بمناسبت صد و سیُ و دومین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق «زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (112 )
٭ گزارش وزیر مختار امریکا در ایران ( دریفوس ) به وزیر خارج امریکا:
تهران – هفتم سپتامبر1941 ( 16 شهریور1320 ) ساعت 11صبح ( روز هشتم سپتامبر ساعت 15 : 5 بعد از ظهر دریافت شد)
140- پیرو گزارش شماره 138- وزیر مختارانگلیس اطلاعات زیر را در اختیاراین جانب گذاشته است:
1- بنا به اصرار روسها به اتباع بلغارستان اجازه داده خواهد شد که در ایران باقی بمانند.
2 – روسها تقاضای ایران مبنی بر تغییر منطقه اشغالی ( شوروی ) را رد کردهاند ولی انگلیسها موافقت نمودند که در دزفول و خرمشهر قوای ایرانی مستقر شوند.
3 – وزیرخارجه ایران هنوز در باره طرح خود که اتباع دول محور در شیراز تحت مراقبت انگلیس و ایران و در مشهد تحت مراقبت روس و ایران نگاهداری شوند اصرار میورزند. بولارد وزیر مختار انگلیس این پیشنهاد را تلگرافا به لندن اطلاع داده و احتمال میدهد باز هم مورد مواخذه و ملامت قرارگیرد.
دریفوس
*گزارش سفیر کبیر امریکا در شوروی ( استاینهارت ) به وزیر خارجه امریکا
مسکو- هشتم سپتامبر 1941 ( 17 شهریور 1320)
ساعت 2: 4 بعد از ظهر همان روز دریافت شد)
1645 – سفیرکبیر ایران امروز بعد از ظهر به من اظهار داشت که دولتهای شوروی وانگلستان از ایران میخواهند که عمال آلمانی را در ایران تحویل آنها بدهند موضوع حالا فقط اخراج آلمالنیها از ایران نیست و دولت آلمان در جواب پیشنهاد کردهاست که زنان و کودکان آلمانی از طریق ترکیه به آلمان اعزام شوند و مردان آنها در یک اردوگاه که زیر نظر انگلیسها باشد در ایران نگاهداری شوند.
استاینهاردت
*گزارش وزیر مختار امریکا در ایران ( دریفوس ) بوزیر خارجه آمریکا
تهران – 12 سپتامبر1941 ( 21 شهریور1320 ) – ساعت 4 بعد از ظهر ( روز 13 سپتامبر ساعت 11 : 2 بعد از ظهر دریافت شد)
147- اولین قطار حامل دویست تن افراد آلمانی امشب عازم اهواز خواهد شد و آلمانیها تحویل مقامات انگلیسی خواهند گشت. پنجاه نفر دیگر از آلمانیها که باسم از طرف روسها انتخاب شدهاند نیز با قطار عازم قزوین خواهند شد و در آنجا تحویل مقامات نظامی روسی خواهند گشت. انگلیسها اخطار کردهاند آلمانیهائی که همکاری نکنند و یا اقدام به فرار نمایند آنها را تحویل روسها خواهند داد. راجع به اینکه چه وقت و چگونه سفارت ( آلمان) برچیده خواهد شد و یا با اتباع دولتهای محور دیگر چه معاملهای خواهد شد هنوز تصمیمی اتخاذ نشدهاست.
دریفوس
* قسمتی از گزارش تلگرافی دریفوس سفیر آمریکا در ایران به زویر امورخارج امریکا:
تهران – 29 اوت 1941( هفتم شهریور1320) – ساعت 7 بعد از ظهر( روز هشتم شهریورساعت 45 : 6 صبح دریافت شد)
118 – وضع سیاسی محلی امشب بدتر شده و حالت هرج و مرج پدید آمده است. برای این وضع دو علت وجود دارد:
اولاً با اینکه ایران دست از مخاصمت کشیده روسها کماکان به بمباران شهرهای باز و بی دفاع ایران و منجمله قزوین ادامه میدهند.
ثانیاً، نه سفیر انگلیس و نه سفیر کبیر شوروی هیچکدام راجع به مقاصد و شرایط دولت متبوع خود دستوری دریافت نداشتهاند.
شاه ( رضا شاه) و دولت جدید ( دولت فروغی ) با نظر بسیار جدی به اوضاع مینگرند و نخست وزیرهمین امر را به طالاع سفیر انگلیس رسایندهاست.
شاه – ابراهیم قوام – پدر داماد خود را – نزد بولارد سفری انگلیس فرستاد و نگرانی خود را از تأخیری که روی داده و از ادامه مخاصمات به اطلاع او رساند. بعضی از مشاوران شاه هنوز او را به تجدید مقاومت و ایستادگی تشویق میکنند و بعضی دیگرباوتوصیه میکنند که از کشور خارج گردد. سفیر انگلیس قویاً به دولت ایران پیشنهاد کرد که در تهران باقی بماند تا کار مذاکرات تسهیل گردد.
دولت ایران پس از آنکه آنچه مقدورو ممکن بود بجا آورد تا مهاجمان را بر سرسازش آورد و حل مسالمت آمیز را تسهیل نماید اکنون در مشکلترین وضع قرار گرفتهاست. دراین مورد خواهشمند است تا به آخرین پاراگراف گزارش شماره 92 مورخ 15 اوت ساعت 8 صبح و همچنین گزارش شماره 99 مرخ 21 اوت ساعت 2 بعد از ظهر اینجانب مراجعه نمائید. من حوادث مهمی پیشبینی میکنم – وقوع یک واقعه و یا خروج شاه از کشور قریبالوقوع است.
در یفوس
*قسمتی از گزارش تلگرافی دریفوس سفیر امریکا در ایران به وزیر امور خارجه آمریکا:
تهران – 5 سپتامبر5 سپتامبر1941 ( 14 شهریور 1320 ) ساعت 8 بعداز ظهر ( روز 6 سپتامبر ساعت 07 : 11 دریافت شد)
138 – امروز ظهر یادداشتهای انگلیس و روس در مورد اخراج اتباع دول محور تسلیم دولت ایران شد. همانطور که در گزارش 137 اطلاع دادم لحن این یادداشتها از یادداشتهای اولی بسیار شدیدتر است و خواسته استکه افراد آلمانی و ایتالیائی و مجارستان و بلغارستان و رومانی از یاران اخراج شوند. اتباع عادی به اهواز اعزام خواهند شد تا وسایل حرکت آنها به هندوستان و نگاهداری آنها در آنجا فراهم گردد – اعضای سفارتخانههای این کشورها نیز باید ایران را ترک کنند علاوه بر این روسها اشخاصی خاصی را ذکر کرده و اصرار تام و تمام دارند که آن اشخاص تحویل آنها داده شوند. انتظار میرود جواب انگلیس به پیشنهادهای دیگرایران راجع به شرایط فردا از لندن واصل شود.
وزیرامور خارجه ایران از انگلیسها تقاضا میکند که با زنان و کودکان آلمانی که از طریق خاک ترکیه عازم کشور خود میباشند حسن رفتار بعمل آید و مردان آنها را که به سن سربازی رسیده اند در نزدیکی شیراز تحت کنترل انگلیسها نگاهداری کنند.
اصرار او برای کسب این مزیت به این جهت است که وی احساس میکند دولت بقدری ضعیف است که نخواهد توانست، پس از اثرات سوئی که اقدام متفقین روی کارعمومیخواهد داشت، به بقاء خود ادامه دهد. معهذا سفیر انگلیس در رویه خود مقاومت و ایستادگی سخت نشان میدهد زیرا لندن او را به علت شرایط مساعدتری که پیشنهاد کرده بود مورد توبیخ و ملامت قرار داده و او شرایط مساعدتر را در موقع بروز حادثه ای که در گزارش شماره 130 آنرا به اطلاع رسانیدم پیشنهاد نمود.
وزیر امور خارجه ایران که هم اکنون سفارت آمریکا را ترک گفت هیچگونه امیدی برای دولت و مردم احساس نمیکند. او احساس میکند که کابینه مجبور به استعفا خواهد شد و اوضاع در هم و برهم و آشفته خواهد گشت. او حتی بیمناک است که تهران تحت اشغال قوای متفقین درآید.
دولت بنظر وزیر امور خارجه ایران وضع متزلزلی دارد. اوضاع تهران آرام است. حکومت نظامی و منع عبور و مرور از ساعت 9 بعد از ظهر ادامه دارد.
در یفوس
*قسمتی از گزارش تلگرافی دریفوس سفیر آمریکا در ایران به وزیر امور خارجه آمریکا:
تهران – 19 سپتامبر 1941 ( 28 شهریور 1320 ) – ساعت 12 ظهر ( روز 21 سپتامبر ساعت 30: 10 صبح دریافت شد)
158 – سفیر انگلیس بمن اطلاع داد که او وسفیر کبیر شوروی دستور دریافت داشتهاند که موافقت دولتهای خود را با سلطنت شاه جدید به جانشینی ( رضا شاه ) اعلام دارند.
مجلس بطورغیر رسمی موافقت خود را با دولت جدید ابراز داشته و بیشک وقتی که دولت جدید رسماً معرفی میشود رأی اعتماد به دولت خواهد داد.
شاه جدید تحت قوانین موجود فرمان عفو عمومی صادرکرده و وعده داده که برای مواردی که مشمول قوانین موجود نمیشود، لوایح قانونی مخصوص بگذراند . کفیل سابق وزارت جنگ ( احمد نخجوان) ( به گزارش شماره 133 این جانب رجوع شود) هم اکنون آزاد شدهاست.
مجلس اعلام داشت که اقداماتی برای تجدید نظر در انحصارات بعمل میآورد… کنسول انگلیس در تبریز به سفارت خود اطلاع میدهد که روسها در تبریز به ارامنه و عناصر تجزیه طلب دیگر لااقل روی موافق نشان میدهند. دراین مورد مطلب جالب و پرمعنی این است که سفیر کبیر شوروی به وزیر امورخارجه ایران توصیه کرده که انتخابات مجلس تجدید گردد و در سراسر ایران به حکومت محلی اختیارات بیتشری داده شود.
سفیر انگلیس به دولت ایران فشارآورده که پیک سیاسی و مزایای تلگرافی سفارت ژاپن را ملغی کند. او حقاً معتقد است که از این مزایا برای کمک به دولتهای محور سوء استفاده بعمل میآید.
دریفوس
*تلگراف کوردل هال وزیر امور خارجه آمریکا به دریفوس سفیر آمریکا در ایران:
واشنگتن – 25 سپتامبر 1941 ( دوم مهر 1320 ) – ساعت 7 بعد از ظهر
96 – ( در پاسخ) گزارش شماره 158 شما مورخ 19 سپتامبر 1941 ( 28 شهریور 1320)
1- چون دولتهای شوروی و انگلیس شاه جدید را برسمیت شناختهاند، وزارت امور خارجه دلیلی نمی بیند که این دولت ( امریکا) نیز چنین نکند. شما اجازه دارید بنا به اختیار و تشخیص خود اقدامات مقتضی بعمل آورید که نشان دهد این دولت شاه را برسمیت میشناسد.
2 – خواهشمند است راجع به ابراز علاقه روسها نسبت به ارامنه و نهضتهای تجزیه طلب دیگر و اینکه آیا قرائنی وجود دارد که نشان میدهد بین این قبیل فعالیتهای وشوروی و مواثیق و اطمینان هائی که شوروی راجع به تمایمت ارضی ایران داده است تباین وجود دارد وزارت خارجه را کاملاً مطلع نمائید.
کوردل هال
تلگراف شماره الف 7183 / 00 – 891
* تلگراف وزیر امور خارجه آمریکا به استاینهاردت سفیر کبیر آمریکا در شوروی:
واشنگتن – 25 سپتامبر 1941 ( دوم مهر 1320) – ساعت 7 بعد از ظهر
1078 – سفارت ( امریکا) در تهران به وزارت خارجه اطلاع داده که روسها در منطقه اشغالی خود در ایران نسبت به ارامنه و افراد دیگر نهضتهای تجزیه طلبی لااقل روی موافق نشان میدهند.
خواهشمند است هرگونه اطلاعی که در این باره بدست میآورید وزارت امور خارجه را کاملاً در جریان بگذارید و به بینید آیا قرائنی وجود دارد که دلالت بکند که شورویها داخل در فعالیتهایی شده اند که با تضمین و تعهد آنها مبنی بر احترام به تمامیت ارضی ایران منافات داشته باشد.
کودل هال – وزیر امور خارجه
*تلگراف دریفوس سفیر امریکا در ایران به زویر امور خارجه امریکا:
تهران- 26سپتامبر- سفیر انگلیس نسبت به وضع دشوار ایران که ناشی از اشغال شمال این کشور بوسیله روسها میباشد. بسیار مضطرب است. وی در تلگرافهای خود به لندن و مسکو شرح داده که وضع اقتصادی ایران بد و نامطلوب است و اکنون از درآمد خود و خوابار و محصولات دیگری که سابقاً از استانهای غنی و پراهمیت شمالی دریافت میکرد محروم مانده است.
او صریح و بیپرده بمن اظهار داشت که وی تصور نمیکند که وضع نامطلوب کنونی بتواند مدت مدیدی دوام پیدا کند. اوضمن بیان خسارات و زیانهائی که به ایران وارد میشود اظهار داشت:«بعلاوه من تصور نمیکنم تا اعاده وضع ایران به حال عادی انگلیسها بتوانند از خط آهن و وسائل حمل و نقل ایران بنحو مؤثر استفاده کنند. »
او به عنوان مثال مداخله اخیر شورویها را در مورد حمل کنف از طرف انگلیسیها به روسیه ذکر کرد و گفت سربازان شوروی در شمال ایران بنزینهائیی را که در کامیونها حمل میشد توقیف کردند.
او گفت کارخانجات ایران به علت فقدان مواد خام به حال تعطیل در آمده و خوابار کم شده و کسب و کار و داد و ستد متوقف گشتهاست. با اینکه از ورود روسها به ایران یکماه میگذرد، کوششی از جانب آنها برای برای برقراری مجدد ارتباط و یا برقراری داد و ستد بعمل نیامدهاست. سفیرانگلیس به عنوان مثال اظهار داشت که تبریز چهار خط تلگراف دارد و با اینکه روسها فقط دو خط از چهار خط را مورد استفاده قرار میدهند معلوم نیست چرا روی دو خط دیگر ارتباط مجدد بر قرار نشدهاست. ظاهراً بین مقامات نظامی و کشوری روسها همکاری وجود ندارد و سروکار داشتن با هر یک از آنها بسیار پیچیده و بغرنج میباشد. سفیر انگلیس یک رشته گزارشهای کنسولی انگلیس را در تبریز بمن نشان داد.
کنسول انگلیس در این گزارشها اوضاع این ناحیه را بسیار غمانگیز توصیف کرده و از جمله خاطر نشان ساخته که درهای زندان باز شده و خانههای مردم و محصولات آنها بتصرف روسها در آمده و دسائس سیاسی آغاز شده و اراذل و اوباش بغارت و چپاول پرداختهاند و روسها نسبت به عناصر تجزیه طلب روی موافق نشان میدهند. معهذا باید این نکته را تذکر دهم که دکتر کوچران – پزشک میسیسون مذهبی آمریکا که تا چند روز پیش در تبریز بود وضع آنجا را با بیان معتدلتری شرح میدهد. او اعتراف میکند که در ابتدا اراذل و اوباش ارمنی و ترک دست به غارت زده و مخصوصاً محل سکونت آلمانیها و خانههای ایرانیهای فراری ( به تهران) را چپاول کردند. معهذا اظهار میدارد که وضع از لحاظ امنیت عمومی بطور کلی خوب است و سربازها تحت انضباط میباشند.
با تمام این احوال وی ( دکتر کوچران) گزارش ناظران دیگر را تأیید میکند به این معنی که دسیسه و توطئه رواج کامل دارد و روسها نسبت به تمایلات ارامنه و عناصر دیگر تجزیه طلب علناً روی موافق نشان میدهند. دراین مورد همانطور که در گزارش شماره 158 اطلاع دادم سفیرکبیر شوروی به ایرانیها توصیه کرده که انتخابات را تجدید کنند و(به استانها) استقلال داخلی بیشتری بدهند.
نظر شخص من بر اساس تحقیقاتی که بعمل آمده و هنوز ادامه دارد این است که نیروهای شوروی تحت انضباط میباشند و امنیت عمومی بطور شایسته برقرار است. منابع ایرانی گزارش میدهند که روسها چندین بار در قزوین دست به چپاول و غارت و آدم کشی زدهاند ولی من نتوانستهام صحت آنها را تأیید کنم. معهذا از لحاظ سیاسی و اقتصادی جای بسی نگرانی است. روسها بادسائس و توطئههای سیاسی خود و خوداری از استقرار مجدد ارتباطات و برقراری کسب و کار و داد وستد نه فقط خسارات و زیانهای فراوانی به ایران وارد میکنند، بلکه از تعهد خود مبنی بر احترام به تمامیت ارضی و استقلال ایران عدول مینمایند. ایرانیها تضمین و تعهد بریتانیای کبیر را که در نامه شماره 95 به آن اشاره شده به طیب خاطر مورد قبول قرار میدهند. ولی جداً حق دارند که نسبت بمواعید مشابه از جانب روسها شک و تردید داشته باشند. از نظریات سفیرانگلیس که در فوق ذکر شد نمیتوان تشخیص داد که انگلیسیها نسبت به وعدههای متفق خود چقدر کم اعتماد میباشند.
شاید وزرات خارجه مایل باشد که در کنفرانس مسکو از دولت و روسیه جداً خواستار شود که از مداخلات خود در زندگی سیاسی این کشور بدبخت(!) دست بردارد و یا اقلاً برای اعاده ارتباطات و داد و ستد به حال عادی اشکال و موانع نتراشد.
دریفوس
تلگراف شماره 1787 / 00 – 891
*گزارش تلگرافی دریفوس سفیر امریکا در تهران به وزیر امور خارجه آمریکا:
(تهران – 28 سپتامبر 1941 ( 6 مهر 1320 ) – 12 ظهر)
171 – پیرو گزارش شماره 167 این جانب و تلگراف شماره 96 وزارت امور خارجه، دیروز وزیر امور خارجه ایران به اینجانب اظهار داشت که وضع نامطلوب سیاسی و اقتصادی ایران در حال حاضر افکار او را مستقرق کردهاست. او میگوید ایران هر تقاضائی را که به رغبت قبول کرده با تقاضاها و توقعات جدیدی مواجه شدهاست. نمایندگان مجلس و دیگران میپرسند متفقین چه وقت به تقاضا و توقعات خود خاتمه خواهند داد و چه موقع به ایران برای رهائی ازمشکلات خود، کمک محسوس خواهند نمود. در تعقیب این گفتگو، سفیر انگلیس به من اطلاع داد که دولت متبوع او در صدداست یک طرح پیمان اتحاد به ایران پیشنهاد کند. دراین پیمان تضمینات قطعی و کمکهای مهمی به ایران داده خواهد شد. از طرف دیگر ویول ( ژنرال سر در چی بالدویول فرمانده کل قوای انگلیس در هندوستان) در اینجا مشغول مذاکرات است و از جمله برای عقب نشینی قوا از تهران مذاکره میکند. با تمام نقاط شمال ایران و از جمله با تبریز ارتباط تلگرافی مجدداً برقرار شدهاست.
در همان حال که انگلیسیها به کمک به ایران و انجام تعهدات رسمی خود ابراز تمایل میکنند،روسها به تبلیغات خود اداره میدهند و یکی از جراید روسی که به فارسی و بنام «اندیشه مردم» منتشر میگردد تبلیغات روسی منتشر میکند. این روزنامه در یکی از شمارههای اخیر خود به گرانی قیمت ها اشاره کرده و مینویسد: مردم کی خواهند توانست به زندگی مسکنت بار خود خاتمه داده و مثل آدم زندگی کنند. همین روزنامه کاریکاتوری از شاه سابق چاپ کرده و دولت فروغی را بباد انتقاد گرفته و توجه عمومی را به وضع سعادت بار کشورهای متحد جلب میکند و اصرار دارد که آنها صورت اشتراکی پیدا کنند ( جمله ناقص است)
با اینکه در شهرها امنیت عمومی بوسیلۀ قوای اشغالی برقرار است در مناطق روستائی وضع امینت عمومی رو به قهقرا است. همه جا شایع است و ظاهراً درست است که در میان ایلات و عشایر خاصه میان کردها و لرها که از قوای ایران اسلحه بدست آوردهاند اغتشاش و بینظمی حکمفرماست. فواید و مزایای بزرگترین موفقیت شاه سابق یعنی مطیع و منقاد ساختن ایلات و عشایر ممکن است بزودی از بین برود. مگر اینکه اقدامات مجددانهای از جانب ایرانیها بعمل آید و احتمال دارد ایرانیها با توجه به وضع ضعیف و ناتوان کنونی خود از قوای اشغالی ( و برای این منظور ) تقاضای کمک و مساعدت کنند. (2)
دریفوس
◀ توضیحات و مآخذ:
1- دکتر انور خامنه ای « سالهای پرآشوب » بخش دوم- نشر فرزان – 1378 – صص 62 – 7
2 – جعفر مهدی نیا « نخست وزیران ایران» – جلد پنجم ، انتشارات پانوس- 1371 – نگاه کنید به صص 612 -595
◀ ارتش روسیه شوروی در ایران:
ایرج ذوقی در کتاب « ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم» در بارۀ « هجوم ارتش شوروی دراوت 1941 به ایران» مینویسد: ظاهراً این حمله که برای دست یافتن به راه ارتباطی صورت گرفته بود، نقطه پایان بر دوره متارکه مسلحی نهاد که بین ایران و شوروی از سال 1921، یعنی زمان خروج ارتش سرخ از گیلان، آغاز شده بود. ورود نیروهای سرخ به ایران نوید تازه از گسترش اراضی به شوروی میداد و از همان ابتدای ورود روسها نیز سبب تغییرات عمیقی در زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایلات تحت اشغال آنها گشت. نیروهای شوروی پس از ورود به ایران و در راه پیشرفت بسوی مرکزدرهرشهر و روستا پستهای نظامی دایر کرده و سربازانی را در آن نقاط و حتی دهات دور افتاده و کوچک مستقر میکردند. پستهای نظامی روسها در طول تمام راههای ایالات شمالی ایران نیز استقرار یافت و سربازان ارتش شوروی به این وسیله عبور و مرور کلیه مواد غذائی از شهرهای شمالی و به نقاط دیگر را کنترل میکردند. باستثنای ایرانیان، کس دیگری حتی سربازان و افراد انگلیسی و امریکائی که متفق شوروی بوده و برای کمک رسانی به آن کشور در ایران حضور داشتند، نمیتوانستند بدون دردست داشتن اجازه نامه رسمی از روسها به نواحی شمالی مسافرت نمایند. اجازه نامه رسمی برای مسافرت اشخاص نیز پس از بررسی دقیق سوابق متقاضیان از سوی مأمورین سرویس مخفی شوروی صادر میشد و پس از صدور، هرماهه تجدید میگشت. به این ترتیب در طول مدت جنگ مرزهای بین دو کشور ایران و شوروی عملاً از میان برداشته شده بود و تنها سربازان روسی در مرزی که خود روسها تعیین کرده بودند به نگهبانی اشتغال داشتند. گمرکات مرزهای شمالی نیز عملاً از میان برداشته شده بود. کارکنان ایرانی گمرک از محل کار خود رانده شده و اصولاً امور گمرکی نیز صورت نمیگرفت. مرزهای شوروی در قسمت آذربایجان بروی مردم شوروی باز بود و عده کثیری از آن سوی مرز بدون انجام تشریفات گمرکی وارد ایران شدند که در میان آنها « عناصر نامطلوب » بسیاری هم وجود اشت.
مفهوم دیگر این اقدام روسها این بود که مرزهای رسمی بین دو کشور عملاً رو به جنوب کشیده شده و در طول جادهای که شرق ایران را به غرب تبریز متصل میکرد متمرکز شده بود که همه ایالات شمالی غربی و شرقی ایران را در بر میگرفت. بنابراین گمرک ایران در مرزها نیز نمیتوانست عملاً وجود داشته باشد و لذا کنترلی برآنچه که از شوروی به ایران وارد میشد یا از استانهای شمالی صادر میگشت نیز صورت نمیگرفت.
« بر طبق گزارشهائی که از کشاورزان استان سوم و گمرک استان سه و چهار رسیده و رونوشت آن هم به آن وزارت فرستاده شدهاست، دامهائی که از طریق نیروی شوروی صادر میشود، نیز درغالب موارد، بدون انجام آئین گمرکی بوده و مأمورین گمرک هم وسیله رسیدگی ندارند…»
نیروهای شوروی درنزدیکی شهرهای بزرگ مستقربودند واین نیروهاعمدتاً شامل سربازان بازگشته از جبهه های جنگ و یا سربازانی که بتازگی تحت تعلیم درآمده بودند میشدند. مقامات دولت شوروی سعی داشتند از تماس سربازان روسی با مردم ایران ممانعت بعمل آورند. این امر در نقاطی که رسوها پستهای نظامی معتبر و بزرگی دائر کرده بودند تا حدی امکان پذیر بود. ولی در روستاهای کوچک که تماس بین سربازان روسی و مردم ایران پیش میآمد، رفتار سربازان شوروی بعنوان نیروی اشغالگر وحشتناک بود. در طول اشغال کشور گزارشهای متعددی از شرارت و بد رفتاریهای سربازان روسی به دولت ایران میرسید. بعضی از این گزارشها حاکی از آن بود که سربازان روسی وسائل سازمانها و ادارات دولتی را هم بغارت برده و به دستبرد از منازل اشخاص دست زده اند:
« … از بدو ورود نیروی شوروی به ایران شکایات و گزارشهای متواتر از کلیه نقاط اشغال شده مبنی بر تقاضاهائی که نیروی شوروی داشته و تعدیاتی که به افراد قشون شوروی نسبت میدهند رسیده که کم و بیش خاطر مبارک مستحضر است.
علاوه بر شکایات اهالی شهرها و قصبات، از چپاول و غارت و تعدیاتی که یا در اثر ورود نیروی شوروی رخ داده و یا بالتبع از طرف اشخاص مفسده جو و اشرار حادث گشته، شکایتها شدهاند. از بازرگانان و ادارات دولتی نیز شکایات و گزارشاتی دائر بر اشغال و تصرف اماکن و ادارات دولتی و بنگاههای خطوط ارتباطیه تلگراف و تلفن و راه آهن و غیره رسیده و میرسد»
بعضی از این گزارشها بطور وسیعی در خارج از ایران انتشار پیدا کرد. وزیر مختار انگلیس در تهران گزارش جامعی از رفتار سربازان روسی و بویژه کشتار ایرانیها بدست سربازان سرخ و اهانت آنها نسبت به مراکز مقدس مذهبی تهیه و برای وزارت خارجه انگلستان ارسال داشت و توجه دولت خود را نسبت به اعمال و رفتار روسها در ایران جلب کرد.
بازداشت ایرانیان بدون هیچ دلیلی ومصادره و غصب دارائیهای خصوصی و اوال عمومی از جمله آقدامات عادی روسها در ایران بشمار میرفت. سربازان و افسران ارتش شوروی در ایران هیچ نوع برخورد رسمی و اداری با مأمورین کشوری دولت ایران نداشتند و حل وفصل امور و مسائل اداری بعهده کنسولگریهای شوروی در شهرستانها و سفارت شوروی در تهران بود. سیاست اجتناب از برخورد با مأمورین دولتی صرفاً بخاطر این بود که روسها از تنفر ایرانیها نسبت به سربازان و خصوصاً مقامات روسی که نسبت به شکایات ایرانیها در مورد ضرب و جرح قراردادن مردم و غصب اموالشان، بیتفاوتی نشان داده و توجهی نمیکردند، آگاه بودند. مقامات شوروی از تشکیل یک کمیسیون مختلط از نمایندگان شوروی و ایران برای رسیدگی به موارد اختلافهای حاصله خودداری کرده و اصولاً منکر حق ایرانیان برای دریافت غرامتهای ناشی از رفتار و کردار نیروهای خود شدند.
نیروهای شوروی در بدو هجوم خود به ایران پادگانهای نظامی ارتش، ژاندارمری و نیروهای پلیس را در مراکر استانها و شهرستانها خلع سلاح کرده و بعد هم از تعداد نفرات آنها کاستند وز مانی هم که زمانی هم که دولت ایران اقدام به فرستادن نیروهای انتظامی به آن مناطق می نمود از آن جلوگیری بعمل میآوردند. و در مواقعی که با مسائل امنیتی روبرو می شدند نیروهای اندک و خلع سلاح شده ایران را مسئول حفظ نظم وامنیت میدانستند.
ظاهراً سیاست شوروی این بود که دولت ایران را مسئول حفظ نظم و امنیت است وارتش سرخ فقط در مواقع لزوم و در تحت شرایط خاصی اقدام به برقراری نظم و امنیت خواهد نمود. در دسامبر 1942 وقتیکه بلوای نان در تهران پیش آمد سربازان روسی در مشهد به خیابانها ریخته و به نگهبانی پرداختند تا از بروز شورش و بلوا جلوگیری نمایند.
در یک مورد هم وقتی سربازان ایرانی بعلت بدرفتاری روسها دست به اعتصاب زدند سربازان سرخ بسرعت پستهای نگهبانی در شهر تبریزدایر کرده و اعلام حکومت نظامی نمودند. با اینکه روسها حفظ نظم و امنیت را از مسئولیتهای دولت ایران میدانستند، ولی نه تنها هیچ کوششی برای تقویت ارتش و ژاندارمری بعمل نمیآوردند تا آنها قادر به انجام وظایف خود باشند، بلکه بالعکس هرچه بیشتر در تضعیف نیروهای انتظامی میکوشیدند. ژاندارمری و پلیس غیر مسلح ایران که قادر به حفظ نظم و امنیت نبودند هرگاه از مقامات نظامی شوروی تقاضای کمک میکردند با امتناع آنها روبرو میشدند. گردانندگان سیاست شوروی در ایران دراینگونه موارد به بهانههای گوناگون توسل جسته، از جمله، سالوسانه اظهارمیداشتند که هرگونه اقدامی از جانب آنها دخالت در امور ایران است. روسها زمانی نیروهای انتظامی ایران را مجدداً مسلح کردند که اولاً در جبهههای جنگ با آلمان و ترکیه تحت فشار قرارگرفتند و ثانیاً متوجه شدند که حمایت آنها از خود مختاری یا استقلال کردستان بصورت حادی در آمده و سر رشته امور از دستشان خارج خواهد شد. با اینحال روسها هرگز اجازه ندادند تا ارتش ایران نیروی کافی برای مقابله با جدائی طلبان کردستان و یابرقراری امنیت عمومی در آذربایجان به آن مناطق گسیل دارد و دولت ایران همواره موضوع ناکافی بودن نیروهای انتظامی ایران در ان مناطق را به دولت شوروی گوشزد مینمود.
با برشمردن جزئی از عملیات ارتش سرخ در نواحی شمال کشور تا حدی روشن شد که روسها تا چه حد کنترل ایالات تحت اشغال خود را در دست داشتند وهمین قدرت نمائی سربازان روسی در شمال و کنترل کامل آن نواحی سبب ازدیاد نفوذ و قدرت کنسولها و سفیر شوروی در ایران میگشت و به آنان نیز فرصت داده میشد، تا از طریق کانالهای سیاسی، سیاست دولت خود را بنحو احسن مجری دارند. ایرانیان هم ازاین واقعیت آگاهی داشته و میدانستند که روسها، از تمامی فشارهای سیاسی که توسط مقامات دولت شوروی ازراه اشغال ایالات شمالی ایران، اعمال میکنند، بهره برداری خوبی در جهت توسعه کنسولگریها خود در ایران بعمل میآورند.
کمی پس از اشغال ایالات شمالی، دولت شوروی رسماً از دولت ایران خواست تا کنسولگریهای شوروی درتبریز، مشهد، رشت، شیراز، اهواز، اصفهان، کرمان، کرمانشاه، بندرعباس و خرمشهر دایرگردد. تا قبل از اشغال ایران در شهریور 1320 شوروی تنها یک کنسولگری در بندر پهلوی و ایران نیز تنها یک کنسولگریهای ایران در تفلیس واشک آباد موافقت کرد. دولت شوروی با تأسیس کنسولگریهای ایرانی موافقت اصولی بعملآورد ولی زمان تأسیس آنرا خاتمه جنگ تعیین نمود و خود نیز رأساً اقدام به گشودن کنسولگریهای خود در تبریز و مشهد نمود و سپس نیز کنسولگریهائی در نقاط جنوبی کشور دایر نمود. در پایان سال 1941 کنسولگریهای شوروی در کرمانشاه، اهواز و اصفهان تأسیس و مشغول کار شده بودند.
منبع: ایرج ذوقی«ایران و قدرت های بزرگ در جنگ جهانی دوم» انتشارات پاژنگ ، 1368 – صص 134 – 130