در مقالههای مختلف قبلا نوشته بودم چرا سیاست هستهای و خصوصا راهاندازی صنعت غنیسازی برای تولید سوخت در ایران فریب بوده است. خوانندگان محترم میتوانند به آن مقالهها مراجعه کنند اما دلایل من اجمالا اینها بودند:
• اینجانب سالها مینویسم و میگویم که اگر چند کشور در جهان وجود داشته باشند که برای تولید انرژی، نیاز به انرژی هستهای نداشته باشند یکی از آنها ایران است. برای تولید انرژی راه حلهای دیگری وجود دارد که اقتصادی و مفید و مناسب با شرایط و منابع ایران باشد. ما بهجای تلف کردن سرمایههای عظیم میتوانستیم برای تولید برق در صنعت نفت و خصوصا نیروگاههای گازی سرمایهگذاری کنیم و برای آماده کردن آینده نیز اولا از میزان مصرف انرژی در کشور بکاهیم و ثانیا به راهاندازی نیروگاههای خورشیدی بپردازیم. پس اصلا نیازی نبود که برای تهیه انرژی از انرژی هستهای استفاده کنیم. ما اکنون در تمامی این زمینهها عقب افتادهایم چون بحران هستهای ناشی از تصمیمات مسئولان نظام اجازه نداد که طرحهای مناسب به اجرا در آیند.
• حتی در صورت راهاندازی نیروگاه بوشهر، ایران نیاز به راهاندازی صنعت غنیسازی نداشت. اصولا برای هیچ کشوری به صرفه نیست که برای یک یا حتی چند نیروگاه هستهای، صنعت غنیسازی راه بیندازد. زمانی اینکار به صرفه است که حداقل حدود ۱۰ نیروگاه هستهای فعالیت کنند و یا اینکه با کشورهای دیگر همکاری نزدیک برای تولید سوخت داشته باشیم.
• مهمتر این که ایران معادن اورانیوم کافی ندارد و مجبور است برای غنیسازی اورانیوم وارد کند. مقدار ذخائر اورانیوم ایران بسیار محدود است ۱۰۲۰ تن ذخایر مطمئن، ۳۴۰۰ تن ذخایر مستنتج و ۱۲۰۰۰ تن پیش بینی شده است. اما همین اورانیوم در ایران هزینهای بالا دارد [بالای ۱۰۰ دلار برای هرکیلوگرم] که علت بالا بودن هزینه استخراج آن، غلظت کم اورانیوم در سنگ معدن در ایران و عمق زیاد معادن است. در مقام مقایسه قزاقستان ۴۲۵۰۰۰ تن ذخائر مطمئن دارد که از آن ۲۲۰۰۰ تن با هزینهای کمتر از ۴۰ دلار برای هر کیلوگرم استخراج میشود.
معمولا کشورهائی به غنیسازی رو آوردهاند که یا خود صاحب معادن مهم اورانیوم هستند، یا با کشورهای دیگر پیمان همکاری دارند و یا از نیروی نظامی خود برای بهدست آوردن اورانیوم استفاده میکنند. ایران در هیچکدام از این دستهبندیها قرار ندارد. نه اورانیوم دارد، نه با کشورهای تولید کننده اورانیوم همکاری دارد و نه توان آنرا را دارد که مانند فرانسه که در آفریقا حضوز نظامی دارد از طریق سلطه اورانیوم خود را بدست آورد.
کشورهای بزرگ تولید کننده اورانیوم، کانادا، استرالیا، قزاقستان، روسیه، امریکا، نامیبیا، نیجریه، اوزبکستان و چین هستند. فرانسه مهمترین کشور اتمی جهان در تولید انرژی، بخش مهمی از اورانیوم خود از نیجریه وارد میکند. پس اگر مسئله تامین استقلال در میان باشد فرقی بین وارد کردن اورانیوم طبیعی و اورانیوم غنیشده نیست. چون هر دو، چه تجارت اورانیوم طبیعی و چه تجارت اورانیوم غنیشده زیر نفوذ قدرتهای بزرگ جهان هستند. یعنی اگر روسیه و یا غرب به هر دلیلی بخواهند جلوی واردات اورانیوم غنی شده را بگیرند میتوانند جلوی واردات اورانیوم طبیعی را هم بگیرند. معادن ایران اصلا جوابگوی حتی نیاز یک نیروگاه هستهای نیز نیست. اما در مورد ایران مهمتر این است که بدانیم روسها اصولا مصر هستند اورانیوم نیروگاه بوشهر را خود تامین کنند کاری که تاکنون کردهاند و بدان ادامه میدهند. اما حاضر نیستند به ایران اورانیوم طبیعی بفروشند.
اعترافات یک مقام ارشد
با توجه به آنچه در بالا آمد، بد نیست سخنان غیرقابل انتظار رئیس سازمان انرژی اتمی ایران را بخوانیم. برای اولین بار است که یکی از مسئولان مهم سیاست هستهای ایران با صراحت چنین اظهاراتی را مطرح میکند. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از صدا و سیما، علی اکبر صالحی عصر شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴ در نشست خبری بررسی ابعاد برجام در محل سازمان انرژی اتمی گفت: «یکی از موضوعاتی که برخی منتقدان [منظور او دلواپسان هستند که میگویند باید سیاست هستهای را مانند گذشته ادامه داد] مطرح میکنند، انتقاد از کاهش ۲۰ هزار سانتریفیوژ به ۵ هزار سانتریفیوژ است. فرض کنیم میخواستیم با ماشینهای نسل یک در نطنز ۱۹۰ هزار سو غنیسازی کنیم که البته نطنز ظرفیت جاسازی سانتریفیوژهای لازم برای این میزان غنیسازی را ندارد، اما به فرض که در بالای نطنز و زیر سوله این کار را میکردیم و همین اقدام را بخواهیم با ماشینهای نسل هشت انجام دهیم، اما مواد اولیهاش را چگونه تأمین کنیم؟ اگر همه مواد در اختیار را نیز تزریق میکردیم یکی دو سال اول تمام میشد، چرا دوستان به این پرسش آسان جواب نمیدهند که این مواد را باید از کجا تامین کرد؟ اصلا فرض کنیم همین الان سانتریفیوژهای لازم را در اختیار داشته باشیم؛ برای چه مدت میتوانیم غنیسازی کنیم؟»
این سخنان تاریخی و واقعا حیرتاور هستند. سالها کشور را در بحران شدید قرار دادند و اکنون اعتراف میکنند که اصلا اورانیومی در اختیار ندارند که بخواهند غنی کنند. بدین سان یکی از پایههای فریب راه انداختن صنعت غنیسازی فرو میپاشد.
میدانیم اورانیومی که تاکنون ایران غنی کرده است، مربوط به خریدی است که در زمان شاه از آفریقای جنوبی شده بود. آفریقای جنوبی آن زمان با فروش کیک زرد به ایران، در مقابل تامین اعتبار برای کارخانه غنیسازی اورانیوم موافقت کرده بود و این را بعد از انقلاب به ایران تحویل داد. لازم است در اینجا حق مطلب گفته شود که اول بار در ایران، دکتر احمد شیرزاد نماینده سابق مجلس ششم درباره فقیر بودن معادن اورانیوم هشدار داد اما از همه سو به ایشان حمله شد تا جایی که مجبور شد مدتی طولانی سکوت کند. جالب است بدانیم که اظهارات اخیر رئیس سازمان انرژی اتمی ایران را به نوعی دیگر محمدجواد لاریجانی در مصاحبهای دیگر گفته است. او در مصاحبه با «تسنیم» در همان روز یعنی ۲۴ مرداد ماه امسال اظهار کرده است: «منابع اورانیوم در کشورمان محدود است و به نظر من اگر این توافقنامه تصویب شود بهترین کار این است که غنیسازی را برای مدتی تعطیل کنیم. به این دلیل که با روندی که در توافقنامه آمده، منابع اولیه به دست خودمان زباله میشود! حالا چه کسی است که به ما اورانیوم بدهد؟»
پس ما حق داشتیم که میگفتیم ساختن سوخت برای ایران استقلال نمیآورد، حق داشتیم که سیاست هستهای و خصوصا سیاست غنی سازی را غیر عقلانی بخوانیم. حال باید پرسید مسئولان محترم شما که میدانستید ایران اورانیوم ندارد چرا صنعت غنیسازی اورانیوم را راه انداختید؟ چرا بابت این کار کشور را مدتهای طولانی به بدترین وضعیت دچار کردید؟ و مجبور شدید توافقنامه تحمیلی وین را امضا کنید؟ و تازه باز هم میخواهید به غنیسازی دکوری ادامه دهید تا چهره سیاه این سیاست را بپوشانید.
اندر فواید سانتریفوژها
با وجود این اعترافها، طبق قطعنامه سازمان ملل، ایران تا ۸ سال حق راهاندازی سانتریفوژ جدیدی را ندارد و از همان سانتریفوژهای ۵۰ سال پیش باید استفاده کند. بعد از ۱۰ سال ایران میتواند از سانتریفوژهای جدید که بهترین آن IR8 است استفاده کند. این سانتریفوژها ۱۵ برابر سانتریفوژهای فعلی کارآمد هستند. نگارنده محاسبه کرده بود که برای راهاندازی سانتریفوژهای جدید برای تامین سوخت بوشهر ۱۰ سال زمان نیاز است. یعنی ایران در صورتیکه بتواند اورانیوم وارد کند تنها ۲۰ سال دیگر میتواند سوخت بوشهر را تامین کند. حال ببینیم خود آقای صالحی در این باره چه میگوید. او در همان مصاحبه گفت: «شرکت بزرگی مانند یورنکو در سال ۲۰۰۲ مقالهای نوشت که برای تولید انبوه سانتریفیوژهای نسل جدید، حداقل به هشت سال زمان نیاز است. سانتریفیوژهای نسل شش و هشت، دو ماشین امیدبخش است که در آینده میتوانیم از آن برای افزایش غنیسازی استفاده کنیم که برای این کار به هفت، هشت سال زمان نیاز است.» البته منظور از ۷ یا ۸ سال، بعد از مدت ۱۰ سال اولیه است که در مجموع ۱۷ یا ۱۸ سال میشود که این نیز از دید نگارنده بسیار خوشبینانه است و حداقل همان ۲۰ سال را نیاز دارد. حال در نظر بگیریم که ایران در حال خرید حداقل دو نیروگاه هستهای دیگر از روسیه است و اگر آنطور که گفته میشود این قراردادها به انجام برسند، ایران سه برابر میزان فعلی به اورانیوم غنی شده نیاز خواهد داشت. حال چند سال طول میکشد که بتواند این کار را انجام دهد؟
در نتیجه سئوال اصلی این است که ۵۰۰۰ سانتریفوژی نسل اول که ایران اجازه دارد آنها را راهاندازی کند به چه کار میآیند که جمهوری اسلامی روزهای اول از آن بعنوان پیروزی یاد کرد و ادعا نمود که موفق شده است آنها را حفظ کند؟ از انجا که جمهوری اسلامی ایران پذیرفته است که هرگز ـ و نه برای مدت ۱۰ یا ۳۰ یا ۱۰۰ ساله بلکه هرگزـ بمب اتمی نخواهد ساخت و این مسئله در قطعنامه سازمان ملل نیز آمده است و از آنجا که سانتریفوژهای حفظ شده حتی بهگفته خود مسئولان کمترین دستاوردی برای تهیه سوخت ندارند، پس چرا اینهمه مذاکره شده است که ایران بتواند ۵۰۰۰ سانتریفوژ داشته باشد؟
تنها یک پاسخ برای این سئوال باقی میماند که چرا رژیم در توافق بهخاطر آن، این گزینه را انتخاب کرده است و آن عدد بزرگ ۵۰۰۰ نزد افکار عمومی و خواسته خامنهای بوده است مبنی بر این که غنی سازی در ایران باید ادامه یابد. اگر واقعا ایران بهدنبال تولید سوخت بود ـ هر چند که این امر از نظر اقتصادی با شرایط اقتصادی ایران فاجعه است و حتی اورانیوم لازم برای اینکار را نداریم ـ حداقل باید درخواست میکرد در مدت ۱۰ سال اول برروی ۲۰۰ یا ۳۰۰ سانتریفوژ نسل بالا مانند IR8 کار میکردند و نه ۵۰۰۰ سانتریفوژ بهدرد نخور. از این رو ادامه چرخیدن ۵۰۰۰ سانتریفوژ نه تنها دستاوردی برای ایران ندارد بلکه تنها برای کشیدن پرده فریب بر سیاستهای قبلی رژیم و راضی ساختن آقای خامنهای است.
بدین سان مذاکرهکنندگان برای نیاز آقای خامنهای و “حیثیت” او مذاکره کردهاند و الا در توافقی که بدست آمده است و من بدون تردید از آن بعنوان “ترکمانچای هستهای” نام میبرم از حقوق ملی مردم ایران خبری نیست. بدون تردید میتوانم بگویم که راهحل دیگری وجود داشت و دروغ است که گفته شود تنها راهحل یا تشدید تحریمها و بالاخره جنگ بود و یا توافقی که بدست آمده است.
لزوم در میان گذاشتن واقعیتها با مردم
به عنوان فردی که مسئله هستهای ایران را سالهاست دنبال کرده و از منظر استقلال کشور و دفاع از حقوق ملی بدان مینگرد، از کلیه دست اندرکاران، متخصصان و زحمتکشان سازمان انرژی اتمی و از دانشجویان رشتههای علمی که میتوانند بهراحتی این مسائل را شناسائی کنند میخواهم در این باره سکوت نکنند و تا آنجا که در توان و امکانات دارند واقعیتها را با مردم در میان بگذارند.
به اندازه کافی حاکمان سوء استفاده کردهاند نباید اجازه داد که همیشه هزینه سیاستهای آنها را ملت ایران بپردازد. امروز که مسئولان برای توجیه توافق معترف میشوند که ایران اورانیومی ندارد که غنی کند، باید مورد بازخواست قرار گیرند. حتی بعد از این توافق برای اینکه ضرر کمتر شود باید فعالیت غنیسازی را در ایران تعطیل کرد که جز هزینه چیزی ندارد. تا زمانی که به مسئله هستهای بعنوان یک مسئله اقتصادی نگرسته نشود ممکن نیست بتوان راه حلی برای آن پیدا کرد.
حتی بعد از توافق وین هنوز بهترین راهحل تعطیل کردن صنعت غنیسازی و استفاده از نیروی انسانی آن در قسمتهای دیگر است. یادآور میشوم که هر میهندوستی از اینکه خطرهای بزرگ از سر کشورش عبور کند، از اینکه زمزمه جنگ کنار گذاشته شود، از اینکه مردم بتوانند نفسی بکشند دفاع میکند. اما توافق وین توافقی نیست که رژیم برای مردم و دفاع از حقوق آنها کرده باشد. این توافق برای پرده کشیدن بر فریبهای بزرگی است که رژیم ولایت مطلقه فقیه تاکنون بنام “انرژی هستهای حق مسلم ماست” بهکار برده است.
نگارنده صمیمانه آنچه را حقیقت میپندارد با شما در میان میگذارد و یادآور میشود با توافق وین جلوی ضرر گرفته نشده است بلکه ادامه آن بهروشی دیگر است. زمانی جلوی ضرر گرفته میشود که عوامل پدید آورنده ضرر کنار گذاشته شوند. در این راه باید تلاش کرد.
برگرفته از سایت رادیو زمانه