خردادماه سال 1360 برههای پرحادثه از تاریخ ایران است که، در طی آن، جریان تحول نظام نوپای ایران که پس از انقلاب ضد استبداد سلطنتی، با وعده و امید استقرار مشارکت مردم در اداره امور خویش و «ولایت جمهور مردم»، انجام گرفت،وارد مرحله نهایی ودر پی کودتا با نقض حاکمیت مردم، استبداد باز سازی شد: در روز 31 خرداد با عزل غیر قانونی نخستین منتخب مردم ایران، کودتای خزندهای که بر ضد اصل حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش، به قصد استقرار استبداد مذهبی و تحمیل ولایت مطلقه فقیه بر ایران و ایرانی، از سوی قدرت طلبان به رهبری آقای خمینی و دستیاری سران حزب جمهوری اسلامی از قبیل بهشتی و رفسنجانی و خامنهای و نیز گروههای افراطگرا مثل حزب مـؤتلفه و جریان چپ وابسته تدارک دیده شده بود، به فرمان آقای خمینی انجام گرفت.
هنگامی که در آن روزهای پر اضطراب، کودتا در جریان بود، آقای بنیصدر که در محاصره و سانسور کامل کودتاچیان قرار داشت، پیامی را خطاب به مردم ایران نوشت که در 24 خرداد توسط آقای غضنفر پور از معدود نمایندگانی که به وعده خود بر دفاع از حق مردم عملکرد، در صحن مجلس قرائت شد. منتخب مردم در این پیام، خطاب به مردم ایران نسبت به عواقب بازسازی استبداد و سیاهی و تباهی ناشی از آن هشدار میدهد و از جمله مینویسد:
« … از سه شعار انقلاب اسلامی، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی هیچ محتوایی بر جا نخواهند گذاشت.
۱- استقلال اقتصادی با بودجهای که تهیه کردهاند و با نفتی که صادر میکنند و با قراردادهایی که امضاء میکنند از بین میرود. و چون امنیت نیست، وضع شما محرومین جامعه بدتر خواهد شد و گرانی و بیکاری روزگار شما را سیاه خواهد کرد.
۲- استقلال سیاسی بدون استقلال اقتصادی و با وجود ناامنی داخلی وجنگ خارجی از دست خواهد رفت.
۳- از آزادی چیز چندانی نمانده است. فقدان امنیت تا بدانجا است که لیره سیصد تومانی دوسال و نیم پیش پنج هزار تومان شده است. روزنامهها تعطیل و زبانها نیز بسته شدهاند ودر آینده از این هم بدتر خواهد شد. گروهی که همه مقامات را به تصرف خود درآوردهاند، بلحاظ بدترشدن وضع و با بیاعتبار شدن در افکار عمومی روز به روز بیشتر به وسائل اختناق آور پناه خواهند برد. و خود قربانی همین جریان خواهند شد.
۴- روزی محکومی در پای چوبه دار گفت: ای آزادی چه جنایتها که بنام تو نمیکنند؟ امروز و فردا بیشتر از امروز خواهند گفت. ای اسلام چه جنایتها که بنام تو نمیکنند؟ چنان دین را از اعتبار خواهند انداخت که، بنام این دین، تا یک قرن کسی نتواند حرفی بزند و دعوتی به حق بکند.
۵- اینجانب هیچ گناهی جز اینکه خواستهام استقلال و آزادی واسلام بعنوان تضمین کننده استقلال و آزادی، زمینه ساز رشد و تعالی همه جانبه انسان، به اجرا درآید نداشتم و ندارم. از اسلام نان نخوردهام اما عمر را در خدمت به آن گذراندهام. به شما مردم گفتم کودتای خزنده اجراء میکنند، و مراحل آن را هم یک به یک شرح کردم. تا اینجا نیز بهمان ترتیب انجام دادهاند و مرحله آخر آن، سلب عنوان ریاست جمهوری و گرفتن جان این جانب است. آن را نیز در دست کارند تا انجام بدهند. اگر چنین کردند علاوه بر آنچه در بالا پیش بینی کردم، امور زیر واقع خواهند شد:
الف- برخوردهای پایدار در کشور بر برخوردهای مسلحانه کنونی اضافه خواهد شد. وخود بر مشکلات بالا خواهند افزود. مردم ما کر و کور نیستند و وضعیت روزمره خود را میبینند، و میبینند که دو سال و نیم حکومت حزب حاکم زور، روز به روز وضعیت کشور را بدتر ساخته است. امنیت از بین رفته است، اقتصاد فلج شده، جنگ خارجی و داخلی بطور مستمر ادامه دارد و اینک خطر گسترش آن نیز هست.
ب- جنگ تحمیلی درصورت طولانی شدن به فرسودگی کامل نیروهای ایران و عراق میانجامد و در خاور میانه زمینه اجرای برنامه آمریکا فراهم میگردد. و همانطور که در جریان گروگان گیری ملاحظه کردید، ناچارید و بشرایط ننگین تن خواهید داد. همانطور که بیمی بخود راه ندادند و روزی گفتند تا گروگانها در دست ما هستند گلوگاه امپریالیسم امریکا در دست ما است و وقتی که تسلیم شدند گفتند گروگانها جنس بنجل بودند و امریکا نمیخواست، ناچار شدیم هر طور هست از سر، بازشان کنیم، خواهند گفت چاره نداشتیم جز اینکه بشرایط تسلیم بشویم. مردم بدانید، چهار وزیر خارجه آمدند و پیشنهاد کردند که قوای عراق به داخل خاک عراق عقب نشینی کنند و مقداری هم از مرز فاصله بگیرند و از دو طرف حریمی غیرنظامی بوجود بیاید و بعد موارد اختلاف از طریق سیاسی حل گردد. ما از آنها خواستیم نقشه بیاورند. و روی نقشه پیشنهاد خود را برای ما روشن بگردانند. قرار بود ۱۸ خرداد بیایند که با ملاحظه وضع کشور منصرف شدند، از ابتدای جنگ بدین سو امروز وضعیت نظامی ما بهترین وضعیت است. عقیده اینجانب این بود که اگر ما را به حال خود بگذارند با چند پیروزی چشمگیر، نه تنها پیروزی نظامی بدست میآوریم بلکه نقشههای آمریکا رادر همه منطقه بر هم میریزیم و میتوانیم عصر سوم را در تاریخ آغاز کنیم. ضربه از خارج را تحمل کردیم و ارتش مهاجم را متوقف ساختیم و شروع به اضمحلال آن نمودیم، از پشت کردند آنچه کردند. و شما از آن اطلاع دارید. وضع جنگ تا این لحظه اینطور است و میبینیم که وضع چطور تحول خواهد کرد. اگر این خطرها که برشمردم برای شما مردم ملموس هستند و در دل خود حس میکنید که راست میگویم و با شما صادقانه حرف میزنم، اگر امتحان خود را دادهام که مقام و موقعیت مرا نفریفته و برای وفاداری به دین و رأی شما مردم بهمه چیز حاضر شدهام اگر بر شما معلوم است که فرق است میان حرف و عمل وقتی انسان سوار اسب سرکش قدرت نشده و وقتی که سوار میشود و اگر میدانید که امتحان واقعی وقتی است که انسان اسباب سوار شدن بر مرکب قدرت خودکامه را داشته باشد و سوار نشود، باور کنید که خطرها که برشمردم – و همه خطرها نیستند- خطرهای جدی هستند. باور کنید برای اینکه این خطرها پیش نیایند خود را در هر خطری افکندهام. باور کنید یک لحظه از فکر این خطرها بیرون نرفتهام و بهیچ کسی خائن نبودهام و خواستهام محیط امن و آزاد اجتماعی بوجود آید و کشور رشد سریع کند. به گمان اینجانب راه چاره آسان است…»
در دو روز 30 و31خرداد، صحبتهایی از سوی «نمایندگان» کودتاچی اظهار شدهاند که در بر دارنده به اصطلاح «دلایل» آنها بر «عدم کفایت سیاسی» هستند. همچنین تعداد معدودی از نمایندگان که الت فعل آقای خمینی در امر کودتا نشده بودند به عنوان مخالف « عدم کفایت سیاسی» برای ایراد سخنرانی و اظهار نظر ثبت نام کردند که تنها مهندس معین فر، مرعوب جو موجود نشد و تصمیم “مجلس” را قبل از رای نهایی از پیش تعیین شده خواند. در اینجا مجال پرداختن به تمامی سخنان مخالفان که عمدتا با توهین و دروغ همراه است وموافقانی بیشتر ساز مخالف میزدند نمی باشد و خوانندگان گرامی میتوانند با جستجو در اینترنت و مراجعه به متن مشروح مذاکرات مجلس در سال شصت – روزهای 27 و 30و31 خرداد -این سخنان را بخوانند.اما تنها برای توصیف جو موجود در مجلس به بخش هایی از سخنان مهندس معین فر اشاره میشود ،وی از جمله گفت:« بسم الله الرحمن الرحیم. رب ادخلنی مدخل صدق واخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطاناً نصیراً. سخن گفتن بعنوان مخالف طرح عدم کفایت رئیس جمهور که تقدیم شده است در جوی هیجانزده که قبل از شنیدن توضیحات مخالف و موافق و قبل از استماع دفاع رئیس جمهور و قبل از اخذ رای نهایی تصمیم قطعی گرفته شده و رایها آماده گردیده است به نظر بی اثر و بی فایده میرسد خصوصا آنکه غلیان احساسات آنان که اطراف ساختمان مجلس و محوطه بعضی از خیابانها را در اختیار گرفتهاند و کوچکترین نغمه مخالف را، مخالفت با اسلام وضدیت با انقلاب اسلامی میدانند بحدی است که برای گوینده خطرات بسیاری را در بر دارد آنان به غلط به تصور اینکه مخالفت با طرح برکناری رئیس جمهور، مخالفت با انقلاب و امام است، آمادهاند هر گونه توهین و آزاری به گوینده روا دارند و حتی به سادگی خون وی را بر زمین بریزنددر چنین جوی شاید دم فرو بستن و تماشاچی بودن ودر برابر تصمیم قطعی که گرفته شده است ابراز نظر نکردن به عقل و منطق نزدیکتر باشند و یا ممکن است منحصرا یک رای مخالف به طرح دادن را و خطرات آنرا، به جان خریدن حداکثر کاری بدانیم که در شرایط کنونی نمایندگی مجلس میسر میباشدبعضی از دوستان را نظر بر این است که در چنین شرایطی اساسا نباید در مجلس حاضر شد و نباید با رنگ و روغن حضور خود در جلسه واحیانا شرکت در بحث به نعنا داغ آشی که پخته میشود اضافه نمود . خصوصا آنکه تامین جانی ورود به مجلس برای مخالفان و بخصوص برای چند نفر از آنان که از نزدیکان و دوستان رئیس جمهور است فراهم نیست لکن اینجانب معتقدم که امروز یکی از حساسترین برگهای تاریخ ایران واسلام ورق میخورد و جمهوری اسلامی نوپای ما اینک در معرض آزمایش بزرگی قرار گرفته است در چنین شرایطی به حکم تعهدی که برای اسلام وانقلاب دارم نمیتوان سکوت کرد ودم بر نیاورد، بنابراین در فرصت کوتاهی که بمن اجازه صحبت داده شده است، آنچه به خیر و مصلحت میدانم، میگویم وامر خود به خدا وامیگذارم: ”افوض امیر الی الله ان الله بصیربالعباد” …. او خود گواه است که همواره سعی کردم مستقل اندیشیده و عمل کنم و به شخص ودسته وگروه سیاسی خاصی بستگی ندارم و مطالبی که میگویم نه از باب دفاع از شخص آقای بنی صدر رئیس جمهور است که بعلت نگرانی از آتیه جمهوری اسلامی که بمنظور خیرخواهی برای ملت و محض رضای خدا است. در وضع کنونی صحیح نمیدانم از اختلاف دیدهایی که از ابتدا بین من و آقای بنی صدر وجود داشته واحیانا ایرادهایی که در پارهای از مواد به ایشان داشتهام، سخنی بگویم مبادا حمل بر تبری از ایشان گردد. در حالیکه به ایشان احترام فراوان قائلم اگر دلائلی را که مخالفین آقای بنی صدر علیه ایشان ابراز میکنند واعتراضات و ایراداتی که به ایشان میشود منحصرا همانهایی باشد که تاکنون گفته ونوشته شده است و ما از آن مطلعیم و مطالب دیگری در کار و موضوعات و دلائل ابراز نشده ای در میان باشد بنده این اعتراضات ودلائل را به هیچوجه دلیل بر عدم کفایت سیاسی او نمیدانم . سهل است در اکثر موارد دال بر تعهد و وظیفهشناسی و کفایت سیاسی ایشان میدانم … اصل یکصد و سیزدهم قانون اساسی ، رئیس جمهور را مسوول اجرای قانون اساسی و تنظیم روابط قوای سه گانه و ریاست قوه مجریه و بعنوان عالیترین مقام رسمی کشور پس از مقام رهبری می شناسد. با این ترتیب اگر در کشور، در اجرای قانون اساسی تعللی شده باشد و یا برخلاف قانون اساسی عملی صورت گرفته باشد و رئیس جمهور از تذکر و پیگیری در این باره خودداری کرده باشد ، باید او را ناتوان گفت در حالیکه همه نمایندگان محترم شاهد هستند که آقای بنی صدر در هر مورد که عملی را برخلاف قانون اساسی دید با صراحت و اصرار اعلام کرد، با این ترتیب نه تنها در ایفای وظیفه خود کوتاهی نکرده است ، بلکه همین پافشاریها موجب دشمنی کسانی گشته است که خود پا از دایره قانون اساسی فراتر گذارده اند( نویسند: عمده ترین ناقض قانون اساسی آقای خمینی بود که از جمله خلاف قانون اساسی بهشتی را به ریاست شورای عالی قضائی گمارده بود). نمونه هایی از این پیگیریها که بحق از طرف رئیس جمهور اعلام شده واگر وی شخص وظیفه نشناس و بی کفایتی بود خود را آشنای به این مسائل نشان نمیداد اعتراضاتی است که به شورای عالی قضائی در مورد اعمال خلاف قانون اساسی آن شورا نمود آقای بنیصدر که بر طبق اصل یکصد و سیزدهم قانون اساسی مسوول روابط بین قوای سه گانه است به حق نسبت به مداخله قوه قضائیه در قوه مقننه اعتراض کرد. البته جمعی از نمایندگان مجلس هم به موقع خود این اعتراضات را کردند و سوالاتی هم تقدیم شد که متاسفانه ترتیب اثری از طرف قوه قضاییه به آن داده نشد وحتی جواب سوال نمایندگان مجلس که طبق قانون اساسی موظف به پاسخ بودند ، ندادند، از این جمله است، دخالت دادستان دیوان کشور در نصب سرپرست برای صدا و سیمای جمهوری اسلامی، ابلاغ دستورالعمل شورای عالی قضائی در تعیین مجازاتهایی برای جرائم ضد انقلاب که باید قانون آن به تصویب مجلس میرسید ولی شورای عالی قضائی بدون اینکه به مجلس توجهی کند و یا حتی با کمک از تعدادی از نمایندگان این قسمت از قانون جزا را بصورت طرح تقدیم مجلس کند راسا در امور مقننه دخالت نمود. بنظر من اگر آقای بنی صدر در مقابل این تجاوز آشکار قوه قضائیه به قوه مقننه سکوت میکرد بی کفایتی خود را نشان داده بود نه اینک که اعتراض کرده است . رئیس جمهور در مورد موافقتنامه ایران و آمریکا که به صراحت با اصول ۵۲ و ۵۳ و ۷۵ و ۱۲۵ قانون اساسی مغایرت داشت، بموقع خود اعتراض کرد واگر غیر از این کرده بود باید نسبت به کفایت ایشان تردید میکردیم نه آنکه در برابر وظیفه قانونی که انجام داده است وی را مسوول و متهم به بیکفایتی کنیم اما در خصوص ریاست قوه مجریه همه شما شاهدید که برخلاف اصل یکصد و بیست و چهارم قانون اساسی چگونه نخست وزیری آقای محمدعلی رجائی به رئیس جمهور تحمیل گردید در حالیکه باید طبق قانون اساسی نخست وزیر مورد قبول رئیس جمهور باشد آیا ایشان بارهانگفت که آقای رجائی را برای اداره امور کشور ناتوان میداند؟ و آیا این مجلس نبود که نخست وزیر را به ایشان تحمیل کرد؟ ممکن است گفته شود که چرا آقای بنی صدر زیر بار این تحمیل رفت؟ و باید شخص مورد نظر خود را برای نخست وزیری معرفی میکرد و در صورت عدم کسب رای تمایل شخص دیگری را نامزد میکرد تا موقعی که شخص معرفی شد، مورد قبول مجلس باشد من هم با این سخن موافق هستم واگر از طرف قوه مقننه چنین تحمیلی صورت نمیگرفت و نقش مجلس فقط رد یا قبول شخص یا اشخاصی بود که از طرف رئیس جمهور معرفی میشدند این مشکل پیش نمیآمد ودرآن موقع بود که اگر رئیس جمهور نمیتوانست ظرف مدت معقولی شخص واجد صلاحیتی را که مورد قبول مجلس باشد برای نخست وزیری معرفی کند، ممکن بود به عدم کفایت سیاسی متصف گردد. ولی در حالتی که قوه مقننه خود پای از چهارچوبی که قانون اساسی برایش تعیین کرده است ، بیرون گذارده است آیا میتواند رئیس جمهور را باستناد ضعفی که ناشی از تحمیل قوه مقننه بر وی بوده است متصف به عدم کفایت سیاسی کند؟… »
با مراجعه به مشروح مذاکرات مجلس «شورای اسلامی»، بخوانید «مجلس مطیع محض رهبر»، به خصوص مذاکرههای دو روز 30 و 31 خرداد ( که کودتا، در پوشش بحث «عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور» به دستور آقای خمینی به آقای هاشمی رفسنجانی در جریان بود )، «اتهامهائی» را مییابیم که علیه آقای بنیصدر، رئیس جمهوری، اقامه شدهاند. این «اتهامها» حجتهائی هستند بر ایستادگی منتخب مردم ایران بر استقلال و آزادی و دیگر حقوق انسان و حقوق شهروندی مردم ایران. سوای مخالفت «عزل» با قانون اساسی، این «اتهام»ها سندهای ماندگاری هستند بر غیر قانونی بودن «عزل» رئیس جمهوری. و نیز کودتای مجلسیانی که آلت فعل آقای خمینی و حزب جمهوری اسلامی بودند را تصدیق میکنند.
دلایل و اتهامات کودتاچیان عبارتند از :
مخالفت آقای بنی صدر با
1- ولایت فقیه
2- نهادهای انقلابی از قبیل سپاه و کمیته ها، دادگاه انقلاب، جهاد سازندگی و..
3- گروگانگیری
4- نقض حقوق بشر،شکنجه و اعدام از جمله مشخصا، اعدام سران نظامی و نیز هویدا و خانم فرخرو پارسا (وزیر فرهنگ و آموزش و پرورش)
5- نخست وزیر تحمیلی( محمد علی رجایی)
6- قرارداد الجزایر (که بنا بر آن گروگانهای امریکایی – در روز سوگند خوردن ریگان- آزاد و حقوق ملی ایرانیان نقض شد)
7- ادامه جنگ – قرار بود جنگ بنا بر طرح صلح کشورهای عضو گروه عدم تعهد با شرایطی که ایران تعیین کرده بود پایان یابد.
8- شورای عالی قضائی (که بر خلاف قانون اساسی از سوی آقای خمینی تشکیل و بهشتی ریاست آن را بر عهده داشت)
9-اسلام فقاهتی
یکی دیگر از اتهاماتی که به آقای بنی صدر وارد کرده بودند داشتن افکار ملی گرایی و پیروی از راه دکتر مصدق بود. در روز سی ویکم خرداد تعدادی از نمایندگان که غالبا در این چند روزه به خاطر تهدیدات موجود غایب بودند در صحن مجلس حضور نیافتند و در رای گیری شرکت نکردند . در این روز تنها صلاح الدین بیانی نماینده خواف رای مخالف داد و در سخنان کوتاهی از جمله گفت:« خدایا بمن توانائی آن را بده که حقیقت را بگویم و از این جوی که در اینجا ایجاد شده است نترسم. من تا همین ساعت که اینجا بودم قصد صحبت بعنوان موافقت از آقای بنیصدر نداشتم. شاید رای بعنوان موافقت با بنی صدر میدادم. چون برای من الان ثابت است که ملت ایران هنوز بنی صدر را میخواهد (همهمه نمایندگان)…
اینک سی و چهار سال پس از کودتا، ایرانیان با واقعیت نکبت باری روبرویند که استبداد جنایت و فساد و خیانت گستر ببار آورده است. این واقعیت را روزمره با گوشت و پوست و استخوان خود لمس و تجربه کرده و میکنند. متاسفانه همه آنچه را که آقای بنیصدر هشدار داد واقعیت یافتهاند و واقعیت خواهند جست، و اکنون ایرانیان و ایران گرفتار آنها هستند.
با مراجعه به اسامی رای دهندگان به «عدم کفایت سیاسی» در روز 31 خرداد 1360 در خواهیم یافت که از آن تاریخ بدینسو قدرت و حاکمیت استبدادی در حلقه کودتاچیان و عاملین آنها از بسیج و سپاه تا نیروهای لباس شخصی که در سرکوب وحشیانه مردم شرکت مستمر دارند و از هیچ جنایتی فروگذار نیستند، در گردش است. گاهی بنام مکتبی و خط امام، زمانی بنام سازندگی و وقتی بنام اصلاح طلب و در دورهای بنام اصولگرا و اینک در پوشش اعتدالگرا، همانها حکومت میکنند. در آن روزها، عناصری که امروز فرماندهی لباس شخصیها را بر عهده دارند و نیز برخی از اشخاص که لقب اصلاح طلب را یدک میکشند، تحت امر سران کودتا بودند و در بکاربردن تبهکارانهترین خشونتها در باره مخالفان نقش داشتند. از آن تاریخ است که وعده «ولایت با جمهور مردم است» جای به «ولایت مطلقه فقیه» سپرد. این ولایت مطلقه جز خودکامگی در ارتکاب جنایت و خیانت و فساد نشد. زیرا قدرت مطلق جز این سه کار نمیتواند بکند. با جعل قول و نامه، از زبان و دست آقای خمینی، آقای خامنهای «رهبر» شد و «النصر بالرعب» را رویه خویش کرد. به بهانه حفظ نظام – که آنرا اوجب واجباتش می دانند-، خشونت ضد انقلابی را روش کردند. انقلابی که هدفش استقرار استقلال و آزادی و شرکت مردم در اداره امور جامعه و کشور خود بود و به یمن جنبش عمومی بینیاز از خشونت، متحقق شد، جای به استبدادی پر از خشونت ضد آن انقلاب سپرد. و این استبداد ایران را در فساد و جنایت و خیانت فرو برده و کشور را به لبه پرتگاه سقوط نزدیک گردانده است. هر روز که بر عمر این رژیم افزوده بگردد، خطر سقوط قطعیتر میشود.
اصلاح این رژیم که بر محور جعلی ولایت مطلقه استوار است نا ممکن می باشد انکار واقعیت، بنا بر این دروغ و سراب است و فریبی بیش نیست.در نتیجه ماندن در دور باطل انتخاب بین بد و بدتر از میان حلقه کودتاچیان خائن به مردم و وطن به امید فردای کم رنجتر و کم خطرتر از امروز، فریبی بیش نیست بلکه فرصت ادامه حیات دادن به رژیمی که به مثابه سرطان حیات ملی ایران را فرا گرفته و دستیار آن شدن در از پا درآوردن ایران است. وضعیت ایران و ایرانی تغییر نخواهد کرد مگر اینکه مردم ایران دریابند تا تغییر نکنند، یعنی تا توانائی خویش را بیاد نیاورند و بکار نگیرند، وضعیت آنها از جریان بدترشدن به جهت بهتر شدن تغییر نخواهد یافت. این جمهور شهروندان ایران هستند که باید حاکمیت بجویند و دولتی حقوقمدار پدید آورند تا که مدار بسته بد و بدتر جای به مدار باز به و بهتر بسپارد.
٭ رأی دهندگان به کودتای دستوری آقای خمینی در مجلس اول:
آقایان ـ عبدالله امامی، اسماعیل فردوسی پور، مهدی کروبی، محمد غفاری، علی قائمی امیری، قاسمی، کتیرائی، عمادالدین کریمی، عبدالواحد موسوی، معصومی، مظفر، قدرت الله نجفی، محمدصادق حایری، محمد نوروزی، غلامحسین حقانی، عبد خدائی، حائری زاده، غلامرضا حسنی ، چراغزاده دزفولی، اسدالله بیات، امید نجف آبادی، حججی، مجیدانصاری، وافی، سیدعلی خامنهای، محمد علی منتظری نجف آبادی، علی هاشمی سنجانی، سید ابوالحسن حسینی، محمد علی حیدری، موسوی خراسانی، عطاءالله مهاجرانی، حسین هاشمیان، علی ملکوتی، سید محمد کیاوش، فضلالله مهدیزاده، علی آقا محمدی، فرج الله واعظی، محمد مهدی کرمی، شمس الدین حسینی ، هراچا خاچاطوریان، میرزا حسن یوسفی جیردهی اشگوری، احمد همتی، سید رضا پاک نژاد، حسین هراتی، حسین کرمانی، فواد کریمی، اسماعیل فدائی، علیرضا یارمحمدی، اسماعیل رفیعیان، محمد یزدی، محمد نصراللهی، سرگون بیت اوشانا، جعفر جوادی، شجونی، محمدامین سازگارنژاد، خانم گوهرالشریعه دستغیب، محمد رضا عباسی فرد، سید اکبر پرورش، هادی غفاری، محمد رضا باباصفری، احمد عطاری، فضلالله صلواتی، علی اکبر ولایتی، احمد علیزاده، عباسعلی ناطق نوری، فتحعلی صاحب الزمانی، محمد جواد شرافت، احمد بهشتی، سید محمد خوئینیها، مسلم میرزاپور، محمد امامی کاشانی، سید احمد مصطفوی کاشانی، محسن مجتهد شبستری، محمد کاظم موسوی بجنوردی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید عباس میریونسی، مصطفی تبریزی، مرتضی محمودی، محمد حسن طیبی، سید ابوفاضل رضوی اردکانی، سیدجعفر حجت کشفی، محمد فاضل، یونس محمدی، عبدالحسین جلالی، محمدعلی هادی نجفآبادی، عبدالمجید معادیخواه، سید محمد خاتمی، علی اکبر ناطق نوری، احمد توکلی، قهرمان رحمانی، موسی زرگر، محمد محمدی، سید محمد باقرحسینی لواسانی، ارسلان فلاح حجت انصاری، محمد باقر محیالدین انواری، محمود مروی سماورچی، علی موحدی ساوجی، محمد رشیدیان، سید هاشم حمیدی، عبدالرضا اسدی نیا، عبدالحمید آقارحیمی، علی ارومیان، ایرج صفاتی دزفولی، امین ناصری،دیالمه، خوشنویس، سلمانی زارجی، غلامرضا دانش، سبحان اللهی، بهرام تاجگردون، زرهانی، محمدحسین صادقی، حسن فریدون روحانی، موسوی ننه کران، ابوترابی فرد، رمضانی خورشیددوست، سید حسن شاهچراغی، زینعلی، سیدابوالفضل موسوی تبریزی، ملازاده، جواد شیرازیان، غفور صادقی گیوی، تاتاری، علم الهدائی، قرهباغ، رنجبر، شرعی، زایری، عباس عباسی، دهقان، دری نجف آبادی، صباح زنگنه، محمود رضائی هنجنی، شاهآبادی، کاظم نوروزی، شاهرخی، مظاهر حق شناس، سیدمحمد کاظم دانش، حسین حسینی واعظ، طباطبائی نژاد، الویری ، سید احمد حسینی ، منوچهر متکی، محمد خزاعی، پرویز ملک پور، فخرالدین حجازی، سید فخرالدین رحیمی، عباس حیدری، محمدعلی موحدی، معرفی زاده، حبیب الله عسکراولادی مسلمان، صادق خلخالی، کمالی نیا، فومنی حایری ، عابدین زاده، باغانی، بشارتی جهرمی، محمد تقی بشارت، محمدحسین چهرگانی انزابی، مرتضی فضلعلی عرفانی، نصیری لاری، محسن رهامی، سید محمد میلانی، حسن آیت، یدالله دهقانی، علی حقیقت افشار، عبدالکریمی، حسینعلی رحمانی، رحمن استکی، سیدمحمد تقی حسینی، طباطبائی، سید محمد حسینی خامنه، رجبعلی طاهری، کیان ارثی، شهریاری، قاسم صادقی، محسن سیدین، اسماعیل معزی.