به زمان اجرای رسمی برجام نزدیک میشویم. نظر نهایی آژانس بین المللی انرژی اتمی درباره ابعاد احتمالی نظامی برنامه هستهای جمهور اسلامی اعلام شده است. در این مقاله به گزارش آژانس و موضعگیریهای مختلف در طول حداقل ده سال اخیر میپردازم. از دید من سیاست هستهای ویرانگر رژیم ایران بعنوان سومین بحران بزرگ − پس از گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا و تداوم جنگ با عراق با هدف متوهمانه “رفع فتنه از عالم” – تأثیر مهمی بر سیاست داخلی کشور داشته است.
Iگزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی از این جهت اهمیت دارد که به گفته خود آژانس به بررسی آنچه در گذشته روی داده، پایان میدهد. از این به بعد کار آژانس تنها رسیدگی به فعالیتهای کنونی و آتی ایران است و اعمال مراقبت در کادر برجام است.
خلاصه تحقیقات آژانس این است که ایران تا قبل از سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) درگیر یک سلسله فعالیتهای مرتبط با طراحی یک سلاح هستهای اورانیومی بوده و این فعالیتها تا قبل از سال ۲۰۰۳ سازمانیافته بوده است. فرمولبندی گزارش آژانس چنین است: «آژانس ارزیابی میکند که طیفی از فعالیتهای مرتبط با توسعه یک وسیله انفجاری هستهای در ایران قبل از پایان سال ۲۰۰۳ میلادی بعنوان تلاشی هماهنگ انجام شده، و برخی فعالیتها بعد از سال ۲۰۰۳ میلادی اتفاق افتاده است. آژانس همچنین ارزیابی میکند که این فعالیتها فراتر از امکان سنجی و مطالعات علمی، و کسب مهارتها و توانمندیهای فنی مرتبط و مشخص، پیشرفتی نداشته است. آژانس نشانههای معتبری از فعالیتها در ایران در ارتباط با توسعه وسیله انفجاری هستهای بعد از سال ۲۰۰۹ میلادی در اختیار ندارد.»
چهار دروغ بزرگ
سالهاست به تکرار نوشتهام که بحران اتمی با ۴ دروغ بزرگ همراه بودهاست که در مقالههای مختلف هر یک را با ذکر جزئیات شرح کردهام. برای یادآوری ۴ دروغ بزرگ را خلاصه میکنم:
۱ ـ اولین خلاف حقیقت که حدود ۲۵ سال است حاکمیت آن را تکرار میکند این است که ایران به انرژی هستهای نیاز دارد.[1]
۲- فریب دوم این است که ایران برای تولید انرژی هستهای نیاز به صنعت غنی سازی اورانیوم دارد.
۳ـ دروغ سوم درباره با انتخاب تکنولوژی آب سنگین برای راکتور اراک است. واقعیت این است که ایران نیازی به انتخاب چنین تکنولوژیای نداشته است. راه حلهای بسیار افتصادیتر و عاقلانهتر برای تولید آب سنگین وجود دارد، چنانکه دولت ایران با قبول برجام همان راه حلها را قبول کرده است اما با هزینههای بسیار بیشتر.
۴ـ اما نوشتهام دروغ چهارمی نیز وجود دارد که در آن سوی مرزهای ایران ساخته شده است و خلاصه این دروغ این است که «ایران تا اندکی دیگر بمب اتمی میسازد». از دید نگارنده با توجه به گزارشی که ۱۶ سازمان اطلاعاتی آمریکا در سال ۱۳۹۰ منتشر کردند و اطلاعاتی که از ایران به دست میآمد، واضح بود که رژیم ایران از سال ۲۰۰۳ پیش بردن پروژه ساختن سلاح اتمی را کنار گذاشته است. در ضمن رئیس پیشین آژانس بینالمللی انرژی اتمی، هانس بلیکس تردید خود را نسبت به صحت اطلاعات و گزارشها در باره برنامه اتمی ایران نیز ابراز کرده و هشدار داده بود که دروغها برای وارد کردن فشار دیپلماتیک به ایران ساخته شدهاند.
نگارنده بارها قبل از آغاز مذاکرات هشدار میدادم که چون ایران برای پیشبرد سیاستهای خود از بحران هستهای استفاده میکند، غرب نیز با انگشت گذاشتن بر روی خطر ساختن بمب هستهای، به ایران فشار میآورد تا از موضع قدرت وارد مذاکره شود. هشدار این بود که ایران بجای فرو رفتن در مرداب مذاکرات خود داوطلبانه اقدام کند و ابتکار را بدست گیرد.[2] اما گوش شنوایی نبود، و سراجام غرب با توافق ژنو موفق شد جام زهر را به آقای خامنهای بنوشاند.
البته بر این عقیده بودم و هستم که بدون سه دروغ اول ممکن نبود اسرائیل و محافظه کاران جدید و برخی از دولتهای غربی بتوانند دروغ چهارم را بسازند. بارها و بارها نشریات اسرائیلی و غربی از قول مسئولان رسمی و غیر رسمی خود اعلام کردند که ایران تا «چند سال دیگر»، «تا یکسال و یا تا چند ماه دیگر» میتواند بمب اتمی بسازد. برخی از نشریات اسرائیل تبلیغ را از سالهای اولیه فعالیتهای ایران در دهه ۶۰ انجام میدادند. یعنی از ۲۵ سال پیش، زمانی که اصولا ایران حداقل دو دهه با ساخت بمب فاصله داشت. مسئولان غرب به خوبی از این امر آگاه بودند که ایران تنها تا قبل از سال ۲۰۰۳ فعالیتهایی برای ساختن بمب انجام داده و بسیار از ساختن بمب دور است. اما آنها در قماری که رژیم ولایت فقیه آغازکرده بود یرگ یرنده را در دست داشتند و با استفاده از تلهای که رژیم ایران در آن افتاده بود تا توانستند در مذاکرات وین از رژیم امتیاز گرفتند و قرارداد وین را به ایران تحمیل کردند.
موضعهای مختلف در قبال برنامه بمبسازی
حال با توجه به انتشار گزارش آژانس و با در نظر گرفتن این امر که اراده دو طرف بر اجرای برجام است و میتوان به درستی گزارش اخیر در کلیاتش اعتماد کرد، به مواضع مختلفی بپردازیم که در باره ساختن بمب گرفته شده است:
۱ـ در تمامی دوره بحران هستهای، موضع اصلی رژیم این بوده که برنامه هستهای ایران از ابتدا با اهداف صلحآمیز توسعه داده شده و این اهداف هرگز در هیچ کجای مسیر انحراف نداشته است. رژیم ایران هرگونه اطلاعی گویای این امر را که در کار پیش بردن پروژه ساخت وسیله انفجاری هستهای بوده، بهتان و دروغ دانسته و هر سندی در این باره را جعلی خوانده است. اما اکنون یک هفته از انتشار گزارش آژانس میگذرد و مسئولان ایرانی موضع شفافی در باره گزارش آژانس نگرفتهاند؛ به کلیگویی اکتفا کرده اما آن رارد نکردهاند. حتی چنین به نظر میرسد که توافقی هم بر سر محتوای گزارش بین ایران و دیگر کشورها صورت گرفته باشد.
با توجه به سخنان آقای هاشمی رفسنجانی در باره فعالیتهای اتمی، هم از آغاز، رژیم بنابر ساختن بمب اتمی داشته است. ولو، بنابر قول او، بطور جدی به این کار پرداخته نشده است. بنابر خاطرات آقای فرانسوا نیکولو، سفیر اسبق فرانسه در ایران، سپاه دست اندر کار ساختن بمب اتمی بوده و زمانی که آقای روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی شده و از ماجرا آگاه گشته، به خامنهای مراجعه کرده و دریافته او نیز اطلاع ندارد و با زحمت بسیار جلو ادامه کار را گرفته است. اما آقای صالحی، نیز تصدیق کرده که فعالیتهایی برای تولید بمب اتمی انجام گرفته است. این سخنان ما را به یاد «خودسر» بودن عاملان قتلهای زنجیرهای میاندازد. با توجه به حساس بودن موضوع در زمینه هستهای، رژیم قادر نیست، بطور رسمی، حقیقت را بازگوید. قول هاشمی رفسنجانی نوشته نیکولو را دقیق میکند: در پنهان، برنامه تولید بمب اتمی پیش برده میشده است.[3] نتیجه اینکه نه تنها رژیم ایران سالها نیرو و انرژی هدر داده، بلکه، سرانجام، مجبور شدهاست بطور نیمه رسمی، قبول کند که به فعالیتهای هستهای غیر صلح آمیر نیز ـ حداقل تا میزانی ـ مشغول بوده است.
گزارش آژانس بعنوان یک سند مهم باقی میماند و سیاست عدم اعتماد به رژیم ایران و وضع تحریمها و محدودیتهای استثنایی و تحمیل قرارداد وین را توجیه میکند. مشخص است که برای رژیم راه حل دیگری ممکن بود، اما از آنجا که استبداد توانایی قبول واقعیتها را ندارد و نمیتواند روند دراز مدت را در نظر بگیرد، از یک اشتباه به اشتباه دیگر رو میکند. اکنون آقای خامنهای گمان میکند با امضای قرارداد وین − قراردادی از نوعی که آماده بود بدان تن دهد، یعنی بدون عادی سازی رابطه با امریکا و بدون قبول گشایشی در داخل − توانسته است آینده رژیم را تامین کند. او نمیداند که تاریخ فراوان از اینگونه موارد را بخود دیده است. یاد آور میشود که چند ماه قبل از انقلاب کارتر گفت: «ایران به خاطر رهبری فوقالعاده شاه، در یکی از پرمخاطرهترین نقاط دنیا، به یک جزیره ثبات تبدیل شده است.» حالا هم آقای خامنهای ایران را جزیره ثبات و قدرت منطقه میپندارد و گمان میکند میتواند نقش مهمی در منطقه بازی کند و این بازی رژیم او را تثبیت میکند. مستبد متوجه نیست که مردمی نیز در ایران زندگی میکنند و آنها هستند که میتوانند تصمیم بگیرند.
۲ ـ برخی از مخالفان مدعی بودند که رژیم حتی تا امروز نیر بدنبال به دست آوردن بمب است و فعالیتهایی که میکند در این زمینه و با این هدف است. این مخالفان نیز در ساختن دروغ و ریختن هیزم به آتش بحران، در آنچه بر سر ایران آمد، دخیل بودند. البته در این گروه طیفهای متفاوت وجود دارند. افرادی هستند که مستقیما برای قدرتهای خارجی کار میکنند و یا کسانی که بر این باورند که بدون فشارهای همه جانبه قدرتهای خارجی به رژیم، تغییری در ایران روی نمیدهد. از اینرو، همان طور که رژیم به مسئله هستهای، از دید تثیبت حیات خود مینگریست و مینگرد، این گونه گروهها نیز، به مسئله هستهای، بعنوان اهرم فشار برای تغییر رژیم مینگریستند و در تبلیغات خود تواناییهای هستهای ایران را بسیار بزرگ جلوه میدادند و یا خطر ساخته شدن بمب را، نوبت به نوبت، یادآوری میکردند. گزارش اخیر آژانس نشان داد که این افراد بر ناحق بودهاند و دانسته و یا ندانسته خلاف حقیقت را نشر میدادهاند.
۳ ـ برخی دیگر با اینکه از طیفهای گوناگون مخالفان رژیم هستند مدعی بودند که ایران با توجه به موقعیت منطقه باید فعالیت کند تا در آستانه ساختن بمب هستهای قرار گیرد. آنان هزینهها و پیامدهای منفی این کار را مهم ندانسته و در نظر نمیگرفتند که داشتن بمب برای ایران توانایی نمیآورد و به غیر از هدر دادن نیروها و راه انداختن مسابفه تسلیحاتی در ابعادی بسیار بزرگ در منطقه، نتیجهای به حاصل نمیکند. با توجه به این امر که اکنون ایران تنها کشوری است که طبق قطعنامه سازمان ملل متعهد است هرگز بمب اتمی نسازد، این افراد کسانی شدهاند که هم فعالیتهای رژیم را توجیه کردهاند و هم به هدفی که میخواستند دست نیافتهاند. عکس هدف مطلوب آنها متحقق گشته است. میدانیم که عضو پادمان شدن و لایحه عدم نشر سلاحهای هستهای را پذیرفتن اختیاری است اما در مورد ایران، برجام قراردادی است که بنابر قطعنامه شورای امنیت، استثنا است و تنها به ایران تحمیل شده است. علاوه بر قرارداد، قطعنامه شورای امنیت هم با تصویب قرارداد و هم با بنابر متن خود، ایران را ملزم به نساختن بمب برای همیشه میکند. این تنها مورد برجام است که تاریخ پایان ندارد.
اکنون گزارش آژانس در باره فعالیتهای ایران با نظر کسانی همسانی دارد که مدعی بودند ایران در آغاز از برنامه هستهای اهداف امنیتی ـ نظامی داشتهاست، اما مجبور شدهاست آن را کنار بگذارد. ولی بخاطر پایبندی به اهداف اولیه، دایم به دنبال توجیه انتخابهایی است که از نظر استفاده صلح آمیر غیر قابل توجیه هستند. به این کار، حتی در برجام نیز ادامه داده است. نماد آن ادامه سیاست غنی سازی اورانیوم با ۵۰۰۰ سانتریفوژ ۵۰ سال پیش است.
مسئولیت
مسئولیت کامل اتخاذ و اجرای سیاست سیاه هستهای با رژیم ولایت فقیه است. رژیم این سیاست خانمانسوز را با دروغ و فریب آغاز کرد و همچنان قصد دارد واقعیتهای تلخ فرآورده این سیاست را بپوشاند. آقای عراقچی گفتهاست گزارش آژانس بیشتر سفید است تا سیاه. اما زمستان میرود و رو سیاهی به زغال میماند. امروز همه ناظران منصف میدانند سیاست هستهای سیاه بوده است و روزی هم خواهد رسید که مردم ایران آشکارتر از امروز خواهند دید که سیاهی این سیاست از زغال هم سیاهتر بودهاست. با اینحال، از فرصت استفاده میکنم و خطاب به آن دسته از ایرانیانی که در حاکمیت نیستند، اما برخی از آنها مدعی بودند که فعالیتهای ایران همگی صلح آمیز بودهاند، و جمعی دیگر مدعی بودند ایران تا امروز بدنبال ساخت بمب بوده است، میگویم شما هم مسئول هستید. تنها رژیم ایران نیست که فاجعه را آفریده است؛ شما هم در ساختن و پرداختن دروغها مسئولیت دارید. با رژیم فاسد و دروغساز و جنایتکار ایران با دروغ نمیتوان مبارزه کرد و برای تغییر، راهی به غیر از ایستادگی بر حق و راستی و درستی را زبان و روش کردن نیست. ما نه میخواهیم از جنس رژیم باشیم و نه از جنس ضد رژیم به هر قیمت. ما باید برای کسب استقلال و آزادی و دمکراسی و عدالت معرف ارزشها باشیم.
در این سالها سعی کردهام آنچه در باره سیاست هستهای ایران میگویم و مینویسم، از روی حب و بغض نباشد تا واقعیتها آنسان که هستند روشن شوند. همچنان بر این باور هستم که باید با جدیت تحقیق شود تا معلوم گردد چه کسانی بانی سیاست هستهای و ادامه دهندگان این سیاست بحرانانگیز پر هزینه بودهاند. روشن شدن این مسئله بسیار مهم است. زیرا سازندگان بحرانها از انقلاب بدینسو، مسببان وضعیت کنونی هستند. هرگاه شناخته گردند و جامعه ایرانی و مردم منطقه و مردم جهان آنها را نیک بشناسند و شبکه روابط آنها با شرکای خارجی آنها نیز شناسایی شوند، دست کم فرصت ایجاد یک بحرانی ویرانگر دیگر را نخواهند یافت.
پانویسها
[1] نگاه کنید به این مقاله: آیا سوخت اتمی برای ایران ضروری است؟
[2] در این باره نگاه کنید به این مقاله: سیاست اتمی، گناه اولیه و راه حلی ممکن
[3] سفیر سابق فرانسه: روحانی برنامه تولید بمب اتمی را متوقف کرد