«این مأموران زن و مرد در صورت مشاهده مواردی مانند مزاحمت برای نوامیس، آلودگی صوتی، کشف حجاب در خودرو و انجام حرکات نمایشی در خیابان شماره پلاک خودرو را برداشته و از طریق سامانه پیامکی به مرکز پلیس امنیت اخلاقی اطلاع میدهند . . . مأموران نامحسوس امنیت اخلاقی که آموزشهای لازم را دیدهاند به عنوان پلیس و ضابط قضایی شناخته میشوند و احکام قضایی لازم نیز در این خصوص اخذ شده است . . . این مأموران حق برخورد مستقیم با شهروندان را ندارند و کار آنها تنها جمعآوری و گزارش اطلاعات است»
طرح پلیس مخفی برای امنیت اجتماعی پس از قریب به چهل سال از پیروزی انقلاب و برنشستن راه و رسم خمینی و رژیمش که قرار بود هم دنیا دهند هم دین به ما نشان از آن دارد که نه تنها چنین ایدئولوژی ای نتوانسته است دین و دنیا را به شهروندان اعطا نماید بلکه، بالعکس هر دو را بالکل نیست و نابود کرده است. این نابودی تا بدانجا طول و عرض و عمق و ارتفاع را در جامعه گسترانیده است که اکنون پس از سال ها منادیان این مدعای گزاف با اجرای چنین طرحی اقرار داشته اند که جامعه در فقدان امنیت روانی و اخلاقی به سر برده و مدعیان به جبر بر آن شده اند تا با پلیس محسوس و نامحسوس به کنترل شهروندان در حوزه عمومی بپردازند. البته این اولین بار نبوده و نیست که مدعیان از جهالت و وقاحت به این چنین فجایعی معترف بوده و می باشند. از بی پرده ترین و شفاف ترین این دست اعترافات و اقاریر میتوان به بیانات سی و یکم مرداد ماه سال نود چهار “احمد خاتمی” خطیب جمعه تهران استناد نمود. او از رواج روز افزون بی غیرتی در مردان خبر داده و عنوان داشته بود:
«متأسفانه برخی بد حجابیهای زنان جامعه ما از بیحجابی بدتر است . . . بیغیرتی در میان مردان جامعه در حال گسترش و عادی شدن است، این امر نگرانکننده است . . . باید بدانیم که هدف اصلی دشمن برای ضربه زدن به نظام اسلامی، رواج فرهنگ بیحجابی در بین افراد جامعه است»
اما در تحلیل و بررسی طرح اخیر و سخنان احمد خاتمی:
*به جهات علم جامعه شناسی زمانی که ناهنجاری ها در سطح جامعه به گونه ای وسیع شیوع میابند بی شک به بحرانی اجتماعی مبدل گشته اند. در این هنگامه برخورد های فیزیکی با معلول ها نه تنها در مواجهه با بحران اجتماعی عقیم و ناکار آمد بوده و میباشند بلکه بیش از پیش به وسعت و عمق بحران دامن زده و به آن می افزایند. در نتیجه عالمان علوم اجتماعی بر آن بوده و میباشند که در چنین شرایطی جهت برون رفت از بحران، آسیب شناسی و شناخت علت های پدید آورنده اول قدم در راستای مقابله با بحران بوده و میباشند.
*بحران های اجتماعی نه دفعه واحده بلکه، در طول زمان به آرامی رویش نموده و پس از مدت زمانی در نقطه ای زمانی و مکانی از زیر پوسته جامعه به در آمده و خود را عیان و آشکار نموده و مینماید. علت بحران اخلاقی در جامعه کنونی ایران چه بوده است؟؟؟ این سئوال مبنائی ست که میباید پیش روی مدعیان رژیم حاکم قرار گیرد. بحران هایی همچون بحران اشتغال، بحران های اقتصادی که اخیرا بنا بر اخبار منتشر شده از سوی رژیم شصت درصد مراکز تولیدی و تجاری با تعطیلی مواجه شده اند و همچنین ایدئولوژی محوری در به کار گرفتن نیروههای تصمیم گیرنده و اجرائی به جای شایسته محوری که کشور را با فاجعه مواجه کرده و بیش از این مواجه خواهد کرد. ورود حجم بالای کالاهای قاچاق و فقدان کرامت انسانی و امنیت قضائی شهروندان و هزاران علل دیگر از این دست، همه و همه علت هائی بوده اند که معیشت شهروندان را مخدوش نموده و خشونت را به لایه های مختلف جامعه کشانیده است.
*اگر مفروض ما آن باشد که اهداف و نیات حکومتیان از این چنین طرح ها و مواضعی در برخورد با بی اخلاقی ها و بحران ها در سطوح مختلف حوزه عمومی بوده است پس حاکمان می باید در این راستا از نظرات صاحب نظران متخصص بهره جسته و مضاف بر آن از راهی که تا بدین روز در آن طی طریق نموده اند خروج نموده و تمامی امور را به جای ایدئولوژی محوری به تخصص محوری واگذار نمایند. تا باشد که بحران ها حل و یا حد اقل از افزودن بر آنها ممانعت به عمل آید.
*از اعلام مواضع حکومتیان به نظر آمده و می آید چنین طرح ها و مواضعی بیش از اینکه جنبه های دلسوزی، صداقت و مرتفع نمودن بحران ها را در خود داشته باشد سبقه و درون مایه ای سیاسی به خود داشته و دارد. فی المثل بیان فوق از زبان خطیب جمعه تهران، خود به مجرد در خور تأمل میباشد. خطیب جمعه اذعان داشته بود:
«باید بدانیم که هدف اصلی دشمن برای ضربه زدن به نظام اسلامی، رواج فرهنگ بی حجابی در بین افراد جامعه است»
در بیان خطیب جمعه کلید واژه های “دشمن” و “ضربه زدن به نظام اسلامی” گویای این مهم است که طرح چنین مسائلی از تریبون هائی خاص که متصل به رأس هرم قدرت بوده و میباشند در جهت اهداف سیاسی و ایجاد بحران و سرکوب بخشی از فعالان سیاسی و مدنی خارج از دایره حاکمیت بوده است. با چنین حربه ای دیگران را دشمن خواندن و نامیدن و لاجرم متهم نمودن به نواختن ضربه به رژیم متهم غایت کار بوده و خواهد بود. همچنین است بیانات رئیس پلیس تهران که گویی قصد بر افزودن بر ترس و بحران داشته و دارد. او خبر از آن داده است که:
«این مأموران حق برخورد مستقیم با شهروندان را ندارند و کار آنها تنها جمع آوری و گزارش اطلاعات است»
مشکل از آنجا قوت گرفته و می گیرد که وظیفه مأموران مخفی در بیان ایشان برخورد مستقیم با شهروندان نبوده و فقط جمع آوری گزارش و اطلاعات است. اگر وظیفه مأموران طرح اخیر برخورد مستقیم با شهروندان می بود بسی جای شکر می داشت. چرا که حد اقل شهروندان در برابر قانون شکنی مأموران و یا تشخیص اشتباه در مصادیق توان دفاع از خود را دارا می بودند. اما با مخفی بودن مأموران، آن هم در جامعه ای که به اعتراف بانیان طرح مذکور که امنیت روانی و اجتماعی مخدوش شده است هر لحظه این امکان رفته و میرود که مأموران مخفی به جهت اغراض شخصی و دیگر نیات نا پاک به ارائه گزارش های نامطلوب از شهروندان اقدام نموده و بیش از پیش امنیت روانی جامعه را خدشه دار نمایند. مضاف بر این بسیاری از جوانان بسیجی که اصولا از کمبود شخصیت رنج برده میتوانند خود را در نقش پلیس مخفی طرح امنیت اجتماعی معرفی کرده و به طریق مختلف از شهروندان اخاذی و یا در دل آنان رعب و وحشت ایجاد نمایند.
*اصولا دیکتاتوری ها با ایجاد ترس و وحشت در حوزه عمومی به بقای خود ادامه داده و می دهند. ایجاد این هراس در حوزه عمومی منجر به آن خواهد شد که در اولین گام حاکمیت با چنین طرح ها و اعلام تبلیغاتی آن در رسانه ها به شهروندان القا نماید که چشم های پنهان فاشیست در هر کوی و برزن نظاره گر اعمال و رفتارشان بوده و میباشد. این تبلیغات تا بدانجا گسترده میشود که حوزه خصوصی شهروندان نیز حوزه ای نا امن تلقی می شود. دیکتاتوری ها با ایجاد چنین طرح ها و نیروهای موازی سعی بر آن داشته و دارند تا همواره قدرت قاهره خود را به اذهان عمومی تحمیل نمایند و جامعه را از هرگونه تحرک در حوزه های خارج از خواست و اراده حاکمیت باز دارند. از تبعات غیر قابل انکار چنین طرح ها و نیروهایی در جامعه که همواراه با تبلیغات رسانه ای در حجمی وسیع تکثیر سلولی می شوند ذهنیت “سیس، دیوار موش دارد موش گوش دارد” خواهد بود.
در این میان واکنش ها به طرح مأموران مخفی امنیت اجتماعی جای بسی تأمل داشته و دارد. فعالان سیاسی، حقوق دان ها و جامعه شناسان هر یک به نوبه خود اظهار نظر کرده و به زعم خود به تحلیل، نقد و بررسی طرح مذکور پرداختند. اما اظهار نظری که با تیترهای بزرگنمایی شده بر روی سایت های خبری منتقدان و مخالفان طرح پلیسی قرار گرفت اظهارات حسن روحانی بود. رئیس قوه مجریه در یکم اردیبهشت ماه گفت:
«برخی طرحها را دولت در کشور اجرا میکند و برخی طرحها هم مربوط به دستگاههای دیگر مانند قوه قضائیه و دیگر نیروهاست . . . دولت به وعدههای خود از جمله در این زمینه پایبند است و هرجا لازم بوده برای ایجاد احساس امنیت در مردم، از توان خودش استفاده کرده است . . . اولین وظیفه ما در قبال مردم، احترام به شخصیت و جایگاه و کرامت مردم است. کرامت انسانی را خدا به انسانها داده و این کرامت مقدم بر دین است؛ کرامت همه باید حفظ شود. ما مردم خوب و وظیفه شناسی داریم . . . آزادی مردم به غیر از قانون با هیچ چیز دیگری محدود نمی شود و حتی دولت و قوه قضاییه هم نمی توانند مردم را محدود کنند و فقط قانون می تواند چارچوب هایی در این زمینه داشته باشد»
اصلاح طلبان و دیگر حامیان رئیس قوه اجرائی کشور بر این بوده اند تا این بار هم بر خلاف واقع او را رستم داستان جلوه داده و سخنانش را مخالف خوانی تعبیر و در جامعه منتشر نمایند. آنچه بر این قلم معلوم و مشخص نبوده و نیست اینکه، چرا و چگونه سخنان حسن روحانی به مخالف خوانی تعبیر و تفسیر شده است؟؟؟ البته چرا پر واضح است اما چگونه در ابهام قرار گرفته است. چرائی مطلب در یک مهم نهفته است و آن اینکه، روحانی و حامیان اصلاح طلب وی همواره از روانشناسی جامعه مطلع بوده و میباشند. آنها به درستی تمام و کمال از مخالفت شهروندان با این چنین طرح هائی اطلاع حاصل نموده اند. از این حیث بر آن شده اند تا با تفسیر مخالف خوانی از سخنان روحانی حمایت جامعه هراس زده را در راستای کسب مشروعیت سیاسی کوتاه مدت به خود جلب نمایند تا همواره و همچنان رقابت با جناح دیگر حاکمیت در چارچوب های نظام بسته قدرت استمرار یابد. اصلاح طلبان و دیگر حامیان روحانی بر این باور بوده و میباشند که با روش های تبلیغاتی و شانتاژ خبری و تفسیر مخالف خوانی خلاف واقع در چنین مواردی میتوان امیدهای کذائی و واهی را به شهروندان تزریق نمود تا باشد که از این رهاورد جامعه امید وار همچنان بازی بد و بدتر را این بار به امید صدای مخالف حسن روحانی در دور بسته قدرت ادامه دهد.
اما آیا سخنان حسن روحانی قابلیت تفسیر به مخالف خوانی را در خود داشته است؟؟؟
سخنان روحانی نه تنها مخالف خوانی با طرح پلیس مخفی امنیت اجتماعی نبوده بلکه در مقام خبر و تأیید هم بوده است. او خبر داده است:
*برخی طرح ها را در کشور دولت اجرا میکند و برخی دیگر طرح ها را قوه قضائیه یا دیگر نهاد ها.
*دولت به وعده های خود در این زمینه پایبند بوده و هر جا لازم بوده برای امنیت جامعه اقدام نموده است.
*کرامت انسانی شهروندان باید حفظ شود. کرامت انسانی را خدا به انسان ها داده و مقدم بر دین است.
*فقط قانون میتواند آزادی مردم را محدود کند نه قوه مجریه و قضائیه.
آنچه از این اخبار حاصل نشده و نمی شود مخالف خوانی حسن روحانی با طرح مذکور است. او به عنوان رئیس قوه مجریه موضع خود را در قبال طرح مذکور اعلام نداشته است. او میگوید برخی طرح ها را قوه مجریه و برخی را قوای دیگر اجرا میکنند. این نشان از آن دارد که روحانی در مقام مخبر ابتدا خود طرح موضوع جدل را مقبول دانسته و سپس از اجرائی شدن آن به شهروندان خبر می دهد. همچنین او خبر میدهد فقط قانون میتواند آزادی شهروندان را محدود نماید اما تعریفی از قانون ارائه نداده و نمی دهد. او نمی گوید طرح پلیسی اخیر موافق با قانون است یا مغایر با آن؟
گویی با در نظر داشتن وضع موجود ترس و وحشت بیش از پیش بر روح و روان جامعه رخنه خواهد کرد و حوزه عمومی با تمامی لایه هایش بازیچه بازیگران مدار بسته قدرت حاکم شده و خواهد شد. جناح های سیاسی در چارچوب حفظ نظام و منافع جناحی خود در این چارچوب این دست معضلات را به چالش هایی تصنعی میان خود بدل نموده تا از آن ملت فریبی را قصد نموده باشند. با این حال و روز به نظر میرسد حوزه عمومی میباید در بیرون از مدار بسته حاکمان و حاکمیت به دنبال راه چاره بوده باشد از مدار بسته حاکمیت بدر آید.