* تأثر مردم:
مردم پایتخت از چند روز پیش منتظر نتیجۀ اقدامات دولت راجع به حل قضایای اخیر بوده و در حقیقت با کمال بیصبری انتظار جلسۀ دیروز مجلس شورای ملی را میبردند ولی با اظهاراتی که از طرف مقامات رسمی دول همسایه ضمن نطقهائی که ایراد نموده بودند ابراز شده بود هیچ کس انتظار نداشت قضایا به این صورت در آمده و شرایط به این دشواری تحمیل شده باشد.
همان طور که دیروز نمایندگان مجلس پس از شنیدن گزارشهای دولت متأثر گردیدند و وضع مجلس حالت بهت و حیرت به خود گرفت، دیشب نیز مردم پس از آگاه شدن از جریان بینهایت افسرده و متألم شدند و تعجب و شگفتی آنها نیز حد و اندازه نداشت. چیزی که بود خونسردی و متانت خود را حفظ میکردند و از ابراز احساسات درونی خودداری مینمودند.
دولت ایران از آغاز جنگ کنونی کوشش فراوانی برای حفظ بیطرفی خود نمود. به ویژه برای حفظ روابط دوستانه خود با دول همجوار سعی بیپایان کرد ولی همانطور که آقای نخستوزیر در نطق موثر خود دیروز اظهار داشتند تقدیر چنین بود که ما هم از آتش این جنگ جهانسوز بر کنار نمانیم و ملت صلحجو و بیغرض ایران نیز دچار آفات و لطمات آن گردد.
البته خوانندگان ما هر قدر متأثر و اندوهناک باشند حق دارند زیرا ما امروز با مشکلات سختی روبرو شدهایم که در حقیقت هیچ منتظر و مستحق آن نبودیم و حتی در تصور و اندیشه ما نیز نمیگنجید. ولی دولت هم جز رویهای که پیشۀ خود ساخته بود چارهای نداشت و در این موقع بحرانی و دشوار جز این راهی به نظر نمیرسید.
راست است که ما با دولت آلمان و ایتالیا جز یک روابط عادی و اقتصادی روابط دیگری نداشتهایم ولی میل داشتیم به این روابط حسنۀ ما خللی وارد نیاید و اصل بیطرفی کامل هم که مرام و آرزوی عمومی ملت ایران میباشد همین اقتضا را داشت که ما با تمام دول و ملل جهان دارای روابط دوستانه و حسنه باشیم.
متأسفانه دولت ما امروز ناگزیر شده است که سفارتخانههای آلمان و ایتالیا و رومانی و مجارستان را در ایران برچیند ولی سفارتخانههای ما در پایتخت این کشورها مانند پیش دایر و روابط سیاسی ما هم با آنها برقرار خواهد بود.
در هر صورت باید این حقیقت را بگوئیم که انتظار مردم ایران از دولتهای اتحاد جماهیر شوروی و انگلستان در عالم همسایگی و دوستی خیلی بیش از اینها بود و ما عقاید خود را در شمارههای آینده تشریح خواهیم کرد. « پندار»
● استعفا رضاشاه پهلوی و برقرار شدن ولیعهد به مقام سلطنت[16]:
● تشکیل جلسه: چهل و پنج دقیقه پیش از ظهر امروز مجلس به ریاست آقای اسفندیاری تشکیل گردید.
خلاصه گفتگوی جلسۀ پیش خوانده و تصویب شد. در این موقع، هئیت وزیران در تالار جلسه حضور یافتند.
●آقای رئیس: قرار بود جلسۀ مجلس روز یکشنبه منعقد بشود. به واسطۀ اتّفاق مهمی که افتاده است و لازم بود جناب آقای نخستوزیر مطلب را به اطلاع عموم آقایان نمایندگان و ملت ایران برسانند این است که با هئیت وزیران حضور به هم رسانیده که قضیه را به اطلاع مجلس و ملت ایران برسانند.
*نطق آقای نخستوزیر:
● آقای نخستوزیر: یکی از مهمترین قضایا و امور را که واقع شده است باید به عرض مجلس شورای ملی و به اطلاع عموم ملت برسانم و متأسفم که با این کسالت مزاج و اینکه نفس ندارم و قضیه هم طوری به سرعت انجام گرفته است هیچ مجالی نداشتهام که فکری بکنم تا بیاناتی که در اینجا میکنم مرتب باشد. از این جهت معذرت میخواهم و اگر ملاحظه فرمودند که قدری بیاناتم نامرتب است معذورم دارید و آن قضیه این است که اعلیحضرت رضاشاه پهلوی به موجباتی که حالا خواهم خواند اراده کردند که از سلطنت کناره کنند و امر سلطنت را به جانشین قانونی خودشان تفویض فرمایند. ایشان استعفانامه نوشتند و والاحضرت همایون ولایتعهد زمام امور را به دست گرفتند. استعفانامه ایشان این است:
*متن استعفانامه:
نظر به اینکه من همه قوای خود را در این چند ساله مصروف امور کشور کرده و ناتوان شدهام حس میکنم که اینک وقت آن رسیدهاست که یک قوه و بنیه جوانتری به کارهای کشور که مراقبت دائم لازم دارد بپردازد و اسباب سعادت و رفاه ملت را فراهم آورد. بنابراین امور سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفویض کردم و از کار کناره نمودم. از امروز که روز بیست و پنجم شهریور ماه هزار و سیصد و بیست است عموم ملت از کشوری و لشکری ولیعهد و جانشین قانونی مرا باید به سلطنت بشناسند و آنچه از پیروی مصالح کشور نسبت به من میکردند نسبت به ایشان منظور دارند.
کاخ مرمر، تهران ، به تاریخ بیست و پنج شهریور 1320
امضاء
به طوری که عرض کردم به حمدالله اعلیحضرت سابق جانشین جوان، لایق و محبوبی دارند که بر طبق قانون اساسی میتوانند فوراً زمام امور سلطنت ایران را به دست بگیرند و به دست گرفتند و بنده را مأمور و مفتخر فرمودند که با همکارانی که سابقاً معین شده بودند به اتّفاق آنها در جریان امور کشور به وظایف خودمان بپردازیم. ولی در این موقع که ایشان زمام امور را به دست گرفتند و بنا شد که ما کنارهگیری اعلیحضرت سابق و زمامداری اعلیحضرت لاحق را به ملت اعلام کنیم. امر فرمودند که به اطلاع عامه و مجلس شورای ملی برسانیم که ایشان در امر مملکت و مملکتداری نظریات خاصی دارند که چون مجال نداشتیم تهیه کنیم و به روی کاغذ بیاوریم نمیتوانم به تفصیل عرض کنم لذا به اجمال عرض میکنم و آن این است که ملت ایران بدانند که من کاملاً یک پادشاه قانونی هستم و تصمیم قطعی من بر این است که قانون اساسی دولت و مملکت و ملت ایران را کاملاً رعایت کنم و محفوظ بدارم و جریان عادی قوانینی را هم که مجلس شورای ملی وضع کرده است یا وضع خواهد کرد تأمین کنم و اگر در گذشته نسبت به مردم جمعاً یا فرداً تعدیاتی شده باشد از هر ناحیهای که آن تعدیات واقع شده باشد از صدر تا ذیل مطمئن باشند که اقدام خواهیم کرد از برای اینکه آن تعدیات مرتفع و حتیالامکان جبران بشود. امیدوارم این سلطنت نو بر ملت ایران مبارک باشد و آرزوهائی که ملت ایران نسبت به خودش دارد و آرزوهائی که ملت و میهنپرستان ایران نسبت به این دولت و ملت و مملکت دارند در سایه توجهات شاهنشاه جوان جدید صورت وقوع پیدا کند.
عجالتاً عرض کردم چون امکان نداشت که به تفصیل بیان کنم و توضیح مفصل بدهم به این مختصر اکتفا میکنم برای اینکه هرچه زودتر مجلس شورای ملی و ملت ایران از وقوع این واقعۀ مهم خبردار شوند. تقاضا میکنم که موافقت فرمایند فردا مجلس شورای ملی را باز تشکیل بدهند که اعلیحضرت همایونی تشریف بیاورند و به وظایف قانونی خودشان در این باب عمل کنند(صحیح است).
●آقای دشتی: البته مطلب خیلی زیاد است و مطلب گفتنی مخصوصاً خیلی زیاد است اما به متابعت از نظر آقای نخستوزیر ما از همه مطالب گفتنی صرف نظر میکنیم، فقط یک موضوع است اینجا که بسیاری از رفقای مجلس من با من صحبت کردند و این حکایت از این میکند که یک نگرانی فوقالعاده بین مردم هست. قسمت اخیر نطق آقای نخستوزیر که فرمودند اعلیحضرت همایون جدید میل دارند به اینکه تمام خرابکاریهای گذشته ترمیم شود بنده را تأیید و تشجیع میکند که این نگرانی آقایان را به عرض آقای نخستوزیر برسانم. در مدت تقریباً متجاوز از بیست سال اعلیحضرت شاه سابق زمامدار مطلق و اختیاردار و بدون نظارت در تمام امور مالی و اقتصادی مملکت بودهاند. مردم عجالتاً میخواستند که این قسمت به طور صریح معلوم شود که حقوق مملکت و حقوق افراد و دولت به طور صحیح حفظ شده باشد.
خلاصه وکلا میل دارند بفهمند تعدی و اجحافی به مالیه مملکت نشده است و بنابراین بیشتر از هیئت دولت این تقاضا را دارند که مواظب این کار باشند. ما میل داریم ببینیم چه تدابیری اتخاذ میکنند. البته خود دولت تدابیر معقولی اتخاذ میکند و این را ما باید بدانیم که چه اقدام میکنند. مخصوصاً در قسمت جواهرات سلطنتی که اخیراً مطرح بود. در این موضوع باید رسیدگی کامل شود و اینکه صد نفر یا دویست نفر بروند آنجا و جواهرات را ببینند فایده ندارد بلکه باید یک هیئت طرف اعتماد مجلس معین شود که آنها تطبیق کنند با ثبتهای آن. بنابراین میخواهم از آقای نخستوزیر استدعا کنم که آیا در این خصوص فکری کردهاند و میتوانند از این بابت اسباب اطمینان مجلس شورای ملی را فراهم کنند.
●آقای نخستوزیر: بنده همان طوری که عرض کردم نه حالتم و نه فرصتم اجازه نمیداد در این باب به تفصیل عرض کنم. اولاً اعلیحضرت پادشاه جدید کاملاً نظر دارند که مطابق قانون اساسی عمل شود و یکی از مقتضیات قانون اساسی این است که هیئت وزیران در امور مربوطه و وظیفه اشتراکی خودشان اختیاراتی داشته باشند که مطابق آن اختیارات و مسئولیتی که در مقابل مجلس شورای ملی دارند عمل کنند. بنده را هم شخصاً آقایان میشناسند. گمان میکنم امتحانات خودم را داده باشم. ( صحیح است). اگر غیر از این بود زیر بار نمیرفتم و اگر غیر از این هم باشند زیر بار نخواهم رفت. ( صحیح است احسنت). بنابراین از امروز به بعد ما امیدواریم بلکه یقیین داریم که جریان امور مملکت آن طوری که باید بین دولت و مجلس شورای ملی با همکاری تام و تمام به طوری که همه از همه امور مطلع و مستحضر باشند جریان پیدا کند.
در مسئلۀ جواهرات که فرمودند حالا بنده نمیخواهم عرض کنم درست است یا نیست. در جلسۀ گذشته آقای وزیر دارائی گزارش مطلب را دادند. البته این تقاضای آقای دشتی یک تقاضای خیلی معقولی است که اگر بخواهند نظارت کامل بکنند اکتفاء نکنند که فقط یک عده بیست نفر یا سی نفر یا صد نفر آقایان نمایندگان بروند آنجا تماشا کنند، البته این تقاضای صحیح و معقولی است که درست رسیدگی شود. جواهرات ثبت و دفتر دارد و این را بنده مطمئن هستم که این ثبتها و دفترها هست و محفوظ است و جواهرات هم در بانک ملی است. میتوانند هرکس را که میل دارند تعیین بفرمایند کمیسیونی از داخل و از خارج مجلس به هر قسمتی که تصویب میفرمایند تشکیل بدهند. مردمان بصیر در سر فرصت با مجال ببینند، تطبیق کنند اگر درست است انشاءالله فبها و اگر هم درست نیست آن وقت تکلیف معلوم شود.
●آقای سید یعقوب انوار: الخیر فی ماوقع. یک پیش آمدی واقع شده است که انشاءاله رحمن امیدواریم این پیش آمد برای ملت ایران پیشامد نیکی باشد و خیر و سعادت ملت ایران در این پیشامد باشد که از تحت یک فشار خیلی ممتدی نجات پیدا کردند و من یک شوقی دارم که الان دارم در یک مجلسی صحبت میکنم که عموم نمایندگان مجلس مثل مجالس سابق یک روح اتحاد و یگانگی با پشتیبانی از کابینه و دولت دارند که انشاءاله امیدواریم تمام خرابیهای سابق ما ترمیم شود که مثلاً من میگویم سئوال دارم یا استیضاح دارم از فلان وزیر فوری آن وزیر حاضر شود. روزنامههای ما نباید مثل مرغ منقار چیده در قفس آهنین باشند. تا کی باید ملت ایران صدا نداشته باشد که بگوید آقا ظلم خانه ما را خراب کرده است.
بعد از این کار بنده و جنابعالی آقای دشتی امیدواریم که کارها تحت نظر خود ما یعنی مجلس شورای ملی باید بیاید و بعد از این هم باید برای سعادت مملکت کار کنیم و وزراء هم بعد از این راه مجلس را گم نکنند. آقای فروغی شما پرورده مجلس هستید، بنده یک روز در جائی گفتم آقا بفرمائید وزراء بیایند در مجلس گفتند وزراء به مجلس کاری ندارند، به قانون اساسی است که باید عمل کنند. قانون اساسی خونبهای مردم، قانون اساسی روح مردم ایران است، خونبهای مبالغی اموال مردم ایران است. این قانون اساسی باید بهش عمل شود و وزراء بایستی مسئول مجلس باشند. اینکه آقای رئیسالوزرا (آقای نخستوزیر) الفاظ را هم خراب کردند (خنده حضار). ما نمیگوئیم که شما در حدود خودتان مختار نباشید، ما گفتیم وزراء کدخدائی هستند در حوزه وزیریتشان ولی ما هم این حق را داریم که مطابق قانون عمل کنیم. (نمایندگان مذاکرات کافی است.)
● آقای نخستوزیر: فرمایشات آقای انوار همان طوری است که ملاحظه فرمودید و بنده اطمینان میدهم و امیدوارم جریان امور بر طبق دلخواه باشد. چیزی را که میخواهم عرض کنم این است که متأسفانه به طوری که در جلسۀ ماقبل آخر مجلس آمدیم و به استحضار خاطر نمایندگان معتمدم رساندیم قضایا و پیشامدهائی برخلاف ترصد و میل ما واقع شده است که من جمله یکی این بود که در بعضی از قسمتهای کشور ما قوای شوروی و در یک قسمت دیگری قوای انگلیس اقامت کند و چیزهای دیگری که در آن یادداشتها ملاحظه فرمودید. که آنها چه تقاضا کردند و ما در مقابل چه تقاضا کردیم و بالاخره چه نتیجه حاصل شد. در نتیجه عجالتاً قرار بر این شده است که قوای شوروی و انگلیس در بعضی از قسمتهای خاک ما باشند. اینها برای یک مقاصدی آمدهاند، حوائجی دارند، کارهائی دارند، ناچار رفت و آمدهائی از این شهربه آن شهر، از این خط به آن خط میکنند. این رفت و آمدها بر حسب اطمینانهای کتبی و شفاهی که داده شده است به هیچ وجه مزاحم حال دولت و ملت ایران نخواهد بود و بر ضدیت و مزاحمت و مخاصمت مردم نیست.
مثلاً همین الآن خبر دادند که قوای خارجی از جاهائی حرکت و به طرف تهران نزدیک میشوند، هرچند که دولت اقدامات کرده است که قوا به شهر تهران نیاید و امیدواریم که این اقدامات موثر باشد ولی فرضاً هم که نزدیک تهران بیایند این را باید خاطر آقایان نمایندگان مسبوق باشد که اینها برای مخاصمت نمیآیند، برای مقاصد خودشان نسبت به کارهائی که دارند میآیند و میروند. اگر احیاناً از این حرکات به گوش آقایان خبری رسید، آقایان نمایندگان و مردم تصور نکنند مقاصد خصمانه دارند. آن اندازه که به ما اطمینان دادهاند و ما هم البته این اطمینان را حاصل کردهایم مطلب این است ولی باز مبادا مثل چند روز پیش مردم تهران وحشت کنند و اسباب زحمت برای ما فراهم گردد و از شنیدن بعضی اخبار پریشان شوند و به دست و پا بیفتند و در نگاهداری امنیت و ارزاق شهر کار بر ما سخت شود و مشکلات برای ما ایجاد گردد. از این جهت عرض کردم که عموم ملت و عموم مردم مطلع باشند که از این حیث پریشان خاطر نباشند و به هراس نیفتند.
● ختم مجلس: نزدیک ظهر مجلس پایان یافت و جلسۀ آینده به روز چهارشنبه 26 شهریور(فردا) چهار ساعت بعدازظهر موکول گردید.
* حرکت پادشاه سابق از تهران:
اعلیحضرت رضاشاه پهلوی پادشاه سابق امروز صبح پس از استعفا و کنارهگیری از مقام سلطنت تهران را ترک و به اصفهان عزیمت نمودند. مراسم و تشریفات قانونی برقراری سلطنت اعلیحضرت پادشاه جدید، بر حسب اطلاعی که از طرف مقام ریاست مجلس شورای ملی داده شد فردا ساعت چهار بعدازظهر آقایان نمایندگان مجلس با لباس رسمی برای انجام آئین تشریفات قانونی برگزاری سلطنت در مجلس شورای ملی حضور خواهند یافت و اعلیحضرت محمدرضا پهلوی پادشاه جدید تشریف فرما و نسبت به وفاداری به اصول مشروطیت و قانون اساسی سوگند یاد خواهند نمود.
* تهران در روزهای پایانی شهریور:
رادیو انگلیس در شب چهارشنبه 26 شهریور مطالب زیر را گفت:
ملت ایران در این چند سال اخیربه قدری تحت فشار مالیاتی و تعدی هیئت دولت واقع شده بود که امروز تمام مردم خفه و پژمرده شده بودند. حقوق ملت تماماً پایمال بود و حق کسی موافق قوانین داده نمیشد. امروز ملت ایران حق خود را خواست و خواست که از چنگال این فشارها خلاص شود. قدرت این ملت آخر چربید و امید است این پیشامد باعث شود عدل و داد جای ظلم و عناد را بگیرد. امید است این انتخاب موافق میل ملت ایران باشد.
از این پس ادارۀ شهربانی بر جان و مال مردم تعدی نکرده و وظایف خود را از حیث امنیت موافق میل ملت انجام دهد. بساط خبرچینی برچیده و کسانی که به تهمت سیاسی در زندانها و سیاهچالها افتادهاند نجات یابند.
املاک مردم اعم از خالصه و املاک ملت به آنها مسترد خواهد شد. قانون بر تمام مردم متساوی حاکم باشد. نمایندگان مردم اختیار هیئت وزیران را در دست بگیرند. به ملت ایران به این مناسبت باید تبریک و تهنیت گفت و باید گفت در این چند سال اخیر اوضاع به مراتب بدتر شده بود و روزی رسیده که قدرت خود را مردم بر هیئت دولت تحمیل کرده و حق خود را از آنان بخواهند. اما گذشته از این اصلاحات بعضی مسائل است که باید زودتر معلوم شده و حل گردد. از آنجمله جواهرات سلطنتی است در جلسۀ مجلس وزیر دارائی اظهار کرد که این جواهرات از تهران بیرون نرفته. اینکه فعلاً مردم میخواهند بدانند این است که آیا کلیه جواهرات در خزانه هست یا مقداری از آنها؟ اگر بعضی از آنها نیست پس کجاست؟ رئیس شهربانی تهران در سفر مخفیانه خود آنها را به کجا برده است؟ آیا آنها را بیرون برده است یا نبرده؟ خلاصه باید مسلم شود که جواهرات سلطنتی در تهران هست و سیاهه آنها نوشته و ضبط شود.
*رادیوی دهلی در همین شب اخبار زیر را منتشر میکرد:
نیروی روس و انگلیس به طرف تهران در حرکت هستند. خبر رسید اعلیحضرت پادشاه ایران استعفا داده و والاحضرت به جای ایشان انتخاب شده است. این خبر وقتی به ما رسید که روسها در نیم ساعتی تهران بودند و ستونهای انگلیس هم نزدیک مرکز هستند. جناب محمدعلی فروغی در مجلس شورای ملی استعفاء کردن شاه ایران را اعلام کرده و اضافه نمود که شاه سابق ایران با اتومبیل از تهران خارج شدهاست.
*رادیوی برلین انتشار داد:
پادشاه ایران از سلطنت کنار کرده است. پسر ارشد شاهنشاه ایران جانشین مشارالیه شده است.
چهارشنبه 26 شهریور بیست: دیشب از ساعت هشت و نیم سر و صدا آمد و رفت زیادی از خیابان شرقی غربی شاهرضا به گوش میرسید و این صدا درست تا ساعت هفت صبح ادامه داشت. چون حکومت نظامی بود و از ساعت نه شب بیرون آمدن از خانه برای ما غیر مقدور بود این سر و صداها و علت آن برای ما مجهول ماند تا اینکه صبح زود به آن طرف رفته و بعد از پرسش و جستجو معلوم شد لشکر یکم پادگان مرکز را تخلیه میکنند البته توپخانۀ صدوپنج بلند و توپخانۀ ضد هوائی هم شامل این قسمت بود. اول شب اتومبیلهای بزرگ به راه افتاده و سربازان مقیم سربازخانه را به لشکر دوم میبردند. بعداً هم توپها و تانکها و در نزدیکی صبح هم بیل و کلنگ و دیگ و سایر اثاثیه هنگ را اتومبیلهای باری بزرگ نظامی به طرف لشکر دوم میبردند. مسیر اینان از پشت باغ شاه وارد فلکه مقابل خیابان کاخ شده و از آنجا وارد خیابان سیمتری نظامی و از آنجا به شاهرضا و خیابان شمیران و لشکر دوم بود. گویا محل لشکریکم را روسها اشغال خواهند کرد ولی هنوز خبر صحیحی پیــدا نکردهام و امروز سه بعدازظهر نیز انگلیسها وارد تهران میشوند و این خبر را اتاشه نظامی آنان امروز صبح اظهار کردهاست. گویا ایستگاه تهران و فرودگاههای هواپیمائی را در دست خواهند گرفت.
قسمتی که خیلی باعث تاثر بود این است که در مقابل سفارت آلمان در خیابان فردوسی امروز از صبح در حدود چهل بیوزینگ ارتش ایران که نمرۀ آن را عوض کرده بودند ایستاده بودند، بعضی از آنها نیز در کوچه برلن بودند و دو طرف کوچه را نظامی و پاسبان گذارده و مردم را از عبور و مرور در کوچه ممانعت میکردند. بیشتر این اتومبیلها بار شده بود و بار آنها تمام، چمدان و تختخواب بود. یک اتومبیل هم در ایوان سفارت در مقابل در بود و عدهای مشغول بارکردن آن بودند. در این خیابان که در این موقع کمتر آمد و رفت میشد عده زیاد و خلق کثیری دو طرف پیادهروها جمع بودند و چون آنها را مانع میشدند که بایستند اغلب قدم زده و ناظر اعمال بودند و تمام قیافه متأثر به خود گرفته بودند. بیرق سفارت سوئد نیز بر سر سفارت آلمان زده شده بود و البته نشان میداد که ساختمان و سایر خاستۀ آنان که درآنجاست تحت رسیدگی آن سفارتخانه خواهد بود.
این عده کارکنان سفارت آلمان و مجارستان و ایتالیا بودند که دولت ایران به امر انگلیس و روس مجبور بودند آنها را از ایران خارج کنند و خیال داشتند آنها را به مرز ترکیه ببرند. آقای ناصر از وزرات دارائی و یکی دو نفر دیگر مأمور بردن اینان بودند و گویا عدهای هم نظامی با آنان گسیل شود. خلاصه در این چند روز مناظری دیده میشود که خون در بدن منجمد میشود. خیلی جای تأسف است. دولت ایران یا دولت شش هزار ساله این قدر صفحه تاریخش ننگین بشود. البته این گفته از لحاظ دوستداری آلمان یا سایرین نیست بلکه اصلاً موافق قواعد و ملاک اخلاقی است که پنجاه و دو نفر آلمانی که خود دولت ایران اینها را به طیب خاطر وارد خاکش کرده به دست انگلیس و هشت نفر آنان را به دست روس بدهد و تازه نمایندگان این دول را با این فضاحت خود به دست خود و با اتومبیل خود، آن وقت هم نمرهای آنها را عوض نماید از ایران بیرون کند! خلاصه امروز هم در تاریخ ایران روز ننگینی است.
امروز عصر چهارشنبه بیست و ششم شهریور است. مردم تهران در مسیر اعلیحضرت جدید در خیابان ایستادهاند و منتظر موکب ایشان هستند. بنده هم برای اینکه از جریان اوضاع کنار نیفتاده باشم لازم دانستم به خیابان شاه که در نزدیکی منزل من بود بروم. نزدیک آمدن موکب ایشان است. مردم تمام متوجه سهراه شاه هستند و دقایق به سرعت میگذرد. بالاخره از سهراه شاه موکب ایشان نمودار شد. صدای کف زدنها به گوش میرسید و مردم فریادهای شادی زیادی میکردند ولی باید دید چه اشخاصی آنها را وادار به این هو و جنجال کردن نموده بودند.
خلاصه موکب ایشان نزدیک ما شد. مردم برای ابراز احساسات (خرکی) خود را نزدیک اتومبیل کرده و آن را تا اندازهای از حرکت باز داشتند. با اینکه اعلیحضرت جدید چندین اتومبیل داشت ولی فعلاً حفظ ظاهر لازم بود و سیاست این طور اقتضا کرده بود که ایشان در اتومبیل پاکارد سی و پنج بنشینند. گارد احترام ایشان تا آنجا که من درک کردم گارد آبروریزی بود. اولاً اسبها هیچ انتخاب نشده بودند و هر کس هر یابوئی را که پیدا کرده بود سوار شده بود. کلاههای مخصوص گارد احترام یعنی خودهای آهنین بر سر سربازان نبود بلکه از همان کاسکتهای خودمانی که چند سالی در انبار هنگ گرد و خاک خورده بود بر سر داشتند. اغلب این کلاهها لبههای آنها خورد بود و اغلب آنها کثیف و پر از لکههای کثافت بودند.
معمولاً گارد احترام عرقگیرهای مخصوص داشتند ولی امروز همان پتوهای معمولی هنگی را انداخته بودند و ای کاش که اینها هم سر و صورتی داشت و مرتب بود. لبههای آن از زیر یکدیگر بیرون آمده و بدون هیچ ترتیبی روی اسب انداخته بودند. سربازها تمام بینظم و ترتیب حرکت میکردند به طوری که بالاخره معلوم نشد صورتبندی حرکت اینها چیست؟ در یکجا ستون سه و در یک طرف ستون یک و دو و در جای دیگر دشتبان بود. چون کف خیابان سنگ بود اسبها یکی بعد از دیگری به زمین میخورد و سواران آنها هم معلق میشدند و از همه اینها گذشته چند نفری پاسبان هم قسمتی از این گارد احترام را تشکیل میداد. نمیدانم تعمدی داشتند از اینکه وافوری آنها را انتخاب کنند یا دستوری داده بودند که در فیلمی که لابد از اینها برداشته خواهد شد و در انگلستان و شوروی نمایش خواهند داد حفظ آبروی ایرانیان بشود! سه چهار نفری هم از عقب قسمت که از روی اسبهای خود به زمین افتاده بودند دستکش اسبهای خود را میبردند. خیلی وضعیت تماشائی بود. خلاصه بعد از دیدن این منظره به پای رادیو آمدم. چون رادیوی تهران خبر داده بود که امروز نطق ایشان را از مجلس شوری پخش خواهد کرد. خلاصه بعد از رسیدن ایشان رادیو خبر داد و نطق ایشان را هم که متن آن در زیر نوشته میشود شنیدیم.
ستوان یکم مینباشیان هم یا دستور داشتند و یا خود جوانی علاقمنداست که احساسات ملت را ابراز کند. ایشان هم چند نفری منجمله ویژه و سایرین را مجبور کرده بودند که گلی تهیه کرده و در چهارراه مخبرالدوله که نثار اتومبیل ایشان نمودند. بعد از طی جریان با همین وضعیت به کاخ رفتند.
*آئین یاد کردن سوگند محمدرضا شاه:
چهار و نیم بعدازظهر اعلیحضرت همایون شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی با تشریفات خاص سلطنتی به مجلس شورای ملی تشریف فرما شدند. بر طبق برنامه از دو ساعت بعدازظهر مأمورین شهربانی و عدۀ بسیار زیادی از اهالی شهر از مرد و زن در طرفین خیابان پهلوی و شاه در معبر موکب ایشان ایستاده و اجتماع کرده بودند.
● حضور آقایان نمایندگان و هئیت مدعوین: پیش از ساعت چهار آقایان نمایندگان مجلس شورای ملی با لباس رسمی در کاخ بهارستان متدرجاً حضور به هم رسانیدند.
هئیت مدعوین که عبارت بودند از هئیت دولت معاونین وزارتخانهها و افسران ارشد ارتش و رئیسان ادارهها و قضات عالی مرتبه و استادان دانشگاه و نمایندگان و رئیسان بنگاههای ملی همه با لباس تمام رسمی به تدریج حضور یافتند.
در پیرامون میدان بهارستان عدۀ زیادی مرد و زن اجتماع و مأمورین شهربانی در محلهای خود مراقب انتظامات بودند. خبرنگاران و عکاسان جراید به جایگاه ویژه راهنمائی و در محل خود قرار داشتند. یک گروهان گارد احترام با یک دسته موزیک در داخل باغ، مقابل عمارت مجلس صف بسته بودند. هئیت وزیران در داخل سرسرای عمارت در انتظار تشریف فرمائی موکب همایون دیده میشدند. خلاصه اعلیحضرت جدید هم از کاخ سلطنتی به راه افتاده و با این وضع در خیابانها دیده میشد. قبلاً دو تن پایور شهربانی و یک دسته پاسبان سوار در معبر موکب همایونی حرکت نموده، در پیشاپیش اتومبیل همایونی دو اسوارانسوار نیزهدار و در پشت سر اتومبیل همایونی هشت تن آجودان سواره و در عقب سر آنها دو اسوارانسوار نیزهدار در حرکت بودند. بالاخره به مجلس رسیده و داخل تالار آئینه شده، بعد از استراحت به پشت میز خطابه رفتند و رئیس تشریفات سلطنتی سوگند نامه را تقدیم داشتند.
بسمه تعالی
من خداوند قادر متعال را گواه گرفته به کلام الله مجید و به آنچه نزد خدا محترم است قسم یاد میکنم که تمام همّ خود را مصروف حفظ استقلال ایران نموده، حدود مملکت و حقوق ملت را محفوظ و محروس بدارم. قانون اساسی مشروطیت ایران را نگهبان و بر طبق آن و قوانین مقرره سلطنت نمایم و در ترویج مذهب جعفری اثنی عشری سعی و کوشش نمایم و در تمام اعمال و افعال، خداوند عز شأنه را حاضر و ناظر دانسته، منظوری جز سعادت و عظمت دولت و ملت ایران نداشته باشم و از خداوند متعال در خدمت به ترقی ایران توفیق میطلبم و از ارواح طیبه اولیاء اسلام استمداد میکنم.
اعلیحضرت همایون شاهنشاهی پس از قرائت سوگند نامه و امضاء فرمودن آن، قرآن مجید را بوسیدند و فرمایشات ذیل را اظهار فرمودند:
اکنون که مقتضیات داخلی کشور ایجاب نموده است که من وظایف خطیر سلطنت را عهدهدار شوم و در چنین موقعی سنگین مهام امور کشور را مطابق قانون اساسی تحمل نمایم، لازم میدانم با توجه وافی به اصول مشروعیت و تفکیک قوا لزوم همکاری دائم و کامل را بین دولت و مجلس شورای ملی خاطر نشان نموده، برای تأمین مصالح عالی کشور متذکر شوم که هم من و دولت و هم مجلس شورای ملی و عموم افراد ملت هر یک باید مراقبت تام نسبت به انجام وظایف خود داشته باشیم و هیچ گاه به هیچ وجه از رعایت کامل قوانین فروگذار نکنیم. در این زمینه مخصوصاً برای رفاه اهالی کشور فرمان موکد داده شده که به عموم مأمورین و مستخدمین کشوری و لشکری ابلاغ گردد که هر کس از حدود قوانین و مقررات وابسته تجاوز نماید و یا به حقوق افراد تعدی کند، موافق قانون به کیفر مقرر خواهد رسید.
دولت مأموریت دارد گذشته از اهتمام جدی در اجرای دقیق قوانین برای وصول به تأمین قضائی، برنامه جامعی حاکی از روش اصلاحات مربوط به امور اجتماعی و اقتصادی و مالی و تغییر مقرراتی که با احتیاجات و مقتضیات امروز وفق نمیدهد هرچه زودتر با موافقت و تصویب مجلس تهیه نموده، به موقع اجراء بگذارند که موجبات آسایش عموم طبقات اهالی کشور و همچنین بهبود اوضاع زندگی خدمتگذاران لشکری و کشوری از هر جهت آماده و وسایل ترقیات آینده کشور فراهم گردد. این نکته را مخصوصاً یادآور میشوم که من جدّ وافی خواهم داشت پیوسته وظایف خود را موافق قانون و وجدان انجام دهم و انتظار دارم نمایندگان ملت و عموم کارکنان ادارات دولت و طبقه روشنفکر هم همین معنی را نصبالعین خود نموده، برای سعادت و بهروزی میهن که مقصود مشترک همه ماها میباشد از این روش منحرف نگردند.
ضمناً دولت من اهتمام کامل به عمل خواهد آورد که با همکاری نزدیک با دولتهائی که منافع ما با منافع آنها ارتباط مخصوص دارد به طوری که مصالح مملکت کاملاً رعایت شود مشکلاتی که فعلاً برای ما پیش آمده حل شده و جریان امور بر وفق دلخواه گردد. در این صورت امیدوارم به فضل خداوند با منتهای کوشش که همه با تمام قوا به عمل خواهیم آورد کشتی سلامت کشور را به ساحل برسانیم.
پس از پایان فرمایشات بالا که به وسیله بلندگو به تمام جهات پخش میگردید به تالار آئینه تشریففرما گردیدند و اندکی استراحت فرمودند و جلسۀ علنی مجلس شورای ملی در ساعت پنج پایان یافت. اعلیحضرت هم از همان مسیر که آمده بودند بازگشت نمودند. (ای زکی)
● واگذاری اموال شاه سابق و اقدام دولت برای عفو عمومی: از منبع موثقی اطلاع یافتهایم که اعلیحضرت همایون شاهنشاهی دربارۀ واگذاری اموال شاه سابق به دولت که در واقع بخشش به ملت است تصمیم دارند و به زودی به موقع اجراء گذاشته خواهد شد و نیز اطلاع یافتهایم که دولت مشغول اقدام است که ترتیبی برای عفو عمومی بدهد.
*حفظ منافع آلمان در ایران:
طبق اطلاع حاصله سفارت دولت پادشاهی سوئد در تهران عهدهدار حفظ منافع آلمان در ایران میباشد و پیش از ظهر روز گذشته نیز نقل و انتقال اثاثیه سفارت آلمان با حضور کاردار سوئد در تهران انجام گرفت و از روز گذشته پرچم سوئد بر فراز سردر سفارت دیده میشد.
● عزیمت کارمندان سیاسی آلمان و بلغار و مجارستان: به طوری که دیروز به اطلاع خوانندگان رساندیم وسایل حرکت کارمندان سفارت آلمان و بلغار و مجارستان از پریروز آماده شده و کارمندان آن سفارتخانههای نامبرده به اتفاق زن و بچههای سایر اتباع آلمان که در تهران مانده بودند، روز پیش از راه بازرگان به ترکیه حرکت کردند. پیشازظهر روز پیش، کامیونهای مخصوص حمل اثاثیه در مقابل در سفارت آلمان واقع در خیابان فردوسی حاضر شده و به حمل اثاثیه مشغول شدند. از طرف وزارت امور خارجه آقای ممتاز قنسول ایران در ازمیر تا ترکیه و آقای دولتشاهی و آقای ابوالفضل شاهرخی و آقای هرمز قریب تا مرز در معیت آنها حرکت مینمایند. کارمندان سفارت رومانی نیز به اتّفاق آقای اتابکی از راه خرمشهر از کشور خارج خواهند شد.
امروز یکشنبه ششم مهر ماه است. مدت یک هفته است که انگلیسها و روسها در خیابانهای تهران دیده میشوند. افسران و سربازان انگلیسی شبها در خیابان بادهگساری فراوانی کرده و بیادبیهای زیادی از خود نشان میدهند. اغلب در کافهها مشروب خورده و از دادن پول آن امتناع میورزند. بعد از مستی در خیابان به خانمها با سوء ادب رفتار میکنند. اغلب همدوش درشکهچیها نشسته و مداوم به بوقزدن میپردازند.
سفارت انگلیس در هفته پیش از اینان دعوت کرده و سران سپاه ما را نیز خوانده بود. در عوض این دعوت دولت ایران هم از سران سپاه ایشان و افسران ایرانی در کانون افسران پذیرائی شایانی نموده است. افسران روسی مودبتر به نظر میرسند و کمتر اعمال بچگانه انگلیسها را انجام میدهند. اغلب روسها هم لات و کیسه تهی هستند و انواع لباسها از چرکسی و قفقازی و لباس سربازی روسها را به تن دارند. روی هم رفته روسها کمتر در خیابانها دیده میشوند و اغلب افسران انگلیسی نسبت به آنان بیاعتنائی میکنند. ملت شش هزار ساله ایرانی هم به چند طبقه شدهاند. بعضیها که چهار کلمه انگلیسی میدانند دور سربازان و افسران انگلیسی را گرفتهاند. برخی هم که روسی میدانند اطراف روسها جمعند. ولی روی هم رفته اهالی تهران نسبت به این اوضاع بدبین هستند و به نظر حقارت و پست مینگرند.
افسران و سربازان روسی اغلب اهالی آذربایجان و قفقاز و گرجستان هستند و روسی اصلی کمتر بین آنان دیده میشود و سربازان انگلیسی اغلب نیوزلاندی و افسران آنان کانادایی هستند و انگلیسی اصلی کمتر به این صفحات آمده است. از شب جمعه، چهارم و شب شنبه، پنجم مهر ماه سربازان انگلیسی در خیابانها خیلی کم دیده میشوند و معروف است خیال دارند از تهران بیرون بروند. سربازان هندی اغلب اتومبیلدار و شوفر و نوکر هستند و سربازان سیکی هم با کاردهای داسی شکل مخصوص خود در خیابانها دیده میشوند.
قضیه عجیبی که باز در همین اواخر رخ داد این بود که شب سهشنبه اول مهر ماه، سه نفر سرباز انگلیسی وارد سفارت آلمان شده و دربان آنجا را آزار و شکنجه کرده و کلید را از او گرفته و وارد سفارتخانه شده، بعداً اطاقها را گردش کرده و مجسمه نیم تنه هیتلر را که در روی پایه قرار داشته شکستهاند و اسناد کاغذهائی هم برداشتهاند. در این موقع سه کامیون سرباز انگلیسی رسیده و پیاده شده و داخل شدند و آنها هم هر کاری که خواستهاند کردهاند. بعداً بیرون آمده و کلید را به دربان داده و رفتهاند.
روسها و انگلیسها مانند چند روز سابق در خیابانهای تهران دیده میشوند و کافهها و مهمانخانهها فعلاً فقط جای افسران و سربازان انگلیسی است و ایرانیان کمتر میروند. روسها هم که اساساً لات و بی پول هستند از این جهت آنها هم داخل نمیشوند. روسها این اواخر شروع به چاپیدن کردهاند. یکی از اتومبیلهای سفارت انگلیس را در خیابان شمیران لخت کردهاند. اتومبیل آقای دکتر سجادی وزیر راه را نیز اخیراً لخت کردهاند.
* گردش در آخرین روزهای شهریور 1320
پنجشنبه بیست و هفتم شهریور هزار و سیصد و بیست: امروز صبح از تهران به اتّفاق آقای شهیدی حرکت کرده و به دروازه قزوین رفتیم. خلقی برای رفتن به کرج جمع شده بودند ولی اتومبیلی نبود که به کرج برود و اظهار میکردند روسها اتومبیلهای سواری و اتوبوسها را میگیرند. بالاخره بعد از مدتی سرگردانی یک اتومبیل سواری شکسته حاضر شد ما را با بیست و پنج ریال برای کرایه هر نفر به کرج ببرد، ما هم تا اندازهای راضی شده بودیم که شوفر دیگری که اتومبیل او را گرفته بودند، رای این شوفر را زده و باز ما بیتکلیف شدیم. بالاخره بعد از یک ساعتی سرگردانی اتوبوسی رسید و اظهار کرد من تازه از کرج آمدهام و خبری نیست. هر کسی میخواهد سوار شود. عدهای سوار شده و اتومبیل حرکت کرد. میخواستیم از جاده بالا یعنی جاده مخصوص کرج برویم ولی یک پاسبان و یک نفر نظامی مأمور پست جلوی ما را گرفته و اظهار کردند این راه بسته و روسها میآیند. باز برگشتیم. بالاخره به دروازه قزوین آمده و از همان راه، به راه افتادیم. نزدیک مهرآباد جلوی ما را روسها گرفتند، شوفر پیاده شد و همین موقع یک عدد تانک قراضه که گویا از حلبی ساخته شده بود آمد و راه خواستند. اتومبیلهای زیادی که ایستاده بودند به طرف جاده رفته و راه دادند. تانک آمد و رفت و بعداً یک اتومبیل سواری که چند نفر افسر روسی در آن نشسته بود دنبال آن میرفت. بالاخره یک گروهبان روسی اجازه دادند که ما به طرف کرج برویم.
اما مشاهدات ما در جاده درختی که به طرف مهرآباد میرود: طرف شمالی آن را مقدار زیادی تانک چیده بودند و لولههای توپهای آن به طرف جاده کرج بود. توپخانه صد و پنج بلند و ضد هوائی را نیز تخلیه کرده و چند نفر روس و اتومبیلهای زیس روسی جلوی جادۀ آن ایستاده بودند. یک نیم دسته سرباز ایرانی مسلح در امتداد جاده به طرف کرج میرفتند و مأموریت آنان معلوم نبود و در طول راه سربازان روسی کثیف و گرسنه و بیچاره دیده میشدند. در گرمدره یک نفر سرباز روس با منتهای کثافت ایستاده و دو سر زانوی او گویا زخم بود. مقداری کهنه کثیف پیچیده بود و یک کالک[17] به چنگ آورده و پوست و تخم و مغز را با یکدیگر میخورد. اتومبیلهای زیس روسی، اغلب بشکههائی داخل آنها بود و به طرف تهران میرفتند. دو سه اسب مفلوک هم که گویا از پستترین اسبهای هنگ ما بدتر بود به طرف تهران میآمدند. دو سه نفر موتورسیکلتسوارهم با موتورهای شکسته و تفنگهای روسی قدیمی که در سربازخانههای ما برای مشق به کار میرفت و به اسم تفنگ مشقی معروف بود به دوش آنان بود. بالاخره به کرج رسیدیم و در اینجا نه آژان و نه امنیه از ما اثر نبود. سرباز روسی سر پست کرج ایستاده و با لباس آبی کارگری به نظر میآمد. بعد از استفسار معلوم شد که ابداً تعلیماتی ندارد. عدهای هم زیر بیلقان رفته و خطوط ارتباطی تهیه کرده و سیمکشی نموده بودند. چند نفری هم در خیابان برای تهیه آذوقه مشغول خرید بودند. بالاخره ناهار را در کرج صرف کرده و با اتومبیل باری به راه افتادیم. در راه اغلب اتومبیلهای روسها خوابیده و سربازان آنها هم یا مشغول تعمیر بودند و یا کنار اتومبیل دراز کشیده بودند. قهوهخانه حصارک و کافه و دکانهای آنها تمام بسته و عدهای سرباز روسی هم کنار راه با وضع کثیفی روی خاک خوابیده بودند. سایر قهوهخانهها منجمله کمالآباد و حیدرآباد میان جاده نیز تخلیه شده بودند. قهوهخانه علیخان سلطان فقط به راه بود و یک نفر سرباز هم در آنجا پست میداد.
خلاصه از ماشین پیاده شده و پیاده به طرف کردان رفتیم. بعد از صرف چای و استراحت از کردان به راه افتاده و نزدیک غروب به علاقبند رسیدیم. از کردان تا علاقبند را با اسب رفتیم و در راه خوش گذشت. بالاخره شب در علاقبند گذشت. فردا صبح آقای شهیدی مشغول انجام کارهای داخلی خود شد. من هم تپه مقابل علاقبند را گرفته و بالا رفتم. بعد از اطراف سرازیر شده و به جوزوارک رسیدم. این آبادی خانوار ندارد. یک چشمه آب و یک انبار میوه و عده زیادی درخت سنجد و میوه و بید دارد. از آنجا دو مرتبه بالا رفته و بالاخره به بلندترین تپهها که مسلط به دشت ساوجبلاغ است رسیدم. ساعت ده و ربع بود که دوباره از قله به آبادی جوزوارک و از آنجا به تپه میشان و از آنجا به علاقبند رسیدم. ناهار صرف شد. عصر هم به گردش در علاقبند گذشت. شب بعد از صرف شام استراحت کردیم.
شنبه بیست و نهم شهریور بیست: امروز هم چای در علاقبند صرف شد. بعداً از آنجا پیاده به کردان آمدیم. ناهار در کردان صرف شده و استراحت کردیم. عصر به تماشای امامزاده رفتیم. اهمیت تاریخی زیادی میتوان برای این محل قائل بود ولی داخل ساختمان محلی که هلال گنبد شروع میشود کاشی تاریخی دیده میشود. از آن گذشته در ورودی امامزاده نیز تا اندازهای قدیمی است و اضافه بر آیاتی از قرآن که اطراف آن دیده میشود نوشتههای ذیل نیز هست.
امر هذا لباب…[18] احمد ابن استاد بهاءالدین المعروف ساوجی فی سلخ
شعبان المبارک سبعین و سبع مائه[19] و الیه العظیم
عمل استاد محمدبن استاد شیخ خراط سیجانی
سنگ مرمری نیز بر ایوان امامزاده افتاده و این عبارت بر آن نقش شده بود:
وفات ماهپری بنت امیر بابای کرسی سنۀ 1067
توضیح اینکه بابا کرسی چند تپه و دشتی را که در شرق کردان واقع شده است به این اسم معروف شده و گویا در آن تاریخ در این محل آبادی وجود داشته.
● یک شنبه سیام شهریور: بعد از زیارت امامزاده دو مرتبه به کردان آمده و در منزل کدخدا شام صرف شده و خوابیدم. فردا صبح بعد از صرف صبحانه راه افتاده و از راه کردان به حصارک و دو ساعت و بیست دقیقه خود را به حصارک رساندیم. از آنجا هم پیاده به کرج آمده و با اتوبوس به تهران آمدیم و روی هم رفته گردش خوش گذشت.
پنجشنبه دهم مهر هزار و سیصد و بیست: امروز ساعت سه بعدازظهر به اتّفاق آقای صناعی از تهران بعد از تهیه توشه راه به میدان سپه آمده و از آنجا با اتوبوس به تجریش رفتیم. در تجریش هم میوه و سایر لوازم و خوراکی تهیه کرده و پیاده به طرف دربند و از آنجا به امامزاده ابراهیم رسیدیم. در جلوی صحن امامزاده اثاثیه خود را گذارده و دستور شام را به متولی داده و تا شام حاضر شد به تفریح و خواندن روزنامه گذراندیم. شام خوبی تهیه شده بود و با کره فراوانی خوردیم و بعد از صرف شام در همان جا استراحت کردیم. تمام مدت شب به بیداری گذشت زیرا این محل ساس فراوانی داشت.
بالاخره ساعت چهار و نیم به راه افتادیم و در سرچشمه صبحانه خوبی صرف نمودیم. از آنجا به راه افتاده و چهار ساعت و نیم خود را تا قله رساندیم. بعد از ثبت اسامی در دفتر تصمیم گرفتیم به شهرستانک برویم. از راه ناصرالدین شاهی خود را به چادرهای توچال رسانده و کنار آب ناهار صرف شد. خربوزه که اینجا صرف شد خیلی به مورد بود. از آنجا به راه افتاد و از راه عمارت به قهوهخانۀ عزتالله خان رسیدیم. از آنجا هم به خانهای ما را برده و شام ساده صرف نمودیم. قبلاً هم به حمام رفته و با ماساژ فراوان عضلات را نرم نموده بودیم. شب خواب خوبی کردیم. صبح بعد از صرف صبحانه به راه افتاده و از راه دوآب با اتومبیل باری به کرج رسیدیم. در خیابان کرج زیر آبادی بیلقان روسها اردو داشتند و مشغول تعلیمات و اسلحهشناسی بودند. در سر راه ورود به کرج، چوبی بر سر راه گذارده و مردم را تفتیش میکردند. بالاخره در کرج اتوبوس سوار شده و دو بعدازظهر خود را به تهران رساندیم. به حمام رفته و ناهار خوبی صرف نمودیم.