محسن بهزاد کریمی– پس از صدور قطعنامه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی مبنی بر پایان تحقیقات آژانس به روی ابعاد نظامی برنامه اتمی جمهوری اسلامی، برخی رسانهها تلاش کردند به آن مفادی که تاییدی بر اقدامات و ماجراجوییهای نظامی/ اتمی رژیم ایران بود، نپردازند.
هر چند در گزارش آمانو، وی با اشاره به اسناد موجود، از ابعاد نظامی برنامه هستهای ایران تا سال ۲۰۰۳ و حتی در مواردی همراه با ابهام تا سال ۲۰۰۹خبر داد.
برای بررسی این موضوع پای صحبت و نظرات دکتر مهران مصطفوی، کارشناس انرژی اتمی، نشستم.
– آقای مصطفوی، چه تناقضاتی در آنچه در رسانهها و تریبونهای دولتی بیان میشود با آنچه در گزارش آژانس آمده میبینید؟
مصطفوی: اینکه اطلاعات غلط ارائه میشود یک مقوله است اما عدم پرداختن به ابعاد تاثیرات این سند در تاریخ معاصر ما مبحث دیگری است که با زیرکی تمام بیشتر رسانهها از کنار آن میگذرند. موضوعی که در تمام جهات از اهمیت بیشتری برخوردار است. از دید من آنچه در گزارش نهائی آژانس درباره فعالیتهای احتمالا نظامی ایران اهمیت بسزایی دارد و کمتر به آن اشاره شده این است که ایران تا پیش از سال ۲۰۰۳ میلادی برنامه هماهنگ و سازماندهی شدهای برای پیشبرد و دسترسی به تکنولوژی نظامی/ اتمی در دستور کار خود داشته و حتی برخی از این فعالیتها البته به صورت حاشیهای تا سال ۲۰۰۹ ادامه داشته است.
– چرا اسناد موجود و گزارشهای آژانس اهمیت ویژهای دارد؟
مصطفوی: ما پیش از این دادههایی داشتیم که من با اشاره به این دادهها به نتیجهگیری و پاسخ سوال شما خواهم رسید.
اول اینکه محسن رضایی به عنوان فرمانده سپاه در اواخر جنگ نامهای رسمی به خمینی مینویسد، این همان نامهای است که در قبول قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران تاثیر مهمی داشت و خمینی را مجبور کرد که جام زهر را سر بکشد. این نامه تنها سند رسمی است که بعدها هم در کتاب آقای منتظری آمد اما بخشی از نامه که از سلاح هستهای سخن میگفت پاک شد. در این نامه آمده که «سپاه برای ادامه جنگ به تانکها و هواپیماها و اسلحه لیزری و اتمی نیاز دارد». باید توجه کنیم که یک مقام رسمی این نامه را به رهبری نوشته است که ما به سلاح هستهای نیاز داریم. این چنین مسالهای نمیتواند بدون هیچ پیشینهای مطرح شده باشد و بالطبع تلاشهایی در این زمینه و جود داشته و تحقیقاتی در دستور کار بوده که به این نتیجهگیری ختم شده است.
دوم کتاب خاطرات آقای علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه دوران جنگ است که در این کتاب خاطرات با افتخار آمده که ایشان در سال ۱۳۶۵ یعنی حدود ۱۰ سال قبل از اینکه اصولا قراردادی برای ساختن راکتور بوشهر بسته شده باشد اولین سانتریفیوژ را مخفیانه از پاکستان به ایران آوردند.
سوم اینکه در سال ۲۰۰۱ واشنگتن پست در مطلبی آورد که شمخانی در سال ۶۸ برای دریافت بمب اتمی به پاکستان میرود و خانم بوتو موافقت نمیکند اما از آنجاییکه قولهایی رد بدل شده بوده، با استناد به واشنگتن پست، پاکستان در مقابل ۱۰ میلیارد دلار تکنولوژی هستهای را به ایران منتقل میکند.
چهارم صحبتهای هاشمی رفسنجانی در ۲۳ آذر ۱۳۸۰ (باید توجه داشت که این سخنان پیش از سال ۲۰۰۳ و آغاز گفتگوهای اتمی و برملا شدن ابعاد نظامی ایران برای غرب ایراد شده است). در این سخنرانی هاشمی رفسنجانی میگوید تداوم اسرائیل بستگی به حمایتهای استکبار دارد و چون اسرائیل سلاحهای غیر متعارف دارد کسی نمیتواند در مقابل اسرائیل قد علم کند، اما اگر دنیای اسلام به بمب اتمی دست یابد این استراتژی تغییر میکند. در زمان ایراد این سخنرانی همه در دنیا میدانستند که پاکستان رسما بمب اتمی دارد و پاکستان هم بخشی از دنیای اسلام بوده و هست. پس منظور آقای هاشمی از این سخنان چه بوده و در پس سخنان ایشان چه نهفته است؟ ایشان به طور غیر مستقیم به فعالیتهای خود رژیم اشاره دارد.
اینها چهار مورد دادههای تاریخی است.
اما گزارش آژانس تایید میکند که ایران تا سال ۲۰۰۳ به طور سیستماتیک دنبال بمب بوده است. حالا اهمیت تاریخی این برای ما ایرانیها در چیست؟ اهمیت این موضوع در این است که سیاست فلاکتبار رژیم که در طی بیست سال گذشته بیش از صدها میلیارد دلار هزینه به اقتصاد و جامعه ایران تحمیل کرده است. علتاش انتخابهایی بوده که رژیم ایران کرده، نه برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای بلکه بر پایه تامین سلاح هستهای و در راستای تضمین بقای رژیم. راهاندازی نیروگاه بوشهر و صنعت غنیسازی و راکتور اراک هیچ توجیه اقتصادی ندارد و تنها دلیلی که میتواند این انتخابها را توجیه کند این است که این انتخاب زمانی صورت گرفته که ایران به جدّ به دنبال سلاح هستهای بوده است. در سال ۲۰۰۳ فعالیتهای تاسیسات اراک و نطنز آشکار میشود، این زمانی است که خاتمی رئیس جمهور و حسن روحانی رئیس شورای امنیت ملی است. در دوران تصدی حسن روحانی بر شورای امنیت ملی است که برنامه هسته ای/ نظامی ایران آشکار میشود و با شروع مذاکرات، ایران مجبور میشود پروژه نظامی را کنار بگذارد.
یک سند دیگر خاطرات فرانسوا نیکولو سفیر پیشین فرانسه در ایران است که در کتاب خود می نویسد: «با روحانی گفتگو میکردیم و روحانی هم گفت ما خودمان هم اطلاع نداشتیم و پاسدارها دنبال ساختن بمب اتمی بودند، به آقای خامنهای مراجعه کردیم و جلوی بمب را گرفتیم.» پس این هم تصدیق دیگری بر نظامی بودن برنامه اتمی است اما روحانی میخواهد مثل قتلهای زنجیرهای پروژه سلاح هستهای را هم گردن عوامل خودسر بیاندازد.
رژیم دهها میلیارد دلار هزینه ماجراجویی اتمی کرده است و اقتصاد را به ورشکستگی کشانده و فرصت رشد را از نسلی گرفته است و حال در تلاش است تمام این افتضاحات را انکار کند.
– اما رویکرد برجام به این گذشته ماجراجویانه چیست؟
مصطفوی: برجام یعنی تمام این تلاشها را کنار بگذارید. عملا تنها چیزی که در بر جام پذیرفته شده پنج هزار سانتریفیوژِ نیم قرن پیش است که تا ۱۲ سال آینده تنها این سانتریفیوژها حق دارند بچرخند که حتی یک درصد نیاز سوخت نیروگاه بوشهر را هم نمیتوانند تامین کنند. راکتور اراک را تغییر کاربری میدهند و به نوعی به آب سبک تبدیل میکنند ولی باز در آن آب سنگین به کار میبرند که خط قرمز آقای خامنهای رعایت شود و تمام ذخیره اورانیوم غنی شده را هم از کشور خارج کرده و نظارت بیقید و شرط را هم میپذیرند.
– اگر راکتور آب سنگین را به آب سبک تغییر دهند پس چطور باز آب سنگین به کار میبرند؟ چطور برجام با این عملکرد زیر پا گذاشته نمیشود و چطور خط قرمز رهبر جمهوری اسلام هم رعایت میشود؟
مصطفوی: ببینید، در راکتور آب سنگین اورانیوم خام به کار میبرند و چون آب سنگین هست این سوخت تبدیل به پلوتونیوم میشود اما طبق برجام این راکتور باید تغییر کار بری داده و راکتور معمولی با سوخت اورانیوم غنی شده جایگزین شود. اما تاکید خامنهای بر اینکه اراک به عنوان نیروگاه آب سنگین بماند و طرح این موضوع به عنوان یک خط قرمز باعث شده تا یکی از مضحکترین پروژههای اتمی دنیا در ایران رخ دهد، مضحک از این نظر که اینها راکتور سوخت خام را که زبالهاش پلوتونیوم است خارج خواهند کرد و راکتور معمولی با سوخت غنی شده را جایگزین میکنند اما همچنان از آب سنگین استفاده میکنند که خط قرمز رهبری و نظام رعایت شود؛ در واقع یک کلاه شرعی در صنعت انرژی اتمی؛ یک مضحکه علمی، صنعتی و سیاسی. در هیچ جای دنیا تاکنون چنین کاری نشده که راکتوری آب سنگین باشد و از سوخت غنی شده استفاده کند.
در کانادا راکتورها آب سنگین وجود دارند چون کانادا نمیخواست وارد پروسه غنیسازی شود اما در ایران که این همه هزینه برای غنیسازی شده چرا راکتوری میسازند که به اورانیوم غنی شده نیاز ندارد؟ هیچ توجیه علمی و منطقی برای این عملکرد و جود ندارد به جز وجود برنامهای نظامی.
– پس موضوع بتون ریختن در قلب راکتور چیست؟
مصطفوی: این همان راکتور است که در آن اورانیوم خام به کار میرود. این قلب راکتور باید خارج شود و طبق برجام، بتون ریزی شود و قلب جدیدی با قابلیت سوخت غنی شده جایگزین آن شود.
– واکنش رژیم و هر دو طرف دعوا یعنی اصولگرایان و دولت را نسبت به گزارش آژانس چگونه میبینید؟
مصطفوی: از دید من این گزارش برای رژیم یک شکست سیاسی بود چرا که رژیم ایران این گزارش را قبول کرده است. اگر قبول نکرده بود مثل همیشه که عادت دارند و در رویکرد دیپلماتیک رژیم مرسوم است، رسما این موارد را اتهام می خواندند و رد می کرند، اما چنین اقدامی نشده پس رژیم گزارش آژانس را پذیرفته و به نوعی بر تاکید قبلی خود بر عدم وجود برنامه هستهای خط باطل کشیده و دروغگویی مقامات ایرانی در این سالها اثبات شده است.
آژانس میگوید شما دنبال بمب بودهاید و رژیم هیچ اعتراضی نکرده و تنها برخی از مقامات گفتند این گزارش سیاه و سفیدی هایی دارد اما سفیدیهایش بیشتر است، در جایی این گزارش، از دید رژیم، تماما سیاهی است چرا که تخلف و تلاش برای رسیدن به سلاح هستهای در گذشته توسط رژیم ایران را تایید میکند. به یاد شما میآورم که دولت ایران سالها مدعی بود که هر سندی که درباره فعالیتهای نظامیـ هستهای منتشر شود جعلی است. این گزارش سندی تاریخی است مبنی بر اینکه تمامی انتخابهای رژیم معطوف به دسترسی سلاح هستهای بوده نه برای تولید انرژی. این نکته بارها و بارها با ادله کافی از سوی ناظران فن بیان شده که ایران اساسا نیازی به تولید انرژی اتمی ندارد.
– چه کارهای دیگری باید انجام شود تا برخی از تحریمها لغو و برخی تعلیق شود؟
مصطفوی:یکی اینکه ۹۷ درصد از ۱۰ تن اورانیوم غنی شده را بفرستند به روسیه و به قول خودشان «صادر کنند» که الان در حال انجام است و تنها ایران حق دارد ۳۰۰ کیلو اورانیوم غنی شده را نگاه دارد که به نظر من این مقدار مضحک است و تنها به صورت نمادین باقی میماند. دوم، باید همه سانتریفیوژها را اسقاط کند و تنها ۵ هزار سانتریفیوژ در نطنز در گردش باقی بماند و هزار عدد در فُردو که آنها هم نباید عملیاتی باشند. تغییر کاربری راکتور تأسیسات اراک که آن هم پنج سال طول میکشد.
– با این حساب عملیات مقدماتی اجرای برجام چه مدت زمان میبرد؟
مصطفوی: ببینید، این سه کار اساسی یعنی فرستادن اورانیوم به روسیه، پیاده کردن سانتریفیوژها و تغییر کاربری راکتور اراک در حال انجام است. آمریکاییها فکر میکردند ایران سه ماه زمان نیاز دارد که این مقدمات را انجام دهد اما از آنجاییکه ایران برای رفع تحریمها عجله دارد از قبل شروع به یک سری اقدامات کرده است. فرستادن اورانیوم غنی شده به روسیه و بازکردن سانتریفیوژها کار مشکلی نیست کما اینکه پس از بازکردن سانتریفیوژها این قطعات دیگر کارآیی ندارند و اسقاط به حساب میآیند. باز کردن قلب راکتور اراک هم کار مشکلی نیست؛ کلا خراب کردن کار مشکلی نیست. با اقداماتی که ایران انجام داده تا پایان ژانویه مقدمات اجرایی شدن برجام انجام شده است. البته با در نظر گرفتن آغاز و انجام نظارتها به نظر من زودتر از ماه مارس به روز اجرا خواهیم رسید.
اما یک گزارش دیگر پیش از اجرا لازم است. بعد از این اقدامات آژانس مجددا باید گزارشی بر تکمیل این اقدامات ارائه دهد. در گزارش آژانس، خبر اقدامات ایران برای اجرایی کردن مقدمات آمده بود اما هنوز نیاز به گزارش تاییدی آژانس از تکمیل مقدمات است تا به روز اجرا برسیم. تبلیغات ایران مبنی بر اجرایی کردن مقدمات التزامی بر اجرای برجام نیست و تنها با گزارش نهایی آژانس بر تکمیل اقدامات، روز اجرا خواهد رسید.
به نظر من در چند هفته آینده گزارش آژانس بر تکمیل اقدامات منتشر خواهد شد و این تنها پیششرط دیگر اجرایی شدن بر جام است. مساله بر سر این است که رژیم مجبور شده در عمل تمامی خطوط قرمزش را زیر پا بگذارد تا به اجرایی شدن برجام برسد و رفع تحریم شود.
مرحله بعد، برداشتن تحریمها است که خود زمانبر است. دو طرف ماجرا مدام در حال تبادل اطلاعات هستند و آمریکاییها هم برای سرعت بخشیدن به امور، در حال اجرایی کردن اقدامات اولیه برای رفع تحریمها هستند.
– تا چه اندازه گزارش آژانس درباره بستن پرونده بررسی ابعاد نظامی برنامه اتمی ایران را سیاسی میدانید؟
مصطفوی: همه از ابتدا میدانستند که ایران فعالیتهای نظامی/ هستهای داشته و همه میدانستند که ایران مجبور شده این پروژه را کنار بگذارد. این ابهامات برای عامه بوده است. در صورتیکه طرفین مذاکرات با استناد با آنچه در گزارشها آمده از ابتدا واقف به امور بودهاند و با استناد به آن برنامهریزیهای لازم را در گفتگوهای متعددشان تنظیم نمودند. اگر به خاطر داشته باشید، جان کری در میانه مذاکرات حدودا شش ماه پیش گفت: «ما به گذشته نباید نگاه کنیم . گذشته نباید مانع پیشرفت این مذاکرات شود». ایران همواره ادعا میکرد که فعالیت نظامی نداشته که حال با استناد به گزارش آژانس مشخص شد که دولت ایران دروغ میگفته است. این گزارش میتوانست دو برآیند داشته باشد یکی اینکه برجام اجرا نشود چرا که ایران دروغ گفته و قابل اعتماد نیست، دیگر اینکه با یک انتخاب سیاسی که شاهد بودیم برجام با تاکید بر اقدامات گذشته ادامه یابد که غرب راه دوم را برگزید.
– بنا بر این حرف عراقچی مطرح میشود که آژانس یا برجام را انتخاب کند یا پی ام دی را؟
مصطفوی: بله دقیقا همین است و رژیم نمیخواست در گزارش آژانس چیزی در رابطه با فعالیت نظامی مندرج شود که شد. به همین خاطر میگویم این سند تاریخی است چرا که دروغگویی سران در سالهای مختلف را افشا میکند. به روی خود نمیآورند که آشکارا دروغ میگویند
– اگر آژانس تصمیم میگرفت به جای برجام، پی ام دی را دنبال کند چه میشد؟
مصطفوی: این سند آژانس یک گزارش بود نه راهکار، این تصمیم آمریکا و غرب بود که با وجود شواهد تایید شده مبنی بر فعالیتهای نظامی/ هستهای باز هم برجام را دنبال کند. این تصمیم کاملا سیاسی بود چون گزارش آژانس اقدامات نظامی ایران را تایید کرد نه تکذیب. اما به دلایل سیاسی غرب تصمیم گرفته گذشته را نادیده بگیرد و به جلو حرکت کند اما این امر نشاندهنده صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران در گذشته نبوده و نیست.
– چه تناقضاتی بین گفتههای دو طرف میبینید؟
مصطفوی: تناقض اینجاست که ایران با وجود چنین متن معتبری هنوز دروغ میگوید. در جایی که آژانس میگوید ایران به دنبال سلاح اتمی بوده اما در کمال بیشرمی و در مقابل یک سند معتبر باز آقای ظریف میگوید که معلوم شد ادعاهای غرب دروغ بوده است! در صورتیکه این سند معتبر بیانگر دروغگویی و فرافکنی ایران در بیش از ۱۲ سال است. این موضوع میبایست برای مردم ایران اهمیت داشته باشد چرا که نشانگر آن است که رژیم با دنبال کردن یک پروژه نظامی و سپس تسلیم شدن مقابل خواسته غرب میلیاردها دلار ثروت ملی را روانه زبالهدان کرده است. در برنامه هستهای، رژیم به دنبال تأمین انرژی نبوده و هنوز به فریبکاریاش ادامه میدهد و تنها دستآورد این پروژه شکست خورده، ۵ هزار سانتریفیوژ ۵۰ سال پیش است که تا ۱۲ سال دیگر باید بیهوده بچرخند، فقط برای اینکه بگویند درست عمل کردهایم.
درباره اینکه برجام به شکلی که انجام گرفته جلوی ضرر را نمیگیرد بارها نوشتهام که از جمله یکی از ضررها ادامه برنامه هستهای است. از جمله تأکید کردهام که در برجام هر کشور سهمی دارد و سهم روسیه ادامه ساخت نیروگاههای جدید در ایران است. امروز خبرها میگویند که کار ساخت دو نیروگاه توسط روسها در ایران آغاز میشود. همزمان با این خبر اقای زنگنه وزیر نفت گفته است از صنعت نفت چیزی جز دو پالایشگاه آبادان و اراک باقی نمانده است که هر که میخواهد حاضریم آن را هم رایگان تقدیم کنیم! این دو خبر نمونهای دیگر از پروژههای سیاه دولتهای مختلف نظام ولایت فقیه است. ایران در صنعت نفت به دلایل تاریخی بسیار جلو بود ولی اکنون بسیار عقب افتاده است. به هر گوشهای از انتخابهای سیاسی- اقتصادی رژیم نظر کنیم فاجعه است. هشدار و هشدار که ساخت دو نیروگاه هستهای دیگر توسط روسها ما را وارد مرحلهای خواهد کرد که عقب نشستن از آن حتی در یک دولت عادی نیز مشکل خواهد بود. به جای اینکه از سرمایهها در صنعت نفت و گاز و خورشید و باد استفاده شود به جایی میروند که برای کشوری چون ایران به غیر از هزینه چیزی در بر ندارد.