ناظر: به دنبال نرمش قهرمانانه خامنهای، بعد از تن دادن به خفت تسلیم برای رها شدن از تحریمها و باوجود این که با عصبانیت گفت برجام دو و سه و چهار نداریم، اینک دارد به تن تعهدهائی میدهد که غرب مقرر میکند. غرب به کشیدن دندانهای ولایت مطلقه فقیه همچنان ادامه میدهد و خامنهای چارهای جز تن دادن به تعهدهای جدید ندارد. 24 تیرماه سال 1394، قرارداد وین امضاء شد. چون تعهدها خارج از شمار بودند، خامنهای حاضر نشد مسئولیت بحرانی را که ساخته بود و تسلیمی که شده بود، برعهده بگیرد. حکومت حاضر نشد قرارداد را به مجلس برای بررسی و قبول یا رد، تقدیم کند. مجلس حاضر نشد گزارش کمیسیون خود را بشنود و برق آسا، در 20 دقیقه، به حکومت اجازه اجرای قراردادی را داد که نخواست بداند محتوای آن چیست. و «شورای نگهبان» نیز به مسئولیت خویش که انطباق محتوای قرارداد به قانون اساسی بود، عمل نکرد و «اجازه نامه» مجلس را تصویب کرد! به قرارداد اسارت بار، برجام نام نهادند تا مگر «بدتر از قرارداد ترکمن چای» روی آن نماند و میماند. پس از یک سال، رژیم به تعهدهای خود عمل کردهاست. به قول ظریف، روی کاغذ تحریمها را برداشته است. اما در واقع، ایران همچنان در تحریم است. بدینترتیب، در پایان یک سال، ایرانیان میبینند که موافقان قراردادی که ناقض استقلال و آزادی و دیگر حقوق ملی است به آنها راست نگفتند. از مخالفان برجام، کسانی به آنها راست گفتند که بر اصول استقلال و آزادی استوار ایستادهاند. طرفه اینکه امروز میگویند: اجرای کامل برجام یک در گرو تن دادن به برجام دو یعنی انجام تعهدهای جدیدی است که غرب مقرر میکند:
٭ تعهدها که خامنهای میباید بدهد و خود را ناگزیر میبیند بدهد:
به دلیل وضعیت اقتصادی فلاکتبار، دستگاه ولایت مطلقه و قوائی که ستون فقراتش را تشکیل میدهند، خود را مجبور میبینند به تعهدهای جدید گردن بنهند. از اینرو، خامنهای بار دیگر به حکومت و به وزارت امور خارجه و مسئولان اقتصادی روی آوردهاست برای انجام توافقی دیگر با غرب. همان دشمنی که وقتی خامنهای بر زبان آورد، چنان «شین» دشمن را میکشد که مپرس. در ایران میگویند «شین» در دهان خامنهای شش نقطه دارد.
با توجه به وضعیت اقتصادی سخت مردم ایران، بخصوص وضعیت مالی بسیار بدتر دولت، خامنهای خود را آماده تسلیم به «برجام دو» کردهاست.
● اول: مذاکره با مسئولان دیدهبان بینالمللی مالی»:
بنا به تصمیمات دیدهبان بینالمللی مالی، ایران برای کسب موقعیت قبل از تحریمها، همانها که احمدی نژاد ورق پاره میخواند، ایران باید یک چند تعهد را بپذیرد و انجام دهد: در نشستی که اعضای این موسسه روز جمعه، چهارم خرداد در کره جنوبی برگزار کردند با خارج کردن ایران از فهرست سیاه این موسسه موافقت نشد. این موسسه که «دیدهبان بینالمللی مالی» خوانده میشود، تغییر در وضعیت ایران را که شرط مهمی برای همکاری با بانکهای جهانی است، موکول به تلاشهای این کشور برای شفافسازی و پرهیز از حمایت مالی گروههای تروریستی! (حزب الله لبنان ، حماس و…) اعلام کرده است.
ولیالله سیف، رئیس کل بانک مرکزی ایران، اردیبهشت امسال در گفتوگو با شبکه سیانبیسی، از تماسها و مذاکرات مقامهای این کشور با «گروه ویژه اقدام مالی»، به منظور خارج کردن جمهوری اسلامی از فهرست سیاه این موسسه خبر داد. به گزارش رویترز سیف ابراز امیدواری کرد که با اقدامهای تازه ایران و تصویب قوانینی برای مبارزه با پولشویی و مقابله با تروریسم، جمهوری اسلامی از فهرست یادشده بیرون گذاشته شود.
در نشست روز گذشته در کره جنوبی، اعضای گروه ویژه ضمن رد درخواست ایران پذیرفتند که محدودیتها علیه تهران را ۱۲ ماه و تا روشن شدن نتیجه اقدامهای وعده داده شده تمدد کنند. بنابراین، خامنهای باید این تعهدها را هم به خواست کشورهای غربی انجام دهد تا شاید آب باریکهای به روی ایران باز شود.
از همان ابتدای کار مذاکرات برجام نیز معلوم بود که خامنهای قصد دارد به دلیل گرفتار شدن در شعارهای پوچ گذشته، تن به خواستهای کشورهای غربی بدهد. او سخن از نرمش قهرمانانه گفت. همان زمان کسانی بودند که میگفتند صلح امام حسن را با خون امام حسین جبران میکنیم (نقل به مضمون قول محمد رضا نقدی ) یا برخیها سخن از سرب داغ میکردند (سرداران غیب پرور، حاجی زاده، حسین سلامی و..)، این سخنان و سخنان عدهای دیگر، از جمله روحالله حسینیان، حمیدرسایی، مهدی کوچک زاده، اسماعیل کوثری، علیرضا زاکانی ،حسین فدایی و… معلوم کرد که در برابر تن دادن به تعهدها برای پایان دادن به بحران اتمی و ایجاد رابطه با کشورهای دیگر، این تنها نهاد سپاه پاسداران و وابستگان به سپاه است که نگران وضعیت کشور و نیز تعهدها نیست، بلکه نگران موقعیت خود و سلطهاش بر کشور است.
● دوم: تغییر در سیاست های منطقه ای
خامنهای میدانست برای اینکه بتواند موافقت کشورهای غربی را در رفع تحریمها بر آورده سازد، باید هر آنچه آنها میخواهند را به اجرا در آورد. بنابراین مانند «برجام یک»، توپ را در زمین حکومت انداخت و با وجود آنکه در ابتدای سال سخن از نبودن برجامهای دیگر رانده بود، اما به ترتیبی که کسی نفهمد،به آن خواستها تن داد و دست حکومت را در اجرای برخی امور باز گذارد. او موافقت کرد که:
1. در ابتدای سال،حسن روحانی نامهای به سران کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نوشت تا زمینه مذاکرات با آنها را فراهم آورد. هم زمان با انتشارخبر در نشریه المستقبل لبنان، وزیر خارجه بحرین جزئیات بیشتری از نامه محرمانه روحانی به شیوخ خلیج فارس را فاش کرد. شیخ خالد بناحمد آلخلیفه در گفتوگو با العربیه گفته بود:«یکی از مقامهای ایرانی نامهای به امیر کویت برای آغاز گفتگوها میان ایران و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس فرستاده و امیر کویت هم آن را به اطلاع رهبران کشورهای حاشیه خلیج فارس رسانده است.»
به گفته روزنامه کویتی الرأی «محمود علوی» وزیر اطلاعات ایران نامهای را از طرف روحانی به مقامات این کشور داده بود تا آنرا با مقامات دیگر شیخ نشینهای حاشیه خلیج فارس در میان بگذارند.
اولین واکنش دولت به این خبر این بود که دروغ است وآنرا تکذیب کرد. نوبخت در جلسه 17 فروردین خود با خبرنگاران در پاسخ به سئوال خبرنگار خبرگزاری دانشجو درباره نامه روحانی به شیوخ عرب گفت: « صحت این خبر را به هیچ عنوان تایید نمیکنم!.» اما دفتر سخنگوی دولت یک روز بعد با انتشار بیانیهای، ارسال نامه را بطور ضمنی پذیرفت: «پاسخ سخنگوی دولت دراین خصوص تا پیش از دریافت گزارشات مربوطه بوده است. بدیهی است وزارت امور خارجه کشورمان در این مورد اطلاع رسانی لازم و دقیقتر را در زمان مناسب انجام خواهد داد.» (که البته گویا هنوز زمان مناسب فرا نرسیده است)
2. به دنبال ارسال نامه برای شیوخ خلیج فارس، حاکمیت «وزیر» امور خارجه را برای گفتگو و مذاکره به اروپا فرستاد. در پی ادامه مذاکرات، ظریف در پایتخت نروژ، اسلو، حضور یافت و با مقامات کشورهای غربی در مورد مسائل منطقه از جمله سوریه ، عراق ، یمن ، بحرین و … گفتگوهایی را انجام داد و به نتایجی هم دست یافت.
با بازگشت ظریف به ایران، معلوم شد ایران برای حل مسئله سوریه تا حد زیادی به ادامه مذاکرات امریکا و روسیه دلخوش کرده است و نه به ادامه جنگ و درگیری در آن کشور که مورد نظر نیروهای سپاه پاسداران نبود. برخی در نوشتههای خود ظریف را بابت این نرمش مورد حمله قرار دادند .
نیروهای جنگ طلب سپاه پاسداران نظرشان بر این است که باید جنگ را در سوریه تا نابودی کامل گروههای مخالف بشار اسد ادامه دهند و معتقدند که آتش بسهایی که میان طرفهای درگیر به دستور امریکا و روسیه برقرار میشود، در نهایت به زیان بشار اسد خواهد انجامید و دراین صورت استان سی و دوم ایران به سه منطقه مورد نظر تقسیم خواهد شد و دست ایران از استانی که برای ان شعار های فراوانی می داد، کوتاه خواهد شد
گفته میشود مقاماتی که در اسلو، پایتخت نروژ، با محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران،گفتگو کردهاند، میگویند وی اشاره داشته که اکنون اختیارات بیشتری نسبت به قبل درباره پرونده سوریه دارد و ایران ممکن است آماده نشان دادن انعطاف بیشتر برای پیشبرد راهحل سیاسی در سوریه باشد.
3. حسین امیر عبداللهیان باید برکنار شود
به دنبال ارسال نامه حسن روحانی به شیوخ خلیج فارس، دیدارهای ظریف با مسئولان اتحادیه اروپا در نروژ، ملاقات های سیف رییس بانک مرکزی با غربی ها، شرکت در جلسات مختلف برداشتن تحریم های بانکی ایران و…. مشخص شد که ایران، به قول سیف، باید قدم هایی را بردارد، و یکی از این قدم ها برکناری حسین امیر عبداللهیان، معاون تندرو و افراطی وابسته به و مورد تایید سپاه پاسداران در معاونت عربی – افریقایی وزارت امور خارجه بود که از دوران احمدی نژاد در این مقام قرار داشت .
امیر عبداللهیان فرد مورد تایید سپاه بود که بعد از اخراج از بحرین به این مقام گمارده شد تا رابط میان نیروهای قدس سپاه پاسداران با نیروهای مستقر هوادار ایران در کشورهای سوریه ، بحرین، یمن، عراق، لبنان و… باشد. نقش رابط را هم داشت. وی در طول مدت معاونت ، بارها و بارها در مذاکرات اخلالهایی را برای به نتیجه نرسیدن گفتگوها به عمل آورد .به گونهای که کشورهای غربی و روسیه متوجه شدند برای رسیدن به نتیجه در سوریه و دیگر کشورها باید این عنصر وابسته به نیروهای افراطی ایران را از گردونه دخالت خارج سازند .
به دنبال برکناری حسین امیر عبداللهیان بود که ناگهان چنان که پنداری آتش در سپاه قدس انداختهاند، سردار قاسم سلیمانی شعلهور شد و به بهانه لغو تابعیت شیخ وابسته به سپاه قدس عیسی قاسم، آن بیانیه تند را که نشان از سابقه دخالت در درگیریهای مسلحانه این نیرو در کشورهای دیگر را می داد ، صادر کرد.
این بیانیه معلوم کرد که با برکناری عبداللهیان، سپاه توان دخالت در کشورهای عربی – افریقایی خود را با توجه به جایگزینی جابری انصاری از دست دادهاست. زیرا فرد جایگزین بسیار به دولت و وزیر امور خارجه نزدیک تر است.
در همین اوضاع و احوال بود که برخیها مدعی شدند خامنهای با این تغییرمخالف است. اما آنها نمیدانستند کل این برنامهگذاریها برای انجام برجام دو تحت رهبری «رهبر فرزانه» است. اگر غیر از این بود، خامنهای که هیچ تعارفی با کسی ندارد، این فرد «انقلابی» را در مقام معاونت وزارت خارجه، ابقا میکرد .
در واقع، او، از ناچاری، مخالفتی با این برکناری نداشت. همین امر موجب شد که آتشی که به جان سردار قاسم سلیمانی افتاد، فروکش کند. بعد از آن هم، خامنهای گفت قصد دخالت در بحرین را نداریم و تنها نصیحت میکنیم (نقل به مضمون).
نظر سه تن از تحلیلگران وابسته به سپاه در مخالفت با عزل امیر عبداللهیان را میآوریم:
● محمد عبداللهی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی درباره این «برکناری مشکوک نوشت»: « هماهنگ نبودن ایشان با دولت و مواضع انقلابیاش در قبال حوادث منطقه، اصلیترین دلایل برکناری وی است. حال باید دید کشورهای عربی و در راس آن عربستان پاسخ این دیپلماسی ذلت را چگونه میدهند؟ مطمئنا دولت خللی در اتحاد راهبردی عربستان-اسرائیل در برابر ایران صورت نخواهد داد. بنظر میرسد، هدف اصلی این تغییرات، تضعیف ارتباط وزارت خارجه و ایران با محور مقاومت خصوصا در قبال سوریه و حزب الله لبنان است. برجام 2، کم کم در حال رخ نمودن است…»
● سردار رضا سراج، تحلیلگر مشکوک وابسته به سپاه پاسداران،کارشناس مسائل سیاسی در تحلیلش از برکناری امیرعبداللهیان نوشت: «برکناری معاون عربی- افریقایی وزارت خارجه، در راستای اجرای برجام 2 (برجام منطقهای)، ارزیابی میگردد. در این پازل که لابی آمریکایی- ایرانی آنرا کارپردازی و تصمیم سازی میکند، ایران و آمریکا به بهانه سوریه باید وارد گفتگو شوند. در این چارچوب، آمریکا سعی کرد با ایجاد دست برتر در تحولات میدانی سوریه (از طریق جریان کردی و تروریست ها) و انتقال آن به میز سیاسی، خود را پیشاپیش آماده این مذاکرات نماید. در مقابل، طرف ایرانی همچنان به روش مذاکرات هستهای عمل نموده و مطابق میل طرف آمریکایی و لابی آنان عمل می کند.»
● مهدی محمدی تحلیلگر برجسته مسائل سیاسی در بحبوحه برکناری حسین امیرعبداللهیان و انتصاب معاون جدید نوشته بود: “عزل آقای حسین امیرعبداللهیان به میزان گذشته خبر از آینده هم میدهد. روشن است که او مزاحم پروژهای بوده که از نظر دولت اضطراری است.» پیش از اشاره به پروژه دولت و ریشه یابی دلیل مخالف خوانی دولت با بیانیه «ژنرال سایهها» (نام قاسم سلیمانی)،لازم است سری هم به متن سخنان اخیر جان زارات مشاور امنیت ملی و وزارت خزانهداری آمریکا در نشست کمیته بانکداری سنا، بزنیم. وی همین چند روز قبل گفته است:«بهره مندی ایران از منافع برجام، منوط به تغییر رفتار منطقهای ایران است!» به نظر می رسد عزل امیرعبداللهیان مقدمه همین تغییر رفتار است”.
● سوم : تغییرات در مناصب نظامی:
از قرار، یکی از شرایط دیگر که میبایست در ایران برای رسیدن به برجام دو انجام میشد ، برخی تغییرات در مقامات ارشد نظامی ایران بوده باشد تا نشان دهد تا حدی ایران سمت و سوی ایجاد آرامش در منطقه ای را در پیش میگیرد. لازم به ذکراست که این تغییرات قبل از به سر کار امدن محمد حسین افشردی (باقری) و عزل حسین امیر عبداللهیان و…بوده است. زیرا ملاقاتهای خرداد ماه میان وزرای دفاع ایران، روسیه و سوریه در تهران نشان داد که علی شمخانی با مقام جدیدی که به او داده شدهاست، درحال آماده ساختن شرایط برای تحول در سوریه است. گفتنی است که برکناری و وادار به سکوت شدن نوریالمالکی در عراق نیز، حاصل ملاقات و گفتگو با علی شمخانی بود.
عنوان علی شمخانی در این ملاقاتها چنین بوده است:
…به گزارش عصرایران، در اطلاعیه مطبوعاتی شورای عالی امنیت ملی درباره دیدار وزیر دفاع روسیه با شمخانی، از او به عنوان : «مقام عالی هماهنگ کننده اقدامات سیاسی، نظامی و امنیتی ایران با سوریه و روسیه» نام برده شده است. این برای نخستین بار است که وجود چنین مسؤولیتی اعلام میشود
….این نشست سه جانبه بعد از شکست مذاکرات صلح سوریه برگزار میشود. در طول پنج سال بحران سوریه به صورت رسمی و در این سطح، چنین نشستی میان ایران، روسیه و سوریه برگزار نشده بود. به همین جهت، این نشست میتواند تحلیلهای زیادی را به دنبال داشته باشد.
ذکر این عنوان برای فردی با خصوصیات علی شمخانی که نزدیکی بیشتری به حسن روحانی دارد، نشان میدهد که مقام عالی تصمیم گیری در مورد مسائل امنیتی ، سیاسی و نظامی در مورد سوریه او است. آیا قرار است او بشار اسد را هم مانند نوریالمالکی خلع مقام کند؟!
با به سرکار آمدن سردار سرلشکر محمد حسین باقری تغییرات دیگری نیز در مقامهای ارشد نظامی پدیدآمد. مهمترین آنها تغییر فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه پاسداران است. خوانندگان عزیز حتما میدانند مرکز اصلی فساد و اختلاس و رشوه و خورد و برد نیروهای سپاهی همین قرارگاه است. ایران به دلیل نیاز به شفاف سازی میبایست برخی از کارها را انجام میداد از جمله کنترل بیشتر بر این قرارگاه را. لذا سردار سرلشکر غلامعلی رشید از فرماندهان برجسته دوران جنگ به این مقام گمارده شد تا مگر او بتوانند تا حدی مسائل مالی ناشفاف این قرارگاه را شفاف و قابل تأیید قدرتهای خارجی بنماید .
بسا بازی فیشهای نجومی مطرح شده در ایران یکی از ترفندها برای شفاف سازی مسائل مالی باشد. زیرا گرچه مخالفان برجام چندین فیش حقوقی برخی از مسئولان وابسته به حکومت را منتشر کردند، اما اینکار آنها مجوز شد برای اینکه «معاون اول رییس جمهوری»، طی نامهای، ازخامنهای بخواهد اجازه بررسی و شفاف سازی و روشن گری در مورد مسائل مالی دیگر نهادها را نیز به دولت بدهد. خامنهای نیز این را اجازه را داد.
از قرار معلوم، این شفاف سازی به پیش خواهد رفت. تا جایی که بر قدرتهای خارجی معلوم شود رژیم ولایت فقیه بنابر ممانعت از غیر شفاف ماندن وضعیت مالی ندارد. البته به دلیل نیاز شدید او به حفظ نظام است که شخصاً به حکومت اجازه شفاف گردانی بدهد. با ابراز نرمش قهرمانانه، برای اجرا شدن برجام دو، او قدم به میدان گذاشت. وگرنه، «رهبر فرزانه» اجازه تحقیق و تفحص از مؤسسههای وابسته به خود را به هیچ احدی نمیداد .
افشای بخشی از خورد و بردها و دزدیها در بنیاد شهید نیز یکی از مسائلی است که جهت شفاف سازی مالی به میان کشیده شده است. البته در کنار این امر، باید از صدها سندی که در دولت احمدی نژاد، گویای دزدیهای کلان بودند، باید یاد کرد.
در رابطه با نصب سردار سرلشکر محمد باقری (محمد حسین افشردی) باید گفت که انتصاب چنین فردی به مقام ریاست ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح، خود نیز مسئله است. زیرا :
1. سردار سرلشکر در سال 76 از جمله افرادی بود که همراه با سردارانی چون قالیباف، غلامعلی رشید، قاسم سلیمانی و… به خاتمی نامه تهدیدآمیز نوشتند؛
2. گفته میشود وی در جریان برکناری حسین همدانی از فرماندهی نیروهای ایرانی در سوریه به حرفهای حسین طائب گوش داده است و از قرار، هنگامی که حسین همدانی با حکم برکناری به تهران بازگشت، چندی بعد به بهانهای، از سوی همان حسین طائب – این دواختلاف شدید با یکدیگر داشتند – به سوریه فرستاده شد. طبق نقشه، به منطقهای اعزام شد که برخیها (شاید نیروهای حسین طائب) در کمین به قتل رساندن او بودند .
3. محمد باقری در مواضع خود در رابطه با قطعنامه 598 همانند حسین علایی معتقد به درست بودن پذیرش آن بوده بود. زیرا ادامه جنگ در آن شرایط را صحیح نمیدانست. البته این باور او با نظر برخی دیگر از سرداران همانند(محمد جعفری، اسماعیل کوثری، حسین سلامی، محمد رضا نقدی و…)در تضاد کامل بود .
4. مجری برنامه شناسنامه: سردار محمد باقری بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ چه حس و حالی داشت؟ او خود گفتهاست:
«به نظر من قطعنامه ۵۹۸ در تیر ماه ۶۷ پذیرفته نشد و سابقه آن به ۳-۲ سال قبل از آن باز میگردد: هنگامی که پشتیبانی لازم از رزمندهها در جبهه صورت نگیرد، یا باید نشست و شاهد انهدام کشور بود، و یا باید برای خاتمه جنگ تصمیم گرفت. این قشری نگری است که بگوییم فلان شخص دو خط نامه نوشت و گفت اگر فلان کارها را نکنید نمیشود جنگید و حضرت امام (ره) نیز در پی آن اقدام به پذیرش قطعنامه کردند.این مطلب با عقل سازگار نیست.
از سال ۶۵-۶۴ ضعفهای ساختاری، زیر ساختی و اساسی ما در جنگ هویدا بود. قبل هم بود ولی دیگر عراقی ها به جایی رسیدند که به شدت قوی شدند. اتفاق فاو افتاد وعراقیها خطر را به جدیت (درک کردند). عراقیها با ۴۰۰ هواپیما و ۱۲ لشگر زمینی جنگ را آغاز کردند، این ۴۰۰ هواپیما در طول جنگ ساقط شد و ۱۲ لشگر منهدم گشت. من مسئول شمارش اینها بودم. ولیکن در روزی که ما قطعنامه را پذیرفتیم عراق ۷۰۰ هواپیمای روز دنیا را داشت و دارای ۵۶ لشگر بود. یک میلیون رزمنده داشت. ما با یک ارتش قدرتمند این گونه مواجه بودیم. در مقابل چنین ارتش قدرتمندی، هشت ما در گرو نه بود. حضرت امام (ره) اعلام میکردند جنگ جنگ تا پیروزی، آیا بدنه کشور به این نحو از جنگ پشتیبانی میکرد؟ و آیا جنگ به این نحو ادامه پذیر بود؟ حوادثی که در بهار ۶۷ اتفاق افتاد و بسیاری از سرزمین هایی که در طول جنگ موفق به تصرف آنها شده بودیم را دشمن باز پس گرفت، از جمله اتفاقاتی بود که باید برای آن تصمیم گرفته میشد؛ دشمن تا نزدیکی اهواز آمد و باید برای جنگ تصمیم گرفته میشد.
ما برای مقابله با سلاحهای پیشرفته شیمیایی عراقیها حتی ماسک به درد بخور نداشتیم؛ آن ماسکهای موجود که در فیلمها است نیز از بین ۱۵ عامل شیمیایی پاسخگوی۳-۲ عامل بود. آن ماسکها به درد گاز اشک آور میخورد. وقتی گاز اعصاب میزدند این ماسکها عمل نمیکرد. بچههای ما همانند برگ خزان میریختند. باید برای این اتفاقات تصمیم گیری میشد.
پذیرش قطعنامه چنین داستانی است. نمیتوان کسی را متهم ساخت و به عبارت دیگر نمیتوان اذعان داشت در مقطع خاص، نامه خاص، شخص خاص، جمله خاص و… سبب پذیرش قطعنامه شد. باید بدنه کشور، بدنه دولت و… از جنگ بهتر از این دفاع و حمایت میکرد تا به آن روز نرسیم، که رسیدیم. آن روز بسیار برای ما تلخ بود. بسیاری از رزمندگان آرزوی میکردند زنده نمیماندند و آن روز را نمیدیدند.
حداقل برای سطح راهبردی جنگ روشن بود که تصمیمی غیر از آن نمیشد گرفت و تصمیمی عاقلانه گرفته شد و باید این تصمیم اتخاذ میشد. در آن روز تیر ماه سال ۶۷ اقدامی غیر از آن نمیشد گرفت. باید چاره را قبل از آن میکردیم. اکنون هم اگر در پی ملت مقتدر بودن هستیم و به افق چشم انداز باشیم باید تلاش شود و به ابعاد مختلف قدرت ملی دست یابیم و خودمان را حفظ کنیم والا امکان دارد همانند قضیه پذیرش قطعنامه در طول تاریخ اتفاق افتد».
گفتنی است که محمد حسین باقری با مرتضی باقری (از سردارانی که بر ضد خاتمی نامه نوشت) فرق میکند. مرتضی باقری از جمله فرماندهان سپاه است که در مذاکراتی با خانم وسمقی عضو شورای شهر اول کاملا نقطه نظرات سپاه را به شرح زیر افشا نموده است که در اینجا میآوریم:
صدیقه وسمقی، عضو و سخنگوی اسبق شورای شهر تهران، در کتابی که به تازگی در خارج از کشور منتشر کرده (یادداشتهای وی از شورای شهر اول، در سالهای ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۲، با عنوان: “حتما راهی هست”) به جلسهای اشاره میکند که با حضور سه تن از سرداران سپاه تشکیل شده بود:
یکی از سرداران سپاهی (مرتضی قربانی، مدیرعامل “شرکت تعاونی ایثارگران سپاه”) در جلسهِ کمیسیون برنامه و بودجه شورای شهر تهران، اعلام میکند که «ما شصت میلیارد تومان سرمایه داریم. آن را آوردهایم که اگر شما موافق باشید در شهر هزینه کنیم وگرنه سرمایهی خود را به جای دیگری میبریم.»
علیزاده طباطبایی، رییس کمیسیون، از سردار سپاه میخواهد که خواستههای خود را مطرح کند. وی نوشتهای را پیش روی خود میگذارد و پیشنهادها را اینچنین صریح، مطرح میکند:
۱. شهرداری تمام هتلها، رستورانها و مهمانسراهای خود را بهصورت اجاره به شرط تملیک به ما واگذار کند.
۲. به ما اجازه داده شود در هر نقطه مناسبی از شهر تهران، میدان میوه و ترهبار احداث کرده، غرفههای آن را بهگونهای که خودمان مناسب میدانیم واگذار کنیم.
3. ادارهی تمام پارکها در تهران به ما سپرده شود و ما بتوانیم از فضای پارکها آنگونه که مناسب است، استفاده کنیم.
و…
وسمقی گزارش میکند که، پس از مخالفت توأم با طعن وی با این پیشنهاد غریب و بیپروا، سردار سپاه (مدیرعامل شرکت تعاونی ایثارگران سپاه) برافروخته میشود و با صدای بلند میگوید: «این خانم انگار شأن مجاهدان راه خدا را نمیداند…»
٭ چهارم: حضور زنان در ورزشگاه :
اگر به خاطر داشته باشید در مسابقات دورهای والیبال ایران و برخی از کشورها در سال گذشته، مقامات چماقدار وابسته به خامنهای برای اینکه مانع از حضور زنان در ورزشگاه 12 هزار نفری آزادی شوند چه بلوایی برپا نمودند. آنها در مراسم تشییع جنازهای که مخالفان برجام و چماقداران در مقابل بهارستان تشکیل داده بودند، اقدام به انتشار بیانیه و پلاکاردهای افراطی نمودند و مدعی شدند اگر زنان به ورزشگاه بیایند خونریزی خواهندکرد .
فردای آن روز، آنها در مقابل وزارت ورزش تجمع نموده و با خواندن نماز جماعت در مقابل آن وزارتخانه، دستور حمله به زنان را صادر نموده و وزیر را تهدیدکرده بودند که خون زنانی که در ورزشگاه ریخته خواهد شد به گردن دولت است. البته به دلیل همین فشارها بود که خانم ملاوردی به شدت از سوی چماقداران وابسته به رهبری و سپاه مورد انتقاد قرار گرفت و مجبور به سکوت شد .
اما امسال برای اینکه حاکمیت نشان دهد در حال آموزش تعقل است (البته از مدل تو دهنی خوردن و نرمش قهرمانانه) درمسابقات لیگ جهانی دیده شد در حالی که از هیچ مقامی صدایی در نیامد ، زنان ایران بخشی از ورزشگاه 12 هزار نفری آزادی را اشغال کرده بودند و هیچ چماقدار و حزب اللهی خونریزی هم، در ورزشگاه، صدایش در نیامد .
آیا اگر فرمان خامنهای به فرماندهان چماقداری و سپاهیان نبود، زنی میتوانست دراین ورزشگاه حاضر شود .به نظر بسیار بعید است که حضور این بانوان گرامی بدون اجازه اجباری خامنهای تحت فشار بینالمللی باشد .
٭ مخالفان برجام یک و برجام دو چه میکنند:
به نظر میرسد گروه مخالفان برجامهای یک و دو، نیروهای وابسته به سپاه پاسدارانی باشند که خود درگیر رویاروئی ر افراطیها و میانهروها است
درگیر میان سردارانی که به جز خونریزی و جنگ و دخالت در کشورهای دیگر به چیزی نمیاندیشند و سردارانی که حالا اقدام به پوشیدن لباسهای فرم زیبا کرده و کت و شلوار به تن ننمودهاند و به تعقل رسیدهاند که در جهان امروز نمیتوان داعشی وار عمل کرد. البته همین سرداران کت و شلوار پوش قبلا در پوشش مقدس داعش دهه شصت ایران را به سرزمینی سوخته تبدیل نموده بودند و بیش از ده هزار از جوانان وطن را اعدام و بیش از 300 هزار تن از آنها را در میدانهای جنگ، بخاطر تبدیل سپاه به قدرت نظامی اول کشور، به قبرستانها فرستادند.
از آنجا که خامنهای همواره هر دو طیف این نیرو و «نهاد انقلابی» را در کنار یکدیگر و اختیار خود میخواهد، این بار چاره را در این میبیند که فعلا سرداران کت و شلواری را به میدان بفرستد تا بتواند برخی امتیازات را از جهانیان بگیرد. همان کاری که در برجام یک کرد.یعنی برای رسیدن به موافقتهای لازمه با قدرتهای دنیا، به احدی از سرداران افراطی و جنگ طلب، اجازه دخالت نداد. قرارداد وین که اینک، یک سال بعد از امضاء، برهمگان معلوم میشود، رژیم در همان حال که کشور را گرفتار 105 تعهد کردهاست، هیچ تعهد الزامآوری از طرفهای مذاکره، بخصوص امریکا و اروپا نگرفتهاست. امروز غبن قرارداد ننگینی آشکار میشود که در عرض 20 دقیقه در مجلس به تصویب رسید و هیچ کس جیک هم نزد، فقط برخی از سرداران اشک ریختند!
در حال حاضر نیز، در رژیم، مخالفان با برجام دو همین نیروهای افراطی سپاه و برخی روحانیون و قاچاقچیانی هستند که در صورت شفاف سازی دستشان از خورد و بردها و دزدیها کوتاه خواهد شد.
٭ چرا سپاه پاسداران شفافیت گردانی مالی را دوست ندارد:
به نظر میرسد در هر مذاکرهای و هر ارتباط و قراردادی باید وضعیت طرف ایرانی شفاف باشد. از آنجا که در ایران تقریبا هیچ چیز شفاف نیست و همه چیز در اختیار «مقام معظم رهبری» و نهادهای وابسته به او و بیت او، یعنی سپاه پاسداران، و…. میباشد، برقراری و عقد قرارداد میان شرکتها و موسسههای خارجی با ایران با مشکل عدم شفافیت و حمایت از گروههای تروریستی و دله دزدیهای پنهانی و… روبرو میشود. لذا نمیتوان هیچ کاری را پیش برد .
سپاهیان و وابستگان به آنها میدانند که برقراری روابط با دیگر کشورها موجب خواهد شد که آنها قدری از داشتههای جعلی خود را از دست بدهند و تحت فشار بیشتر قرار گیرند؛
آنها میدانند با برقراری رابطه و ورود فرآوردههای مورد نیازها کشور به شکل عادی، بازار قاچاق از دست آنها گرفته خواهد شد وبخشی از درآمدهای حرام انها کاهش خواهد یافت؛
آنها به خوبی میدانند اگر روابط عادی برقرار شود، قضیه دور زدن تحریمها از بین خواهد رفت و بخشی ازدرآمد نا مشروع سپاهیان از دست خواهد رفت؛
آنها میدانند در صورت ایجاد ارتباط و برقراری رابطه با جهانیان باید دست از دخالت در امورکشورهای دیگر بردارند و به مداخله از راه ترور و جنگ، در پوشش «صدور انقلاب» پایان بدهند. میدانند اگر اینگونه شود نیروهای سپاه باید جمع شوند و دست از سر کشورهای منطقه بر دارند. و هرگاه چنین شود، در داخل کشور نیز باید سایه شوم زور از سر مردم و خود بردارند. به سخن دیگر اعتیاد به خشونت را ترک کنند.
آنها به خوبی میدانند در صورت رفع بحرانهای داخلی و خارجی، نیروهای وابسته به آنها در منطقه، تقریبا کارایی خود را از دست خواهند داد. و از آنجاکه این نیروها، از انقلاب بدین سو، از ایران ارتزاق میکنند و رژیمی که آنها را تغذیه میکند، مردم ایران را در فقر سیاه فرو بردهاست و میبرد، منفور مردم ایران است. این مردم تغذیه این نیروها و سیاست رژیم در منطقه را از دلایل اصلی سنگینی جو خشونت و فقر در کشور خود میدانند. بنابراین، موافق آن تغذیه و این سیاست نیستند.
هنگامی که مردم ایران، در سال 88 ، شعار نه غزه و نه لبنان را فریاد میزدند، دلیلش نه موافقت با جنایتهای اسرائیل و سلطهگریهایش که مخالفت با سیاست رژیم در منطقه و بحران سازی و فساد و اقتصاد مصرف و رانت محوری بود که فرآورده از جمله بحرانسازیها در منطقه و در کشور است. مردم ایران میدانند معنای ایجاد دستههای مسلح بجای دفاع از حقوق مردم هر کشور چیست و با آن مخالفند. همانطور که با حمایت بیگانگان از گروههای مسلح در کشور خود مخالفند. ایرانیان با وابستگی سازمانهائی چون حماس، جهاد اسلامی، حزب الله لبنان،حزب الله و المهدی عراق و… در کشورهای یمن، عراق، بحرین، سودان، مصر، سوریه، اردن، ترکیه، افغانستان و پاکستان و…، ولو به ایران، مخالفند. زیرا خود دو قرنی است گرفتار مثلث زورپرست وابسته به بیگانه است.
در ابتدای تیرماه، در حالی که مصطفی بدرالدین بزرگترین رهبر نظامی حزبالله که به دلیل شکاف نیروهای داخلی حزبالله و نفوذ اسراییلیان در تله افتاد و در تاریخ 13 اردیبهشت سال 95 کشته شد و چهلم کشته شدن او برابر با 21 خرداد ماه بود (با توجه به 31 روزه بودن ماههای فروردین و اردیبهشت)، ناگهان، در چهارم تیرماه، یعنی 15 روز بعد از چهلم او، شیخ حسن نصرالله بعد از یادآوری کوتاهی از بدرالدین و نقش او، گفت: حزب الله کلیه حقوق و نیازهایشان را از ایران دریافت میدارد. با این گفته به کشورهای درگیر با ایران پیام فرستاد که ما هم هستیم.
شیخ حسن همانند یکی از مخالفان برجام در درون رژیم ،درست زمانی به بهانه چهلمین روز بدرالدین پای به میدان گذاشت که می توان گفت از دست خود سپاهیها کاری بر نمیآمد. این تقریبا آخرین تیر ترکش آنها برای جلوگیری از ادامه مذاکرات و برعهده گرفتن تعهدات جدیدی بود که غربیها، برای رفع تحریمهای بانکی، میخواهند ایران را بدانها ملزم کنند.
متن سخنرانی شیخ حسن مفتخور لبنانچنین است.
… «تحریمها و محدودیتهای بانکی و مالی آمریکا هیچ تأثیری بر فعالیت این گروه ندارد چون بودجه حزبالله به طور کامل از طریق ایران تأمین میشود. همه نیازهای خودمان را از خوراک و پوشاک تا موشک و راکت به طور مستقیم از جمهوری اسلامی دریافت میکنیم. بودجه حزبالله از ایران میرسد و هیچ طرفی ارتباطی با این موضوع ندارد. پول از ایران میرسد، مانند موشکهایی که با آن اسرائیل را تهدید میکنیم. از حضرت امام خامنهای، دولت ایران و رئیسجمهور آن به خاطر حمایت بیدریغ از ما در سالهای گذشته تشکر میکنیم. ما حقوقها را میپردازیم و مشکلی در این زمینه نداریم. تا زمانی که ایران پول دارد ما هم پول داریم.»
همزمان با اظهارات او، در خود ایران، حقوق بازنشستگان نیروهای مسلح پرداخت نشد. به همین دلیل برخی از آنها در برابر مجلس جمع شدند. و براثر اعتراضهای آنان، حکومت مجبور شد حقوق آنان را پرداخت کند.
جالب این است بدانیم پس از آنکه سید حسن نصرالله، به جای چهلم، در پنجاه و پنجمین روز کشته شدن بدرالدین، چهلم گرفت و سخنرانی کرد، فردای روز، در اجلاس شانگهای، بار دیگر عضویت دائمی ایران به دلیل مخالفت دولت دوست و برادر چین، رد شد:
در سوم تیر ماه 95،سازمان شانگهای باز هم با عضویت دائم ایران مخالفت کرد. با گذشت هشت سال از ارائه درخواست رسمی ایران برای عضویت دائم در سازمان همکاری شانگهای و در حالی که این بار گفته میشد فضا برای این امر فراهمتر شده، سران کشورهای عضو این سازمان باز هم با درخواست ایران مخالفت کردند. گفته میشود، با وجود اصرار روسیه بر عضویت ایران، برخی از دیگر اعضا با این امر مخالفت کردهاند. به گزارش «تابناک» به نقل از «یورو نیوز»، با وجود درخواست روسیه برای موافقت اعضای سازمان شانگهای با عضویت دائم ایران، این سازمان نتوانست بر سر موضوع ایران به توافق برسد. گفته میشود، اختلاف نظر چین و روسیه و عدم تمایل پکن به افزایش جنبه «ضد غربی» این سازمان، دلیل اصلی این موضوع بوده است. دلیل مخالفت چین، نگرانی این کشور از قدرت گرفتن جریان تندروی دشمن آمریکا در ایران
است زیرا این موضوع می تواند به فروپاشی توافق هستهای ایران منجر شود.
همچنین تاجیکستان نیز با عضویت ایران در سازمان شانگهای مخالفت کردهاست. زیرا مدعی است این موضوع میتواند منجر به حمایت ایران از جنبش های افراطی در آسیای مرکزی شود.
در پایان، نکتهای مهم را در رابطه با حزبالله لبنان یادآور میشود تا مگر مایه عبرت بگردد. به دنبال دور شدن حماس و المهدی و حتی جهاد اسلامی از ایران، اینبار گروه حزب الله لبنان به بهانه مسائل امنیتی، راهپیمایی روز قدس در بیروت را انجام نداد. مدعی شد که احتمال بمب گذاری در بیروت وجود داشت. حال آنکه همه ساله این بهانه را برای دریافت پول بیشتر از ایران میآورد و راهپیمائی را برگذار میکرد. به راستی ایا میان سید علی خامنهای و شیخ حسن مفتخور مانند شیخ مقتدی صدر خوشبختانه شکر اب شده است .