با نام و یاد امام بر هستی . بنا بر آموزه های قرآنی آدم تنها موجودیست که ، در دوران حیات این جهانی خود می تواند برای خود و برای بشریت الگو ( امام ) شود.
قرآن می فرماید اولین انسانی که در تاریخ ظهور دین توحیدی به چنین مقامی مفتخر گردید ابراهیم خلیل بود . اولین پیامبر خود ساخته ای که ، در کوله باری عشق به خداوند و آزادی و سر فرازی انسان و رهائی اواز بند اربابان مشرک و نجات از شر مذاهب خرافه ، سطور آغازین لوح موسی و آخرین آیات قرآن محمد را بر سر کلاس درس امامت در مدرسه آزمایش به بشریت عرضه نمود ، چگونه ؟
ایرانیان گرامی ، خاضعانه استدعا دارم برای چند لحظه ، فقط برای چند لحظه مذاهب شرک زده زمان ابراهیم با دنیای امروز مسلمانان و مخصوصا آنچه بنام دین در ایران امروز می گذرد را مقایسه کنید ، بر هر کلمه ئی که می خوانید تفکر کنید ، مهم نیست که شما از چه دینی پیروی می کنید ، در این آیات هیچ بحثی از دعوت شما و من برای پیروی از دین اسلام به میان نیامده ! تنها از ما میخواهد که ؛
اگر جامعه شما گرفتار یک سر درگمی و سقوط شده ؟ ریشه این اضمحلال را در کجا باید به یابید . آیا وجدانا شما در بین وقوع آن فاجعه که در چند هزار سال قبل ملتی را به ورطه سقوط و انحطاط برده بود و آنچه در امروز ایران می گذرد تفاوتی می بینید ؟؟!!.
اگر چنین هست آیا بر ما نیست تا ، یکبار برای همیشه به این خفت آلوده به شرک نهاد روحانیت به سردمداری فاجعه ئی بنام ولایت مطلقه فقیه پایان دهیم .
هموطن عزیز من ، اگر به تاریخ سی و چند ساله این رژیم توجه کنید نهاد روحانیت متحجر برای بقای نا مشروع خود هر روز ما را به فتنه ئی گرفتار کرده و ملت خود به خواب زده ما !! بار رهائی از این ظلمت را فقط بر دوش چند نفر از هفتا د و چند میلیون ایرانی گذاشته .
آیا ننگی شرم آورتر از این نیست که ، یک نفر بنام ولایت جهل و ظلم از بر کناری اولین رئیس جمهور منتخب این ملت ، نخست وزیر ، رئیس مجلس ، سردار سازندگی ؟ رئیس جمهور اصلاحات را بنا بر رای مستبدانه و غیر مشروع خود ممنوع النفس ؟ و تنها رئیس نا جمهور خانمان بر اندازی را که نظر بندگی فریب کارانه اش با نظر مخرب ایشان همسو بود محفوظ بدارد با لا تر می باشد ؟؟!!.
شما بر هر باوری که هستید نیک بدانید که این شرط انصاف نیست !! . و نسل های حال و آینده شما را نخواهند بخشید . آزادگی و سر فرازی هزینه دارد ، پرداخت ان هزینه بر عهده فرد فرد یک جامعه می باشد ، نه چند نفر آزاده انگشت شمار !.
بحث را از آیات 118 سوره بقره آغاز می کنیم . وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ و خداوند ابراهیم را به کلماتی مبتلا فرمود !! . در پیشگاه قرآن به برداشت امام طالقانی متوسل می شوم ؛
ابتلاء: گرفتارى، تکلیف دشوار، آزمایش. “
کلمات: جمع کلمه: لفظ با معنى، جمله کامل و مؤثر. از کلم: جراحت و زخم زدن.
اتمام: کارى را انجام دادن، به آخر رساندن، تکمیل کردن.
امام: پیشوا، مرد نمونهاى که از وى پیروى شود، ریسمانى که ساختمان با آن راست گردد. شاقولی که بنا دیوار خود را با آن راست بالا می برد .
ام: قصد کردن، بچیزى روى آوردن ، ( مادر ، آنکه ما به او روی می آوریم ، امروز ایران مادر ماست روی گرداندن از مادرمان عین خطاست ) .
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ: خداوند ابراهیم را بکلماتى مبتلا کرد.
آیا دیدن نوشتهاى یا شنیدن الفاظ و عباراتى او را گرفتار ساخت؟. این کلمات را چگونه باتمام رساند و با اتمام آن چگونه بمقام والاى امامت رسید؟.
با توجه به لغت ابتلاء و در نظر آوردن سرزمین و محیطى که ابراهیم در آن چشم گشوده است و اندیشهها و گفتار و رفتار و احتجاجها و مجاهدههاى ابراهیم، شاید معناى ابتلاء و حقیقت کلمات و اتمام آن را بتوان درک کرد: معناى مطابقى ابتلاء گرفتارى است چون گرفتارى آزمایشى در بر دارد یا تکلیفى مىآورد بمعناى اختیار و امتحان و تکلیف هم آمده. از این جهت بیشتر مفسرین ابتلاء ابراهیم را بمعناى امتحان و تکلیف گرفتهاند.
مبتلى کسى است که دچار و دست بگریبان با کشمکشهاى جواذب و عوامل مختلف باشد مانند مبتلاى به بیمارى یا عشق … که جواذب مزاجى یا نفسانى او را بیکسو میکشد و جواذب دیگر یا محیط و موانع بسوى دیگر. پس اگر جاذبى از خیر و شر یا بیمارى و صحت یا وصل و انصراف از جاذبههاى دیگر رها یا منصرف سازد از بلاء و ابتلاء جسته و آسوده و مطمئن گشته.
ابراهیم در محیطى چشم گشود که سراسر آفاق آن را اوهام شرک و ستاره پرستى فرا گرفته بود. بناهاى مجلل هیاکل بتان و ستارگان از هر سو بآسمان کشیده بود و دانشمندان اخترشناس و غیبپرداز که با لباسهاى سفید و چهرههاى مهیب پاسدارى این معابد و هیاکل را داشتند، همه قلوب را مسخر خود ساخته بودند. “
( لطفا به سلطنت نهاد روحانیت امروز با مداحان آن ها توجه نمائید ) ( لطفا به بقه و بارگا هائی که هر کدام سرمایه عظیمی از سفر این ملت را بر می گیرد و صرف این ساخت و ناسازها می کند توجه کنید ) نوشتار پرانتز ها از من است .
” مردم آن سرزمین گرفتار اوهامى بودند که با دانشهاى مخصوص آن زمان درهم آمیخته و به توارث و تقلید و تعظیم در نفوس ریشه دوانده بود، همه طبقات در برابر بتهایى که صورت پیشوایان گذشته و نقش ربوبیت و تدبیر ستارگان را مىنمایاند سر تعظیم فرود مىآوردند و پیشانى نیایش بخاک مىسائیدند (رجوع شود بآیه 102 شرح اوهام کلده و بابل). در چه خاطرى جز آنچه همه میاندیشیدند اندیشهاى راه مییافت؟ و چه چشم عقلى جز آنچه همه میدیدند میتوانست ببیند؟ و چه نفسى میتوانست از بند آن اوهام رهایى یابد و بطلان آنها را دریابد؟
چه زبانى جرأت آن را داشت که کلمه مخالفى گوید و چه ارادهاى میتوانست در برابر آنها پا برجا بماند؟.
آیاتى از قرآن از هر رو ابراهیم و ابتلائات او را روشن مینمایاند: حاصل مضمون آیه 76، سوره انعام، این است: پس از آنکه کلمه حق در وجودش طلوع کرد با پدرش (یا پدر خواندهاش) بمحاجه برمیخیزد، اوهام و شرک را طرد و محکوم میکند، قدرت ملکوت آسمانها و زمین برایش نمودار میگردد تا بمرحله یقین میرسد، آن گاه از آن محیط شرکزا خود را بیرون میکشد، در خلوتگاه خود به بررسى طلوع و غروب و تابش اختران مىاندیشد. پس از نمایان شدن ملکوت و ظهور قدرت ربوبى، توحید ربوبیت را در مىیابد .
آنچه روى مردم آن محیط و عموم مردم را از مبدء آفرینش گردانده بود شرک در ربوبیت و اتخاذ ارباب بود نه شرک در مبدء و صانع. ابراهیم با بررسى طلوع و غروب اختران و مسخر بودن آنان غبار اندیشههاى مردم درباره روحانیت و تدبیر و ربوبیت اختران که از اوهام محیط برخاسته بود، از برابر چشمش زائل میشود آن گاه تجلى این حقیقت و گرداندن روى خود را بسوى آن اعلام نمود و خاطرش از اضطراب و ترس بیاسود و بامنیت گرائید، پس از آن از تهدید به خشم خدایان ساخته و اربابان بىاثر دیگر نهراسید .
این آیات مینمایاند که چگونه کلمه ربوبیت ابراهیم را از محیط شرک تا مقام رؤیت ملکوت و توجیه وجه و آرامش خاطر پیش برد و این کلمه را تکمیل نمود. و کلمه رحمت او را براى رهایى خلق از بندهایى که بر عقولشان بسته و بندگى غیر خدایشان درآورده بود، از آسایشگاه امن و آرامش او را برانگیخت تا با زبان دعوت و احتجاج بپاخاست و در میان آن گمراهان براه افتاد.
( ملت ایران ، ابراهیم یک نفر بود در برابر یک جامعه مشرک ، تا به کی خوراک بی تفاوتی ما را باید نهاد روحانیت متحجر در سفره مان بگذارد ؟! و ما به این بهانه که از اسلام زده شده ایم ؟ باید این خفت را تحمل کنیم ؟ اتفاقا این همان نسخه ئی است که نهاد روحانیت به پیروی از اربابان ضد رشد و سرفرازی ملت ایران به دست ما داده و آدرس داروخانه بی تفاوتی را نیز این نهاد در کف دستهای نا توان ما گذاشته ) .
” سوره انبیاء، از آیه 53- ابراهیم را با رشد مخصوصش مینمایاند: در برابر پدرش و دیگران بپا خاسته و آنها را بسرزنش گرفته: چرا با زبونى و پستى در پاى بتها معتکف شدهاند؟ آنها بروش پدران گذشته خود استناد میکنند. او گمراهى گذشتگان را اعلام میکند، آنها نمیخواهند باور کنند که با عقیده راسخ و تصمیم قاطع سخن میگوید، او آنها را بربوبیت پروردگار و پدیدآورنده آسمانها و زمین همى دعوت مینماید و تصمیم خود را براى کید و درهم شکستن بتها بىپروا آشکار میکند “
( توجه کنید ابراهیم حتی در برابر جهل پدر خود ایستاد ! اتفاقا رستاخیز امروز شما در برابر این تحجر هم برای پدران و مادران شما افتخار آفرین خواهد بود و هم نسل های آینده شما )
( آنها که می خواهند بدانند که چه گونه می شود در برابر ظلم ایستاد به این قسمت بر خواستن یک مرد توجه کنند ).
” از مجموع آیات و روایات، بتشکنى ابراهیم چنین تصویر میشود: گویا در شبى بوده که مردم به بتکدهها روى آورده بودند و گروه گروه پیرامون آنها نیایش و پایکوبى داشتند تا توجه خاطرشان را جلب کنند. هر طبقهاى نیاز خود را از رب النوع همان نیازمندى مىطلبیدند. همین که همه بخانههاى خود برگشتند و آسوده خاطر چشم بربستند، ابراهیم با تبرى که با خود داشت از کمین بیرون جست و همه را جز بت بزرگ که براى اتمام حجت تبر را در برابر او گذارده بود درهم شکست.
مردم پس از شکسته شدن بتها براى یافتن و دستگیر کردن ابراهیم از هم نام و نشان او را مىپرسیدند تا دستگیرش کردند و بمحاکمه عمومیش کشاندند، ابراهیم در بازپرسى گویا به بت بزرگ که نشانه و آلت جرم با او بود یا دیگر بتهاى سر پا مانده اشاره میکند: اگر اینها زبان و قدرت دفاع دارند از خودشان بپرسید؟.
ابراهیم گویا خود چنین محاکمه عمومى را طالب بود تا چنان که بتهاى منصوب در بتکدهها را درهم شکسته لانه اوهام بت تراش را نیز درهم شکند و تکانى بخردها دهد.
این سؤال و جواب خواه نخواه افکار خفتهاى را بیدار مىنماید و اشخاص مستعدى بخود میآیند و سرهایى فرود میآید و آثار بهت و شرم در قیافههایى نمایان مىشود.
( آیا در ایران امروز هم ابراهیمی هست ؟ گرچه هست اما در زندانهای نهاد روحانیت در سلول های انفرادی محصورند ، اما مسئولیت آنها که آزادند چیست ؟ ) .
ابراهیم ضربه محکم و صریح دیگرى بر اندیشههاى آنان میزند: این چه اندیشهایست؟
چیزهایى را میپرستید که سود و زیانى نمیرسانند. از خود هم قدرت دفاع ندارند! پاسداران و متولیان بتان از قدرت منطق و گفتار بتشکن ابراهیم هراسناک میشوند ( هراس رژیم مطلقه در سال ۸۸ را بیاد دارید ؟ فقط یک هفته اسقامت نیز داشت )
( هموطنان عزیز من ، بنگرید زمانی که طاغوت پایه های سلطنت شیطانی خود را در خطر می بیند چه تهدید هائی که نمی کند !! چه فرق است بین منجنیقی که برای آتش زدن ابراهیم بر پا کردند ؟ و داری که جوانان ایران را بر آن می آویزند ؟)
” احساسات عمومى را براى خاموش نگهداشتن افکار، بعنوان برخاستن به یارى خدایان، برمىانگیزند تا ابراهیم را بمرگ با آتش محکوم میکنند و آتشى را بدست همه براى سوزاندن ابراهیم برمىافروزند و دستور میدهند تا او را بوسیله منجنیق و در برابر انبوه تماشاگران و مدافعان بتها در میان شعلههاى آتش بیاندازند، خواست خداوند و روح حقپرستى ابراهیم آتش را براى او بَرداْ و سلام میگرداند، و نقش آتش افروزیشان بباد مىرود ” .
قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماما .ابراهیم مبارکت باد با عبور از آتش به امامت رسیدی .
به امامت رسیدن ، برای یک ملت الگو شدن ، باید بها را پرداخت ، به امید آن روز که با هدیه این جان نا قابل ایران آزاد شود .
به شرط حیات ادامه دارد .
۲۷ دسامبر ۲۰۱۵ ، آمریکا .