با توجه به این رویداد سعی میکنم در این مقاله به سه سئوال زیر پاسخ دهم تا نوری دیگر به تاریکخانه سیاستهای هستهای حکومت انداخته شده باشد:
۱ ـ چرا حکومت ایران به ساخت نیروگاههای هستهای جدید دست میزند؟
۲ ـ چرا دو نیروگاه دیگر را از روسیه میخرند؟
۳ ـ تکلیف سوخت این دو نیرگاه چه خواهد شد و کار غنی سازی اورانیوم در ایران، ۱۰ سال دیگر در چه وضعی خواهد بود؟
سندی کهنه برای توجیه برنامههای تازه
به دنبال اعلام ساختن دو نیروگاه جدید، آقای جهانگیری معاون آقای حسن روحانی در بین گفته هایش دو نکته مهم را در رابطه با ساخت این دو نیروگاه بیان کرده است. او با تأکید بر اینکه احداث نیروگاههای هستهای جدید یکی از مصادیق استفاده از حقوق صلح آمیز هستهای در ایران است، گفته است: «احداث نیروگاههای جدید نشان دهنده استفاده ما از حقوق صلح آمیز انرژی هستهای است و احداث همین نیروگاه را میتوان مصداقی از این مورد دانست که البته در برجام نیز بر آن تاکید شده است».[1]
نکته مهم اول این است که رژیم ایران هنوز در پی توجیه سیاستهای هستهای خود است و طوری عمل میکند که انگار از آغاز، هدفش از سیاستهای هسته ای، تولید انرژی هستهای بوده است. جالب اینکه مقامات رژیم برای توجیه سیاستهای خود همیشه به گزارشی رجوع میکنند که قبل از انقلاب تهیه شده است.[2] در سال ۱۹۷۴، رژیم محمد رضا شاه قراردادی با بنیاد پژوهشی استنفورد امریکا (Stanford Research Institute) منعقد کرد که طی آن این مرکز پژوهشی وابسته به دانشگاه استنفورد، مجری تحقیق و ارائه چشم اندازی میان مدت در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و صنعتی برای توسعه ایران شد. بنیاد استنفورد نهایتاً در مطالعهای که انجام داد، پیشرفت ایران را متکی به تولید ۲۰ هزار مگاوات برق تا سال ۱۹۹۵ و راه اساسی تولید این مقدار برق را از طریق تأسیس نیروگاههای هستهای در ایران قلمداد کرد.
رجوع به این گزارش برای توجیه سیاستهای هستهای سه نکته را در بر دارد:
- اول اینکه رژیمی که هر آنچه شاه کرده بود را نامربوط میداند و یکی از جرمهای آقای خلعتبری را ساختن نیروگاه هستهای در ایران دانسته و رژیمی که هر تحقیق سیاسی توسط امریکاییها را نتیجه سیاست سلطه گری آنها قلمداد میکند، در آنچه مربوط به سیاستهای هستهای میشود یکباره عاشق گزارش سفارش داده شده رژیم پهلوی به امریکا میگردد.
- این مراجعه شان میدهد خود رژیم از درون توجیهی برای سیاستهای هستهای اش ندارد. حتی یک مطالعه جدی در این باره در ایران منتشر نشده است و به قول آقای دکتر شیرزاد برای تصمیمگیری برنامه هستهای هیچ گزارش جدی ای وجود نداشت.
- سوم اینکه همه میدانند که دهه ۷۰ میلادی به خاطر ۴ برابر شدن قیمت نفت، اوج سیاست ساختن نیروگاههای هستهای در کشورهای صنعتی بود. اما از آنزمان تحولات بسیار مهمی در تکنولوژیهای تولید انرژی بوجود آمده است و بسیار غیر عقلانی است که برای توجیه سیاست هستهای به گزارش ۴۲ سال پیش یک موسسه مراجعه شود.
کشورهای دارای برنامه، معمولا برای اینکه سیاستهای انرژی خود را به پیش ببرند، هر سال گزارشها و نظرات مختلفی پیرامون مسئله انرژی خود ارائه کرده و به بحث میگذارند. هیچ سیاستی بر اساس گزارش ۴۲ سال قبل تعیین نمیشود.
بعنوان مثال فرانسه را در نظر گیریم، کشوری که اینجانب در آن زندگی میکنم. فرانسه که بزرگترین سهم برق هستهای را در جهان دارد، با سیاستهای راهبردی جدید در صدد کم کردن این سهم از ۸۰ درصد به ۵۰ درصد است، امری که برای این کشور تحول بسیار بزرگی خواهد یود. من با توجه به شعلی که دارم و از طریق جلساتی که در آنها شرکت میکنم، به خوبی شاهد ارائه نظرها و سیاستهای مختلف از سوی موسسات تحقیقاتی در فرانسه هستم. اگر بنا بود سیاست صنعتی و انرژی یک کشور را یک موسسه تحقیقاتی یک بار برای همیشه تعیین کند که کارها بسیار ساده میشد. اما در ایران چون یک موسسه امریکائی، ۴۲ سال پیش گفته است که ایران باید نیروگاههای هستهای داشته باشد حتما و بدون چون و چرا این توصیه باید به اجرا گذاشته شود.
پنهان کردن هدفهای اولیه نظامی برنامه هستهای
اما واقعیت چیست؟ آیا سیاستمداران ایران اینها را نمیدانند. البته که میدانند.
واقعیت این است که رژیم ایران هرگز زیر بار این نرفت که سیاستهای هستهایش در آغاز، اهداف نطامی-امنیتی داشته و انتخابهایی که کرده بود، مانند راه انداختن صنعت غنی سازی اورانیوم و ساختن نیروگاه آب سنگین اراک، تنها برای آن اهداف قابل توجیه بودند و هستند و نه برای اهداف تولید انرژی هستهای. از اینرو رژیم برای “پاک کردن” گذشته هستهای، با فرار به جلو از طریق ساخت نیروگاههای دیگر به دنبال نشان دادن این است که از آغاز قصدش تولید انرژی بوده است.
اما با توجه به گزارش نهایی آژانس درباره فعالیتهای احتمالا نظامی تهران، جمهوری اسلامی تا پیش از سال ۲۰۰۳ میلادی برنامه هماهنگ و سازماندهی شدهای برای پیشبرد و دسترسی به تکنولوژی نظامی/اتمی در دستور کار خود داشته و حتی برخی از این فعالیتها، البته به صورت حاشیهای، تا سال ۲۰۰۹ ادامه داشته است.
یکی از دلایل مهمی که اینجانب با برجام مخالفت میکردم این بود که برای حل هر مسئله ای، قبل از هر چیز باید واقعیت امر در تمامی ابعادش مشخص شود. تا زمانی که تصمیمگیرندگان همان کسانی هستند که ایران را به وضعیت کنونی رساندند، وضعیت تغییری نمیکند. برجام، بهترین راه حل برای آقای خامنهای بود و هست زیرا طی آن، نه اصل مسئله مشخص شد که چرا بحران هستهای به وجود آمد و نه سیاست دشمنبازی ایشان پایان یافت. اکنون که یکسال از برجام میگذرد حوادث حق را به اینجانب میدهند.[3] ایران همچنان در بحران بسر میبرد و همانطور که آقای خامنهای میخواست برجام، نه به برقراری روابط سالم با کشورهای دیگر و نه به پایان دادن به بحران انجامید و نه گشایشی در داخل به وحود آورد. این هشدار را بارها تکرار کردم اما گوش شنوایی وجود نداشت. البته در مقالهای دیگر مفصل به این موضوع خواهم پرداخت.
علت سفارش به روسها
پس پاسخ به سئوال اول این است که ایران ـ نه برای جوابگویی درست به نیازهای انرژی کشور ـ بلکه برای توجیه سیاستهای خود دو نیروگاه جدید خریده است. ایران کشوری نیست که نیاز به انرژی هستهای داشته باشد. سرمایه گزاریهای کلان باید در قسمتهای دیگر صورت گیرند.
اما چرا روسها این دو رآکتور جدید را میسازند؟ آقای جهانگیری در همان سخنان تصریح کرد: «آغاز ساخت نیروگاههای جدید بر اساس ۳ سند امضا شده تحت عناوین قرارداد، پروتکل و یادداشت تفاهم بین دو کشور در سال ۱۳۹۳ در مسکو نوید بخش ورود دو کشور به مرحلهای جدید و راهبردی در همکاریهای صلح آمیز هستهای است که در این میان همکاریهایی چون تولید مشترک سوخت و تولید ایزوتوپهای پایدار در ایران نیز مد نظر میباشد». ۱
لازم به یادآوری است که آقای صالحی آذر ماه سال ۱۳۹۲ گفته بود: «ما در حال مذاکره با روسیه در باره ساخت نیروگاههای جدید هستیم و مذاکراتمان خیلی جدی است. مذاکراتی با کشورهای دیگر داشته ایم که حالا نام آنها را نمیبرم، زیرا فعلا مقدمات مذاکرات شروع شده و به جای خاصی نرسیده است؛ ولی همین دو الی سه روز پیش مذاکراتی را در این زمینه داشتیم».۲
زمانی که در مذاکرات هستهای ایران و ۱+۵ بعد از گفتوگوهای سهجانبه میان ایران، آمریکا و اتحادیه اروپا در مسقط به گفته آقای عباس عراقچی، پیشرفتی به دست نیامد، یعنی درست در دوره بحران مذاکرات بود که در شهریورماه ۱۳۹۳، علی اکبر صالحی به منظور مذاکره درباره همکاریهای ایران و روسیه برای ساخت دو نیروگاه جدید به روسیه سفر کرد. و بالاخره رئیس سازمان انرژی اتمی ایران سهشنبه، ۱۱ نوامبر (۲۰ آبان ۱۳۹۳) بعد از ورود به مسکو گفت که دو نیروگاه تازه در استان بوشهر ساخته میشود.[4]
همان زمان واضح بود که ایران برای پیشرفت مذاکرات به روسها باج داده است، وگرنه چرا ایران زمانی که مذاکرات به نتیجه نرسیده، در باره ساختن دو نیروگاه دیگر تصمیم گیری میکند؟ واقعا عجلهای درکار بود؟ بویژه اینکه خود آقای صالحی گفته بود که با کشورهای دیگر هم در این باره مذاکره کرده است.
ساختن راکتور هستهای در یک کشور مانند خرید ماشین و سیب زمینی نیست که اثرات دراز مدت نداشته باشد. بستن قرارداد، درست در زمان مذاکرات با یکی از کشورهایی که به شدیدترین تحریمها علیه ایران رأی داده بود قابل توجه است.
این امر از چشم تحلیلگران حتی انها که در ایران بودند پنهان نماند. همان زمان آقای حسن بهشتی پور کارشناس مسایل آسیای میانه و قفقاز در گفت وگو با سایت “دیپلماسی ایرانی” به این موضوع اشاره کرده بود: «آقای صالحی سفری به روسیه داشته و با مسئولان شرکت دولتی روس اتم، تفاهم نامه تاسیس دو نیروگاه دیگر در بوشهر را به امضا رسانده است. البته این توافق هنوز نهایی نشده است. بنابراین باید درنظر داشت تنها یک گزینه وجود داشته و قدرت انتخاب نداشتیم. در عین حال باید قرارداد به گونهای تنظیم شود که مشکلات گذشته در مورد نیروگاه بوشهر و تحویل آن توسط روسها تکرار نشود…. فقط میتوان گفت تا حدی این مسئله میتواند مذاکرات را تحت تاثیر قرار دهد».[5]
به خوانندگان یادآوری میکنم که طبق مطالعهای که اینجانب با مراجعه به آمار آژانس بین المللی انرژی منتشر کردم، نیروگاه بوشهر بعد از ۴ سال هنوز تنها با حدود ۴۰ درصد توان خود کار میکند[6] و هنوز هیچ مسئولی نه روسی و نه ایرانی در باره علت این موضوع اظهار نظری نکرده است. اخیرا در خبری در رابطه با خرید واگن از روسیه خواندم که محمدرضا نعمتزاده وزیر صنایع با بیان اینکه «خرید ۵۰۰۰ واگن باری از روسیه کم سلیقگی بوده»، تصریح کرده است: «بنده در مخالفت با این طرح اعلام کردهام که بر روی ریل میایستم و اجازه نمیدهم این واگنها وارد کشور شوند.»[7] در باره کیفیت واگنهای روسی اطلاعی ندارم، اما کاش یکی از وزیران در باره سیاست هستهای که صدها بار مهمتر از واگن است، کمی حساسیت نشان میداد. اما پر واضح است که در اینباره امکان اظهار نظر وجود ندارد زیرا سیاست هستهای، سیاست رهبری است با هدف اصلی تحکیم نظام.
نتیجه اینکه انتخاب نیروگاههای روسی، انتخاب نبوده است بلکه رژیم ایران مانند گذشته هنوز به مسئله هستهای به عنوان یک امر سیاسی برای تحکیم رژیم مینگرد و بستن قرارداد برای دو راکتور جدید از روسها در امتداد این سیاست است.
تکلیف سوخت دو نیروگاه جدید
حال به سئوال آخر پاسخ دهیم که تکلیف سوخت این دو نیرگاه چه خواهد شد و کار غنی سازی اورانیوم در ایران ۱۰ سال دیگر در چه وضعی خواهد بود؟
همانطور که در بالا خواندید آنزمان که هنوز توافق برجام صورت نگرفته بود صحبت از این بود که ایران تولید سوخت نیروگاهها را در دست داشته باشد. بدین خاطر آقای بهشتی پور همان زمان که ایران با روسیه برای خرید نیروگاه مذاکره میکرد، گفته است: «باید دید که در بوشهر ۲ نیز روسها تامین کننده سوخت هستند یا ایران سوخت را به روسیه داده و سپس روسیه با ضمانتهایی که دارد، آن را تبدیل به میلههای سوخت میکند. این مسئله به نوع قرارداد بستگی دارد. شاید هم ممکن است روسها کل مسئله تامین سوخت نیروگاه بوشهر ۲ را به ایران بسپارند»۵.
معاون سازمان انرژی اتمی، آقای کمالوندی نیز در آبانماه سال ۱۳۹۳ یعنی قبل از برجام در این مورد گفت: «نکته مهم در این قضیه این است که ایران و روسیه توافق کردند که نیروگاههایی که طراحی روسیه را دارند و در ایران ساخته میشود بتواند از سوختهایی که توسط دو کشور و در ایران تولید شده استفاده کنند. این گام بسیار بزرگی است همانطور در مباحث نیروگاهی پیشبینی شده است که در جایهایی که امکان مشارکت شرکتهای ایرانی است و شرکتهایی ایرانی توانایی دارند، کار به شرکت غیرایرانی واگذار نشود.»[8]
تا به امروز یک گرم از اورانیوم غنی شده توسط ایران به کار تهیه سوخت نیروگاه بوشهر نیامده است، و همانطور که بارها نوشتهام کار تهیه سوخت نیروگاه بوشهر در دست روسهاست. با توجه به تعهداتی که ایران در برجام پذیرفته است تا ۱۰ سال دیگر هم نمیتواند ظرفیت غنی سازی بیشتر از آنچه الان دارد داشته باشد. یعنی ایران ۱۰ سال دیگر هم نمیتواند حتی ۱ درصد سوخت سه نیروگاه را تهیه کند! پس این ادعا که سوخت نیروگاهها را ایران و روسیه با هم و حتی ایران به تنهایی تهیه خواهد کرد، دروغی بیش نبوده است. البته ایران اورانیوم طبیعی لازم را هم برای این کار ندارد که بتواند از آنها استفاده کند و برای دراز مدت سوخت ۳ نیروگاه را تامین کند. نتیجه اینکه ما در ۱۰ سال آینده سه راکتور روسی خواهیم داشت که سوخت آنها تا مدت درازی از سوی روسیه تهیه خواهد شد.
در این میان اتفاق جالب دیگری رخ داد و آن اینکه یکباره آقای صالحی به یاد آورد که ایران در فرانسه سهمی از اورانیوم غنی شده دارد[9] و قبل از انقلاب ایران قراردادی با فرانسه امضا شده که در طبق آن ده درصد از سهام شرکت “یورودیف” (بزرگترین مجتمع غنی سازی اورانیم فرانسه که یکی از عظیمترین تاسیسات در دنیا است) مال ایران است. او در مصاحبه با ایسنا گفته است: «آن ۱۰ درصد همچنان پا برجاست. فقط قبل از برجام سهم ما را به دلیل اعمال تحریمها علیه ایران بلوکه کرده بودند. الان وضعیت کاملاً متفاوت شده و در شرایط پسابرجام، مشکلی از این نظر وجود نخواهد داشت. آنها اعتراف کردهاند که این سهم متعلق به ایران است و ما همچنان در آنجا به عنوان یک سهامدار هستیم. ما سودمان را میگیریم. الان سود انباشته داریم و این سود، رقم قابل توجهی شده و قرار شده به بانکی که معرفی میکنیم منتقل شود.»[10] حالا با این سخن آقای صالحی با یک پرسش بی پاسخ مواجهیم؛ تکلیف ده درصد از تولید اورانیوم غنی شده در این مجتمع که باید همه ساله به ایران تحویل داده شود، چه خواهد شد؟ آیا میدانید که یورودیف سوخت ۱۰۰ راکتور هستهای را در جهان تامین میکند؟ ۱۰ درصد این میزان یعنی سوخت ۱۰ راکتور. اما آقای صالحی دروغ میگوید که ندادن سهم ایران مربوط به تحریمها بوده است، بیش از ۳۳ سال است که ایران نتوانسته است از حق خود دفاع کند. آیا هموطنان اطلاع دارند که به دنبال چندین عملیات تروریستی که در سالهای ۱۹۸۰ در فرانسه توسط گروههای نزدیک به ایران انجام شد، یر سر سهم ایران در یورودیف چه آمده است؟[11]
اگر این موضوعها روشن شوند متوجه میشویم چگونه بخاطر سیاستهای ابلهانه رژیم، از سهم مهمی که از اورانیوم غنی شده فرانسه داشتیم نتوانسته ایم استفاده کنیم. و بالاخره سوال مهم این است که با توجه به اینکه آقای صالحی میگوید امکان قانونی داشتن اورانیوم غنی شده در فرانسه وجود دارد، چرا در زمان مذاکرات با ۵+۱ به این امر پرداخته نشد و از حق قانونی ایران دفاع نشده و حتی بعد از یکسال از برجام در این باره کاری صورت نگرفته است
نگارنده قصد این را ندارد که بگوید باید با فرانسه قرارداد بست یا با روسیه یا با کشوری دیگر. بر اینجانب واضح است که قدرتهای جهان در سیاست تنها سود خود را دنبال میکنند و هیچیک کوچکترین نگرانی نسبت به رعایت حقوق ما ندارند. اما سئوال این است که چرا رژیم سیاستهای فاجعه آمیزی مانند گروگانگیری، ادامه جنگ، ترور در خارج از ایران و استفاده سیاسی امنیتی از هستهای پیش گرفتهاند که باعث شده که ما نتوانیم از حقوق خود دفاع کنیم.
هر روز که میگذرد ابعاد فاجعه سیاستهای هستهای آشکارتر میشوند. در این روزها که سخن از دفاع از حقوق اعدامیان سال ۶۷ است، آیا نواری وجود دارد که توجیهات آقای ولایتی را روزی که در سال ۱۳۶۴ مخفیانه از پاکستان سانتریفوژی را به ایران آورد، ضبط کرده باشد؟ آیا روزی به حق مسلم خود یعنی روشن شدن سیاست هستهای رژیم ولایت فقیه خواهیم رسید؟
تکرار میکنم که فاجعه هستهای و ادامه جنگ و گروگانگیری، تلفات و خسارات مستقیم و غیر مستقیم بسیار بالائی داشتهاند و جنایت در حق ملت ایران محسوب میشوند. چه اندازه، جان ایرانیان قربانی این سیاستها شد، ما ایرانیان و میهن ما، چه فرصتهای بزرگی را از دست داد و چه میزان از ثروتهای این میهن را قدرتهای سلطه گر به لطف سیاستهای مستبدین حاکم، صاحب شدند؟ قصد انتقام نیست، اما آنچه مربوط به این سیاست هاست نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم.
پانویسها
[1] خبرگزاری ایلنا: آغاز ساخت دو واحد جدید در نیروگاه اتمی بوشهر
[2] صالحی یادآور شد قبل از انقلاب اسلامی، موسسه آمریکایی SRI چشم انداز رشد و توسعه اقتصادی کشور را برای ۲۰ سال دیده بود و آنها توصیه کرده بودند که تا ۲۰ هزار مگاوات برق هسته ای داشته باشیم. (منبع)
[3] روز اجرای برجام! مهران مصطفوی
[4] ایران و روسیه برای ساخت دو نیروگاه اتمی تازه قرارداد امضا کردند
[5] چرا تهران با مسکو توافق کرد؟ روسیه؛ تنها گزینه همکاریهای هستهای
[6] مهران مصطفوی: از نیروگاه بوشهر چه خبر؟
[7] وزیر صنعت ایران: نمی گذارم واگن های روسی وارد شوند
[10] صالحی: ادامه اجرای برجام به نفع منطقه و دنیا است/در “یورودیف” سهام داریم
[11] بلعیدن سهم اورانیوم ایران از معدن روزینگ/ از شرکت «یورودیف» فرانسه تا «ریوتینتو» نامیبیا