خاطراتی از روزهای اول انقلاب، مصاحبۀ ژاله وفا با عذرا حسینی (همسر ابوالحسن بنی صدر) در تلویزون سپیدۀ استقلال و آزادی:
برای شنیدن صدای این مصاحبه اینجا را کلیک کنید
عذرا حسینی:
وقتی کتاب حکومت اسلامی آقای خمینی را خواندم، ترس وجودم را فراگرفت.
روز عید بود که به طور ناشناس برای بازدید به حلبی آباد رفتم، اغلب مردم در خانه هایشان نبودند. خانه ها هم در نداشت و می شد داخل آنها را دید. چیزی که برایم جالب بود، سفرۀ هفت سین بود. خانه ها هم واقعاً تمیز بود و خوشحال شدم از اینکه با وجود فقر شدید، نظافت و نظم را در خانه ها می دیدم. می خواستم در مراجعت برای بنی صدر بگویم که من در آنجا چه دیدم تا برنامه ای برای بهبود زندگی آنها در نظر بگیرند. نمی دانم چطور شد که یک خبرنگاری از من چند تا عکس گرفت و بعد هم از تلویزیون پخش کردند.
عصر همان روز به دیدن خانم خمینی رفته بودم. دختر ایشان به من گفتند که خانم بنی صدر شما رفته بودید حلبی آباد. خانم خمینی به دخترش گفت که خانم بنی صدر از این کارها نمی کنند، آنجا جای خانم بنی صدر نیست، آنها یک عده اراذل و اوباش هستند. من واقعاً شوکه شده بودم، گفتم ببخشید خانم خمینی، آخر آقای خمینی توی پاریس همه اش از مستضعفین صحبت می کردند، من هم به دیدن مستضعفین رفتم. خواستم به او بفهمانم که چه زود یادتان رفت. مستضعفین شدند اراذل و اوباش؟
ما در نخست وزیری زندگی می کردیم وشرایط زندگی ما در نخست وزیری طوری بود که من به بنی صدر گفتم که این از دوران دانشجویی ما هم بدتر شده است.
یک شب بنی صدر به من گفت که خمینی به من گفته کردستان را بمب باران کنی. گفتم چی؟ کردستان را بمب باران کنی؟ این را خمینی از تو خواسته؟ غلط کرده، تو اگر قبول کنی، من یکی نیستم.
وقتیکه کودتا شد، گفتم خدایا شکرت که از یک …