در آستانه سالگرد “اجرای برجام” که مصادف با آغاز ریاست جمهوری آقای ترامپ است در این مقاله برای روشن شدن وضعیتی که نسبت به سیاست هسته ای در آن قرار داریم چند سئوال اساسی را مطرح می کنم و سعی می کنم پاسخ روشنی به آنها بدهم.
1 ـ چرا توافق وین موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک برجام پیش آمد؟
بدین سئوال بسیار کوتاه می پردازم زیرا فبلا در مقاله های مختلف بدان پاسخ داده ام. در ارزیابی های خود نشان دادم که ایران به انرژی هسته ای نیاز نداشته است و برنامه هسته ای ایران در آغاز اهداف نظامی امنیتی داشته است. این ارزیابی بکنار، خلاصه تحقیقات آژانس این شد که ایران تا قبل از سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) درگیر یک سلسله فعالیتهای مرتبط با طراحی سلاح هستهای بوده، فرمولبندی گزارش آژانس چنین است: “آژانس ارزیابی میکند که طیفی از فعالیتهای مرتبط با توسعه یک وسیله انفجاری هستهای در ایران قبل از پایان سال ۲۰۰۳ میلادی بعنوان تلاشی هماهنگ انجام شده، و برخی فعالیتها بعد از سال ۲۰۰۳ میلادی اتفاق افتاده است. آژانس همچنین ارزیابی میکند که این فعالیتها فراتر از امکان سنجی و مطالعات علمی، و کسب مهارتها و توانمندیهای فنی مرتبط و مشخص، پیشرفتی نداشته است. آژانس نشانههای معتبری از فعالیتها در ایران در ارتباط با توسعه وسیله انفجاری هستهای بعد از سال ۲۰۰۹ میلادی در اختیار ندارد.”
شالوده سیاست فلاکتبار رژیم که در طی سی سال گذشته بیش از صدها میلیارد دلار هزینه به اقتصاد و جامعه ایران تحمیل کرده است، در آعاز نه برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای بلکه بر پایه تامین سلاح هستهای و در راستای تضمین بقای رژیم و استفاده سیاسی ـ امنیتی پایه گرفته است. راه اندازی نیروگاه بوشهر و صنعت غنیسازی و راکتور اراک هیچ توجیه اقتصادی نداشته است. همانطور که گروگانگیری را “انقلاب دوم” نامیدند و بعد از به بن بست رسیدن مجبور به قبول قراردادی با دهها میلیارد دلار هزینه برای ایران شدند؛ همانطور که جنگ را با شعار “راه قدس از کربلا می گذرد” 7 سال با صدها هزار کشته و صدها میلیارد دلار خسارت بیهوده ادامه دادند و در بن بست مجبور به “سر کشیدن جام زهر” شدند، سیاست هسته ای نیز به بن بست رسید و رژیم جمهوری اسلامی مجبور به تن دادن به برجام شد. با اینکه آقای خامنه ای گفته بود “هرگز با امریکا مذاکره نمی کنیم” همان موقع با امریکا در عمان نمایندگان ویژه اش برای پایان دادن به مسئله هسته ای در حال مذاکره با بالاترین مقامات آمریکا بودند.
2 ـ برجام چه تعهداتی را بر ایران تحمیل کرد؟
بالاخره ۱۴ ژوئیه 2015 در وین توافق جامع و نهایی با گروه ۱+۵، بر سر آینده برنامه هستهای ایران صورت گرفت. بر اساس این توافق، روز اجرای توافق روزی است که آژانس تأیید میکند که ایران تعهدات مقدماتی خود را انجام داده است. بدین سان راکتور آب سنگین اراک بسته شد و قلب راکتور را سیمان ریختند، 15000 سانتریفوژ را پیاده کرده و کنار گذاشتند، غنی سازی در فردو را کنار گذاشتند و به سانتریفوژها گاز معمولی تزریق کردند، تمامی اورانیوم غنی شده با درجه بیش از سه و نیم درصد را از بین بردند و میزان زیادی از آب سنگین را به آمریکائی ها فروختند و اورانیوم غنی شده ذخیره در ایران به میزان کمتر از 4 درصد را از حدود 10 تن به 300 کیلوگرم کاهش دادند. اینها همه تعهدات مقدماتی محسوب شدند تا برجام اجرا شود و جمهوری اسلامی به همگی این تعهدات که همگی آنها بازگشت ناپذیر هستند در اسرع وقت گردن گذاشت. و بدینسان در ساعت پایانی ۲۶ دی ۱۳۹۴، یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی، در اطلاعیهای اعلام کرد که ایران تمام تعهدات مقدماتی خود را تحت برجام اجرایی کرده و اجرای آنها مورد تأیید آژانس است. اما ایران بعد از زمان به اجرائی درآمدن برجام باید تعهداتی دراز مدت متعدد دیگری را عمل کند که اهم آنها از قرار زیر هستند:
ـ ایران هیچگاه و تحت هیچ شرایطی در پی سلاحهای هسته ای، تولید و یا به دست آوردن آنها نخواهد بود.
ـ ممنوعیت غنیسازی بیش از 67/3 درصد به مدت 15 سال
ـ ممنوعیت جایگزینی سانتریفوژ فعال IR-1 با سانتریوفوژهای پیشرفته به مدت 10 سال
ـ ممنوعیت ذخیره بیش از 300 کیلوگرم اورانیوم غنی شده 67/3 درصدی به مدت 15 سال
ـ ممنوعیت احداث هر نوع تأسیسات غنیسازی و ایجاد مرکز تحقیق و توسعه به مدت 15 سال
ـ ارسال سوخت مصرفشده نیروگاههای قدرت و تحقیقاتی به خارج از کشور به مدت نامحدود
ـ محدودیت تحقیق و توسعه صرفاً بر روی سانتریفیوژهای IR-4, IR-5, IR-6 ,IR-8 به مدت 10 سال و محدودیت شدید در تولید سانتریفیوژهای پیشرفته IR-8 و IR-6 به تعداد سالیانه تنها 200 دستگاه از هر نوع در پایان سال هشتم (بدون روتور) و از سال دهم به بعد تولید ماشین به همین تعداد در سال و اعمال محدودیت در ساخت و تست مکانیکی انواع سانتریفیوژها و لزوم تصویب آن در کمیسیون مشترک و نظارت و مراقبت شدید بر ساخت سانتریفیوژها (شامل لولههای روتور و بیلوز) به مدت 20 سال
ـ محدودیت مکانی در تست غنیسازی و مکانیکی سانتریفیوژها صرفاً در نطنز و مرکز تحقیقات تهران به مدت 15سال
ـ ممنوعیت تحقیق و توسعه بر روی مواد شکافپذیر در فردو به مدت 15 سال
ـ محدودیت بازفرآوری سوخت مصرف شده و تحقیق و توسعه باز فرآوری به مدت 15 سال و بدون قصد ادامه آن
ـ کاهش 50 درصدی قدرت راکتور آب سنگین اراک از 40MW به 20 MW ممنوعیت ساخت راکتور تحقیقاتی به مدت 15 سال
ـ منع تولید و تست قرص سوخت، میله سوخت و مجتمع های سوخت برای راکتور بازطراحی اولیه اراک قبل از راه اندازی آن
ـ ممنوعیت انباشت فراتر از نیاز آب سنگین به مدت 15 سال و فروش تمامی آب سنگین باقی مانده در بازارهای بین المللی
ـ نظارت بر انتقال سنگ معدن اورانیوم تولید شده در ایران و یا بدست آمده از هر منبع دیگر به کارخانه UCF اصفهان به مدت 25 سال
ـ ایجاد کانال خرید تأیید شده توسط شورای امنیت در چارچوب اهداف برنامه جامع اقدام مشترک که محدودیتهای شدید بازرسی را علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال نموده و راه جدیدی را برای توطئه میگشاید.
ـ اجرای کامل کد اصلاحی 1/3 مبنی بر اعلام هر گونه برنامه هستهای به آژانس قبل از آغاز به اجرای آن
ـ قبول حضور طولانی مدت آژانس و افزایش تعداد بازرسان طی 9 ماه به 130 الی 150 نفر به مدت حداقل 15 سال
اکنون یکسال از مرحله اجرای برجام می گذرد. و در قبال همه تعهدات اولیه که ایران آنها را اجرا کرده و تعهدات دراز مدتی که بعهده دارد اروپا به تحریمهای خود پایان داد اما امریکا که تحریمهای مهم اش مربوط به سیاست هسته ای نمی شوند اعلام کرده است که تحریمهای داماتو را به مدت 10 سال تمدید می کند. بیاد داریم که در باره توافق، آقای روحانی گفت “غرب و شرق تسلیم خواسته های ایران شدند” و فردای اجرای برجام آنرا را “پیروزی عظیم سیاسی ملت ایران” خواندند و یا آنرا “افتخاری تاریخی” نامیدند، اما اکنون مسئولان رژیم خود اذعان به مشکلات مهمی در اینباره دارند، تا جائی که رهبری جمهوری اسلامی که قبلا در مقام تعریف و تمجید از عملکرد مسئولان دولتی در باره برجام گفته بود “آنچه مهم است این است که این مذاکرات را آقایان توانستند ختم کنند، چون بالاخره خودِکِش دادنِ مذاکرات یک مسئلهای بود و توانستند سر این مسئله را ببندند”، امروز برای فرار از مسئولیت هایش می گوید در اینباره “عجله” کردیم! و آقای روحانی که در اوایل قصد بهره برداری از برجام را داشت اکنون می گوید هر چه شده است با توافق رهبری شده است.
3 ـ آیا برجام گامی به جلو برای مردم ایران بود؟
برآورد ما در باره برجام چیست؟ آیا برجام برای مردم ایران سیاستی خوب و مفید بود؟ با برجام برخوردهای مختلفی شد و بخش مهم و بزرگی از کنشگران سیاسی به دفاع از برجام پرداختند. اما سه نوع مخالفت با برجام نیز وجود داشت. یکی از سوی کسانی که در داخل ایران خود را دلواپسان می خوانند و مایلند سیاست هسته ای ایران مانند گذشته ادامه پیدا کند. دسته دوم کسانی بودند و هستند که برجام را باعث تقویت رژیم ایران می خواندند و مایل بودند که غرب به تحریمهای خود ادامه بدهد و حتی برای برخی از آنها حمله نطامی به ایران هم مبارک بود و هست. آنها با سیاست آقای اوباما مخالفت می کردند و اکثرا از روی کار آمدن آقای ترامپ خوشحالند. مخرج مشترک افراد این دسته این است که معتقدند بدون دخالت سیاسی قدرتهای خارجی ـ خصوصا امریکا ـ امکان تغییر این رژیم نیست.
اما مخالفت با برجام با دید دیگری هم صورت گرفت، نه بخاطر ادامه برنامه هسته ای که ویرانگر بود و نه برای ادامه تحریمهای که بیشتر مردم را نشانه گرفته بودند ، بلکه مخالفت بر اساس دفاع از حقوق شهروندان و حقوق ملی و تاریخی مردم ایران بود. نکات زیر را برای توضیح این مخالفت در نظر بود:
1 ـ برجام را نه دستاورد و ابتکار آقای روحانی که سیاست آقای خامنه ای برای بیرون آمدن از بحران می دانستیم. و بعد برای همه معلوم شد که مذاکرات با آمریکائی ها قبل از روی کار آمدن آقای روحانی در سطح بالا وجود داشته است و تا آخرین روز آقای خامنه ای در جزئی ترین مسائل مذاکرات نیز دخالت می کرد.
2 ـ سیاست ویران کننده هسته ای را آقای خامنه ای پیش برده بود چرا مردم ایران باید بهای آنرا بپردازند و تسلیم نامه را تصویب کنند؟ مسئله برای ما این بود که تا زمانی که واقعیت ها گفته نشود برای بحران هسته ای نمی توان راه حل یافت. ادامه کار 5000 سانتریفوژ 50 سال پیش و خراب کردن راکتوری که بنا بود راه اندازی شود و تنها بکار آقای خامنه ای می آمدند، نه به کار مردم ایران.
3 ـ توافق هسته ای تعهدات مهمی برای ایران تعیین کرده که غربیها سالهای طولانی می توانند از آنها برای پیشبرد سیاستهای شان استفاده کنند و مسئول آقای خامنه ای است چرا مخالفان رژیم باید زیر بار این تعهدها بروند؟
4 ـ مهمترین ایرادی که قبول و تبلیغ برجام داشت این بود که اینطور به جامعه تلقین می شد که راه حل دیگری برای مسئله هسته ای ایران وجود نداشت. این ابراز عجز، خصوصا از جانب کسانی که خود را مخالف رژیم حاکم می دانند، از همه بدتر بود. در صورتیکه بحران هسته ای ایران؛ اگر کمی با دید اقتصادی به آن نگاه می شد راه حل های ساده ای داشت و هنوز هم دارد. اما آقای خامنه ای نمی تواند این راه حلها را بپذیرد زیرا نگاه او به سیاست هسته ای نگاهی صرفا سیاسی در جهت تحکیم نظام است. راه حلهائی که سرمایه گذاری در غنی سازی را کاملا کنار می نهد و به بهینه کردن نیروگاههای گازی و گسترش نیروگاههای خورشیدی می پردازد جای شک ندارند. 20 سال فرصت را ما بخاطر سیاستهای آقای خامنه ای از دست دادیم و با برجام از نوع او 20 سال دیگر از دست خواهیم داد.
اگر بخواهم از اصطلاحات رژیم استفاده کنم سباست هسته ای که آقای خامنه ای از روز اول تا به امروز پیش برده است مصداق بارز فساد فی الارض است. او طبق قوانین خود ساخته اش باید بعنوان مفسد فی الارض محاکمه شود. بزدل و دروغگو نیز هست و حاضر نیست مسئولیت هایش را بعهده گیرد و اکنون سعی می کند مشکلات را بر دوش دیگران باندازد. برجام نه تنها قبول اشتباه سباستهای هسته ای از سوی رژیم نبود بلکه رژیم قصد داشت آن را دستمایه تبلیغ برای شعار دروغین “حق مسلم ماست” بکند. ایستادگی برخی از مخالفان در برابر دروغهای رژیم باعث شد که این شعار رنگ ببازد . اینجانب در باره برجام بارها هشدار دادم که آقای خامنه ای نه بدنیال عادی کردن روابط ایران با کشورهای خارجی است و نه موافق گشودن فضای داخلی است. او حتی مایل نیست تمامی تحریمهای علیه ایران برداشته شوند. اما با بروی کار آمدن روحانی و مداکرات با غربی ها بسیاری این امید را ترسیم می کردند که روال عادی به ایران باز خواهد گشت و تا جائی دفاع می کردند که انگار آقای خامنه ای هم از دوره احمدی نژاد درس گرفته و هم می خواهد آخر عمری روند کار را تصحیح کند! تا از او ایرانی در خطر بزرگ باقی نماند! باید گفت که بخشی از تبلیغات برای برجام بدین علت بود که بسیاری از کنشگران سیاسی برجام را حاصل ابتکار آقای روحانی می دانستند و در دفاع از او رای دادن به ریشهری ها و رئیسی ها را توجیه کردند. این غفلت بزرگ اجازه نداد که ببینند برجام نه تنها ابتکار ایشان نبود بلکه برجام دقیقا در کادر آنچه آقای خامنه ای می خواست صورت بگیرد انجام گرفت او کاملا مداکرات را کنترل کرد و یسمتی که خود می خواست پیش برد. او که تمام ذهنش دشمن سازی و دشمن بازی است اجازه نداد با امریکا به غیر از در موضوع مسئله هسته ای مذاکره شود و اکنون که امریکا تحریمهای داماتو را تمدید می کند صدای اعتراض بلند می کند اما از یاد برده است که تحریمهای داماتو ربطی به سیاست هسته ای ندارند.
4 ـ آیا طرفهای برجام به وعده های خود عمل کرده اند؟ آینده برجام چه خواهد بود؟ آیا ترامپ برجام را پاره خواهد کرد؟ ایران چکار می تواند بکند؟
تا به امروز، هم ایران و هم کشورهای دیگر به تعهدات خود عمل کرده اند و مورد دقیقی پیش نیامده است که حاکی از عدم رعایت برجام باشد. بعد از به ریاست رسیدن ترامپ این سئوال مطرح شده است که آیا این امکان هست که آمریکای ترامپ برجام را پاره کند؟ در اینصورت وضعیت چگونه خواهد شد؟ آیا ایران می تواند دوباره به سیاست هسته ای سابق بازگردد ؟ در این تردیدی نیست که برجام یک قطعنامه لازم اجراست ماده 25 اساسنامه شورای امنیت سازمان ملل می گوید اعضای ملل متحد موافقت مینمایند که تصمیمات شورای امنیت را بر طبق این منشور قبول و اجرا نمایند. پس مشخص است که همه کشورها ملزم به اجرای قطعنامه هستند. حال باید محتوی قطعنامه را از نظر حقوقی بررسی کرد. توافق بین ایران و 5 + 1 را شورای امنیت سازمان ملل تائید کرده است. مانند دفتر اسناد رسمی که به توافقی رسمیت می دهد. اما خود قطعنامه امر حقوقی برای حل احتلاف پیش بینی نکرده است و اگر یکی از طرفین به تعهدات خود عمل نکرد جریمه ای برای آن مشخص نشده است و در این مورد خاص اثر حقوقی ندارد و کسی تنبیه نمی شود. اما در خود توافق سیاسی وین آمده است که اگر یک طرف به تعهدات خود عمل نکند چگونه به آن رسیدگی می شود. شورای حل اختلاف پیش بینی شده است. پروسه دو ماهه ممکن است طول بکشد. کشوری که ادعای نقض کرده پیشنهاد قطعنامه جدید را می دهد که بنا بر آن تعلیق تحریم ها باید ادامه پیدا کند و اما هر کشوری میتواند وتو کند و در اینصورت کلیه تحریمها بطور اتوماتیک باز می گردند. امریکا حتی نیاز به اروپا هم نخواهد داشت تنها یک رای کافی است که به وضعیت قبل از توافق باز گردیم. این مسئله با دقت تمام از سوی غربی های به ایران تحمیل شده است: بازگشت اتوماتیک کلیه تحریمها. نه تنها تحریمها ادامه پیدا خواهند کرد بلکه احتمال حرکت نظامی علیه مراکز هسته ای ایران نیز ممکن می شود. یعنی تنها ایران است که می تواند تنبه شود و دیگر کشورها تعهدی ندارند.
اما اگر امریکا و یا اروپا تحریمهای جدیدی بکار آورند در اینصورت ایران چه می تواند انجام دهد؟ همانطور که همه می دانند دست ایران خالی است. آقای روحانی تحت فشار آقای خامنه ای دو نامه نوشته است که در آنها خواسته است تا چند ماه آینده طرحهایی برای مقابله با زیر پا گذاشتن برجام تهیه بکنند از جمله درخواست کرده طرح ساختن موتورهای هسته ای برای کشتی ها ـ که نیاز به اورانیوم بالای 50 درصد غنی شده دارند ـ تهیه شود. و آقای علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس: “در صورت تمدید تحریمها و نقض برجام از جانب امریکا، تولید و غنیسازی اورانیوم را به 190 هزار سو افزایش میدهیم.” اما اینها همه نشانه ضعفی است که می خواهند مستتر نمایند که اگر به آن عمل کنند نتیجه ای هم در بر نخواهد داشت به غیر از ویرانی بر ویرانی افزودن و باز گذاشتن دست امریکا و اسرائیل برای حمله نظامی به مراکز هسته ای. اگر دوباره بدنبال غنی ساری رفتن راه حل بود که دیگر نیازی به برجام و مذاکره نبود. در نتیجه، رژیم دو راه حل بیشتر وجود ندارد یا باید به تعهدات خود ادامه دهد و یا تحریمهای قبلی هم باز می گردند. پس آقای ترامپ نیازی به آتش کشیدن برجام ندارد. برجام تله ای است که رژیم ایران در آن افتاده است و با توجه به اینکه امریکا یک سری تحریم های دیگر علیه ایران دارد که به برنامه هسته ای مربوط نمی شوند اگر نیاز پیدا کند آن تحریمها را نیز تشدید می کند بدون اینکه ناقض برجام شناخته شود. فعلا تحریم داماتو را بمدت 10 سال تمدید کردند و می توانند تحریمهای دیگری را خصوصا در مورد شرکتهای مربوط به سپاه پاسداران را تشدید هم بکنند. اکنون امریکا شرکتهایی را که با یک شرکت ایرانی که در آن سپاه پاسداران بیش از 50 درصد سهم داشه باشد را تحریم می کند و از سناریوهائی که اطرافیان ترامپ در حال تدارک هستند رساندن درصد را به 25 است و در اینصورت بسیاری از شرکتهای اروپائی و ژاپنی از همکاری با ایران که بخش بزرگی از اقتصادش در دست سپاه پاسداران است دلسرد خواهند شد.
نتیجه گیری
بیاد دارم که 3 سال و نیم پیش روزی به محلی که ایرانی ها در پاریس برای سیزده بدر دور هم جمع می شوند رفته بودم. یکی از هموطنان من را شناخت و شروع به گفتگو کرد. از سخنانش متوجه شدم از همکاران اصلاح طلبان در یکی از شهرهای ایران است که برای مسافرت به فرانسه آمده و شغل آزاد دارد. با اشتیاق نظر من را در باره مذاکرات پرسید. آنزمان مذاکرات هنوز در مرحله آغازین خود بود و او می خواست بداند آیا به نتیجه خواهد رسید یا نه. به او گفتم بله من تردیدی ندارم که آقای خامنه ای توافقی را خواهد پذیرفت اما به شرطی که تنها تحریم ها مقداری سبک شوند. او که امید زیادی نداشت از این جواب خیلی خوشحال شد. به ایشان گفتم برای شما بقیه مسائل مهم نیست؟ مهم نیست که چرا این همه هزینه داده ایم؟ پاسخ داد نه! همینقدرش هم خوبه و قدمی مثبت در راه اصلاح، جلوی ضرر را هر جا بگیریم خوب است. در درون از پاسخ بسیار ناراحت شدم. در آنروز بهاری چیزی نگفتم اما بسیار افسوس خوردم که برای هموطنم اینهمه خسارت به میهن اهمیتی نداشت. از آنزمان حدود دو سال و نیم گذشت. فردای امضای برجام بود که سرکارم بهمراه چند شخصیت آکادمیک فرانسوی نهار می خوردم. از من در باره توافق هسته ای که مطبوعات غرب بسیار از آن سخن می گفتند پرسیدند. گفتم توافق خلاصه اش این است که ایران برای سیاست هسته ای کلی هزینه کرده و حالا باید آنچه را ساخته خراب کند تا مقداری از تحریمها برداشته شود. آنها گفتند چه خوب پس می توان از این به بعد با ایران معامله کرد! باز هم انگار دوش آب سردی برویم ریخته باشند. برایشان مهم نبود که ایران هزینه داده است، مهم این بود که از این به بعد می شد به ایران جنس فروخت. بسیار ناراحت شدم اما وقتی یاد گفته هموطن خود کردم، گفتم از خارجی چه انتظاری باید داشت وقتی هموطن اینطور فکر می کند.
اینجانب در این مدت در باره مسئله هسته ای ایران سعی کردم صادقانه واقعیت ها را بیان کنم و اکنون از راه خودخواهی نیست اما مشاهده می کنم آنچه را در باره برجام آقای خامنه ای هشدار می دادم متاسفانه بوقوع پیوست.
قبل از اجرای برجام بتاریخ شنبه 18 مهر 1394 نوشتم: “اگر جامعه مدنی، دانشجویان و متخصصان و دلسوزان وطن گمان میکنند با سکوت در باره فاجعهای بزرگ بنام سیاست هستهای میتوانند جلوی تشدید وضعیت بحرانی را بگیرند تا اجرای برجام بتواند راهگشا شود در اشتباه بزرگی بسر میبرند. سکوت در مقابل سیاستهای دیکتاتور حاکم که جز منافع خود چیزی نمیبیند، او را حریصتر میکند. رفتار آقای خامنهای و سخنان تند و بیمعنی او بعد از توافق وین و شدت اعتیاد او به بحران سازی و بحران بازی گواهی بر این امر است. ایستادن بر حقوق انسانی و ملی و تنها ایستادن بر این حقوق است که میتواند به ما کمک کند تا از گرداب بحرانها رها شویم.”
با توجه به ساختار این نظام نه مسئله هسته ای، نه دیگر مسائل و بحرانها در این نظام راه حل پیدا نمی کنند. اکنون که آقای روحانی و ظریف شیکه ای را که با حاکمیت امریکای اوباما داشتند از دست داده اند، ممکن است آقای خامنه ای با آقای ترامپ مذاکره کرده و همانطور که با ریگان معامله کردند با ترامپ نیز به نوعی توافق حتی موقت برسد. او نگرانی اش کمتر شده است و در اینصورت آقای خامنه ای راه را برای ریاست رسیدن آقای روحانی که ضعیف تر از قبل شده است هموار خواهد کرد. اما دیکتاتور وقتی به این مرحله رسید که برای حفظ قدرت با هست و نیست ملت بازی کند جلوی پای خود را هم نمی بیند. حضور مردم در صحنه و ایستادگی در برابر قدرت می تواند وضعیت را کاملا تغییر دهد و افق جدیدی در دسترس قرار دهد. حقوق ملی مردم ایران، لحظه ای هم به ذهن حاکمان مستبد ایران و قدرتهای خارجی خطور نمی کند. در انتظار معجزه نشستن از آنها نوعی خودکشی ملی است.
مهران مصطفوی
25 آذر ماه 1395