بعد از اینکه اولین نتایج “انتخابات” اعلام و گروه های به اصطلاح اصلاح طلب دست چندم در مجلس، و هاشمی در خبرگان، پیروزیشان تقریباً قطعی شد، بودند کسانی که گفتند: شما همه اش می گویید مهندسی” انتخابات”! این چه مهندسی “انتخاباتی” است که خامنه ای انجام می دهد و به زیان وی تمام می شود، بهتر نیست در مورد وجود مهندسی “انتخابات” تجدید نظر کنید و مرتب از آن نام نبرید.
اما “انتخابات” دستکاری شدۀ تهران، تصویری بود که واقعیت را نمی پوشاند. تصویر می گفت در تهران برد با اصلاح طلبان بود. اما واقعیت می گفت سر مهندس “انتخابات” از ترفندی دیگر استفاده کرد که رأی دهندگان به کنار، ناظران و تحلیل گران نیز از آن خبر نداشتند.
هنوز زمانی از اتمام “انتخابات” نگذشته بود که معلوم شد این بار مهندسی “انتخابات”، چند لایه ای بوده است و سر مهندس سید علی خامنه ای و مشاوران سیاسی او، از ترفند «ملت علیه ملت» استفاده کرده و با ایجاد زمینۀ اعتراف، سمت دهندگان به رأی دهندگان، و نیز آنهایی که رأی دادند را، هم پیشتازان وسیلۀ کار، و هم تحقیر، کرده است.
بررسی های انجام شده معلوم کردند که رژیم ولایت مطلقه فقیه و مهندسانش، در هر یک از “انتخابات”، چند گانه عمل می کنند تا به نتایج مورد نظر خود برسند. این بار ترفند این بود که با دو قطبی کردن رأی دهندگان، نتایج زیر را بدست آورند:
– تا جایی که می توانند، رأی دهندگان بیشتری را به پای صندوق های رأی بکشانند، و رأی دهندگان، به ولایت مطلقه فقیه و دو مجلس دلخواه او رأی بدهند. برای رسیدن به این مقصود، باید چند اقدام همزمان را انجام می دادند و انجام دادند:
– شورای نگهبان باید با شدت نیروهای اصلاح طلب را سلاخی می کرد و کرد تا در مردم انگیزه شرکت و مبارزه ایجاد شود. و
– افراطیون به سخنرانی ها حمله کنند تا بیشتر مردم را تحریک کنند. و
– صدا و سیما و دیگر رسانه ها با سخن گفتن از «نفوذی ها» و ایجاد فضای جعلی لیست انگلیسی و نمایندگان انگلیسی در افزایش حضور مخالفان و منتقدان بیفزایند. و
– خامنه ای،در دیدارهای خود، نمایش های تحریک آمیز در مخالفت با حضور اشرافیت، دل بستگان به غرب، کسانی که در برابر اروپاییان کوتاه می آیند، رأی به افراد نترس و غیرتمند بدهید و… در تشدید رقابت و تحریک مردم به شرکت و مقابله با اصولگرایان، بدهد و داد. و
– برخی از روزنامه نگاران و منتقدان، انگ «نفوذی» بخورند و دستگیر شوند تا موجب تحریک مردم برای مقابله با ولایت فقیه مطلقه بگردد.
– مهندسی نامزدها (استصواب) به ترتیبی انجام بگیرد که هم بکار برانگیختن به «رأی دادن برای بی اثر کردن رد صلاحیت ها» بیابد، و هم دست نشاندگان خامنه ای به دو مجلس بروند.
هر چه به “انتخابات” نزدیک می شدیم، رأی دهندگان دو قطبی تر می شدند. پیشتازان جبهه اصلاحات و آنها که به رأی دادن برانگیخته شده بودند، در تقلای «مقابله با تحریکات جناح مقابل» بودند. در حالی که نمی دانستند ترفندها همه برای کشاندن آنها به پای صندوق رأی، و انداختن رأی در آن، و بقصد تحصیل نتایج زیر است:
● همۀ گروه های مقابل ولایت را در یک جبهه جمع کنند و آنها از مردم بخواهند برای شکست دادن نیروهای طرف ولایت، در “انتخابات” شرکت کنند. و
● میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و کروبی را وادارِ، به میدان آمدن کنند. آنها هم آمدند و رأی دادند. از مردم نیز خواستند در “انتخابات” شرکت کنند. یعنی “انتخابات” صحیح انجام می گیرد.
● با استفاده از «اپوزیسیون» داخلی و خارجی، از راه شرکت آنها در ارائۀ تحلیل ها و انتشار آنها در رسانه های خارجی، برای برانگیختن رأی دهندگان به دادن رأی با هدف شکست دادنِ خامنه ای . و
● هواداران هاشمی و روحانی و دیگرانی که اندکی با خامنه ای زاویه داشتند، با انتقاد از شورای نگهبان و برخی مراکز دیگر تلاش کردند رأی دهندگان بیشتری را به پای صندوق های رأی بکشانند
شیوه عمل و ترفند مهندسی “انتخابات” این دوره این بود که مردم را تحریک به شرکت در “انتخابات” نمایند. و درِ باغ سبزِ شکست دادن خامنه ای را به روی آنها باز کنند. آن بخش از رأی دهندگان که به پای صندوق های رأی رفتند، با رأی خود، خامنه ای را پیروز، و خود را بازنده کردند:
تحقیر رأی دهندگان به این شکل انجام گرفت: ما هر آنچه را که می خواستیم، شما به ما دادید. آنهایی که ما می خواستیم، با رأی شما از صندوق ها بیرون آمدند. ما همواره این اجازه را داریم که بر شمارۀ آراء بیفراییم. چرا که شما مردم در واقع بر ولایت حق ندارید تا رأی داشته باشید. رأی شما به این درد می خورد که ما به دنیا بگوییم مردم ولایت مطلقه فقیه را قبول دارند و مجلس خبرگان را مردم انتخاب کردند. و از تعداد ۸۸ نمایندۀ مجلس خبرگان رهبری، بیش از ۷۰ نفر شان از افراد مورد تأیید رهبر هستند. و از بیش از ۲۰۰ نفر فعلی مجلس، دست کم، ۱۱۰ نفر شان در خط رهبری هستند.
عجیب اینکه آنها که به پای صندوق های رأی رفتند و به این و آن لیست رأی دادند، به خصوص آنها که در تهران، به لیست های نامزدهای خبرگان رهبری، رأی دادند، در واقع به ۱۰ نفری رأی دادند که در طیف رهبری قرار داشتند و این “انتخاب” میان بد و بدتر، در نهایت موجب تحقیرِ مجدد آنان گشت.
ولایت مطلقه فقیه، یعنی اینکه مردم در حکم صغیران و یتیمان هستند. اگر باور ندارید، یکبار دیگر، گفته های سران و امینان ولایت مطلقه فقیه را بخوانید:
● خمینی: «مردم ناقص اند و نیازمند کمال اند و ناکامل اند، پس به حاکمی که قیم امین صالح باشد، محتاجند».
● جنتی: «ملت، به عنوان ایتام محسوب می شوند و عالمان، در حکم قیم و والیان امر هستند که کار رسیدگی به تمام امور مردم را دارا هستند.»
● خمینی: «ولایت فقیه، واقعیتی جز قرار دادن و تعیین قیم برای صغار ندارد».
خزعلی: “این چه حرفى است که می گویند اگر مردم خواستند. مردم چه کاره اند؟ مردم، احکام خدا را اجرا می کنند. مردم، محترم و عزیزند، اما براى اجراى احکام خدا، نه براى بر هم زدن احکام خدا.”
● جنتی: «ولی فقیه نسبت به جان و مال و ناموس مردم اختیار دارد. همان اختیاری که پیغمبر اکرم (ص) داشت. فقیه این مقام و ولایت را به منظور حفظ مصلحت امت دارد».
● مصباح یزدی: «عناصر مزدور شیطانی را شناسایی کنید. هرجا آهنگ مخالفت با ولایت فقیه یا ولی فقیه ساز شده، آن را خاموش کنید، اگر از روی نادانی است، برایش توضیح دهید و شبهه اش را رفع کنید، اگر از روی غرض ورزی است، او را خفه کنید».
● آذری قمی: «ولی فقیه تنها این نیست که صاحب اختیار بلامعارض در تصرف در اموال و نفوس مردم می باشد، بلکه ارادۀ او، حتی در توحید و شرک ذات باری تعالی نیز مؤثر است و اگر بخواهد، می تواند حکم تعطیل توحید را صادر نماید، و یگانگی پروردگار را در ذات و یا در پرستش، محکوم به تعطیل اعلام دارد».
● جنتی: «بعد از آل محمد، امت حالت یتیمی را دارد که پدر ندارد و سفارش کرده اند که علما به جای امامان از آنها کفایت کنند و هدایت امت را بر عهده بگیرند، مانند قیمی که بعد از پدر متکفل ادارۀ امور ایتام است».
● خزعلی: «قانون اساسی می گوید قوای ثلاثه زیر نظر ولایت فقیه است. شما وقتی ولایت فقیه را قبول نداشته باشید، ۲۰ میلیون که هیچ، ۳۰ میلیون هم رأی بیاورید، تا این رأی به تأیید مقام ولایت نرسد، معتبر نیست».
و…
روش خامنه ای، کسی که به ادارۀ خودِ حقوقمندش نیز توانا نیست و نیز یاران او، از ابتدا، کاشتن این دروغ در کله ها بود که ما قیم شما مردم ایران هستیم و شما یتیم و صغیرید و نیازمند ولایت و رهبری ما. شما هر کاری که بخواهید را نمی توانید انجام دهید. شما هرکاری را که ما بخواهیم، باید انجام بدهید. اگر نخواستید بکنید، به زور، وادارتان می کنیم که بکنید. هر زمان که به مقابله با ولایت مطلقه برخیزید، ترفند جدیدی در کار می آوریم و شما را وادار می کنیم در مدار بستۀ بد و بدتر بمانید. مبلغان خودی و «غیر خودی» ما، مأموریت دارند نگذارند شما بفهمید در این مدار بسته، انتخاب وجود ندارد، و شما همواره همان کار را می کنید که ما می خواهیم بکنید. و ما می دانیم چکار کنیم که شما در این مدار بسته هم، کاری را که ما می خواهیم، بکنید و هم بهنگام انجام، خود را پیروز نیز تصور کنید. بعد متوجه می شوید فریب خورده اید. اما کار از کار گذشته است. در نوبت بعدی، فریبی دیگر درکار می آوریم. ولو احتیاج چندانی هم به آن نداریم. زیرا تا وقتی شما در مدار بد و بدتر زندانی هستید، هرکار انجام دهید، بنفع ما است.
چنانکه این بار، سر مهندس از در دیگری وارد شد: با ایجاد زمینه های مناسب، مخالف خوان ها و کسانی را که خود مخالف با خویش معرفی کرده بود و نیز مخالفان با خود را به صحنه کشاند تا اینبار، آنها خود و مردم را بفریبند و به پای صندوق های رأی بیاورند. موفقیتش بس ناقص بود. اما آنقدر بود که بتواند اعضای دو مجلس و بخصوص مجلس خبرگان را “انتخاب شدگان” وانمود کند. حال، چند روزی از “انتخابات” نگذشته، بسیاری از رأی دهندگان به این نتیجه رسیده اند که بار دیگر کلاه بزرگی بر سر آنها رفته است. البته پیشتازان آنها نیز خود شرمندۀ تحلیل اشتباه خود شده اند.
بعد از پایان “انتخابات” مهندسی شده توسط خامنه ای، او وارد میدان شد و پیام داد: «…اینجانب وظیفۀ خود می دانم که از این لبیک عمومی به فراخوان نظام اسلامی سپاسگزاری کنم و پاداش و هدایت الهی برای مردمی که این جمعۀ پر کار و پر شکوه را آفریدند، مسألت نمایم».
“انتخابات” سال ۹۴ مجلسین به گونه ای برگزار شد که در ابتدا بسیاری از تحلیل گران مسائل سیاسی و مقاله نویسان و منتقدان حاکمیت در داخل و خارج از کشور، نسبت به ورود و شرکت در “انتخابات” تردید داشتند. اما بعد از مدت زمانی احساس کردند که باید وارد میدان شوند و مردم را نیز به میدان بکشانند. آنها بدون شناخت از حاکمیت ولایت فقیه مطلقه، خود را پیشاپیش پیروز “انتخابات” می پنداشتند و معتقد بودند با ممانعت از حضور برخی چهره ها در مجلسین و همچنین “انتخاب” و حضور برخی از نمایندگانِ هم خط خود، می توانند شکست سختی را به سید علی خامنه ای وارد سازند.
البته آنها بسیار خوش باور بودند، زیرا در ایران همه می دانند در هر “انتخاباتی”، خامنه ای یا قبل از “انتخابات”، یا در حین “انتخابات”، و یا بعد از انجام آن، نام هر کس را بخواهد از صندوق های رأی بیرون می آورد. چند نمونه:
– در “انتخابات” مجلس پنجم به نیروهای سپاه پاسداران دستور داد مانع از حضور برخی مخالفان و منتقدان در مجلس شوند.
– در “انتخابات” ۷۶ به دلیل شرایط، مجبور شد به ریاست جمهوری سید محمد خاتمی تن دهد و هشت سال او را کنترل و تبدیل به ماشین امضاء کرد.
– در “انتخابات” ۸۴ دوست داشت محمود احمدی نژاد رئیس جمهور شود و هاشمی را تحقیر کند، اینبار نیز نیروهای سپاه وارد عمل شدند و با دستکاری در آراء، ابتدا کروبی را حذف نمودند و احمدی نژاد را به دور دوم آوردند و در دور دوم، نام او را از صندوق بیرون آوردند و هاشمی رفسنجانی چاره ای جز پناه بردن به خدا ندید!
– در “انتخابات” ۸۸، مانع از “انتخاب” میر حسین موسوی شد و بار دیگر، نام محمود احمدی نژاد را از صندوق بیرون آورد. پس از آن، در بارۀ او گفت که افکارش از افکارِ هاشمی رفسنجانی به افکار من نزدیک تر است!
– در “انتخابات” ۹۲، به دلیل رساندن بحران اتمی به نقطۀ شکست و تسلیم، نیاز به کسی چون حسن روحانی پیدا کرد و او را “رئیس جمهور” کرد تا که قراردادی منعقد شود که شد، و برجام نام گرفت. بی آنکه او این جرأت را بیابد که بگوید جام زهر شکست را سر می کشم.
– و در “انتخابات” ۹۴، اجازۀ ورود به صحنه را برای هاشمی رفسنجانی و عارف و دیگران صادر کرد تا بعد از “انتخابات” در پیامی بگوید:
«…خداوند دانا و توانا را سپاس که در آزمون بزرگی دیگر، ملت آگاه و مصمّم ایران را به پیروزی رسانید؛ آنان توانستند برای سی و ششمین بار از آغاز انقلاب اسلامی، در انتخاباتی سراسری، با عزم راسخ و شور و نشاط بیاد ماندنی، حضور یابند و سرنوشت کشور را در مقطع کنونی، رقم زنند؛ نمایندگان خود را برای تشکیل دو مجلس پر قدرت و پر اهمیت برگزینند و بار دیگر مردمسالاری دینی را در چهرۀ درخشان و پر اقتدار خود به جهانیان نشان دهند. … ایران اسلامی به ملت خود می بالد و به استحکام مقرّراتی که این فرصت های مغتنم را برای قد برافراشتن و تجدید قوای ملی فراهم آورده است، سر می افرازد».
در جملات فوق که به نظر می رسد القای مشاوران به خامنه ای باشند، چند امر خیلی مهم وجود دارند:
● اولا: … «و بار دیگر مردمسالاری دینی را در چهره درخشان و پراقتدار خود، به جهانیان نشان دهند»؛ یعنی به دنیا بگویند صاحب اختیار و اقتدار، خامنه ای، «رهبر» این «دموکراسی» است!
● ثانیا: «ایران اسلامی به ملت خود می بالد و به استحکام مقرّراتی که این فرصت های مغتنم را…»؛ این «مقررات» فرصت ساز– در واقع فرصت سوز- چه چیز جز ولایت مطلقه فقیه است؟ و
● ثالثا: … «فرصت های مغتنم را برای قد برافراشتن و تجدید قوای ملی…»؛ او از کدام فرصت جز فرصتِ “انتخاب” مجلس خبرگانِ یکدست و مجلس شورای اسلامیِ ناتوان سخن می گوید؟ و راست نمی گوید. این دو مجلس، قوای ملی را تجدید نمی کنند، «اقتدار رهبر» را تجدید می کنند.
سه بخش فوق از دو پاراگراف سخنان بعد از “انتخابات” خامنه ای، کلید درک فریبکاری جدید او است. برای شخص خامنه ای مهم نیست چه کسی رأی می آورد، یا نمی آورد. زیرا او، برای “انتخاب” شوندگان و “انتخاب” کنندگان، مسیری را که مجبور به رفتن در آن هستند، از قبل تعیین می کند. اگر نخواهند از آن مسیر بروند، با زور آنها را به رفتن در آن مسیر ناگزیر می کند. نمونۀ “انتخابات” سال ۸۸ و اجبار مردم به پذیرش شخصی مانند محمود احمدی نژاد، با استفاده از سرکوب و جنایت است.
چند روزی از برگزاری “انتخابات” نگذشته بود که برخی از همان تحلیل گران به این واقعیت پی بردند که شرکت در “انتخابات” و فراخواندن مردم به شرکت پرشور در آن، دقیقاً همان مسیری بود که سر مهندس سید علی خامنه ای از ماه ها قبل ریل گذاری آنرا آغاز کرده بود. ریل گذاری از واژه هایی است که خامنه ای بسیار بکار می برد.
٭ پیروز “انتخابات” کیست؟:
امتیازهای داده شده و گل های رد و بدل شده، به قول حسن روحانی و جنتی، معلوم می کنند کدام تیم پیروز شده و در ازای پیروزی چه چیز را از دست داده است:
٭ گل هایی که مردم از قِبَل فریب حاکمیت و شرکت در “انتخابات” خوردند:
● گل اول: روحیه شکن ترین گل، گلی بود که خودی های به اصطلاح پیشتاز، بر اساس فریب تیم ولی فقیه مطلقه خوردند و بنابراین مردم را نیز فریفتند. آنها را ترغیب به شرکت در “انتخاباتی” نمودند که نتیجۀ آن از قبل معلوم بود، چرا که شورای نگهبان در بررسی صلاحیت کاندیداهای مجلس خبرگان از حدود ۱۰۰۰ نفر، تنها به ۱۶۰ نفری اجازۀ شرکت در “انتخابات” را داد که در پایان “انتخابات” تقریبا ۱۰درصد از آنها، ممکن بود از اکبر هاشمی رفسنجانی پیروی کنند. یعنی ۸ تا ۱۰ نفر از کسانی که به مجلس خبرگان راه پیدا می کردند. همانگونه که در لیست نامزدهای معرفی شده توسط هاشمی رفسنجانی در تهران، طرفداری کنندگان از او در اقلیت محض بودند. حتی با در نظر گرفتن اینکه افرادی چون امینی و امامی کاشانی و حسن روحانی و نیز جنایتکاری چون ری شهری (دری نجف آبادی به دستور خامنه ای مجری قتل های سیاسی شد و احتمال نمی رود جانب خامنه ای را بخاطر هاشمی رفسنجانی رها کند) در مجلس خبرگان از هاشمی رفسنجانی حمایت کنند، نتیجۀ “انتخابات” تهران هم، ۱۱ (خامنه ای خواه) و ۵ (هاشمی رفسنجانی خواه) است. می دانیم که در “انتخاب” ریاست مجلس خبرگان، امامی کاشانی را ناگزیر کردند به هاشمی رفسنجانی رأی ندهد.
در بررسی نتیجۀ “انتخابات” خبرگان رهبری مشاهده می شود که اکثر قریب به اتفاق “منتخبین”، مهره های بازی خامنه ای هستند. در میان آنان، جنایتکاران به نام دهه های گذشته هستند. بنابراین از شرکت رأی دهندگان در “انتخابات” خبرگان رهبری، هیچ زیان نبردند. آنها به خامنه ای امکان دادند که به این مجلس مفتضح، صفت «مردمی» بدهد.
در مورد مجلس «شورای اسلامی» درست است که کاندیداهای مجلس از تهران همه از گروه به اصطلاح اصلاح طلب هستند، اما از نوع اصلاح طلبان مدل ۹۴، هستند. یعنی اصلاح طلبان دست چندم. ولی در مابقی شهرها و شهرستان ها، “انتخابات” مانند تهران نبود و نتیجه، در بهترین حالت، حدود ۵۰ – ۵۰ خواهد بود. یعنی ۵۰ درصد اصولگرایان و مستقلین نزدیک به آنها، و ۵۰ درصد اصلاح طلبان و مستقلین نزدیک به آنها. و این یعنی مجلسی که هیچ طیفی اکثریت ندارد و در طول ۴ سال، هربار بخواهد تصمیم بگیرد، تنها به دستور «رهبر» می تواند تصمیم بگیرد.
بدین ترتیب، گل اول را خودی هایی مانند هاشمی و روحانی و… وارد دروازه کردند و به رأی دهندگان گل فریب زدند.
● گل دوم: گل دوم را خودی هایی به دروازۀ مردم زدند که رأی دهندگان از آنها چنین انتظاری را نداشتند. آنان بعید می دانستند افرادی مانند محمد خاتمی ومهدی کروبی و میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و تاج زاده و حتی ملی-مذهبی ها و سروش و … افرادی که یا در حصر هستند و یا زندانی و یا به خارج از کشور مهاجرت کرده اند، مردم را ترغیب به شرکت در “انتخاباتی” کنند که نتیجۀ آن از قبل مشخص شده بود. بعد از “انتخابات”، محمد خاتمی سخنگوی آنها شد و گفت: معنای رأی دادن آنها جز این نیست که آنها خود را در نظام می دانند و نتیجۀ “انتخابات” را قبول دارند. یادآور می شود که از حصر شدگان خواسته شده بود پوزش بخواهند و خاتمی به جای آنها پوزش خواست تا مگر به حصر آنها پایان داده شود. باوجود این، خامنه ای، در ۲۰ اسفند ۹۴، پس از انجام مراسم اختتامیۀ مجلس خبرگان فعلی، خطاب به اعضای آن، از دشنام به آنها فروگذار نکرد. چراکه نتایج “انتخابات صحیح” را نپذیرفته بودند. و این یعنی خوردن هم چوب و هم پیاز.
● گل سوم: شرکت رأی دهندگان در “انتخابات” مهندسی شده توسط خامنه ای، اعتبار بخشیدن به نظام ولایت فقیه مطلقه در جهان بود.
● گل چهارم: یکی از مهمترین گل هایی است که رأی دهندگان از خودی ها خوردند و آن، تأیید صحت “انتخابات” قلابی رژیم ولایت مطلقه فقیه است. زیرا اگر افرادی مانند موسوی و کروبی و … که معتقد به تقلب رژیم در “انتخابات” بودند، در این “انتخابات” شرکت نمی کردند و مردم را تشویق به دادن رأی نمی کردند، کودتای “انتخابات” سال ۸۸ و جنبش مردم در تاریخ شهادتی بود بر تقلبی که اندازه نمی شناخت. آن جنبش و این کودتا و این واقعیت که به دستور خامنه ای مردمِ در جنبش را به گلوله بستند، در تاریخ می ماند. این واقعیت در تاریخ می ماند. اما پس گرفتن ادعای تقلب و توبیخ شدن توسط خامنه ای نیز در تاریح می ماند.
با توجه به اینکه هیچ تغییری در روش بررسی صلاحیت نامزدها توسط شورای نگهبان صورت نگرفت و “انتخابات” همچنان توسط همان شورای نگهبانی انجام گرفت که در سال ۸۸ با جودِ تقلب بزرگ، صحت آنرا تأیید نمود، این سؤال در ذهن مردم مطرح می شود که اگر این افراد، معترض به دستکاری در “انتخابات” بودند، چرا هم اینک که همان گروه مسئول انجام “انتخابات” هستند، می پذیرند در آن شرکت کنند؟
بسا بزرگترین ضربه ای که این “انتخابات” وارد کرد، ضربه ای بود که به اعتبار آنها وارد کرد. باوجود این، بیدار باش پر طنینی نیز بود. زیرا مردمی که در پی تقلب بزرگ به جنبش درآمدند، اینک در می یابند، در مدار بستۀ رژیم، جنبش نیز راه بجایی نمی برد. بسا بدترها را تقویت و بدترین را که «رهبر» باشد، بیشتر تقویت می کند. محل عمل، همواره باید بیرون رژیم و در استقلال از قدرت خارجی باشد.
● گل پنجم: رأی دهندگان، به خصوص در تهران، توانستند “نمایندگان” مخالف با برنامه های هسته ای سید علی خامنه ای را از مجلس بیرون برانند، یعنی به کسانی رأی منفی دادند که در برابر نرمش قهرمانانۀ سید علی خامنه ای ایستادگی کردند و آنرا قراردادی همچون قرارداد ترکمن چای می خواندند. به سخن دیگر، با این رأی دادن، به یاری خامنه ای آمدند و او را از دست نیروهای اصولگرا و غیرتمندی نجات دادند که خود را ذوب در ولایت می دانستند.
● گل ششم: تأیید کلیۀ “انتخابات” گذشتۀ رژیم و سلامت آنها،به دلیل حضور همۀ مخالفان و منتقدان بود. جهانیان می پنداشتند دخالت رژیم در “انتخابات” مردم در سال ۸۸ بود که موجب به حصر درآمدن نامزدهای آن “انتخابات” شد. اما اینان با شرکت در “انتخابات” و فراخواندن مردم به دادن رأی، مهر تأییدی بر سلامت “انتخابات” در رژیم جمهوری اسلامی زدند.
● گل هفتم: باعث حذف اصلاح طلبانی شد که خامنه ای مصمم به حذف آنها بود. تغییر شکل جبهۀ اصلاحات از افرادی چون سعید حجاریان ، مصطفی تاج زاده، جواد امام، شکوری راد، بهزاد نبوی، عباس عبدی و …، به افرادی چون محمد رضا عارف، علی مطهری، جلالی، نعیمی، شیخ و …، که بیشتر اصولگرا هستند، تا اصلاح طلب. و حتی نفر اول اصلاحات فعلی یعنی محمد رضا عارف، فردی است که در کلیۀ جلساتی که سید علی خامنه ای برگزار می کند، یکی از مدعوین است.
٭ دست آوردهای مردم:
۱. شفاف شدن بازهم بیشتر فضای سیاسی کشور: تحریم کنندگان که حتی بنابر آمار نادرست رژیم، اکثریت هستند، رفتاری شفاف تر داشتند. باوجود هم آواز شدن همۀ آنها که به اصلاح ولایت مطلقه فقیه از طریق راه آمدن با آن معتقدند، در فراخواندن مردم به دادن رأی، در تهران، «ستاد مخالفت با ولایت مطلقه فقیه» نام گرفت. همۀ دیگر مواضع نیز شفاف شدند و اندازۀ کارایی خود را نشان دادند. در نتیجه، این واقعیت آشکار شد که در مدار بستۀ قدرت، سود هر عملی، به بدترین، یعنی رأس هرم می رسد. و
۲. آشکار شد که برای برانگیختن به دادن رأی، دیگر ترساندن از بدتر کفایت نمی کند، می باید دعوت به دادن رأی سلبی و اعتراضی کرد. اعتراض به دستگاه ولایت مطلقه فقیه. با اینکه برنده او شد و در مدار بسته قدرت جز این نیز ممکن نبود، اما اینک سمت و سوی تحول سیاسی مشخص گشته است. و
۳. ایجاد و تشکیل شبکه های اجتماعی و هسته ها با شیوه هایی که خود تشکیل دهندگان برگزیدند. بیان آزاد آنچه که در بیرون از شبکه های اجتماعی، گفتن آن جرم محسوب می شد و استفاده از موقعیت برای افشاکردن خامنه ای و دستیاران او . و
۴. درآمدن بدیل رژیم ولایت مطلقه فقیه به افق سیاسی ایران.