانند روسیه تحویل سوخت را هم تضمین می‌کنند چنانچه روسیه اینکار را کرده است و حتی مایل است در ده سال اینده هم خود سوخت را تامین کند.
تعیین سرنوشت غنی‌سازی در لوزان

حال ببینیم درباره مسئله غنی سازی در لوزان چه توافقی صورت گرفته است. از آنجا که متنی که وزارت خارجه ایران درباره تفاهم لوزان منتشر کرد با متنی که وزارتخارجه امریکا منتشر کرده تفاوت‌های فاحشی دارد و وزیر خارجه ایران، آقای ظریف، متن منتشر شده از سوی وزارت خارجه ایران را فکت شیت (fact sheet) ندانسته، در این مطلب به فکت شیت وزارت خارجه امریکا رجوع می‌کنیم. تائید می‌کنیم که این متن در مورد غنی‌سازی اختلاف زیادی با متن منتشره وزارت خارجه ایران ندارد. البته این سئوال باقی است که چرا ایران تاکنون متنی منتشر نکرده است. آقای ظریف مدعی شده است آمریکائی‌ها در متن خود خلافگوئی کرده‌اند اما او تنها به مسئله روند برداشتن تحریمها اشاره کرد که فعلا در این مقاله به آن نمی‌پردازیم. آقای صالحی نیز در مصاحبه اخیر خود موارد توافق شده در باره غنی سازی را تائید کرد.

درباره غنی سازی در هر دو متن موارد زیر آمده است:

۱ ـ ایران تا ۱۵ سال آینده اجازه غنی کردن اورانیوم بالای ۴ درصد را نخواهد داشت.

۲ ـ غنی سازی اورانیوم در فردو بکلی متوقف می‌شود. مرکز فردو که ۱۳۰ متر زیر زمین است تبدیل به یک مرکز تحقیقاتی خواهد شد.

۳ ـ بغیر از نطنز مرکز دیگری برای غنی سازی ایجاد نمی‌شود.

۴ ـ از حدود ۸۰۰۰ کیلو اورانیوم غنی شده در ایران، طی مدت ۱۵ سال، ایران تنها حق دارد ۳۰۰ کیلوگرم آن را ذخیره کند. (توضیح نگارنده: معلوم نیست که آیا باید اضافه را به روسیه بفرستند یا رقیق یا اکسید کنند در این باره گفته‌های مختلف شنیده شده است.)

۵ ـ از ۱۸۴۷۲ دستگاه سانتریفوژ نسل اول فعلی که ۹۰۰۰ تای آن فعال است تا ۱۰ سال آینده فقط ۵۰۶۰ تای آن فعال خواهد ماند. (توضیح نگارنده: این سانتریفوژها مدلهای بسیار قدیمی مربوط به ۵۰ سال پیش هستند و بقول آقای صالحی دچار اشکال ذاتی هستند! و کارکرد آنها یک چهلم کارکرد سانتریفوژهای مدرن است.) (منبع)

حال ببینیم مذاکره کنندگان آمریکایی از قبل در باره توافق احتمالی چه گفته بودند. وندی شرمن، مسئول هیأت امریکایی در مذاکرات هسته‌ای ۲۲ فوریه ۲۰۱۴ (۴ اسفند ۱۳۹۲) در کنفرانس مطبوعاتی گفته بود در این باره گفت بود: “دلایل زیادی برای این وجود دارد که ایران نیازهای خود را از طریق همکاری بین‌المللی در خارج از کشور خود تأمین کنند. ولی اگر در نهایت بخواهند برنامه کوچک، مجزا و محدودی داشته باشند که نیازهای عملی‌شان را رفع کند، این مسئله به عنوان احتمال در برنامه مشترک اقدام دیده شده است. اما لازم به ذکر نیست که ظرفیت و گستره تأسیسات و ماهیت آن باید مورد محدودیت‌های شدید، مورد نظارت شدید و به طور منظم مورد راستی‌آزمایی قرار گیرد… اما اگر در پایان این مذاکرات برنامه غنی‌سازی داخلی داشته باشند، کوچک خواهد بود، محدود خواهد بود، بشدت قید و بند خواهد داشت و دقیقاً راستی‌آزمایی خواهد شد. ولی هنوز در آن نقطه نیستیم.”

با خواندن این مطالب چه کسی باید جشن بگیرد؟ دولت امریکا و یا دولت ایران؟

حال به این مسئله مهم بپردازیم که ایران در چه وضیعتی برای تهیه سوخت نیروگاه‌های هسته‌ای قرار می‌گیرد. فرض را بر این بگذاریم که ایران فعالیت‌های غنی سازی را تنها برای تهیه سوخت نیروگاه‌های هسته‌ای به راه انداخته است. حال از زبان مسئولین رژیم بشنویم که ایران به چه تعداد سانتریفوژ برای تهیه سوخت نیاز دارد. صالحی ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۳ در گفت‌وگو با العالم اظهار کرد:

“در زمینه غنی‌سازی پیشنهاد ما اجرای طرح پلکانی غنی‌سازی است که بر اساس آن ۴ تا ۵ سال تعداد دستگاه‌های سانتریفیوژ همین نسبت ۲۰ هزار دستگاه باشد و بعد از آن به صورت تدریجی تعداد سانتریفیوژها را افزایش دهیم تا در سال به ظرفیت تولید ۳۰ تن اورانیوم (سه و نیم تا ۵ درصد) در سال برسیم و این موضوع همچنان جای بحث دارد و آنها می‌گویند که این طرح نیاز به تصمیم‌گیری سیاسی دارد.”

آقای خامنه‌ای ۱۶ تیر ۱۳۹۳ در یک سخنرانی در جمع مسئولان ارشد نظام به مسئله ظرفیت غنی سازی و نیاز عملی ایران به این ظرفیت اشاره کرده بود. او در این باره گفته بود:

“هدف آن‌ها این است که در موضوع ظرفیت غنی سازی، جمهوری اسلامی ایران را به ۱۰ هزار سو راضی کنند. البته ابتدا از ۵۰۰ سو و ۱۰۰۰ سو شروع کردند، که ۱۰ هزار سو، محصول حدود ۱۰ هزار سانتریفیوژ از نوع قدیمی است که داشتیم و داریم، در حالیکه به گفته مسئولان مربوط، نیاز قطعی کشور، ۱۹۰ هزار سو است.” (سو: Seperative Work Unit ضریب جداسازی یا توان جداسازی اورانیوم ۲۳۵ از اورانیوم ۲۳۸ است که تولید آن برحسب کیلوگرم بیان می‌شود. سو هر یک از سانتریفوژهای کنونی ایران نزدیک به یک است. یعنی همانطور که آقای خامنه‌ای گفته است ایران اکنون ۱۰۰۰۰ سو توانایی غنی سازی دارد. در این مورد همچنین رجوع کنید به این منبع)

عباس عراقچی، مذاکره کننده ارشد ایران نیز در گفت‌وگویی که ۲۴ تیرماه سال گذشته توسط العالم منتشر شده، در اظهاراتی گفت:

“با توجه به این که سوخت بوشهر طی چند سال آینده توسط دولت روسیه تأمین می‌شود، ما عجله‌ای نداریم برای آن‌که به آن مرحله برسیم؛ بلکه چشم‌اندازی را برای خودمان در نظر گرفتیم و به سمت آن چشم‌انداز حرکت می‌کنیم… البته این که می‌گویم عجله‌ای نداریم، در فاصله همان ۲ یا سه یا حداکثر ۵ سالی است.”

علی اکبرصالحی رئیس سازمان انرژی اتمی نیز بار‌ها اعلام کرده بود که «ایران به دنبال نطنز دوم و فردو دوم نیست بلکه در تلاش است زیرساخت‌های خود را با استاندارد و کیفیت بهتر فعال کند و با بهره گیری از سانتریفیوژهای جدید‌تر کیفیت و میزان غنی سازی خود را افزایش دهد تا در مجموع بتواند در یک افق چندساله ۱۹۰ هزار سو (SWU) غنی سازی لازم برای تامین سوخت راکتورهای خود انجام دهد.» (منبع) صالحی در ۹ تیر ۱۳۹۳ توضیح می‌دهد که “نیاز ما در هشت سال آینده برای تامین سوخت سالانه نیروگاه اتمی بوشهر حدود ۱۹۰ هزار “سو” است تا بتوانیم پس از اتمام قرارداد با روسیه سوخت این نیروگاه و رآکتور تحقیقاتی تهران و رآکتور اراک را تامین کنیم.”

اگر راکتورهای دیگری که ایران بنا دارد از روسیه بخرد را در نظر نگیریم برای تولید ۱۹۰ هزار سو، ایران به حدود ۲۰۰۰۰۰ سانتریفوژ نسل اول نیاز دارد. با توجه به اینکه طبق توافق لوزان ایران مجبور است تا مدت ۱۰ سال تنها ۵۰۰۰ سانتریفوژ داشته باشد (یعنی حداکثر ۵۰۰۰ سو) این میزان غنی سازی ۲,۵ درصد آن چیزی است که ایران لازم دارد. پس می‌توانیم بگوییم تا حداقل ۱۰ سال، جمهوری اسلامی پذیرفته است که تنها دکوری از صنعت غنی سازی در ایران وجود داشته باشد و عملا چیزی برای تهیه سوخت مورد نیاز در داخل ایران وجود نداشته باشد. حال سوال اینجاست این همه هزینه بابت تحریم‌ها پرداخت شده است که تنها ۲,۵ درصد سوخت مورد نیاز راکتوری که کمتر از ۲ درصد برق ایران را تولید می‌کند را تامین کنیم؟ آیا کوچکترین عقلانیتی در اینکار وجود دارد؟ البته همینجا لازم است به اطلاع خوانندگان محترم برسانم که نیروگاه بوشهر بطور متوسط از زمانی که آغاز بکار کرده است با کارائی زیر ۵۵ درصد عمل کرده است یعنی یک درصد برق مورد نیاز هم تولید نمی‌کند. این خبری است که متاسقانه به مردم ایران نمی‌دهند. و باد دادن رقمهایی مبهم سعی می‌کنند واقعیتها را بپوشانند. در اینباره می‌توانید به صحبتهای اخیر استاندار بوشهر توجه کنید.

نتیجه اینکه در اصل، ایران پذیرفته است که تا ۱۰ سال صنعت غنی سازی موثر نداشته باشد و مجبور باشد تنها از میزان بسیار کمی سانتریفوژ مدل ۵۰ سال پیش استفاده کند که تا ۱۰ سال آینده همه اسقاطی خواهند بود. نتیجه اینکه شعارها درباره ضرورت غنی سازی برای تامین سوخت نیروگاهها دروغ بودند. اگر صحت داشتند رژیم نمی‌توانست هم تعطیل عملی غنی سازی را قبول کند و هم نظارت‌های متفاوت (تا نظارت ۲۵ ساله) را بپذیرد. بدین قرار توافق لوزان پرده از یکی از دروغهای رژیم درباره سیاست هسته‌ای اش برداشت. آیا خود رژیم نمی‌توانست در همان آغاز تصمیم بگیرد که غنی‌سازی را متوقف کند و دست از غنی سازی که اصولا به هیچ وجه به صرفه هم نیست، بردارد؟ اما اینکار را برای حفظ ظاهر و پوشش دادن به فریب خود نکرده است و حال مجبور شده است زیر فشار قدرتهای خارجی هم غنی سازی را متوقف کند و هم تحریم‌ها کاملا برداشته نمی‌شوند و هم حاکمیت ملی را مخدوش می‌کند. از دید نگارنده سیاست هسته‌ای ایران، جنایت علیه ملت ایران بوده است و نباید عامل اصلی این تبهکاری یعنی رهبر جمهوری اسلامی را از یاد برد.

همانطور که بارها نوشته‌ام راه حل بحران اتمی نه حمله نظامی، نه تحریم‌هایی است که مردم را نشانه می‌گیرند و نه انجام چنین توافق‌هایی است. توافق لوزان به دست کسانی حاصل شده که سالیان سال با شعار “حق مسلم ماست” اجازه کوچکترین انتقادی را به کسی نمی‌دادند. کسانی که این توافق را امری مثبت می‌دانند و گاهی توهم برخی از آنان تا جایی پیش می‌رود که یاد مصدق هم می‌افتند (آنهم در کشوری که در آن یک کوچه هم بنام مصدق وجود ندارد)، حداقل چند خطای فاحش را مرتکب می­شوند. در بهترین صورت آنها مدعی‌اند که هر جا جلوی ضرر را بگیریم خوب است و باید این توافق را مبارک دانست. اما آنها دانسته یا ندانسته با این روش و استدلال خود به جامعه القا می‌کنند که راه حل دیگری وجود نداشته و بدین‌سان به دنبال مسئولان فاجعه نخواهند بود. زیرا از دید آنها “جلوی ضررها” گرفته شده است و به گذشته‌ها باید صلوات فرستاد.

اما واقعیت این است که جلوی هزینه‌ها گرفته نشده است. ادامه کار ۵۰۰۰ سانتریفوژ برای چیست؟ ایا اینها برای ایران هزینه بیهوده‌ای ندارد؟ آیا تضمینی هست که بحرانها بخوابند و ایران با غرب رابطه عادی برقرار کند؟ خریدن دو نیروگاه دیگر از روسیه ادامه ضررهاست. و بالاخره اینکه با قراردادی برپایه توافق لوزان راه دخالت قدرت‌های خارجی را در امور ایران باز گذاشته خواهد شد. توافق لوزان واقعا یکی از نادر توافقهای نیم قرن اخیر است که در برخی از زمینه‌ها اختیار را به قدرتهای خارجی می‌سپارد.

بدون حاکمیت ملی امکان پیدا کردن راه حلی که حقوق ملی ایرانیان را در نظر گیرد ممکن نیست. یادآوری می‌کنم که تا چه اندازه پیگیری مسائل مهمی چون سیاست اتمی برای سرنوشت ما اهمیت دارد. بعنوان فایده تکرار اما با افسوس، مقاله را با آنچه در مقاله‌ای در اول بهمن ۱۳۹۲ نوشته بودم به پایان می‌برم:

“از این‌ رو در زمینه سیاست‌های اتمی رژیم و همچنین برخورد قدرتهای خارجی با آن، شفاف سازی و اطلاع رسانی صحیح و خارج از حب و بغض‌های سیاسی از جمله وظیفه‌ای برای پیشبرد حقوق بشر در ایران است. بسیار متاسفم که در این باره بسیار کم گفته می‌شود و بسیار کم نوشته می‌شود. در آنچه مربوط به فرد فرد مردم ایران می‌شود مسئله اساسی این است که هرگز با کسانی که بخاطر منافع سیاسی خود بحرانهای عظیم را بوجود آوردند برخورد نکرده ایم و به محض اینکه به هر نوعی تظاهر کرده‌اند که می‌خواهند به بحران پایان دهند برایشان نیز دست زده ایم! مسلما منظور انتقامگیری و فردی کردن مسئله نیست، منظور رسیدگی و ریشه یابی مسائل و شفاف کردن آنهاست تا راه حل مناسب برای جامعه شناخته شود، طوریکه در آینده بنوعی دیگر دچار بحران دیگری نشویم. اگر روزی که گروگانهای امریکایی آزاد شدند بجای اینکه بگوییم “الان وقت چرتکه انداختن نیست” می‌پرسیدیم چرا بعد ۴۴۴ روز آزاد شدند و این “مبارزه با امپریالیسم و استکبار جهانی” چقدر برای ایران هزینه داشته است؟ اگر روزی که آقای خمینی جام زهر را نوشید و مجبور شد قطعنامه سازمان ملل برای آتش بس با عراق را بپذیرد بجای اینکه دل خوش کرده که جنگ پایان یافته است، می‌پرسیدیم: «چرا الان؟ آیا قبلا فرصت‌هایی برای پایان جنگ فراهم شده بود؟ اگر آری، آنها کدام‌ها بودند و چرا از آنها استفاده نکردند؟ »، دچار بحران اتمی نمی‌شدیم. اکنون نیز درباره این بحران بجای سپردن سکان و در انتظار نشستن یا دست زدن برای آقایان خامنه‌ای و رفسنجانی و روحانی که خود عامل بوجود آمدن وضعیت امروز هستند تا به اصل آن نپردازیم، فردا باز هم با بحران دیگری برخورد خواهیم کرد! ” (از مقالهٴ: واکاوی مسئله اتمی ایران و دروغ‌های بزرگ آن)

اما همان طور که پیش بینی می‌شد رژیم به جای تسلیم در برابر واقعیت‌های تلخ سیاست هسته‌ای‌اش و بیان آنها با مردم ترجیح داد برای حفظ ظاهر باج‌های بزرگی به قدرت‌های خارجی بپردازد.

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید