حداقل به فطرت تان عمل کنید، اگر آن نیز آلوده به قدرت نشده است.
ستارگان آسمان مکه در پرتو سر بر آوردن خورشید، در حال کم رنگ شدن بودند که محمد (ص) فرزند عبدالله سر از غار حرا برون آورد و راهی دهکدۀ مکه شد. فرزند صحرا در حالی که اولین ثمرۀ چهل سال و چهل روز تمرین زیستن در تقوای اعتقادی، اقتصادی، خانوادگی و امانت داری را در پس اولین برقراری رابطۀ مستقیم با خالق خود، در قالب وحی با گوش جان می شنید، از جبلُ النور راهی خانۀ خدیجه شد.
من مبعوث شدم، محمد به همسر با وفا و دیگر همراه و همراز همیشگی اش علی گفت.
برای خدیجه که مسبوغ به سابقۀ تقوای شوهرش بود، بعثت محمد (ص) به آسانی قابل پذیرش بود و با توجه به همین سابقه، ضمن عرض تبریک با ادای شهادتین به وحدانیت الله جل جلاله و رسالت محمد (ص)، با حمایت خود به عنوان یک همسر نمونه، با انداختن رواندازی بر تن تب آلود و لرزان شوهرش، او را دعوت به استراحت و آرامش نمود.
محمد در این روزهای سنگین و سختِ بعثت، بسیار نیازمند به حمایت فرزند پسر می بود (آنهم در سر زمین حجاز).
پیامبر (ص) سر از جِیب این تمنا برمی داشت که با دیدن علی تنها مرد این خانه، آنهم در چنین لحظات زیبا و در عین حال بسیار سنگین، بیشتر از هر زمان از دیدن او شاد شد. علی، چه خوب شد که تو در کنارم هستی، و علی رو به خدیجه که چرا عموی بزرگوارش تب کرده !؟
خدیجه: نه، علی جان، رو به پیامبری مبعوث شده و بر ماست که با شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت او، ضمن پذیرش اسلام، از این به پس او را و دین آباء و اجدادیش را یاری دهیم.
یا رسول الله، شهادتین را بر من نیز عرضه فرما، علی گفت، و پیامبر فرمود بگو، لا اله الا الله، محمد رسول الله ….. …. و با قرار گرفتن دست های کوچک علی در دست های بزرگ پیامبر (ص)، تاریخ آزادی انسان از بندگی خدایان زمین، ورق خورد، و مجدداً پدیدۀ فراموش شدۀ امامت، از زیر غبار جاهلیت سر بر آورد.
و اکنون که در پس تجربۀ انسان گونه کردنِ خداوند در دین مسیحِ مُوحِد، پیام محمد بر آن شد تا با آزادی انسان از بندگی اربابان زمینی و رهایی از بند قدرت، مژدۀ خدا گونه شدن انسان را به او عرضه نماید، آخرین مرحلۀ تکامل انسان در آدمیت به سر انجام بایسته خود می رسد.
گرچه پیامِ لااله الاالله محمد در یک جمله به ظاهر کوتاه مینمود، اما معنا و مفهوم آن به بلندای تاریخ آفرینش جهان هستی بود. در ابتدای نزول یپام، باور بر این بود که منظور خداوند از بعثت محمد به پیامبری، همانند دیگر برگزیدگان پیشین، تنها هدایت چند قبیلۀ ساکن سرزمین حجاز و حداکثر برای هدایت اعراب و ساکنان آن منطقه از بت پرستی و پذیرش توحید می باشد.
آرام آرام با نزول آیات بیشتری با مفاهیم سنگین تر، اعراب شبه جزیره دریافتند که پیام ضمن تأیید و تمجید از پیامبران پیشین و احترام به آنچه را که آنها در سالها و قرون قبل به امر خداوند به قبایل و مردم منطقۀ خود ابلاغ نموده بودند، معنا و مفاهیم کلی تری را نه تنها برای مردم حجاز، بلکه انسان به معنای تمام، و بلکه فراتر از آن، گشودن پنجره هایی برای شناخت جهان هستی، و حتی بسیار مهم تر از آن، معرفی جهانی دیگر به نام آخرت می باشد.
نگاهی به آیات ابتدایی متن برای اعراب بادیه، حاکی از رها کردن پرستش بت های مقدس و پرستش و بندگی خدای یکتای جهان می بود. اما هر زمان و در پی نزول آیات سنگین تری، اعراب بادیه در می یافتند که نزول کلام، تنها حاکی از تغییر نوع پرستش ها از شرک به سوی توحید نیست. آنها در می یافتند که جهان در چشم و دل این پیام سیرت و صورتی دگر را از هستی به نمایش می گذارد. گرچه برای اعراب بادیه، درک مفهوم (چهار پایه گی دی اِن اِ به عنوان ترسیم نقشۀ وجودی انسان تا کرسی سماوات والارض) بسیار دشوار می نمود، اما در بسیاری دیگر از نقاط جهان، انسان های تشنۀ فراگیری به تفسیر متن پرداخته و هر کس به فراخور حال از شاعر، تا فیزیک دان، تا حکیم، غرق در اقیانوس علوم قرآن می شوند.
با نزول قرآن، انسان قرن ششم دریافت که از این پس به چند پدیدۀ حقوقی خود تحت عنوان حقوق ذاتی خویش دست یافته که عبارت هستند از عدم پرستش بت (هر بتی )، آزادی (دین، بیان، انتخاب، فراگیری)، و کرامت انسانی، و از همه مهمتر عرضۀ پدیدۀ قوۀ رهبری (امامت)، که اتفاقاً با شاخص کردن قوۀ رهبری (امامت) در وجود هر شیئی در جهان هستی و بویژه انسان، طلوع خورشید رشد آدم آغاز گردید. پیام به زنی که تا دیروز به ارث برده می شد، مژدۀ تساوی حقوق ذاتیش با مرد را عرضه نمود.
گرچه با نهایت تاسف، در زیر سایۀ استبداد های حاکم، پدیدۀ جانشینی (خلافتِ ) آدم در زمین و بکارگیری قوۀ رهبریِ ( امامت) او در جهان، حداقل از کشور های خاورمیانه رخت بر بسته و بجای نعمت خدادادی آزادی انسان، پدیدۀ شوم استبداد های فراگیر، حلقوم رشد پژوهشگران آن دیار را هر روز بیشتر و فزون تر می فشارد، اما برای روشن شدن اذهان نسل جوان آن جوامع، بر ماست تا این حقیقت قرآنی را بازگو کنیم که تحمیل این استبداد ها و انجام این جنایاتِ رهبران مستبد آن کشور ها، محققاً هیچگونه رابطه ای با رهنمودهای اصول راهنمای دین ما (قرآن کریم) نداشته و ندارد.
همباوران گرامی من، قربانی کردن بهترین و خون گرم ترین مردم جهان که به هر دلیلی ساکن آن دیار عزیز هستند، بر آمده از بردگی رهبران شیطان پرست ماست. نیک بدانید که اگر این بی وطن ها کوچکترین علاقه ای به آن سرزمین های سرشار از ثروت و مردم با استعدادش می داشتند، تحت هیچ شرایطی برای چند روز بیشتر در قدرت ماندن، این همه نعمت بی پایان را همراه با مردم خود به آتش نمی کشیدند. به فرار بعد از سقوط آنها به حضور اربابان مستبد پرورشان نگاه کنید.
و به همین منظور این قلم، باوجود آگاهی از کم توانی خود، بر آن است تا با بهره گیری از هدایت پیام محمد(ص) به بررسی مفهوم قوۀ رهبری (امامت) در قرآن کریم پرداخته، با آرزوی این که اساتید قرآن شناس ما با ارشادات استادانۀ خود همگان را بهره مند تر نماید.
نسل جوانِ گرامی و عزیِز من، برای قرن ها روحانیت شیعه بر منبر های یکسویۀ خود به ما گفتند “اگر روزی روزگاری، عنان ادارۀ کشور های مسلمان بدست ما افتاد، با بهره گیری از پدیدۀ امامت، برای شما جهانی اَمن ترو زیباتر را ….؛
و صد افسوس که در پس تفویض ناحقِ پدیدۀ بر حق امامت به آقای خمینی، و به ابتذال کشیدن این ودیعۀ جهان شمول که توسط تعدادی از روحانیت شیعه، و مخصوصاً عدم کفایت آقای خامنه ای برای احراز این مقام، با یک گردش ۱۸۰ درجه ای، بجای آنچه آموزۀ قرآن کریم بود، امامت را در قالب تفکر ورشکسته و متحجر (ولایت فقیه) بر دین ما و ملت ما تحمیل کردند، و صد افسوس که این عمل ضد قرآنی را به گردن قرآن انداختند و شما نسل جوان و سازندۀ عزیز ما را از دین توحیدی بری، و از کشور عزیزمان، آوارۀ جهانی دیگر کردند!
نیک بدانید، عمل این بیگانگان با قرآن، نابخشودنی و فراموش ناشدنی است. و صد البته با مطالعۀ این آیات بر حق خواهید دید که امامت آفرینش، چگونه انتقامی را در دو جهان از آنها برخواهد گرفت.
همباوران گرامی من، با دقت بیشتری بر آیات قرآن در خواهید یافت که در طول تاریخ، همیشه پیروزی از آنِ موحدینی بوده و هست که سقف ماندگاری خود را بر چهار پایه (ایمان، عمل صالح، راستی و استقامت بر این اصول) بنا نهاده اند، دست یابی به این ودیعۀ خدادادی در گرو شناخت و عمل به قوۀ رهبری (امامت) انسانها داشته و دارد، با امید به حصول پیروزی حق بر باطل اجازه دهید تا با همت شما به این مهم بپردازیم.
با توجه به فرمایشات قرآن دال بر نهادینه بودن قوۀ رهبری (امامت) در هر موجودی در کل نظام هستی و منجمله انسان، بر آن بودم تا سؤال را پیش روی قرآن کریم گذاشته و با یافتن جواب در خور با یک تلاش، به دو آرزوی دیرینه، جامه عمل پوشم، از یک طرف با اذعان به کم دانی و ناتوانی این قلم به سؤال شما گرامیان پاسخی گرچه کوتاه داده، و از طرف دیگر این تلاش کوچک را به این بزرگواران هم نوع و هم وطن؛
دکتر ملکی پیر مرد ممنوع الخروج و خستگی ناپذیر، به عباس امیر انتظام استورۀ صبر و مقاومت که در انتظار دیدار فرزندانش لحظه شماری می کند، به نرگس محمدی حقوق دان در بند، به شهدا، به پدران و مادرانی که فریب کاران تاریخ به نام خداوند، دل آنها را داغدار کردند، به آنهایی که در سلول انفرادی تنها تو، همنشین شان شده ای، به محصورین در بند، به مهاجرین اجباری و تلاش گران سربلندی ایران و ایرانی . به آنانی که در درون و برون مرزهای آن وطن عزیز، بر عشق یکتا پرستی و ایران دوستی ماندند، و به آنها که عشق به وطن در دلشان برای همیشه گرم می ماند، تقدیم کنم که،
ناگهان با مشاهدۀ تصویر ایلان کردی آن کودک خندان کرد رو به دریا و پشت به بشریت بی تفاوت در کنار دریا صورت مظلومش را بر شن های ساحل نهاده و متنفر از خلفای جنایتکار و امامان دروغین و بی خدای تمامی ادیان تاریخ و مخصوصاً دین اسلام عاری از سلام و سلامت قرن بیست و یکم اعلام می دارد که: “به خاطر ظلم بی حد و حساب شما، از دنیای تان که خیری ندیدم، من در این روزهای آغازین کودکیم پشت به ظلم شما و رو به خدا کرده و می روم تا بمانم، و مطمئن باشید که شما بی خدا ها هرچه بیشتر به خاطر بیشتر ماندنتان، انسان بکشید، هرچه فراوان تر مادری را داغدار کنید، و به هر اندازه که با کشتن ما نوباوگان، به حیات شرم گینتان ادامه دهید، زود تر می روید، می دانم که به قیامت باور ندارید، اما حتماً بزودی شما را در محکمۀ عدل امام هستی خواهم دید”.
به خود گفتم آیا طرز خداحافظی ایلان از ما انسانها، مُهر پایانی بر مِهر و اُنس انسانی است؟ آیا پدیدۀ امامت و یا توان رهبری از زمین به سوی آسمان باز گشته؟ آیا امامت شیعه هم مرده است؟ در همین جدال بودم که؛
سخنان خانم مرکر صدر اعظم آلمان که: “آیا راه مکه برای این آوارگان عربِ مسلمان از طی طریق به اروپا نزدیک تر نیست ؟! پس چرا این همنوعان ما، راه پر خطر سفر به اروپا را بر مکه ترجیح می دهند؟ پس بر ماست که آنها را به شایستگی پناه دهیم.” را شنیدم.
و این در حالی بود که تلاش می کردم تا با گشوده شدن این دریچۀ رحمت بر روی این همنوعان عزیز آواره ام برای دقایقی از این رنج بیاسایم که؛
صدای قهقۀ خندۀ شیاطین در سرزمین منا، به عدم شناخت امت محمد (ص) از مناسک حج و نا آگاهی سر پرستان بی کفایت کاروان حجاج و عدم کفایت آل سعود در مدیریت حج، مرا بیاد اولین مجلس معارفه آدم و ملائکه در حضور خداوند انداخت؛
ادیان تاریخ بر این باورند که در آن مجلس خداوند به تمام ملائک (نیروهای جهان هستی) امر به سجده (پذیرش امامت آدم) فرمود، می گویند همگان پذیرفتند به جز ابلیس که البته، بخاطر سر پیچی از امر خداوند، از بارگاه ربوبیت رانده شد و جناب شیطان برای همیشه از پیشگاه رحمت خداوندی، رجیم شد.
چقدر دردناک است که میلیون ها مسلمان با تحمل هزاران مشقت، خانه و کاشانۀ خود را رها می کنند تا با رمی جمره در صحرای منا شیطانی را سنگ باران کنند که نمی بینند و نمی شناسند!! اما هوشیاری جناب شیطان را ببین که به میلیون ها سنی و شیعه اکیداً فرموده که در برابر هر سنگ ریزه ای که به این ستون سیمانی که بعنوان نمادی از من ساخته اید، تا زمانی که به امامت خود بی باورید، به شما امر می کنم تا با به هدر دادن صد ها میلیارد در آمد خدادی خود و با خرید آخرین سلاح های مخرب موجود چنان یکدیگر را بمب باران کنید که برای همیشه رمی جمره شیطان از مراسم حج شما حذف شود!
در این فکر بودم که آیا شیطان قوۀ رهبری (امامت) انسان را از او ربوده؟! و به همین منظور مجدداً برای یافتن جوابی دیگر به حضور قرآن کریم مشرف شدم تا بیابم که آیا بنابر آنچه به ما آموختند، امامت تنها از آن پیروان مذهب تشیع می باشد؟!
و اما کلمۀ امام در گونۀ انسانیش به عنوان رهبر، پیشوا، الگو و معلم، هم به مرد تعلق می گیرد، و هم به زن. جمع آن ائمه می باشد.
به جاده و راه هم امام می گویند.
کتاب هم می تواند امام ما شود.
امام هم می تواند بر حق باشد، و در جهت مخالف می تواند امام کفر و شر هم باشد.
از دیدگاه قرآن هر موجودی از کوچکترین ذره تا بزرگترین کهکشان در هستی به نسبت نوع وظیفه ای که به او محول شده، پدیدۀ امامت و قوۀ رهبری در او نهادینه است که این توان رهبری، هم درونی است، و هم برونی، بدین معنا که هم باید خود را رهبری کند، و هم در رهبری جهان هستی مشارکت جوید.
و اما جایگاه و بکاری گیری این کلمه در قرآن کریم چیست؟
کلمۀ «امام» و جمع آن «ائمّه»، مجموعاً دوازده بار در قرآن بکار رفته که هفت بار آن به صورت مفرد آمده، و پنج بار به شکل جمع. به آیات زیر توجه فرمائید.
امام تحت عنوان ظرف، جایی که اطلاعات را نگهداری می کنند، و یا بقول قرآن لوح محفوظ.
در سورۀ یس آیه ۱۲، چنین می فرماید: إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى، یکی از زیبایی های این کلام در این است که همیشه پدیدۀ حیات را قبل از ممات می آورد، شاید منظور قرآن این است که به پدیدۀ ممات به عنوان مرگ، نیستی و نابودی نگاه نکنید، زیرا در ممات هم زندگی، رشد، و پویایی نهفته است.
اتفاقا، زمانی که می خواهد ممات را تعریف کند: به طبیعت نگاه کنید، در یک فصل گیاهان موت می کنند و این در حالی است که ما تصور می کنیم که آنها مرده اند، در صورتیکه، آنها در همین پدیدۀ موت است که خود را برای یک بازگشت توام با رشد بیشتر و همراه با ثمرِ پر بار تر آماده می کنند و اتفاقا، چنین است موت ما و بازگشت ما به حیات مجدد و همیشگی (قیامت).
مطمئن باشید که إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى، ما مردگان را مجدداً زنده می سازیم، وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا و این در حالی است که هر آنچه که در طول حیات خود انجام داده اید را ثپت و ضبط کرده و نوشه ایم، یعنی هیچ ذره ای در جهان هستی، نه خودش مردنی و نابود شدنی است، و نه آثار آنچه را که انجام داده نابود شدنی است!
و آثارَهُمْ، اثر چه چیزی را بیان می کند؟ اثر عمل آن قوۀ رهبری یا امامتی را که در وجود هر ذره ای گذاشته بودیم از بین رفتنی و نابود شدنی نیست، حتماً به هنگام بازیابی نتیجۀ آن رهبری از پردۀ نهان برای شما آشکار می گردد. و آثار آنها از قبیل علوم و اخلاق و آثار اعمالى که انجام داده اند را در أَحْصَیْناهُ ما نوشته و احصا کردیده ایم در فِی إِمامٍ مُبِینٍ در لوح محفوظ، نگهداری می کنیم. توجه می فرمایید، در این آیه امام به معنی مکانی که اطلاعات عمر ما را نگهداری می کنند، می باشد.
تصور کنید که بر اثر جنایت خلفای سنی و امامان شیعه در عصر حاضر، تنها در ۱۰ سال گذشته چند ملیون انسان بی گناه کشته شده باشند. آیا نحوۀ دراز کشیدن ایلان در کنار ساحل بر ملا کنندۀ تمامی این جنایات نیست، باورم کنید کالبد کوچک ایلان کردی، همان لوح محفوظی است که امروز جنایات رهبران بی خدای کشور های اسلامی را به نمایش گذاشت و این لوح برای همیشۀ آفرینش، محفوظ خواهد ماند. ایلان به نمایندگی همۀ کودکان سوریه بر سر صف شهادت دهندگان در روز محکمه شما می ایستد.
مظلومیت چهرۀ رو به دریای ایلان، لکۀ ننگی بود به چهرۀ تمامی رهبران کشور های به اصطلاح مسلمان و مخصوصاً اعراب منطقۀ خاور میانه، شرم بر شما باد. مرگ نابهنگام ایلان ها نقطۀ پایان بودن شما بر زمین شد. گرچه نگارنده تاریخ بسیار صبور است، اما من از همین امروز به شما این هشدار را می دهم که در آینده ای نه چندان دور، دست انتقام هستی از آستین مبارک او بیرون می آید و بر سر شما آن می آورد که شما بر سر دیگر انسانهای بی گناه آورده اید!! اگر به این انتقام باور ندارید، حداقل به زبان عربی که آشنایی دارید، به این آیۀ قرآن نگاه کنید.
برای فهم آن لوح محفوظ (امام) لازم است که منظور از نزول سوره و مخاطب آن را از ابتدای سوره بررسی کنیم تا ببینیم به چه منظور آفریدگار امر به ایجاد چنین بایگانی به منظور ثبت و ضبطِ رفتار، پندار، کردار و گفتار انسان فرموده ؟ در آیات ابتدایی این سوره می فرماید: به همراه نزول پیام، پیامبرانی را نیز فرستادیم تا شما را از وجود خیر و شر ها آگاه کنند و در این تذکر و یاد آوری گفتیم که هر آنچه که می کنید را در بایگانی هستی ثبت و ظبط می کنیم، ما نیک میدانیم که گروهی از انسانها به این “انذار” وقعی نمی گذارند!
در سورۀ حجر آیۀ ٧٩ می فرماید: (فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِینٍ) ما انتقام گرفتیم از آنها. خوب توجه کنید که از چه کسانی انتقام گرفته شده و می شود. قرآن می گوید از آنها که ظلم کردن و (إِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِینٍ). ایلان پیام آور راه روشن سقوط شماست، و من بجای ایلان از همین جا دست های آن منتقم را می بوسم.
همباوران گرامی من، نیک بدانید که اگر این امامان شری که امروز ملت مظلوم سوریه و عراق و افقانستان و یمن و دیگر سرزمین های اسلامی را در آتش ظلم و عداوت خودشان گرفتار کرده اند، فقط یک بار، حتی به صورت گذرا سورۀ حجر که این آیه در بتن آن قرار دارد را خوانده بودند، هرگز دست به چنین جنایتی نمی زدند.
در این سوره به صراحت هرچه تمام تر می فرماید؛ به (راه روشن) خرابه هایی را که رهروان این ظلم از خود بجای میگذارند، بنگرید! حتماً دست انتقام ما را خواهید دید. اما آیا به جز خانم مرکر های مسیحی، این به اصطلاح امامان سنی و شیعه نیز آنرا می بینند؟ بی گمان جواب منفی است!!
و شما جنایت کاران عصر حاضر، اکنون که ثابت کردید که به هیچ دینی پای بند نیستید، حداقل به فطرت تان عمل کنید، اگر آن نیز هنوز آلوده به قدرت نشده!
انشاالله به شرط حیات ادامه دارد،
آمریکا، نادر انتظام،
۳۰ اکتبر ۲۰۱۵
شما می توانید این مقاله و دیگر نوشتارهای این قلم را در سایت انقلاب اسلامی در هجرت و یا سایت Naderentezam.com مطالعه فرمایید.