◀ایران و انگلیس؛ از آغاز جنگ جهانی دوم تا اشغال ایران:
محمد قبادی در نوشتهای تحت عنوان «ایران و انگلیس؛ از آغاز جنگ جهانی دوم تا اشغال ایران» نظر خود را چنین بیان نموده است:
«در این موقع که متأسفانه نایره جنگ در اروپا مشتعل گردیدهاست، دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم میرساند که در این کارزار بیطرف مانده و بیطرفی خود را محفوظ خواهد داشت.»(1)
این نخستین بیانیه رسمی دولت ایران در آغاز جنگ جهانی دوم در 11 شهریور 1318 /2 سپتامبر 1939 بود. این بیانیه یک روز پس از آغاز جنگ جهانی صادر شد و متعاقب آن وزیر کشور ایران از اتباع بیگانه خواست تا مراقب اعمال خود باشند تا بیطرفی ایران نقض نشود.(2)
به قدرت رسیدن هیتلر و کناره گیری آلمان نازی از عضویت جامعه ملل و آزادی از قید و بند تعهدات و مقررات بینالمللی، سبب شد این کشور به یک سلسله اقدامات سیاسی-نظامی توسعه طلبانه در اروپا دست زده و معاهدات را نقض و به کشورهای همسایه تجاوز کند.
نازیها در اولین اقدام، ناحیه «سار» در مرز فرانسه و آلمان را بر خلاف معاهده ورسای (ژوئن 1919) اشغال کردند و سپس یکی پس از دیگری مقررات و تعهدات بینالمللی را نقض و زیر پا گذاردند و مناطق مختلف اروپا را به اشغال در آوردند. عکس العمل اروپا به این تجاوزات جز سکوت و گاه امتیازدهی چیزی نبود. بخصوص بریتانیا که پس از جنگ جهانی اول ظاهراً سیاست حفظ بیطرفی کامل پیش گرفته بود.(3) این سیاست بیطرفی بریتانیا را میتوان اینگونه ارزیابی کرد که با قدرت یافتن هیتلر در آلمان، انگلیس ترجیح داد در کنار این کشور قرار گیرد و برای جلوگیری از گسترش کمونیسم شوروی از آلمان حمایت کند. این سیاست انگلیس در مواجهه با ایران برای حفظ منافعاش نیز میتوانست بسیار مؤثر باشد. چرا که هم حضور اقتصادی آلمانها در ایران از قدرت و نفوذ روسها میکاست و آلمان را در بازار اقتصادی ایران جایگزین آن کشور مینمود و هم اینکه با توجه به نظرات هیتلر نسبت به کمونیسم شوروی و چشم داشت آلمان نازی به بخشی از سرزمینهای روسیه همچون اوکراین، میتوانست از قدرت سیاسی- نظامی شوروی بکاهد.(4)
اندکی پیش از آغاز رسمی جنگ دوم، در مارس 1939/اسفند 1317 پراگ پایتخت چکسلواکی توسط قوای هیتلر اشغال شد. آلمان با قدرت روز افزون سیاسی، نظامی و اقتصادی، پس از اشغال پراگ، ناحیه ممل در غرب لیتوانی و دانتزیگ در شمال لهستان را به تصرف در آورد و در این میان انگلستان و متحدش فرانسه پس از تصرف پراگ توسط آلمانیها فقط به صدور یادداشت اعتراض آمیز اکتفا کردند و حمایت خود را از لهستان و رومانی اعلان کردند و پس از آن در آوریل 1939/ فروردین 1318برای مقابله با حملههای پی در پی قوای آلمان و نیز ایجاد جبههای نیرومند بر ضد آن کشور با همراهی شوروی برای عقد یک قرارداد نظامی در مسکو به گفتگوی چند ماهه نشستند؛(5) فارغ از اینکه در 23 اوت همان سال (اول شهریور 1318) روسیه و آلمان پیش دستی کرده، یک پیمان عدم تعرض امضاء نمودند.
مذاکرات برای عقد یک قرارداد نظامی میان سه کشور انگلیس، فرانسه و شوروی، ایران را نگران کرده، به تکاپو انداخت؛ چرا که در مذاکرات صورت گرفته سخن از تضمین حق دولت شوروی جهت حمله مستقیم و غیرمستقیم به دولتها بدون اشاره به سرزمینی مشخص به میان آمده بود. این مسئله ایران را از حیث تجربه گذشته- آن زمان که دو کشور روس و انگلیس در جنگ جهانی اول به یکدیگر نزدیک شده و ایران را به مناطق تحت نفوذ خود تقسیم کرده بودند- نگران ساخت. از این رو دولت ایران برای رفع این نگرانی در مقام تفحص برآمد و طی مکتوبی درخواست تبیین تعرض مستقیم یا غیرمستقیم به دول را نمود. هر سه کشور در پاسخی هماهنگ و جداگانه در نوزدهم و بیست و چهارم مرداد 1318تصمیمات و مذاکرات خود را راجع به حمله مستقیم و غیرمستقیم، مربوط به کشورهای همسایه اروپایی شوروی شمردند و کمیسر خارجه مسکو تأکید کرد «قراردادی که در نظر است بسته شود به هیچ وجه مربوط به دول همسایه آسیایی شوروی نیست.»(6) و این بدان معنا بود که ایران نگران حمله شوروی به کشور نباشد. این مذاکرات سه جانبه اگر چه به سرانجام نرسید، اما از نگرانی ایران نسبت به حوادثی که در حال وقوع بود نکاست؛ چرا که بستن پیمان عدم تعرض آلمان و شوروی میتوانست به همان اندازه برای ایران نگران کننده باشد که بستن قرارداد نظامی میان سه کشور انگلیس، فرانسه و شوروی. چون این پیمان میتوانست دست روسها را تحت حمایت آلمانیها در شمال ایران باز بگذارد.(7)
با حمله آلمان به لهستان در اول سپتامبر1939 /10 شهریور 1318 و اعلان جنگ رسمی انگلستان و فرانسه به آلمان و در پی آن تقسیم لهستان بین روسها و آلمانها و وقایع و حوادث بعد از آن که موجب سیطره این دو کشور بر کشورهای حوزه دریای بالتیک شد، ایران بیش از پیش نگران شد. و این را نیز باید به نگرانیهای ایران افزود که در این زمان هیچ گونه پیمان تجارتی بین ایران و شوروی وجود نداشت و معاهده جدیدی نیز هنوز منعقد نشده بود و در نتیجه راه ترانزیت ایران به آلمان که از روسیه میگذشت مسدود بود و این مسئله بر اقتصاد ایران بخصوص در شمال ایران که روسها به راحتی میتوانستند در آن دست اندازی کنند، بسیار مؤثر بود. این امر سبب شد تا دو کشور ایران و شوروی برای عقد قرارداد تجارتی جدید به گفتگو بنشینند. هر چند این گفتگوها بواسطه زیاده خواهی روسها و البته عوامل دیگر در فضایی سرد انجام پذیرفت. در این میان، آلمانیها با تاکتیکی حساب شده که با هماهنگی مقامات روسی صورت میگرفت از یک طرف اهمیت شوروی ( و به تعبیری خطر آنها) را به ایران گوشزد میکردند و از طرف دیگر به وضعیت اقتصادی ایران اشاره و از موقعیت بدست آمده بهره برداری میکردند. آلمانیها در این وضعیت به منافع خودشان در بازار ایران میاندیشیدند و نیازمندیهای اقتصادی را در رابطه با خود قابل رفع میدیدند و نه با متحدان منطقهای ایران چون ترکیه که به سوی سیاستهای انگلستان متمایل بود. از این رو میکوشیدند تا با همان تاکتیک حساب شده و با تکیه بر مناسبات خود با ایران، مواضع روسها را تعدیل نمایند و بر سیاست بیطرفی ایران در راستای همان مناسبات تأکید بورزند و این فکر را که خنثی سازی تهدید شوروی به کمک آلمان امکان پذیر است، در ذهن دولتمردان ایران دامن میزدند. آلمانیها در عین حال میکوشیدند تا از نفوذ بریتانیا در ایران بکاهند و در نهایت منافع بریتانیا را در منطقه به خطر بیندازند. و این مطلبی است که روزنامه (stampa) چاپ تورین ایتالیا نیز در شماره 8 دسامبر 1939 /17 آذر 1318بدان اشاره میکند.(8)
تبلیغات رسانهای آلمانیها و تا حدی انگلیسیها که به شدت خطر روسها را به ایران گوشزد میکردند، آرام آرام مقامات ایران را بر آن داشت تا به تقویت سیاستهای انگلستان سوق یابند؛ چرا که مسئولیت آلمان در آغاز جنگ و نیز هم پیمانیاش با روسها این تردید را در دل حکومت پهلوی قرار داد که شاید توافقی محرمانه بین هیتلر و استالین، تسلط روسها را بر شمال ایران سبب گردد. در 31 ژانویه 1940 /11 بهمن 1318 وزیر جنگ ایران، سرلشکر نخجوان با وجود اعلام بیطرفی، از دولت انگلستان طی درخواستی محرمانه خرید هر چه سریعتر هواپیما را برای مقابله با تهدیدات شوروی مطرح نمود و سفیر ایران در لندن نیز پیشنهاد انعقاد یک پیمان دفاعی را به وزارت امور خارجه بریتانیا ارائه داد.
پاسخ وزارت امور خارجه و سرفرماندهی نیروهای مسلح بریتانیا به این درخواستها مثبت نبود؛ زیرا انگلیسیها مایل نبودند و لزومی نمیدیدند تا زمانی که شوروی به ایران حمله نکرده، به این کشور تجهیزات نظامیداده و یا پیمان دفاعی ببندند. به نظر مقامات انگلیسی وضعیت و مناسبات جنگ در آن زمان آنقدر شفاف نشده بود که بتوان برای آینده تصمیم گرفت مگر اینکه روسها بخواهند به تأسیسات نفتی و حوزههای نفتی شرکت نفت انگلیس و ایران حمله کنند که در این صورت حفاظت از این تأسیسات و حوزههای نفتی از نظر انگلیس چه با رضایت و چه بدون رضایت ایران عملی میشد.(9)
شانه خالی کردن از انعقاد یک پیمان دفاعی با ایران، انگلستان را بر آن داشت تا علیرغم این پاسخ منفی به درخواستهای اقتصادی ایران پاسخ مثبت دهد تا مقامات ایرانی را از روی آوردن به سوی شوروی باز دارد. از این جهت به توصیه کدمن، رئیس شرکت نفت انگلیس و ایران، پیرامون علاقه شاه به نفت، عمل کردند و با موافقتی که در 21 اوت 1940 /30 مرداد 1319 صورت گرفت، پیشنهاد شد ایران سالی چهار میلیون پوند از شرکت نفت انگلیس و ایران بابت کاهش استخراج و عدم اجرای تعهدات شرکت به کشور و در نتیجه کسر درآمد ایران، دریافت نماید. انگلیسیها که در آن روزها درگیر جنگ آلمان و فرانسه شده و از طرفی ایران و شوروی نیز در 25 مارس 1940 /5 فروردین 1320 به یک تفاهم در عقد قرارداد تجارتی دست یافته بودند، نمیتوانستند بیش از این تعلل کنند لذا خواستههای ایران را ظاهراً پذیرا شدند.
در همان روزها، هالیفاکس وزیر امور خارجه انگلستان، گفته بود انگلستان به محض اینکه نیروهای خودی را در خاورمیانه به حد کفایت ببیند، پیشنهاد دولت ایران را مورد تجدید نظر اساسی قرار خواهد داد.(10) همین طور هم شد و پس از مدتی انگلیس از پرداخت باقی تعهد خود سر باز زد.
بهر حال، دغدغه انگلیسیها در حفظ منافعشان در منطقه خاورمیانه چیزی نبود که آنها به این آسانی از کنار آن بگذرند و از آن دست بکشند پس هر اقدامی میکردند تا این منافع حفظ شود حتی اگر به اشغال نظامی ایران منجر شود. آنان به این اطمینان رسیده بودند که حمله آلمانها و شوروی به این منافع از طریق ایران حتمی است و این مطلب را روزنامه دیلی تلگراف در شماره 2 ژانویه 1940 /12 دی 1318 به استناد ملاقات وزیر امور خارجه آلمان با استالین مطرح کرده و احتمال تصرف چاه های نفت ایران و عراق را توسط شوروی مورد تأیید و تأکید قرار داده بود.
انگلیسیها از بهار 1319 در پی تهیه و تدارک مداخله نظامی محدود در ایران بودند، به نحوی که افسران ستاد نیروهای مسئول مداخله کننده در ایران در فاصله روزهای 21 تا 24 ژوئن 1940 /31 خرداد تا 3 تیر 1319 برای تصمیم گیری نهایی در بمبئی گرد هم آمدند و قرار شد یک گردان از سربازان هندی با لباس مبدل در حالی که اسلحه هایشان را مخفی کردهاند وارد ایران شده، با هماهنگی کارمندان شرکت نفت انگلیس و ایران نقاط مهم پالایشگاه آبادان را تصرف نمایند و دو گردان دیگر یکی در خسروآباد در جنوب آبادان و دیگری به عنوان گردان احتیاط در روستایی پیاده شوند.(11)
اما درگیری جنگ و کمک انگلیس به جبهه متفقین به منظور جلوگیری از پیشرفت آلمان نازی، مجال مداخله نظامی در ایران را از انگلیسی گرفت و چون قدرت و امکانات کافی برای مواجهه با شوروی را در ایران و عراق بخصوص در مناطق نفت خیز نداشت، پس در موضعی دفاعی قرار گرفت.(12) و کوشید تا بواسطه ایران بخشی از این منافع نفتی را حفظ کند. از این رو میکوشید تا ایران را هر چند متحدی توانمند بحساب نمیآورد، به مقاومت بیشتر در برابر روسها فرا خواند. از همین جهت وزارت خارجه انگلستان از وزیر مختارش در تهران (ریدر بولارد) خواست تا «به هر طریق که مصلحت میداند در باب روابط آلمان و شوروی اطلاعاتی را که از نظر او به تشویق بیشتر ایرانیان به مقاومت در برابر فشار تقاضای شوروی منجر خواهد شد در اختیار مقامات آن کشور قرار دهد.»(13) در تلگرافی دیگر که وزارت امور خارجه انگلستان به وزیر مختارش در تهران مخابره کرده و در بعد از ظهر 5 ژانویه 1941 /15 دی 1319برای نخست وزیر ایران قرائت شد، چنین آمدهاست:
بنا بر مدرک خیلی مطمئنی که به ما رسیده معلوم میشود ایتالیاییها جداً یک حمله هوایی را بر آبادان و شاید هم بر نواحی نفتی جنوب ایران در نظر دارند مانند حمله (ای) که در چندی قبل روی بحرین و حران نمودند. به دولت ایران اطلاع بدهید و تمنی کنید که مراتب را به عرض پیشگاه مبارک ملوکانه برسانند و از طرف دولت انگلستان بیان نمایید که امید است دولت شاهنشاه اقدامات لازم برای جلوگیری از این خطر به عمل آورد و تمام احتیاطهای ضد هوایی را معمول دارند. همچنین به دول محور صریحاً خاطر نشان کنند که چنین حمله چه نتایجی وخیم و تقاصهایی در مقابل آنها و بر ضد منافع آنها در ایران در بر خواهد داشت.(14)
علیرغم همه تلاشهایی که انگلیس برای حفظ موقعیت و منافعش در مناطق نفت خیز ایران انجام میداد و با توجه به استقبال ظاهری از بیطرفی ایران، آنچنان که بولارد بر آن پای می فشرد، اما به واسطه تبلیغات آلمان در ایران و بدنامی انگلیس، افکار عمومی علیه انگلستان بیش از پیش گسترش یافته بود. به طوری که بولارد، از جراید تهران که تصویر و وقایع جنگ را به نفع آلمان به نمایش میگذاردند، شکایت کرد. شاه نیز برای تأکید سیاست بیطرفی ایران و شاید هم چیزی فراتر از آن به خبرگزاری پارس دستور داد تا اخبار بنگاه انگلیسی رویتر را هم منتشر سازند و مدتی نگذشت که رادیو لندن (BBC) به پخش اخبار به زبان فارسی پرداخت (28 دسامبر1940 /7 دی 1319). رضا شاه در تبعیت از سیاست جدید انگلیسی همچنین احمد متین دفتری را که به آلمان دوستی شناخته میشد از نخست وزیری عزل و علی منصور را که به علت خدماتش در جنگ جهانی اول از انگلستان نشان «امپراطوری بریتانیا» دریافت کرده بود به نخست وزیری برگزید(15) و علاوه بر آن از دولت خواست برای جلوگیری از فعالیت نیروهای آلمان در کلیه نقاط کشور اقدامات نظارتی انجام دهد.
به گفته بولارد، گزارشهای متعدد حکایت از افزایش روز افزون انواع کارشناسان و بازرگانان آلمانی در ایران داشت. وزیرمختار انگلیس بر این نکته اصرار داشت که «بسیاری از افراد در حقیقت افسران ارتش آلمان هستند و وظیفه آنها در ایران به هیچ وجه با مؤسسهای که ظاهراً در آن مشغول به کارند ارتباط ندارد.» به استناد همین گزارشها و استدلالها بولارد مسئله «ستون پنجم قوی در داخل ایران» را به شاه و دولت ایران هشدار میداد و «خانه قهوهای»(16) را مرکز فعالیت آلمانها بر می شمرد.(17) اگر چه دولت تلاش میکرد تا به هر وسیله ممکن رضایت انگلیس را جلب کند در موضوعاتی به مشکل بر میخورد؛ چرا که انگلستان به بهانه وضعیت جنگی قوانین بینالمللی را نقض میکرد. از جمله این موارد، اعتراض ایران به سانسور مراسلات پستی -ترانزیتی است که توسط مأمورین انگلیسی اعمال میشد و پاسخ وزارت خارجه انگلیس به این اعتراض چنین بود:«رویه سانسور پست دول بیطرفی […] کاملاً مطابق اصول شناخته شده حقوق بینالمللی است و رویه مذکور، متخاصمین را از اقداماتی که برای دفاع ملی آنها ضرورت دارد محروم نمیکند.» بدین ترتیب این بار نیز بریتانیا علیرغم پذیرش «سیاست بیطرفی ایران» آنرا نقض میکند و به اعتراضات ایران که به استناد قرارداد پستی بوینس آیرس بود، وقعی نمیگذارد و آنچه مهم می شمارد منافع خود و حفظ آنست.(18)
٭حمله آلمان به روسیه:
نقشه حمله آلمان به شوروی پس از گذشت مدتی از آغاز جنگ دوم بینالمللی در میان رهبران آلمان بوجودآمد و عدم موفقیت نیروی هوایی این کشور علیه انگلیس سبب اجرای این طرح گردید. در 22 ژوئن 1941/ اول تیر 1320 ارتش آلمان نازی با تمام قوا حمله خود را به کشور شوروی آغاز کرد. با آغاز این حمله، شوروی به جبهه متفقین پیوست و با انگلستان در صف واحدی در مقابل آلمان قرار گرفت. در این زمان انگلستان از قدرت بیشتری نسبت به چند ماه گذشته برخوردار شده بود چرا که توانسته بود قوای خود را در منطقه خاورمیانه متمرکز نماید و با همین تمرکز قوا بر ضد پیشروی آلمان در روسیه دست به اقدام بزند. انگلیسیها برای جلوگیری از پیشروی نیروهای آلمانی بایستی روسها را پشتیبانی میکردند و این پشتیبانی امکان پذیر نبود مگر از راه ایران. حمله آلمانیها در مدت سه هفته میتوانست آنها را بر مناطق نفت خیز قفقاز مسلط کند و این یعنی یک قدم تا منافع بریتانیا در جنوب ایران و عراق و سرانجام دریای آزاد و منافع و منابع سرشار هندوستان. پس انگلستان دست بکار شد تا از طریق ایران آذوقه و تسلیحات لازم را به شوروی برساند. در تبیین این مطلب چرچیل نخست وزیر وقت بریتانیا میگوید:«احتیاجات روسها فوری و از نظر مقدار شایان اهمیت است […] و ما از نظر ظرفیت کشتیها و وسایل حمل و نقل بسیار در مضیقه هستیم در این زمان فقط سه راه به روی ما باز است و امکان استفاده از آنها را داریم. جاده قطبی از راه آرخانگلسک که اغلب بواسطه زمستانهای طولانی و یخبندان بسته است. دوم راه شرق[…] که این راه هم از نظر ژاپنیها که به ما با نظر سوءظن مینگرند دارای اشکالاتی است […] و بالاخره راه ایران از طریق خلیج فارس که تا دریای خزر فقط هشتصد کیلومتر فاصله دارد و این همان دریایی است که نیروی دریایی روسها در آن متمرکز شده به حوزه رود ولگا یعنی قلب روسیه، راه دارد.»(19) چرچیل در ادامه سخنانش به حضور آلمانیها در ایران نیز اشاره میکند و آنها را «ستون پنجم» مینامد که باید اقداماتشان خنثی میشد و این میتوانست بهترین دستاویز برای بدست آوردن همان راه سوم چرچیل باشد چرا که منافع انگلیس را بطور مستقیم و کامل حفظ میکرد.
مسئله حضور آلمانیها در ایران و در پی آن نگرانی بریتانیا در مورد این مسئله به آغاز جنگ باز میگردد؛ آن هنگام که تعداد قابل توجهی از آلمانیهای مقیم کشورهای مستعمره بریتانیا از آن کشورها اخراج و وارد ایران و افغانستان (بعنوان دو کشور بی طرف در جنگ بینالملل) شدند. از همینرو، در اولین واکنشها در شهریور 1318، وزارت امور خارجه بریتانیا از وزیر مختارش در تهران خواست با تأکید بر پیمان آلمان و شوروی خطر حضور عوامل این دو کشور را که منافع ایران و بریتانیا را در معرض خطر مستقیم قرار خواهند داد، گوشزد نماید.(20)
رضا شاه اقداماتی برای اطمینان دادن به انگلیسیها انجام داد. اما کودتای رشید عالی گیلانی در عراق در بهار 1320 نگرانی انگلیس را در مسئله حضور آلمانیها در ایران دو چندان کرد چرا که آنها اعتقاد داشتند کودتای مذکور توسط آلمان طرح ریزی و حمایت شده ( که به نظر میرسد چنین ادعایی بیاساس نباشد) و از اینرو میتواند در ایران نیز ترتیب یابد. انگلیسیها با توجه به برخی تبلیغات آلمانیها نسبت به رضا شاه که لحنی خصمانه به خود گرفته بود، احتمال وقوع یک کودتا را علیه حکومت پهلوی ممکن میدیدند. از این رو به این مسئله دامن میزدند.
در گزارش واصله از آنکارا در 7 تیر 1320 آمدهاست:
آژانس مستقل فرانسه از لندن خبری به مضمون زیر انتشار میدهد، به عقیده خبرههای ارتش مقصد آینده هیتلر ایران است. اگر در جنگ روسیه موفقیت حاصل کند قوای موتوریزه او میتواند به مرز هندوستان، بلوچستان و افغانستان پیش رفته، مناطق نفتی قفقاز و موصل و ایران را تصرف کنند…(21)
و البته این فقط انگلستان نبود که به مسئله کودتا میپرداخت، بلکه روسیه نیز در یادداشتی به وزارت امور خارجه ایران به وجود یک طرح کودتای آلمانی اشاره کرده و به آنچه پناه دادن به آلمانیها در ایران مینامید اعتراض کرده بود.(22) اما مسئله احتمال کودتا علیه حکومت پهلوی جز یک جنگ روانی و تبلیغاتی مشترک بین شوروی و انگلیس جهت بدست آوردن راه تدارکاتی به جبهه روسیه و در نتیجه حفظ منافع بریتانیا نبود. چرا که ارقام مربوط به تعداد اتباع آلمانی که در مکاتبات رسمی و غیررسمی شوروی و انگلیس و نیز مطبوعات جبهه متفقین به چشم میخورد، اغراق آمیز بود و روسها و انگلیسها خود به تعداد دقیق این افراد واقف بودند.
انگلیسیها در یادداشتهای اعتراضی خود به دولت ایران تعداد اتباع آلمانی در ایران را بین 2500 تا 3000 نفر برآورد کرده و روسها تعداد آنها را بین 5000 تا 7000 نفر میدانستند اما روزنامه اطلاعات تعداد اتباع آلمانی در ایران را 690 نفر ذکر میکند. این روزنامه همچنین تعداد اتباع انگلیس را 2590 نفر میداند.(23) این چیزی نبود که از دید سر ریدربولارد مخفی بماند، چرا که او معتقد بود «وجود آلمانیها را مستمسک قرار دادن شاید بهانه خوبی نباشد». چون آلمانیها به واسطه تبلیغات مطبوعات که حمله قریبالوقوع انگلیسیها را به خاک ایران منتشر میسازند خود در حال خروج از ایران بوده(24) و از طرفی دولت ایران نیز به ندرت برای اتباع آلمانی که انگلیسیها آنها را «ستون پنجم» مینامیدند، روادید صادر مینمود. اما بهر تقدیر ایران باید بازیچه این بهانه قرار میگرفت«زیرا این راه محل اتصال قوای انگلیس و روس (بود) که در موقع لزوم از این کشور خواهند گذشت.»(25) هر چه فشار متفقین بر ایران جهت اخراج آلمانیها بیشتر میشد، ایران نیز بر تداوم سیاست بیطرفی خود تأکید بیشتری میورزید چرا که اولاً این تعداد از اتباع آلمانی را خطری جدی تلقی نمیکرد و در ثانی اخراج بیعلت این اتباع آنهم به درخواست انگلیس را با توجه به احتمال پیروزی آلمان در جنگ مغایر با سیاست بیطرفی خود و خطرناک میدید. از این گذشته دولتمردان ایران در این زمان نسبت به مفهوم درخواستهای بریتانیا تردید داشته و در مقام درک موضوع بر آمده بودند. بولارد در گزارشی به وزارت امور خارجه بریتانیا در 3 اوت 1941 /12 مرداد 1320 این تردید ایرانیان را اینگونه به اطلاع مقامات مسئولش میرساند که وزیر امور خارجه ایران سه مرتبه از او پرسیدهاست که آیا « ما [انگلیسیها] گذشته از اخراج آنها از ایران مقصود دیگری هم داریم یا نه؟»(26) ظاهراً پاسخ این سوال منفی است، اما آیا واقعاً پاسخ همان است که بولارد به علی سهیلی وزیر امور خارجه ایران می دهد؟ بدون شک پاسخ بولارد چیزی جز بیان سیاست بریتانیا در حفظ منافعش نیست و شاهد این مدعا گزارشی است که وزارت امور خارجه بریتانیا در 25 ژوئیه 1941/سوم مرداد 1320 تهیه کرده است. در بخشی از این گزارش آمدهاست:«… حتی اگر شاه یک یک آنها [ آلمانیهای مقیم ایران] را هم از ایران اخراج کند، این امر کمکی به ما [ به نقشههای دولت انگلیس] نخواهد کرد.»(27) مطبوعات چاپ استانبول از قول محافل سیاسی در ترکیه گزارش میدادند ممکن است دو طرف متخاصم، مسئله حضور اتباع آلمانی در ایران را بهانه و وسیله اقدامی در آینده نزدیک قرار دهند.(28)
روسها نیز در اولین واکنش خود در 26ژوئن 1941 /5 تیر 1320 ناخشنودی خود را از حضور اتباع آلمانی در ایران ابراز کردند و در پی همین یادداشت سفیر روسیه در لندن در دیداری با وزیر امور خارجه انگلیس (30ژوئن 1941 /9تیر 1320) به اطلاع او رساند، اکنون دولت شوروی حاضر است در باب سیاستهای طرفین در مناطقی چون خاورمیانه که هر دو کشور به آن علاقه مند میباشند مذاکره نماید.(29)
موضوع مورد علاقه دو کشور همان حوزه نفوذ در قرارداد روس و انگلیس در 1907 بود که ایران را به سه منطقه تحت نفوذ روس و انگلیس و منطقه بیطرف تقسیم میکرد و این مسئلهای بود که بر اساس گزارشها در جلسه کابینه جنگی انگلستان در تابستان 1941 /1320 پیرامون آن تصمیم گرفته شد (30) و خبرگزاریهای آلمانی و ژاپنی نیز بدان پرداختند. در گزارشی، یکی از جراید آلمانی به نقل از آژانس خبری آمریکا مینویسد:«انگلستان به دولت شوروی تقسیم مجدد ایران و تأسیس مناطق نفوذ را در شرق نزدیک برای انگلیس و شوروی پیشنهاد نموده و انگلیسیها قوایی از هندوستان به سرحد ایران خواهند فرستاد[…]»(31) این خبر در رادیو مسکو تکذیب شد و در عوض به دوستی شوروی و انگلیس نسبت به ایران پرداخت.(32) البته نباید غیر از این هم انتظار داشت چرا که موضوع تقسیم ایران به حوزه نفوذ که در این زمان از آن به منطقه اشغالی یاد شده سری بود و نباید در جراید، آشکارا درباره آن سخن میرفت. در دیدار وزیر مختار انگلیس با استالین در مسکو نیز مسئله آلمانیها و نیز «موضوعات مورد علاقه» مورد تأکید قرار گرفته و پس از آن طرح اقدامی مشترک به بهانه عدم اخراج این اتباع از ایران ریخته شد. در این اقدام مشترک یک حرکت دیپلماتیک و سپس در صورت لزوم فشار اقتصادی بر ایران مطرح شد و در پی آن از سر فرماندهی بریتانیا خواسته شد(11 ژوئیه 1941 /20 تیر 1320) که نظر خود را برای انجام یک عملیات نظامی مشترک با شوروی ابراز دارد و سرفرماندهی ارتش بریتانیا نیز پیشنهاد داد در قبال ایران مواضع سرسختانه اتخاذ گردد. و این پیشنهاد مورد تأیید ژنرال ویول فرمانده نظامی بریتانیا در خاورمیانه و فرماندار کل هندوستان قرار گرفت و وینستون چرچیل که طرحی مشخص برای اشغال ایران در دست بررسی داشت از همین پیشنهاد حمایت کرد.(33)
اقدام مشترک دیپلماتیک روس و انگلیس علیه ایران با موافقتنامهای که این دو کشور در 12 ژوئیه 1941 /21 تیر 1320 به امضاء رساندند شکل عملی به خود گرفت. در اولین اقدام مشترک دیپلماتیک، دو کشور در 19 ژوئیه 1941 /28 تیر 1320 یادداشتهای جداگانه اما مشابهی را تسلیم وزارت امور خارجه ایران کردند و از فعالیت کارشناسان آلمانی در ایران اظهار نگرانی کرده و خواستار خروج آنان شدند.
بریتانیا در این یادداشت خواسته بود تا چهار پنجم آلمانیهای مقیم ایران، این کشور را در مدت یک ماه ترک کنند. در پاسخ به این یادداشتها (هفتم مرداد 1320)، دولت ایران موافقت اصولی خود را با اخراج آن دسته از آلمانیها که رفتار مشکوکی داشته یا امکان جایگزینی افراد ایرانی به جای آنها وجود داشته باشد را اعلام نمود. اما در ضمن آن بر بیطرفی ایران در جنگ تأکید کرد و بیان داشت دست به اقدامی نخواهد زد که حاکمیت ایران خدشه دار گردد.(34) پاسخ ایران به یادداشتهای روس و انگلیس اگر چه در باطن موافق با همان طرحهای نظامی علیه ایران بود اما در ظاهر رضایت بخش نبود و مطبوعات را به اظهار این نارضایتی واداشت. روزنامههای منطقه از جمله الاخبار چاپ بغداد، الرفاع چاپ یافا و روزنامه دیلی چاپ کراچی هر کدام به نوعی این نارضایتی انگلستان را گوشزد کردند.
برای مثال روزنامه الاخبار چاپ بغداد در شماره 197 مورخ اول اوت 1941 /10 مرداد 1320 به صراحت مینویسد:« این پاسخ ایران در لندن رضایت بخش تلقی نشدهاست. در لندن با یک نظر نامطلوبی به اوضاع ایران توجه دارند.»(35) روزنامه دیلی چاپ کراچی در شماره 1556 مورخ 4 اوت 1941 /13 مرداد 1320 پا را از این نیز فراتر گذارده و به نقل از خبرگزاری تایمز مینویسد:« سربولارد وزیر مختار انگلستان در تهران […] خاطر نشان میکند اگر آلمانیهای مقیم ایران بر ضد منافع انگلیس و متفقین او عملیاتی بنمایند بر بیطرفی دولت ایران لطمه خواهد زد.»(36) در 24ژوئیه 1941 /2 مرداد 1320 در جلسهای مشترک که با حضور نمایندگان وزارت امور خارجه، وزارت امور هندوستان و وزارت اقتصاد جنگی بریتانیا تشکیل شد، موضوع تحریم اقتصادی ایران منتفی و تصمیم به یک اقدام هماهنگ نظامی مؤثر گرفته شد.(37) و از این جهت در مرداد 1320وزیرمختار بریتانیا در مسکو(کریپس) میکوشید تا روسها را متقاعد سازد که اقدام نظامی مشابهی نسبت به ایران صورت پذیرد. او حتی برای این منظور به روسها اظهار داشت میتوانند بر اساس معاهده ایران و شوروی در 1921 وارد عمل شوند. و این در حالی بود که ماده 6 عهدنامه 1921 ایران و روسیه نشان از حسن تفاهم و اعتماد متقابل دو دولت داشت و تضمین مصونیت ارضی ایران در قبال نیروهای انگلیسی به شمار میرفت. در این زمان روسها که خود واقف بر مفاد این معاهده بودند و از طرفی تمایل به جنگ در دو جبهه با آلمان و ایران نداشتند، سرانجام با این اطمینان از جانب انگلیسیها که در عرض چند روز موفق به از بین بردن مقاومت ارتش ایران و اشغال این کشور خواهند شد موافقت خود را در 28 ژوئیه 1941 /6 مرداد 1320 توسط سفیر شوروی در لندن به اطلاع وزیر امور خارجه بریتانیا رساندند.(38)
این تحریک انگلیسیها را میتوان در تلگرامی که وزارت امور خارجه ایران در 6 مرداد 1320 به سفارت کبرای ایران در مسکو مخابره کرده نیز مشاهده نمود:
این رفتار روسها که به کلی منافی اظهارات دوستانه یکماه اخیر آنهاست، ناشی از نزدیکی با انگلیس است و اینها افکاری است که انگلیسیها به آنها القاء میکنند بطوریکه سفیرکبیر انگلیس به شما اطلاع داده انگلیسیها هم راجع به آلمانها اظهارات نمودهاند. منتها رویه آنها ملایم تر و به جلب توجه دولت به خطرات احتمالی از تبلیغات آلمانها قناعت کردهاند.(39) ولی در مقابل روسها را تحریک نمودهاند که در خواستهای شدیدتر بنمایند[…](40)
این تلگرام اگر چه اشاره به نظرات ملایم بریتانیا دارد اما واقعیت ایناست که انگلیسیها فعالیت های خود را برای انجام عملیات نظامی از پیشتر آغاز کرده بودند. ناوهای انگلیسی در 20 اردیبهشت 1320 به بهانه کودتای رشید عالی گیلانی در خسرو آباد لنگر انداخته و این لنگرگاه را جزو آبهای عراق برشمردهاند. این اقدام در 24 اردیبهشت تکرار شد و یک رزم ناو انگلیسی در جلوی نهر اشوشان در 9 کیلومتری شمال غربی قصه (آبادان) لنگر انداخت.(41) و البته این تجاوز فقط به حریم دریایی ایران محدود نشد بلکه انگلیسیها به آسمان ایران نیز تجاوز کردند که اعتراض وزارت امور خارجه ایران را برانگیخت.(42)
دولت بریتانیا همچنین در 22 ژوئیه 1940 /31 تیر 1320 به ژنرال ادوارد بی.کینان، فرمانده عملیات در ایران دستور داد برای اشغال آبادان و نفت شاه و متعاقباً مناطق نفت خیز جنوب غربی ایران به حالت آماده باش درآید.(43)
در همین راستا افسر ارشد نیروی دریایی بریتانیا در خلیج فارس، در 25 ژوئیه 1941 /3 مرداد 1320 به واحدهای دریایی تحت فرمان خود در بصره دستور داد تا برای یک عملیات دریایی جهت تصرف آبادان آماده شوند و رؤسای ستاد ارتش بریتانیا از ویول فرمانده نیروهای انگلیسی در خاورمیانه خواستند «برای حمله به اهداف نظامی در تهران چهار اسکادران هواپیمای بمب افکن به عراق منتقل سازد و یک اسکادران هواپیمای جنگنده نیز برای دفاع از حوزه نفتی جنوب منظور دارد.»(44) همه این اقدامات در حالی صورت میپذیرفت که ایران همچنان به بیطرفی خود در جنگ پای میفشرد و علاوه بر تأکید و تأیید مطبوعات کشورهای متخاصم (اعم از کشورهای محور و متفقین)، دولتمردان روس و انگلیس نیز بر آن صحه میگذاردند و در ظاهر از بیطرفی ایران استقبال کرده و در یادداشتهای رسمی و غیررسمی آنرا مورد توجه قرار میدادند؛ هر چند بهانه حضور آلمانها را فرو نمیگذاردند و پاسخ ایران را به یادداشتهای خود رضایت بخش نمیدانستند؛ در عین حال تجاوز به ایران را نیز نفی میکردند.
در مکاتبهای که علی منصور، نخست وزیر در 21 تیر 1320 با جواد عامری معاون وزارت امور خارجه دارد به دیدارش با وزیر مختار انگلیس اشاره میکند و در آنجا مراتب اعتراض خود را نسبت به مطالبی برخلاف شئون و مصالح ایران که سبب نقض بیطرفی ایران است و در روزنامهها و خبرگزاریهای انگلیسی و هندی و مصری منتشر میشود، ابراز میکند. وزیرمختار نیز در پاسخ به علی منصور میگوید:«[…] اطمینان میدهد که نظریه و مصلحت انگلیس در اختلال وضعیت و نقض بیطرفی ایران نیست و این قضیه منافی حیثیات انگلستان خواهد بود و نباید به تبلیغاتی که راجع به قصد تجاوز قوای انگلستان به ایران میشود اعتنا نمود.»(45) اما آنچه مسلم مینماید اینکه انگلیسیها در 6 اوت 1941 /15 مرداد 1320 تصمیم قطعی خود را در اجرای یک عملیات نظامی بر ضد ایران گرفتند و حاضر نبودند تحت هیچ شرایطی بهانه حضور آلمانیها و در نتیجه وقوع عملیات نظامی علیه ایران را از دست بدهند. حتی آن هنگام که سراج اوغلو وزیر امور خارجه ترکیه سفیر انگلیس را راجع به تعداد آلمانیها در ایران مورد سؤال قرار داد و در یک بیان غیر معمول دیپلماتیک از سیاستهای پیش گرفته روس و انگلیس ابزار تنفر کرد.(46) و البته این نگاه وزارت امور خارجه ترکیه در مطبوعات این کشور نیز بازتاب داشت. روزنامه رپوبلیک چاپ آنکارا موضوع حضور آلمانیها را جز مستمسک ندانسته و در مقام سؤال بر آمده و اشاره میکند:« اگر حقیقتاً موضوع بهانه شده را کنار بگذاریم چه نتیجه عملی از این تقاضا بدست خواهد آمد […] ما کاملاً معتقدیم که این موضوع بطریق دوستانه و موافق با حق عدالت و بخصوص با آزادی و استقلال ایران حل و تصفیه خواهد گشت.»(47) اما انگلیسیها مایل به از دست دادن فرصت نبودند و از اینرو در صدد برآمدند بهمراه شوروی بهر نحو ممکن مسائل مربوط به بهانه حضور آلمانیها و حمله قریبالوقوع به ایران را برای دولتمردان ترکیه توضیح داده آنها را در جریان امور و سیاستهای اتخاذ شده قراردهند.(48) به تعبیر سفیر آمریکا در لندن سعی در برطرف ساختن سوءظن دولت ترکیه نمایند.(49) انگلستان حتی با نظر سفیر شوروی در لندن برای مهلت دادن به ایران مخالفت کرد و با این پاسخ وزیر خارجه (آنتونی ایدن) که «برای ما چنین امری امکان پذیر نیست زیرا تصمیم خود را گرفته ایم.» سرانجام روسها را به انجام عملیات نظامی علیه ایران بدون هشدار قبلی یا محدودیت زمان متقاعد کرد.
پس از این هماهنگیها بین دو کشور، سرانجام دومین یادداشت اعتراض آمیز نسبت به حضور آلمانیها در ایران، در 16 اوت 1941 /25 مرداد 1320 تسلیم امورخارجه ایران شد.
این یادداشت که به گفته آنتونی ایدن نبایست جنبه اولتیماتوم داشته و باید دوستانه اما قاطع تهیه می شد تا یادآور خاطره سیاست روس و انگلیس در 1907 برای ایرانیان نگردد، مورد اعتراض نخست وزیر ایران قرارگرفت. منصور، در ژستی دیپلماتیک بریتانیا را به داشتن مقاصدی بیش از اخراج آلمانیها متهم کرد. هر چند این اتهام با ریشخند و طعنه بولارد رد شد.(50)
یادداشت روسها نیز همچون یادداشت انگلیسیها حاوی تأیید سیاست بیطرفی ایران، عدم چشم داشت به تمامیت ارضی این کشور و در نهایت تأکید بر کاستن از تعداد آلمانیها در ایران بود و هیچ نشانی از توسل به قوه قهریه و اقدامات نظامی علیه ایران در آن دیده نمیشد. پاسخ ایران در 21 اوت 1941 /30 مرداد 1320 به این یادداشتها همچون گذشته تأکید بر سیاست بیطرفی و تسریع در اخراج خارجیها از کشور قرار داشت. دولت ایران همچنین متعهد شده بود تا لیست کاملی از اتباع آلمانی در اختیار بریتانیا قرار دهد. در گزارش دریفوس وزیرمختار آمریکا در تهران، به پاسخ ایران نیز اشاره شده و در خاتمه آن آمدهاست:«ایرانیها حاضرند با آنچه به عقیده آنها برنامه معقولی جهت اخراج آلمانیها است، همکاری کنند.»(51) اما این هم برای بریتانیا بیاهمیت بود چرا که آنها برای حفظ منافع نفتی خود در حوزه خلیج فارس و در نهایت جلوگیری از پیش روی احتمالی آلمان به سوی هندوستان حاضر نبودند سیاست خود را که عملیات نظامی در ایران بود تغییر دهند. از اینرو پاسخ ایران برای این کشور و متحد روسیاش ناخوشایند تلقی شد و سرانجام در سحرگاه 25 اوت 1941/ سوم شهریور 1320 روسها از شمال و انگلیسیها از جنوب و جنوب غربی به ایران شبیخون زده و تجاوز خود را آغاز کردند. ساعاتی از این تجاوز نگذشته بود که سفیر روسیه و وزیر مختار انگلیس در تهران با علی منصور نخست وزیر وقت دیدار و طی یادداشتهای جداگانه و مشابه اعلام کردند ارتش دولتهای متبوعاتش از مرزهای ایران گذشته است.
در این تهاجم و تجاوز روسها از سه جهت و در سه ستون وارد خاک ایران شدند. ستون اول از محور جلفا در جهت تبریز؛ ستون دوم از راه آستارا به سوی بندر پهلوی (بندر انزلی) و رشت و ستون سوم از سمت استان خراسان به خاک ایران هجوم آوردند و طی چند روز شهرهای تبریز، مشهد، رشت، بندرانزلی و دیگر شهرهای ساحلی دریای خزر به اشغال قوای روسی در آمد و نیروهای دریایی و هوایی این کشور بندر انزلی را به گلوله بستند.
نیروهای انگلیسی نیز از دو جهت و در دو ستون تهاجم خود به ایران را آغاز کردند. یک ستون از راه خانقین وارد ایران شدند و از راه کرمانشاه پس از مدت کوتاه چند روزه خود را به قزوین رساندند و ستون دیگر از جنوب غربی خوزستان هجوم آوردند. در همان روز پالایشگاه آبادان به تصرف در آمد و پس از چند ساعت هم بندر شاهپور تسخیر شد. نیروی هوایی این کشور نیز در چهارم شهریور شهراهواز را به شدت بمباران کرد و تعدادی از هواپیماهای ایرانی را روی زمین منهدم ساخت. نیروی دریایی این کشور به خصوص در بند شاهپور مواضع ایران را مورد تهاجم قرار داد و هشت فروند کشتی متوقف در این بندر را تصرف کرد.(52)
بلافاصله پس از حمله شوروی و انگلیس به خاک ایران مراتب اعتراض ایران توسط سفرای این کشور در محلهای مأموریتشان ابراز شد. محمد ساعد سفیر کبیر ایران در مسکو به دیدار مولوتوف رفت(53) و در لندن محمد علی مقدم با ایدن وزیر امور خارجه بریتانیا دیدار کرد و هر کدام تلاش کردند جلوی پیشروی نیروهای مهاجم را بگیرند اما فایدهای در بر نداشت.
در گزارش تلگرافی مقدم به دیدارش با وزیر خارجه بریتانیا اشاره شده که با ایدن مذاکره و تقاضا نموده تا برای جلوگیری از واقعه اقداماتی صورت گیرد؛ یعنی یا نیروها عودت داده شوند و یا در هر جا که هستند متوقف شده تا دولت ایران بتواند یادداشتی که نماینده آن کشور تسلیم نموده مطالعه و دستورات لازم را بدهد. اما وزیر امور خارجه بریتانیا اینگونه پاسخ داد:«چون وزیر مختار ما در تهران با اولیاء دولت در این باب مشغول مذاکره است مشکل است که هم در تهران و هم در لندن در یک موقع مذاکره به عمل آید.»(54)
سفارت ایران در واشنگتن نیز مراتب اعتراض خود را به اطلاع وزیر امور خارجه آمریکا رساند. شایسته، سفیر ایران در واشنگتن، نسبت به سکوت آمریکا هشدار داده و اظهار میدارد: « سکوت شما دلیل بر تصدیق این رفتار است. تاکنون هر وقت کشوری مورد حمله (واقع) میشد دولت آمریکا هزاران اعتراض و اظهار همدردی میکرد ولی حالا بکلی سکوت کردهاید.» اما پاسخ وزیر امور خارجه آمریکا در اصل همان سکوت بود. او در پاسخ شایسته گفت قضاوت درباره ایران نیاز به کلی نگری در تمام محیط دنیا و جنگ فعلی دارد.(55)
پس از ورود قوای شوروی و انگلستان، رضا شاه برای حفظ اعتبار پادشاهی خود ابتدا با نمایندگان روسیه و انگلیس دیدار کرد و از آنان خواست تا عملیات نظامی متوقف شود. نیز به گزارش بولارد شاه به او اطمینان داد در عرض یک هفته تمام آلمانیها را از کشور خارج خواهد کرد.(56) اما او جز سکوت پاسخی دریافت نکرد.
اقدام دوم رضا شاه تلگرامی بود که به روزولت، رئیس جمهور آمریکا فرستاد و از او در برابر این تجاوزات استمداد طلبید. و البته پاسخ آنرا هشت روز بعد نه در کمک به ایران بلکه در توجیه حمله نظامی انگلیس به ایران و ضرورت این کار دریافت کرد(57) و در این میان رضا شاه شاید غافل از این موضوع بود که تهاجم روس و انگلیس پیش از این توسط چرچیل به اطلاع رئیس جمهور آمریکا رسیده و مورد تأیید وی قرار گرفتهاست. این اطلاع از حمله قوای روسی و انگلیسی در گزارش وزیر مختار آمریکا در تهران در 24 اوت/ دوم شهریور به وزارتخانه متبوعش مشهود است.
وزیرمختار انگلیس به وزیر مختار آمریکا اظهار میدارد که فردا یادداشتی به دولت ایران تسلیم و نیروهای انگلستان در سحرگاه فردا به مرزهای ایران حمله خواهند کرد و هواپیماهای انگلیسی اعلامیه هایی در مورد موقعیت انگلستان بر فراز شهرهای بزرگ ایران پخش خواهند نمود.(58)
روزنامه اقدام چاپ استانبول در شماره 27 اوت 1941 /5 شهریور 1320 اینگونه نسبت به دولت انگلستان انتقاد میکند:
امروز که ایران همسایه و دوست ما بر خلاف رضای خود دخالت به این جنگ میکند. سبب آن موقعیت جغرافیایی و سوقالجیشی او میباشد. در موقعی که ملت ترک در این اندوه خود را با ملت ایران سهیم و شریک میداند، نمیتواند از گفتن به متفق خود انگلیس خودداری کند که افکار عمومی ترک نمیتواند این رویه را به چشم عادلانه و درست ببیند که دولت انگلیس در خاور مثل باختر رفتار نکرد.(59)
با پیشروی نیروهای روسی و انگلیسی ارتش ایران بکلی از هم پاشیده شد. این نیروها همزمان با پیشروی نظامی خود دست به یک سلسله اقدامات مداخله جویانه سیاسی- تبلیغاتی زدند. از جمله این اقدامات نامهای است که کنسولگری انگلیس در شیراز به استانداری و جراید فرستاده و در ضمن توجیه عملیات نظامی قوای روس و انگلیس و اینکه «دولت انگلیس برای حفظ منابع خویش محتاج به اقداماتی شده است»، استقلال و تمامیت ارضی ایران را محترم شمرده و در پایان بر این نکته تأکید میورزد که «تصمیم قطعی دولت انگلیس این است که سکنه ایران در نتیجه عملی که به سبب عملیات آلمانیها مجبور به اقدام آن گردیده زحمت خسارتی نبینند و بهترین کوشش خود را برای تأمین و رساندن آرد و شکر و سایر لوازمات ایران خواهد نمود.»(60)
مجموع اقدامات سیاسی بینتیجه دولت، فروپاشی ارتش و دخالت در امور سیاسی بخصوص توسط انگلیسیها و از همه مهمتر تلقی رضا شاه از تمایل انگلیسیها به نخست وزیری فروغی سبب شد تا در 6 شهریورعلی منصور از نخست وزیری عزل و جای او محمد علی فروغی عهده دار پست نخست وزیری گردد. او که مانند منصور به انگلیس گرایش داشت در اولین اقدام خواستار آتش بس و ترک مخاصمه شد و پیرو آن به تمامی یگانهای نظامی ایران دستور داد از هرگونه مقابله و اقدام نظامی دست بکشند.
در راستای اعلام درخواست آتش بس و ترک مخاصمه خواستههای شوروی و انگلیس با تأکید بر حاکمیت و تمامیت ارضی ایران در 30 اوت 1941 /8 شهریور 1320 به فروغی نخست وزیر و وزیر امور خارجه ایران (سهیلی) تسلیم شد و ایران نیز موافقت اصولی خود را با شرایط و خواسته های دو دولت متجاوز اعلام کرد و البته مواردی بدان افزود که از جمله آنها فراخوان قوای انگلیسی از خرم آباد و دزفول و نیروهای روسی از قزوین، سمنان و شاهرود بود که البته به هیچ وجه مورد قبول روسها و انگلیسیها واقع نشد و در حقیقت توجهی بدان نکردند.(61)
با پذیرش شرایط متارکه عملیات جنگی توسط ایران گمان میرفت که اقدامات نظامی علیه کشور ایران متوقف گردد، اما انگلیسیها به پیشروی خود ادامه داده روسها نیز همچون نیروهای انگلیسی به حرکت قشون خود ادامه داده و از بمباران شهرها و نقاط مسکونی دست نکشیدند.(62)
با اینکه طراح اصلی حمله به ایران انگلیسیها بودند، اما آنها سعی میکردند مسئولیت حمله به ایران را به گردن متفقین خود بیندازند. روزنامه ایسترن تایمز چاپ لاهور در شماره مورخ 5 سپتامبر 1941 /14 شهریور 1320 خود مینویسد:
بطوریکه در شماره هفته پیش گزارش دادیم، ایرانیها هیچ دلیلی برای جنگ با انگلیسیها نداشتند و شاید متحد نوین انگلیسیها یعنی روسیه حکومت انگلیس را وادار به شتاب در این اقدام نمود و از دفاع نکردن حکومت ایران هم همین مسئله ثابت میشود.(63)
این سخن شاید در این زمان مضحک به نظر برسد اما تصور میرود که میتواند تا حد قابل قبولی در تغییر فکر بخشی از جامعه هندوستان که مسلمان بوده و از این منظر برای جامعه ایران احترام قائل است مهم و مؤثر واقع شود آنچنان که در اسناد اشاره شده است.(64)
اما نکته در خور توجه اینکه در مقابل این عوام فریبی مطبوعات تحت سیطره انگلیس، روزنامه اطلاعات پس از درج مطالبی که بدور از حقیقت هم نیست و فقط از این که در تضاد با رویه اطلاع رسانی مطبوعات انگلیسی و روسی است مورد اعتراض واقع شده و برای مدت سه روز توقیف میشود.(65)
سهیلی وزیر امورخارجه ایران در گزارشی پیرامون پاسخ به اعتراض شوروی و انگلیس اینگونه اظهار میکند:
بطوریکه دیروز اظهار شد از مقاله روزنامه اطلاعات دولت بیاطلاع بودهاست. بطوری که مستحضر شدهاید روزنامه مزبور برای چند روز توقیف شدهاست و به علاوه در گفتار رادیو هم مسلماً تعمدی نبوده بر حسب جریان عادی، که مندرجات جرائد را رادیو نقل میکند، در این موقع کارکنان رادیو نقل کردهاند.[…] پس از مذاکرات زیاد نمایندگان دولتین قانع شدند ولی در جواب گفتند در رادیو شرحی بیان شود که دولت از مندرجات روزنامه اطلاعات بیخبر بوده و از طرف دولت تعلیماتی در آن باب نشده بودهاست. موافقت شد که این اظهار در رادیو بشود.(66)
اما موضوع سرمقاله روزنامه اطلاعات که تحت عنوان «تأثر مردم» منتشر گشت، حائز این نکته بود که:«دولت ایران از آغاز جنگ کنونی کوشش فراوانی برای حفظ بیطرفی خود نمود… متأسفانه دولت ما امروز ناگزیر شدهاست سفارتخانههای آلمان و ایتالیا و رومانی و مجارستان را در ایران برچیند ولی سفارتخانههای ما در پایتخت این کشورها مانند پیش دایر و روابط سیاسی ما هم با آنها برقرار خواهد ماند.»(67) و این از جمله مواردی بود که دو کشور متجاوز به شرایط ترک مخاصمه در 6 سپتامبر/15 شهریور افزودند و دولت ایران با این درخواستها موافقت کرد.
دولت بریتانیا که تاریخ مصرف رضاشاه را به پایان رسیده میدانست، تهران را تهدید به اشغال کرد و این تصمیم را در 13 سپتامبر/22 شهریور به اطلاع روسها نیز رساند. دو روز بعد انگلستان برای اجرایی کردن عملیات خود، توسط بولارد به دولت ایران خبر داد نیروهای انگلیسی در صدد پیشروی به سوی پایتخت هستند و بزودی پایتخت توسط قوای روسی و انگلیسی اشغال خواهد شد.
رضاشاه که کناره گیریاش از سلطنت را اجتناب ناپذیر میدید، به نفع پسر ارشدش (محمدرضا پهلوی) از سلطنت استعفا کرد و دولت انگلیس، با پادشاهی محمدرضا پهلوی مشروط بر حسن رفتارش با متفقین موافقت کرد. شاه جدید نیز آمادگی خود را برای هرگونه همکاری با دولت انگلیس اعلام داشت.(68) یکی دیگر از موارد تبلور سیاستهای انگلیس در مورد ایران را میتوان در این اظهارات رضایت بخش چرچیل ملاحظه کرد که در 30 سپتامبر 1941 /8 مهر1320 خطاب به مجلس عوام بریتانیا اظهار نمود:
ماجرای ایران، تا بدین مرحله، یکی از موفق ترین و بهترین نمونه کاردانی در اموری بوده که وزارت امور خارجه (بریتانیا) تاکنون بر عهده داشته است.(69) (4)