در عرصه سیاسی هر گفتار و رفتاری هرچند در نگاه اولین بی هوده و خالی از معنی در نظر جلوه نماید اما در نگاهی بلند تر تهی از معانی نبوده و نیست. انتخاب یا به دیگر عبارت انتصاب آیت الله “احمد جنتی” بر ریاست مجلس خبرگان رهبری یکی از این دست اعمال و رفتار بوده است. البته لباس انتخاب بر انتصاب جنتی پوشاندن از بین بینات بوده و میباشد. واکنش اصلاح طلبان در فضای مجازی خود گویای این مهم است. اما انتصاب احمد جنتی به ریاست مجلس خبرگان چه پیامی را به جامعه ارسال داشته است؟
اول: اصلاح طلبان با تشویق حوزه عمومی به انداختن رأی خود به صندوق خامنه ای تنور انتصابات رژیم را گرم کردند. این طیف از فعالان سیاسی بر این توجیه اصرار ورزیدند تا با حضور در پای صندوق های رأی آرای سلبی را به صندوق روان دارند تا باشد که “مثلث جیم” یعنی، جنتی، محمد یزدی و محمد تقی مصباح از ورود به این مجلس بازمانند. یزدی و مصباح از ورود به مجلس باز ماندند اما جنتی به طرزی طنزگونه و با حرف و حدیث به عنوان آخرین نفر بر قطار مجلس خبرگان ورود نمود.
دوم: اصلاح طلبان با تبلیغات سیستماتیک سعی بر آن نمودند تا همواره در داخل و خارج بر این توهم دامن زنند که حضور مردم در پای صندوق های رأی گسترده بوده و آرای مردم به عنوان قدرت مبارزات دموکراتیک و پارلمان تاریستی به خلع سلاح مهره های “علی خامنه ای” انجامیده است. وارونه نمایی و تبلیغاتی که بر وهم و دروغ استوار بود اکنون گریبان اصلاح طلبان را گرفته و گریبانشان را دریده است.
سوم: اصلاح طلبان تخم مرغ های خود را در سبد هاشمی رفسنجانی نهاده بودند. سبد هاشمی رفسنجانی سالیان سال است که در هم شکسته و امنیت ندارد. نتیجه اینکه تعدادی از تخم مرغ های اصلاح طلبان نیست و نابود شده و مابقی تخم مرغ ها نیز در شرف افتادن بر زمین سیاست و شکستن قرار دارند. این طیف سیاسی از لوس آنجلس تا پاریس و تهران مردم را تشویق نمودند تا به تروریست بین الملل رأی دهند. حکم محکومیت دادگاه میکنوس مبنی بر آمریت هاشمی رفسنجانی در ترورهای زنجیره ای اروپا گویای شخصیت هاشمی و فرو غلطیدن اصلاح طلبان در منجلاب تاریخ هاشمی رفسنجانی ست.
پنجم: هاشمی رفسنجانی از استوانه های اصلی رژیم بوده است. تاریخچه سراسر جنایت او به تاریخچه رژیم در آمیخته است. اصلاح طلبان نیز همواره سرنوشت خود را به سرنوشت هاشمی گره زده اند. نتیجه اینکه، حمله اصلاح طلبان به تاریخچه رژیم تاریخچه هاشمی رفسنجانی را هم خواه ، ناخواه از پستوهای غبار گرفته به در خواهد آورد. از این زاویه است که اصلاح طلبان مصلحت پیشه نموده و از حمله به تاریخچه رژیم سرباز زده و مراعات حال هاشمی را نموده و مینمایند. در یک کلام گره خوردن سرنوشت اصلاح طلبان به سرنوشت هاشمی پتانسیل این جریان سیاسی را تحلیل برده و از سرعت آن کاسته است.
ششم: اصلاح طلبان با بسیج رسانه های عمومی حوزه عمومی را به پای صندوق های رأی فراخواندند تا با رأی به هاشمی او را به مجلس خبرگان رهبری داخل نمایند. عاقبت هاشمی رفسنجانی با بیست و هفت درصد آرای واجدین شرایط تهران به مجلس خبرگان دخول نمود. اما نکته اساسی اینکه اصلاح طلبان بر این امید دل خوش داشته بودند که هاشمی و لیست او که در تهران به مجلس خبرگان راه یافته اند بتوانند ترکیب این مجلس را دگرگون نموده و هاشمی بر مسند ریاست آن جلوس نماید. اما در انتخابات هیئت رئیسه این مجلس نه هاشمی رفسنجانی کاندیدای ریاست آن شد و نه کاندیدای مورد نظر او در کسب آرا اعضای این مجلس موفق بود. اما به چه روی کسی که اصلاح طلبان به او دل بسته بودند از میدان به کناری رفت و در سکوت نظاره گر میدان شد؟؟؟
هفتم: سرنوشت هاشمی رفسنجانی روند حذف شدن از سوی رژیمی ست که او خود روز و روزگاری از پایه های اصلی آن بوده است. هر روزه او به حذف شدن از سوی حامیان اردوگاه رهبر تهدید می شود. حسین شریعتمداری او را استوانه نظام نمی داند و برخی دیگر او را منافق خوانده و چندی دیگر هم از حصر او سخن بر زبان رانده و سرنوشت او را با سرنوشت مرحوم آیت الله “منتظری” قیاس نموده اند. هاشمی بهتر از هر شخص دیگر از روابط و مناسبات اندرونی جمهوری اسلامی با خبر بوده و میباشد. او نیک می داند که تهدید او به حذف نه گزاف بلکه، حتمی می نماید. هاشمی از دو مورد هراس داشته و دارد. سقوط کامل رژیم و آن دیگر حذف فیزیکی خود در داخل رژیم. او با اسقاط نظام به گونه ای غیر قابل تصور مخالف است. چرا که او خود از بانیان جنایت و آمران شکنجه و کشتار بوده است. بر این اساس با برچیدن کلیت رژیم تاریخ جنایات او نزد شهروندان و همچنین محکومیت های بین المللی اش قابل پیگیری بوده و طومار او برای همیشه در هم پیچیده خواهد شد. اما در ابعاد داخلی او تدلیس را تدبیر نموده است. اکنون که او در ابعاد معنوی از ساختار رژیم حذف شده است بر آن بر آمده تا با سنگر گیری در پشت ملت و ابزار نمودن اصلاح طلبان از روند حذف فیزیکی خود ممانعت به عمل آورد. او با تدلیس و آلت نمودن اصلاح طلبان به خبرگان رهبری ورود نمود تا حذف فیزیکی او برای حامیان اردوگاه رهبر رژیم دشوار آید. هاشمی در هر صورت قصد تغییر مبنایی وضع موجود را نداشته و ندارد.
هشتم: اصلاح طلبان با بر دهان نهادن و دمیدن بر شیپورهای تبلیغاتی شان بر ترویج این دروغ می دمیدند که انتخابات مجلس در هفتم اسفند ماه پیروزی بزرگی در برابر جناح بیت رهبر بوده است. اکنون انتخابات هیئت رئیسه مجلس پرده ها را بر انداخت و بر همگان معلوم داشت هاشمی رفسنجانی و لیست امید پیروز انتخابات مجلسین نبوده و نیستند. هاشمی حتی برای ریاست مجلس خبرگان اعلام کاندیداتوری هم نکرد و در سکوت در گوشه ای فقیرانه ایستاد و بازی مهندسی شده خامنه ای را نظاره نمود. او به غایت بر این مهم واقف بود که کاندیداتوری او میتواند به تحقیرش از سوی علی خامنه ای منجر شود. این بار او به خوبی سیاست پیشه نمود و تجربه را در زمین سیاست اعمال نمود. اما آیت الله “امینی” هم که کاندیدای مورد حمایت هاشمی برای تصدی ریاست خبرگان بود نیز ناکام ماند. این نشان از آن دارد که ترکیب مجلسین هفت اسفند ماه آنگونه که اصلاح طلبان خود فریبی کرده اند پیروزمندانه نبوده و نیست. در نهایت هاشمی، اصلاح طلبان بی تجربه را آلت دست خود نمود تا باشد که از این ستون به آن ستون فرج حاصل آید. هاشمی حتی خلاف باور اصلاح طلبان بر انتخاب هیئت رئیسه جدید مهر تأیید نواخت و عنوان داشت:
«انتخابات هیئت رئیسه مجلس خبرگان بسیار خوب برگزار شد… انتخابات در فضایی آرام، سریع و بدون هیچ گونه مشاجره برگزار شد… ترکیب هیئت رئیسه نیز خیلی خوب است»
نهم: علی خامنه ای مهندسی انتخابات مجلسین هفتم اسفند را ترسیم نموده بود. همانگونه که در نوشتاری تحت عنوان “خامنه ای چگونه اصلاح طلبان را بی اعتبار کرده است” اشاره داشتم بخشی از مهندسی انتخابات به وسیله اصلاح طلبان و لیست امید به سرانجام رسید. لیستی که در آن قاتلین و سارقان و دیگر مفسیدین در برابر چشمان آدمی به رقص در آمده بودند. اکنون علی خامنه ای نقشه مهندسی را تا سرمنزل مقصود ادامه خواهد داد. انتصاب جنتی به عنوان رئیس مجلس خبرگان یک بخش از نقشه مرسم مهندسی او بوده و میباشد. با ظهور چنین پدیده ای او به اصلاح طلبان و پایگاه اجتماعیشان که در انتخابات انتصابی رژیم مشارکت نموده بودند دیگر بار تفهیم نمود که در معادلات سیاسی و اجتماعی محلی از اعراب نداشته و ندارند. اصلاح طلبان مبلغین فراخوان مردم به پای صندوق های ولایت فقیه بوده و پس از اعلام نتیجه انتخابات بر آن صحه نهاده بودند. خامنه ای از مشارکت و مهر تأیید اصلاح طلبان در داخل و خارج بهره کافی و وافی برده و اکنون اصلاح طلبان توان و موقعیت اعتراض به انتصاب جنتی در مقام ریاست مجلس خبرگان را از کف داده اند.
دهم: سرنوشت ریاست و هیئت رئیسه مجلس شورا هم متفاوت از سرنوشت کریه خبرگان نخواهد بود. دکتر “مهدی خزعلی” پیش از دیگر هم سنگرانش مسئله را فهم و درک نموده است. “جبهه آزادی” و “سرای قلم” طی نشستی از “علی مطهری” برای کاندیداتوری مجلس دهم دعوت نموده اند. دکتر خزعلی در این مورد عنوان داشته اند:
« آقای عارف بازی را واگذار کرده و شانسی ندارد، او بازی باخته را ادامه داده، بهایش را مردم می پردازند و دودش به چشم ما می رود، جناح حاکم می خواهد حلاوت پیروزی هفتم اسفند را در کام مردم تلخ کرده و بگوید:” دیدید هیچ خبری نشد و آش همان آش و کاسه همان کاسه است و لاریجانی باز بر مسند ریاست مجلس تکیه زند، این یعنی ناامیدی مردم از تغییر و اصلاح، ما بر این باوریم که اگر لاریجانی پسر پیغمبر هم بود، اگر آن اتفاقات و در گیری با احمدی نژاد هم رخ نمی داد، باز مردم با حضورشان تغییر را می خواهند، هر چند می دانیم که عارف و لاریجانی، هیچ کدام برای دفاع از حقوق مردم نمی ایستند و سر بزنگاه وامی نهند . . . ما در شرایط امروز که پایداری و سپاه تمام تلاش خود را برای ریاست لاریجانی می کنند و اصولگرایان هم به لاریجانی رای می دهند و بخش مهمی از اصلاحات که مادر اصلاحات خوانده می شود – یعنی کارگزاران – هم به لاریجانی رای می دهد و حتی لابی ها کار خود را کرده است و –در کمال ناباوری – هاشمی، خاتمی و بیت امام هم خود را مهیای پذیرش لاریجانی کرده اند!” من به عنوان اتمام حجت و ثبت در تاریخ می گویم که :” این بازی عارف، چیزی شبیه کار مصدق است که صبر کرد تا زاهدی بیاید، کودتا کند و حاصل نهضت به باد رود، من بر این باورم که عارف در زمین حاکمیت بازی می کند و تن به شکست جبهه اصلاحات و امید داده است و این کودتا امید مردم را به یاس بدل خواهد کرد، در این شرایط پیشنهاد من به عارف این است که یا همه را متحد کند و برای پیروزی به میدان بیاید و یا اگر نمی تواند اجماع برای خود مهیا کند، مثل خاتمی که شال سبز را بر شانه موسوی نهاد، برای علی مطهری اجماع را تحصیل کند، در این صورت رای مستقلین و بخشی از اصولگرایان هم در سبد مطهری می آید و رای اصلاحات هم به قوت خود باقی است و مطهری مردی است که بر سر مواضع خود می ایستد و از نهیب ها نمی هراسد»
یازدهم: علی خامنه ای از بنیان گذاران “حزب جمهوری اسلامی” بوده است. حزبی که انقلاب فرهنگی، تعطیلی دانشگاه ها و پاکرانی دانشجویان و اساتید دانشگاه ها را در تاریخ ایران ثبت و ضبط نموده است. حزبی که با بسیج لباس شخصی ها به تجمعات سیاسی حمله میکرد. اما اکنون پس از سال ها رهبر رژیم با حمله این نیروها به تجمعات سیاسی راه مخالفت در پیش گرفته است. او در سه شنبه چهارم خرداد ماه اخیر عنوان داشته است:
«بنده میبینم گاهی اوقات یک جماعتی، یک افرادی، جوانهای احتمالاً صالح و مؤمنی با یک کسی مخالفند یا با یک جلسه ای مخالفند، بنا میکنند هیاهو کردن و جنجال کردن و شعار دادن؛ بنده با این کارها موافق نیستم . . . این هیچ فایدهای ندارد؛ این را من از قدیم به کسانی که در این کارها بودند، همواره سفارش کردهام. اینکه بروند در یک مجلسی، چون فلان کس سخنرانی میکند که شما مثلاً او را قبول ندارید -ممکن هم هست حق با شما باشد یا نباشد- برویم این مجلس را خراب کنیم، بههم بزنیم؛ نه، این هیچ فایدهای ندارد. فایده در تبیین است، فایده در کار درست است، در کار هوشمندانه است؛ اینها است که فایده دارد. گاهی اوقات بعضیها از روی اغراضی این کارها را میکنند، به پای بچّههای مؤمن و حزباللّهی میاندازند؛ حواستان به این هم باشد»
اما چرا اکنون پس از سال ها علی خامنه ای با چنین اعمال فاشیستی به مخالفت بر خواسته است؟؟؟ به نظر می رسد با مهندسی انتخاباتی اخیر و مشارکت اصلاح طلبان راه برای اجرای تمام و کمال مهندسی در سطح وسیع محیا شده است. گویا رهبر رژیم حاکم بر آن است تا صحنه سیاسی کشور را به گونه ای ترسیم نماید که از این پس هیچ گونه تجمع سیاسی از سوی منتقدان او در کار نباشد. اگر با توجه به قواعد قدرت و فربه شدن آن چنین گزینه ای را مفروض قرار دهیم به نظر می رسد خیال ایشان راحت خواهد بود که با در کار نبوده تجمعات سیاسی بر هم ریختن تجمعات سیاسی در کار نخواهد آمد. مضافا رهبر رژیم حاکم به عنوان فریبی تبلیغی سخن رهنمودوار خود را در تاریخ ثبت نموده و از قبل آن ارتزاق سیاسی پیشه خواهد نمود.
دوازدهم: به هر روی اصلاح طلبان با چشم دوختن و امید بستن به هاشمی رفسنجانی تخم مرغ های خود را در سبد شکسته او نهاده و به بقعه ای دخیل بسته اند که شفا نداده و نخواهد داد. با این وصف اصلاح طلبان بیش از پیش در بازی مهندسی خامنه ای بی اعتبار شده و دیوار سست هاشمی رفسنجانی بر سر بی پناهشان ویران خواهد شد. باشد که تجدید نظر پیشه نمایند.