back to top
خانهنویسندگانجمال صفری: اشغال ایران توسط قوای متفقین درجنگ جهانی دوم و سقوط...

جمال صفری: اشغال ایران توسط قوای متفقین درجنگ جهانی دوم و سقوط پهلوی اول (۷)

 

mosadegh melat 06022016۲۶ خرداد، بمناسبت صد و سیُ و سومین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق «زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (۱۱۷ ) – بخش یازدهم

 

٭ قرار گاه  کل بزرگ  ارتشداران  فرمانده:

    سرلشکر ضرغامی ضمن شرفیابی روز سوم شهریور ماه به خدمت شاه دستور  صریحی  برای تشکیل ستاد جنگی دریافت و پس از مراجعه فرمانی بشرح زیر صادر و قرار گاه  کل بزرگ ارتشداران فرمانده  را به قسمتهای مربوطه ابلاغ  کرده بود.

* فرمان عمومی  ارتش 3234

فرمان اعلیحضرت همایون شاهنشاهی

ماده 1-  از تاریخ سوم شهریورماه 1320 قرارگاه  کل بزرگ ارتشداران فرمانده بشرح  زیر تشکیل  می وشد:

رکن 1 –  سرتیپ رزم آرا، سرهنگ کیهان، سرهنگ 2 وثوق، سرهنگ 2 شیمی .

رکن 2-  سرتیپ ریاضی، سرگرد هاشمی، سرگرد دیهیمی.

رکن 3-  سرتیپ هدایت، سرهنگ 2 حجازی، سرگرد مظهری، سرگرد ریاحی، سرگرد بهمنی.،

 رکن 4-  سرتیپ 2 صمدی، سرگرد گیلانشاه، سرگرد معین پور.

دفتر ستاد: سرهنگ رزم آرا.

 دفتر رمز: سرهنگ دوم اداری ارفع، ستوان یکم معین انصاری ، ستوان  یکم نجم آبادی ، ستوان یکم زندی.

ب – دوایر:

 دایره  توپخانه و مهمات:  سرتیپ کیکاوسی.

 دایره  مهندسی و مخابرات: سرتیپ ریاضی

 دایره نیروی هوائی : سرهنگ خبروانی .

 دایره  حمل و نقل: سرهنگ رفعت جاه.

 دایره کار پردازی : سرتیپ مهدوی

دایره بهداری : سرلشکر آتابای .

دایره دامپزشکی:  سرتیپ فتحی .

دایره  انتظامات و دادرسی کل سرتیپ فروز.

٭  ستاد  جنگ مشغول  کار است:

    عمارت باشگاه افسران مرکزفعالیت شده، اتومبیلهای سران ارتش با  نمره‌ای مشخص  زرد خود پشت سرهم بنوبه محوظه باغ  باشگاه را دور زده و جلودر بزرگ ورودی عمارت ایستاده و سر نشینان آن به عجله از پله‌ها بالا رفته و به رئیس ستاد جنگ یا معاون و یا سایر کارمندان ارشد مراجعه و راجع به اوضاع عمومی اطلاعاتی بدست آورده و بطور آهسته مشکلات را بهمدیگر گوشزد واسرار نگفته پیش از سوم شهریور ماه را در میان گذارده و از چگونگی اوضاع  روحی فرمانده کل قوا با خبر می‌شدند. همه  بلاتکلیف بودند همه به این مرکز تازه که تحت عنوان برجسته‌ای تأسیس یافته و می‌خواست در تاریخ لشکر کشی مخصوصاً امر دفاع نقش مهمی را بازی کند، مراجعه می‌نمودند تا بدینوسیله شاید بتوانند مقام خود را تثبیت و از اوضاع آشفته تا آنجائی که ممکن  است استفاده برند. ولی غافل ازاین بودند که این ادارۀ جدید حسب‌الامری نیز شبیه همان‌هائی بود که وجود داشت و نمی‌خواستند  این حقیقت تلخ  را باور کنند  که برای مقابله  با  یک جادثه  بزرگ  رأی  و تدبیر و شهامت بیشتری لازم است.

    در داخل شهر تهران، ستاد جنگ با همه جا ارتباط داشت امربرهای موتور سوار با سرعت  وحشت آوری در خیابانهای شهر حرکت کرده واضطراب ونگرانی مردم را هردم  زیادترمی‌کردند و معلوم نبود که امریه ستاد جنگ را به قسمتهای مختلف می‌رسانیدند یا حامل  پیامهای خصوصی  بودند.

٭ یک تصمیم  فوق العاده:

   اصولاًهنگامی که در کشوری حادثه ای رخ می‌دهد فرمانروا و زمامداران آن دورهم  می‌نشینند واوضاع را بررسی کرده و ازاحوال و روحیه مردم اطلاع موثقی بدست‌ آورده  از آن پس تصمیمات خود را در محورهمکاری با مردم و اهالی اتخاذ می‌کنند وهر عملی که بشود روی این نظرانجام می‌شود.در ایران آن روز، بنیان کارها و اقدامات هیچ نوع استکامی نداشت و یک نقشه درست و منطقی در میان نبود که مطابق آن برای رفع نیازمندیهای عامه دست به کارهائی زده شود و ظاهرسازی در همه شئون و مظاهر اجتماعی ما رخنه کرده بود.  روی این اصل تصمیمات فوق‌العاده ای هم که از طرف دولت و ستاد جنگ گرفته شد خیلی عامیانه و دور ازعقل و اندیشه بود.

٭ ضبط کامیونها و بارکشها:

    برای انجام  وظایف  مهم وسایل کافی باید در اختیار داشت. 20 سال تمام قسمت عمدۀ  بودجه کشور خرج  تسلیحات و تهیه  مهمات شده بود. ولی روز سوم  شهریور ماه ستاد جنگ خود را مجبور می‌دید  از کامیونها و بارکشهای مردم استفاده کند.  البته این کار اگر بطور ساده به منظور انجام خدمت  مفیدی  صورت می‌گرفت خیلی خوب بود. ولی بدبختانه  در مورد انجام  این امر، سوء استفاده های عجیب و غریبی شد و در مدت کمتر از 7 و 8  روز که اوضاع  آشفته‌ای در مرکز وجود داشت عده زیادی  از مأمورین  به نوائی  رسیده  و جیبهای  خود را پر کردند.

    در طول  خیابان  فردوسی و خیابان سوم اسفند و خیابان حافظ عده زیادی کامیون و بارکش غیر دولتی  پشت سرهم توقف  کرده و در بالای هر یک  از آنها دو نفر سرباز مسلح  به تفنگ  دیده  می‌شد. این کامیونها گاهی بسرعت و زمانی با تأنی حرکت  کرده و پیچ خورده ، داخل  کارپردازی ارتش شده  و خواربارو مواد غذائی موجودی این محل را حمل می‌کردند.  اینجا هنگامه عجیبی بر پا بود. عده زیادی از افسران  پادگان مرکز اجتماع  کرده  برای خانواده‌های  خود برنج و قند و شکر دریافت می داشتند.

    طرز  گرفتن  وضبط کامیونها  برای خدمت ارتش  خیلی خنده آور و در عین  حال تأسف  انگیز بود. مأمورین انجام این امر مهم، بنا به عادت سابق خود، چون آب گل آلودی پیدا کرده بودند می‌خواستند از آخرین رموز حیله و تزویر خود استفاده  نمایند. راننده  یک کامیون 7 تنی  چنین نقل  می‌کرد:

    صبح، ساعت 7 روز چهارم شهریور ماه، از گاراژ  بیرون آمده و در نظر داشتم در خیابان ماشین  کالائی  برای حمل  به قم بارگیری کنم. در سه راه امین حضور به مأمورین توقیف کامیونها  برخورد  کردم.  پس از  الحاح و اصرار زیاد آنها را قانع  کردم  که  من  یکی را ندیده بگیرند. مبلغی برسم … تقدیم شد و همه مشکلات حال شد.  هنوز دویست متر نگذشته بودم که عده دیگری متعرض من شدند  این بار با خرج  مبلغ  کمتری از خطر جسته و به گاراژ پناهنده شدم؟

    این  یک نمونه  کوچکی از طرز  فکر مردمان  و اهالی  و روش کار مأمورین و کامندانی بود که می‌خواستند برای نجات  کشور از بدبختی  آخرین درجه  قدرت و نیروی فکری  و عقل و اندیشه  خود را بکار  اندازند.

٭ نتیجه این همه فعالیت:

    ستاد جنگ مجبور بود برای ظاهرسازی هم شده  نتیجه کارو فعالیت و دوندگیهای خود را اطلاع  دهد:

    چون در جریان 20 سال که برای سیر مراحل ترقی و تعالی در کشوری مدت  دراز و فرصت بسیار مناسبی است عادت بر این جاری بود که از همه کارها و طرز عمل  و نقشه‌های کشورهای بزرگ تقلید و همه چیز را بدون درک مزایا و محسنات و یا ضرر وزیان  آن از سایرین اقتباس کنند. در مورد  کار ستاد جنگ نیز این  طرز فکر به وضع سخیفی خود نمائی و ریشه دواند. چطور ممکن است  قرارگاه بزرگ ارتشداران و دفتر ستاد جنگ  نتواند یک اعلامیه جنگی صادر کند آیا هیچ با عقل و منطق درست در می‌آید  که ستاد جنگی تشکیل  شود ولی هیچ  کاری نتواند انجام دهد؟

     اخبار و تلگراف رسیده از ولایات برای این منظور مورد استفاده قرار گرفته بالاخره اعلامیه هیجان انگیز و تأسف آوری  تنظیم  و ساعت  دوبعد از ظهر ماشین  شده و آماده  بود که بنظر شاه برسد.

٭اعلامیۀ شمارۀ یک ستاد ارتش:

(شیر و خورشید)

1. ساعت چهار روز سوم شهریور ماه ارتش شوروی در شمال و ارتش انگلیس در باختر و جنوب باختری مرزهای کشور را مورد تجاوز و تعرض قرار داده‌اند.

2. شهرهای تبریز، اردبیل، رضائیه، خوی، اهر، میاندوآب، ماکو، مهاباد، بناب، رشت، حسن کیاده، میانه، اهواز [و] بندر پهلوی مورد بمباران هوائی واقع، تلفات وارده نسبت به مردم غیر نظامی زیاد و نسبت به نظامیان با وجودی که سربازخانه‌ها را بمباران می‌کنند مع‌ذالک تلفات نسبتاً کم بوده است. یک هواپیمای مهاجم در ناحیۀ تبریز در نتیجۀ تیراندازی توپخانۀ ضد هوائی سرنگون شده‌است.

3. نیروی موتوریزه و مکانیزه شوروی در محور جلفا، مرند و پل دشت، ماکو، قره ضیاالدین و نیروی موتوریزه و مکانیزه ارتش انگلیس در محور خانقین، قصر شیرین و نفت‌خانه، گیلان و آبادان و بندر شاهپور و قصر شیخ به تعرض پرداخته‌اند.

4. نیروی دریائی شوروی در کرانه‌های دریای خزر و نیروی دریائی انگلیس در بندر شاهپور و خرمشهر تعرض نموده‌اند.

5. واحدهای ارتش شاهنشاهی که غافلگیر شده‌اند در حدود امکان به استقبال آنها شتافتند و در نقاط مختلفه با آنها تماس حاصل نموده و به دفاع پرداختند و دو ارابه زره‌پوش مهاجم در منطقه باختر مورد اصابت و از کار افتاده و پیشروی مهاجمین را متوقف ساخته‌اند.

6. در کلیه مناطق شمالی و باختری روحیه اهالی بسیار خوب و عموماً تقاضای دخول در صفوف ارتش و حرکت به جبهه را برای دفاع از میهن می‌نمایند.

     شاه این اعلامیه جنگی را چندین بار مورد مطالعه قرار داده و مخصوصاً در آخرین قسمت آن تأمل زیادی نمود.  مثل این بود  که نمی‌توانست  باور کند که  روحیه اهالی کشور پس از این  واقعه بسیار خوب باشد و تا آنجائی عالی باشد که تقاضای دخول در صفوف ارتش را کرده باشند. زیرا از سرنوشت  لشکرهای خارج هیچ کسی خبر نداشت و اصلاً معلوم  نبود این واحدها پس از وقوع حادثه چه عملی کرده و کجا رفته و در چه  موقعیتی هستند. از همه مهمتر این که فرمانروای کشور خود بخوبی واقف  بود که  سیاست داخلی چند سال اخیر انزجار و تنفر شدید در مردم  نسبت به مرکز اقتدار و عمال آن ایجاد کرده‌است.  با تمام این احوال  که شاه می‌دانست اوضاع حقیقی کشوراز چه قرار است، صلاح در آن دید  که اعلامیه ستاد جنگ با همان شوخی که ملاحظه شد در روزنامه‌های عصر درج شود.

     ساعت چهار و نیم  بعد از ظهر از ستاد جنگ  با تلفن سئوال شد که آیا اعلامیه  دومی  برای فردا صبح  منتشر خواهد شد یا درعملیات جنگی وقفه‌ای رخ داده است. یکی از کارمندان ارشد جواب داد که هنوز خبر تازه‌ای نرسیده و البته اگر لازم شد اعلامیه دیگری برای فردا به روزنامه داده خواهد شد. اساساً خود ستاد جنگ بخوبی‌اطلاع داشت که جنگی در بین نیست و اگر در ساعتها اول برخوردهائی  روی‌ داده بود، پایان یافته‌است.

٭اطلاعات در باره حملات رادیو لندن بعدها چه نوشت؟:

    سالها بعد « اطلاعات در یکربع قرن» پیرامون سخن پراکنی رادیو لندن در مخالفت با شاه زیر عنوان «نقطه ضعف رضا شاه بدست رادیو  لندن افتاد» چنین نوشت:

   « تهدید دیگر حملات و تعرضات  شدیدی بود  که از رادیو لندن به گوش ملت ایران  می‌رسید  و مردم  را برعلیه  شاه می‌شورانید. رادیو برلن هم از چندی  پیش شروع  کرده بود. بنابراین، حملات   شدیدی از رادیو های خارجی بخصوص ردیو لندن منظم و مرتب ادامه یافت.

   بزرگترین نقطه ضعفی که شاه فقید پیدا کرده بود، تملک زیاد او بود که در این خصوص خیلی   حریص شده بود.  رضا شاه در ابتدای سلطنت و اواسط  آن، این خوی  بد را نداشت. از سال پنجم  و ششم  او را بعنوان  آباد  کردن املاک به این راه هدایت کردند.

● توضیح جمال صفری: در این باره نوشتۀ « اطلاعات در یکربع قرن» صحیح  نیست. زیرا رضاخان  دزدی و غارت  اموال مردم را قبل از به سلطنت رسیدنش شروع کرده بود . قبلاً در فصل« فساد و غارت در دوران پهلوی اول (2 )»، از کتاب مستوفی، سندی راآورده‌ام که از کارگذاری آذربایجان در تبریز در تاریخ 11 دی 1302 صادر شده است و مسلم می‌کند دزدی و غارت‌گری او را پیش از سلطنت. بازش می‌آورم: « پولهای اندوخته شده و استعدادهای آقای اقبال‌السلطنه که یکی از صاحب منصبان نظامی از طهران برای حمل آن آمده بود تحویل و به طهران حمل فرمودند.» . میزان این اموال مصادره شده بسیار زیاد بود بطوریکه زن سردار می گوید این اموال را بار چهل شتر کردند و به تبریز و از آنجا به تهران فرستادند. پسر سردار سالها بعد ادعا کرد که میزان خسارت وارد شده از سوی رضاخان به اموال آنها حدود دو میلیارد ریال بوده است . در میان این اموال چندین شمشیر مرصع و جواهر نشان و جواهرات سردار بود که چند میلیون ارزش داشتند . عین‌السلطنه هم اشاره می‌‌کند که قورخانه او را هشتصد شتر به تبریز حمل کرد. امین الشرع هم می‌نویسد: 28 صندوق پول نقره ، 4 صندوق پول طلا و قورخانه وی را با 18 شتر به تهران فرستادند. صرف نظر از درستی این مبالغ و آمارها ، اقبال السلطنه به طور موروثی ثروت هنگفتی داشت که با قتل وی بیشتر این اموال مصادره شد .

   بدون تردید تمام یا قسمت بیشتر ثروت مصادره شده اقبال‌السلطنه به رضاخان رسید و این ثروت او دومین منبع ثروت هنگفت رضا شاه ( منبع اول ثروتش اموال امیر عشایر خلخالی بود) گردید و مبلغی هم از این ثروت صرف هزینه‌های وزارت جنگی که هر روز در حال گسترش و بازسازی توسط رضاخان بود، گشت. رضاخان معتقد بود که طهماسبی قسمتی از اموال اقبال‌السلطنه را به خود اختصاص داده است. به این علت، از وی عصبانی بود ولی طهماسبی خود این مسأله را انکار می‌کرد. مستوفی هم معتقد است که در این میان چیزی از ثروت خان ماکو به طهماسبی نرسید و رضاخان تمام این اموال را خود صاحب شد و از آن چیزی به خزانه دولت داده نش.)

نوشته اطلاعات را پی می‌گیریم:

     این خیانت را در حقیقت چندتن  از نزدیکان شاه مرتکب شدند و بقراری آن فقید  را تشویق و ترغیب  و تحریض به خرید  املاک و آباد کردن آن  نمودند و به اندازه‌ای دایرۀ  تملک او وسعت یافت که از هرگونه اجحاف و تعدی نسبت به مالکین و مردم، بی‌اطلاع می‌ماند و کاملاً  تحت تأثیر این نقطه  ضعف خود قرار گرفته بود. زیرا رفته رفته خرید ملک و توسعه  دایرۀ ملک داری عادت ثانوی شاه شد و دراین باره بی‌باکانه جلو می‌رفت و نواحی بسیاری را در شمال و غرب و شمال شرق ایران مالک شد و بین مأمورین املاک هم اشخاص جابری بودند که در این حدود برای آباد کردن املاک شاه به مردم تعدی می‌نمودند و به آنها فشار وارد می‌ساختند و همین مسأله نیز برعدم رضایت عمومی کمک می‌کرد.

    این متملقین دربعضی موارد به شاه پیشنهاد می‌کردند که فلان مالک که مال همسایه ملک اعلیحضرت می‌باشد، به طیب خاطر، حاضراست ملک خود را به شاهنشاه واگذارنماید تاکه از صورت ویرانی خارج شده آباد گردد. با اینکه این دروغ فاحش را برای جلب توجه شاه می‌گفتند معهذا شاه که تحت تأثیرآن ضعف بزرگ خانمان برانداز واقع شده بود زیربار نمی‌رفت و دستور می‌داد مالک آن را راضی  کنند واز تملک بی پرداخت بها خوداری  نمایند(؟!)  ولی معلوم است آن متملقین چگونه معامله  را صورت می‌دادند و نمی‌دانستند ازاین راه چه ضربت مهلکی براو و بر مملکت وارد خواهند ساخت.

● توضیح جمال صفری: نوشتۀ «اطلاعات در یک ربع قرن» صحیح  نیست. زیرا رضا شاه از فجایعی که مآمورین تصرف املاک مردم مرتکب می‌شدند مطلع بود و حتی شاکیانی که علیه خودش شکایت یا قصد شکایت  داشتند به فجیع ترین وضعی بقتل می‌رساند. بعوان نمونه می‌توان از رفتار با دو نفر ازشاکیان که در جلد پنجم این تاریخ، صفحه 91  تا 99، زیر عنوان « رفتار با شاکیان» و « مقتول گمنام»  که یکی در بندرعباس و دیگری  در تپه‌های سلطنت آباد به قتل رسده‌اند یاد کرد که قطعاً  بدون اجازه و امرنبوده است.

    باید متذکرشد که خود مسعودی در روزنامۀ اطلاعات شماره 4701  مورخ  شنبه 17  آبان 1320با امضای ع. مسعودی سر مقاله‌ای نوشت که در جلد ششم، از صفحه 66 تا صفحه 72 ،عیناً درج شده است. در اینجا فقط دو سه سطر از آن‌را نقل می‌کنم:… خلاصه تحت تأثیر این عوامل و فجایع بزرگترین ثروت ملی ایران  رو به زوال ونیستی نهاد و لطمه و صدمات فراوانی کشید که همه نتیجۀ آن طرز حکومت  بود!…)

ادامه نوشته اطلاعات:

    آری نقطه ضعف رضا شاه  بدست رادیو لندن افتاد. آن را گرفت و هر شب  ساعتی پیرامون آن حرف زد. حرفهائی که به دل می‌نشست. در افکار مردم رخنه و نفوذ کرد. معایب  و مضار ملک داری رضا شاه را می‌گفت. ساختمانهای بزرگ و عالی مهمانخانه‌ها را تشریح می‌نمود. از کاخها و عمارت هائی که در تمام  طول شمال ساخته شده بود، صحبت می‌کرد و در دنبال آن از گرسنگی و فقر و بدبختی و بیماری مردم بحث می‌کرد.(15)  

٭ اعلام  حکومت  نظامی  در تهران:

    حسین مکی در ادامه آن،  به نقل از کتاب « سوم تا بیست  و پنجم شهریور»،  وضعیت را چنین شرح می‌دهد: « …  شاه پیوسته متوجه این موضوع بود که اگر در نظر باشد کارهائی انجام شود و نقل و انتقالی به افراد ارتش و یا مثلاً چیزهای دیگر داده شود اگردر شب انجام شود بهتر خواهد بود و بویژه هنگامی که حکومت نظامی اعلام شود اعمال اطرافیان، از نفوذ چشم  بیگانگان و آنهائی که با یک دنیا کنجکاوی ناظر اوضاع هستند برکنار خواهد بود و درتاریکی  شب، هزاران کار انجام خواهیم داد.

    این نقشه خیلی زود مورد پسند طبع خود سرشاه واقع  شد زیر این یکی هم از جمله  راههائی بود که ممکن بود قافلۀ لنگ را به مقصد برساند. در این باره بلافاصله  تصمیم گرفته شد و موضوع با آقای فروغی نخست وزیر که در کاخ حضور داشت، در میان گذاشته شد. شاه اظهار داشت به عقیده من سپهبد را برای این کار بگماریم بهتر است زیرا هرچه باشد باز سپهبد است.  منظور حاصل  شده و چون دیروقت بود بنا شد اعلامیه حکومت نظامی بمنظور جلوگیری از اراجیف و تأمین امنیت و آسایش اهالی تهران و همچنین انجام کارهای شخص شاه و اجرای یک سلسله اوامر خصوصی روز هشتم شهریور ماه در میان اهالی شهر منتشر شود.

٭روز هشتم شهریور:

    گرمی شهریور ماه بر خستگی مردم که در این چند روز  اخیر اعصابشان تکان سختی خورده و پس از بیست سال دچار بزرگترین هیجانهای  روحی  شده‌اند، افزوده‌ است.

    یک نوع حالت بهت زدگی آمیخته  به پریشانی و ناامیدی در چشمان همه خوانده می‌شود. بامداد روز هشتم شهریور ماه، تهران برخلاف همیشه جوش و خروش بیشتری داشت. حرکت سریع اتومبیلهای سواری و اتوبوسها، دستپاچگی مردم، صدای گوشخراش بوق کامیونها باری و ارتشی، جنجال  و غوغا و ازدحام اهالی شهر در بعضی از نقاط مشخص برای خرید مواد غذائی و نان و کمیابی  محسوس و گرانی فوق‌العاده لوازم ضروری زندگی، همه این عوامل دست بدست هم داده، نمونه  بسیار کوچکی از گوشۀ یک نقطه‌ای را جلو دیدگان انسان مجسم می‌ساخت که گرفتار مصائب و بدبختی های جنگ  شده باشد.

    جنگ در دنبال خود آشفتگی، انقلاب، عدم انتظام، بیچارگی، فقر و بدبختی دارد. با بمبارانهای مدهش  و هولناکی توأم است. هنگامی که کار به جنگ و خونریزی کشید، آسایش و آرامش عمومی از بین می‌رود…

    آنهائی‌که در خارج از مرکز زندگی می‌کردند، نمونه خیلی کوچک و ناچیز  این جنگ را دیده و مزه آن  را چشیده بودند. ولی آنهائی که در پایتخت بودند و همه چیز را ممکن بود برای سلامت نفس خود و رهائی از خطر فدا کنند، کوشش و جدیت داشتند که دامن خود را از آلوده ساختن به جرقه جنگ  برکنار دارند، در صورتی که اساساً جنگی در بین نبود و واحدهای جنگی دو کشور همسایه با یک نوع راهنمائی جنگی احتیاط  آمیز  بطرف مرکز ایران پیش می‌آمدند.  واحدهای دولشکر پادگان  مرکز که روز سوم  شهریور ماه  سربازخانه ها را ترک  گفته و هر کدام در محل مناسبی  موضع گرفته بودند،  خطوط  دفاعی  خود را پس از دریافت امریۀ  مربوط  به عدم  مقاومت  بهم زده و به  سربازخانه ها مراجعت کرده بودند. هواپیماهای نیروی هوائی نیز از پرواز دست کشیده و دستور داده  شده بود که خلبانان حق پرواز ندارند و حالا این دستور مخصوص چرا داه شده بود، بعد خواهیم فهمید.

٭ قیام  افسران  نیروی هوائی  ایران:

     ده دقیقه به ساعت ده بامداد مانده بود… ناگهان صدای موتور4 هواپیما که با سرعت تمام در ارتفاع زیاد در آسمان تهران پروازمی‌کردند توجه عموم را به خود جلب کرده و مردمی که سخت نگران   اوضاع بودند از دیدن هواپیماهای شکاری در شگفت مانده و پیش بینی می‌کردند که شاید یک حمله هوائی شدید آغاز شده و شکاریها برای مقابله  با بمب افکنها اوج  گرفته‌اند. هنوز چند لحظه نگذشته بود که صدای شلیک آتشبارهای هوائی سکوت شهر را بهمزده و تیر اندازی شدیدی برعلیه این هواپیما ها شروع شد. درهمین موقع یک هواپیمای بیگانه نیز روی تهران پیدا شده و شروع  به پخش   اعلامیه هائی نمود. همه خیال می‌کردند که تیراندازی برعلیه  این هواپیما بوده است بنابراین جنگ  شروع   شده و پس از کاغذ  پاره نوبت بمبهای آتش زا و  منفجره  نیز فرا خواهد رسید.

    صدای تیراندازی و طرز پرواز هواپیماها و پیدا شدن هواپیماهای بیگانه در آسمان تهران ترس و وحشت عجیبی در اهالی تولید کرد و نظم شهر بهم  خورد. از خیابان فردوسی داخل کوچۀ نکیسا شده و در نظر داشتم بطرف خیابان لاله زار بروم. در وسط  کوچه چند نفرزن و بچه‌های کوچک از خانه‌ها  بیرون ریخته و با صدای بلند بنای گریه و شیون را گذارده بودند و هیچ  متوجه  نبودند که از آسمان هنوز چیزی به روی شهر تهران ریخته نشده‌است. وضع این دسته کوچک که حق داشتند نگران اوضاع بوده و بر بدبختی وسیه روزی خود گریه کنند، تأثر و تألم زیاد در هربیننده تولید می‌کرد بسرعت از این کوچه باریک رد شده، وارد خیابان لاله زار شدم. این خیابان که از سایر معابر عمومی شهر تنگ‌تر و بهمین جهت همیشه  پر جمعیت تر بنظر می‌رسد،  کاملاً خالی بود.  با شلیک نخستین تیر، خیابان پرجوش و خروش لاله زار چنان خالی شده بود که انسان از آن‌همه چستی و چالاکی مردم در شگفت می‌ماند. هنوز صدای پائین آمدن درهای آهنی مغازه‌ها از دور و نزدیک شنیده می‌شد ولی معلوم بود که صاحبان مغازه‌ها نیز در کار خود آزموده هستند و خیلی دورتر از آن می‌روند که انسان فکر می‌کند: هنگام  خطر از کار دست می‌کشند.

   تیراندازی ادامه داشت و مردم دسته دسته در طول  پیاده روها پا به فرار گذاشته  و به خانه‌های خود پناه می‌بردند. در پشت عمارت وزارت فرهنگ بانوئی که آبستن هم بود بحالت اغماء دچار شده و قدرت حرکت نداشت…

   با کمی دلداری و یاد نمودن چند سوگند حالت عمومی این خانم کمی خوب شد. درهمین موقع تیراندازی پایان یافته و تنها چند رشته دود  که در نتیجه انفجار گلوله‌های توپ در آسمان تولید شده بود بنظرمی‌رسید…

     تصمیم داشتم به یکی از اداره‌های دولتی برای کار واجبی سر بزنم ولی متأسفانه از دور متوجه شدم که دربان با لباس رسمی خود مشغول بستن در اداره  است.  چگونگی امر را سئوال کردم  سرخود را تکان داده و گفت: رئیس رفت، کارمندان هم دنبالش و اداره امروز تعطیل شد تا فردا هم خدا کریم  است…

٭ حقیقت واقعه: 

    مردمان عادی یعنی آنهائی که تنها به حرکت در روی کره خاک اکتفا می‌کنند از حیث فکر وعمل و کارفرق فراوان دارند. بلی این امر کاملاً حقیقت دارد و خلبانها و هوا نوردان در هرکشور و سرزمین  که هستند از دسته و طبقه ممتازی تشکیل می‌یابند و جوانانی هستند که قوای روحی و جسمی آنها از دیگران بهتراست و می‌توانند با فشار شدید هوا مجادله کرده و در سرمای سخت و طاقت فرسای  طبقات بالا پایداری کنند.

    این اشخاص هرگاه صاحب احساسات تند باشند زود می‌رنجند و تفنگ و سایر تجهیزات پاسبانها  را گرفته و برای اینکه  موضوع به خارج سرایت نکند همه آنها را زندانی می‌نمایند ولی غافل از اینکه یکی از افراد پاسبان درحین غائله  از راه آب باریکی فرار و با سرعت تمام به طرف لشگر اول حرکت کرده است.

    کارهای مقدماتی یعنی گرفتن و حبس سرتیپ احمد خسروانی فرمانده نیروی هوائی و طرفدارانش  بسرعت تمام انجام پذیرفت. پس از آن، دو دستگاه هواپیما که سرنشینان یکی از آنها سروان وثیق و استواری بنام شوشتری بوده اند در آسمان پرواز می‌کنند.

    با پیدا شدن هواپیماها درآسمان تهران نظم تهران بهم خورد. و چون مردم از همه جا بی‌خبربودند  برای احتیاط  به خانه‌های خود پناه بردند.  ادارات بسته  شد و پایتخت منظره شگفت انگیزی پیدا کرد.

٭ در باغشاه:

     سرباز لاغر اندام و گندم گونی با لباسهای گل‌آلود و گرد و خاکی خود فاصلۀ بینی قلعه مرغی  و باغشاه را با سرعت تمام پیموده و به واحد خود (هنگ بیستم) می‌رسد.  بی‌درنگ به رئیس ستاد هنگ ( سروان کیهان خدیو) مراجعه و چگونگی شروع غائله را شرح می‌دهد. چند لحظه بعد سرهنگ بهرامی فرمانده هنگ سررسیده وبمحض این که از حقیقت واقعه اطلاع حاصل می‌کند، به بازجوئی سرباز پرداخته و بلافاصله سرلشگر بوذرجمهری را از جریان اوضاع قلعه مرغی آگاه می‌نماید. فوراً مراتب به ستاد ارتش اطلاع داده شده و رئیس ستاد به فرمانده لشگر اول دستور می‌دهد عده‌ای از نیروی زره پوش را به قلعه  مرغی اعزام و مخالفین را سرکوب نمایند. بوذرجمهری بیدرنگ  سروان انصاری را با یک گروهان زره پوش به قلعه مرغی اعزام و جنگ شدیدی آغازمی‌شود. بالاخره غائله  برطرف و سرتیپ احمد خسروانی از زندان آزاد  می‌شود.

٭ مذاکره  با ستاد  جنگ:

     ساعت11صبح برای اینکه از چگونگی اوضاع اطلاعی بدست آید به ستاد جنگ تلفن کردم. یکی از افسران ارشد از وضع رفتار و دستپاچگی و ترس و وحشت مردم زبان به شکایت گشوده با جملات بی‌سرتهی می‌خواست وانمود کند که دولت وظیفه خود را خوب انجام داده ولی مردم هیچ حاضربه همکاری با آن نیستند. ازجمله می‌گفت که مردم چرا باید از هواپیما و تیراندازی توپخانه ضد هوائی و یا صدای مسلسل بترسند.  گوشی را خیلی زودتر از آنچه فکر می‌کردم زمین گذاشته و پیش خود فکر  کردم که ما تا کی باید از درک حقایق خود داری کنیم.

    افسرارشدی در پشت تلفن نشسته و از طرز رفتارمردم، مردمی که سالیان متمادی زجر کشیده و زحمت دیده ولی خم به ابرو نیاورده و هر چه دولت گفته انجام داده‌اند، شکایت می‌کرد. در صورتی  که نخستین کامیونی که از دروازه  شهر بیرون می‌رفت حامل اثاثیه خانه و لوازم زندگی همین آقا و یا امثال آن بود. و قطارهای اتومبیل سواری که از چهارطرف شهر را ترک می‌گفتند حامل زن و بچه های خود این آقایان و بسیاری از عزیزان بی‌جهت بودند که سالیان متمادی خون مردم مطیع این مملکت را مکیده  و در چنین  گیر و داری  آنها را جبون و ترسو قلمداد می‌کردند.

   15 سال تمام از مردم این سرزمین مالیاتهای هنگفتی جمع آوری کردند و  به گوش آنها در هرکوی و برزنی فروخواندند که شما دارای ارتش با عظمت و نیروی هوائی منظم و وسایل دفاعی نیرومند  هستید. اینها همه بجای خود درست، ولی هیچوقت به این مردم نشان ندادند که توپحانه ضد هوائی  چگونه  تیراندازی می‌کند یا بمب افکنها به چه شکلی حمله می‌کنند و تدابیری که برای دفاع  از حمله اتخاذ می‌شود، چیست و مردم غیر نظامی چه وظایفی را در چنین مواقع مشکل و باریک بعهده دارند. در صورتی که، در همین موقع، در جریان همین چند سال، دنیای متمدن یعنی آنهائی که سازنده این اسلحه‌ها و مهمات هستند، شب و روز مردم را برای مقابله با حملات هوائی آماده می‌ساختند و روزی نبود که دستور جدید به اهالی شهرها داده نشود و پناهگاه بهتر و امن تری ساخته  نشود. بلی،  وضع دینای خارج برای مقابله با حملات هوائی چنان بود و اوضاع ما هم چنین. ما همه چیز داشتیم  ولی هیچ چیز نداشتیم….

٭اعلامیه :

      پس از حادثه ساعت 10 صبح، دولت دریافت که ممکن است خطرات جدی‌تری پیش آید . به این جهت برای مبارزه با اراجیف و تأمین امنیت و آسایش اهالی تهران و برای برطرف ساختن وسایل هر نوع اغتشاشی که ممکن بود در چنین موقع باریکی رخ  دهد، حکومت نظامی از طرف دولت  در شهر تهران اعلام شده و  تیمسار سپهبد احمدی بسمت فرماندار نظامی تهران برگزیده شد.

*اعلامیه:

    نظر به این‌که بر اثر وقایع اخیر ممکن است از جهت بقای امنیت نگرانی در اهالی پایتخت تولید شده باشد و عناصر غیر صالح، در این موقع، محض سوءاستفادۀ خود اسباب اضطراب و تشویش خیال مردم را فراهم نمایند، اینک دولت برای حفظ انتظام و تأمین آسایش و رفاه عموم اهالی برقراری حکومت نظامی را مقتضی دانسته، به وسیله این اعلان به استحضارعموم می‌رساند تا مطابق مقررات حکومت نظامی هر اقدامی برای آسایش عامه لازم باشد بی‌درنگ به عمل آید.

هشتم  شهریور 1320  نخست‌وزیر  – محمد علی فروغی

    بعموم اهالی پایتخت بدینوسیله آگهی داده می‌شود ازاین تاریخ حکومت نظامی در پایتخت برقرار و بعموم افراد پایتخت توسیه می‌شود با نهایت شهامت خونسردی را از دست نداده  و د ر حفظ انتظامات  با مأمورین فرمانداری نظامی شهربانی کمک لازم بنمایند. وسایل آسایش عمومی از هر حیث فراهم  شد ضمناً برای استحضار عموم تذکر داده می‌شود خواربارشهر تأمین  شده و از این  حیث بهیچوجه   نگرانی  نیست. عبور و مرور از ساعت 9 شب در شهر بکلی ممنوع است.

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید