دعوای زرگری دولت های ایران و امریکا سالیان سال است که از تأثیرگذارترین مؤلفه ها در سیاست داخلی دو کشور بوده و می باشد. حاکمان ایران فضای سیاسی داخل کشور را با ادبیاتی چون شیطان بزرگ و دشمن غیر قابل اعتماد در سیطره خود در آورده و به چیدمان نیروهای سیاسی و اجتماعی در داخل کشور پرداخته و می پردازند. در امریکا هم وضعیتی مشابه در جریان بوده و می باشد. ایرانیان منتقد و مخالف سیاست ها و مشی حاکمیت ولایت فقیه با عناوینی چون اسلام امریکایی، پیاده نظام امریکا و . . . از سوی حاکمیت مغضوب شده و به حاشیه رانده شده و می شوند. در امریکا هم شرایط این همانی آشکاری با این سوی کره خاکی قابل لمس بوده و می باشد. نمونه بارز این مدعا مناظرات انتخاباتی کاندیداهای انتخابات اخیر ریاست جمهوری امریکا بود که بیشترین حربه را به دست طرفین رقابت داده بود. اما اکنون “دونالد ترامپ” بیشترین بهره برداری را از ستیز با ایران برای خود کسب نمود و از قبل تبلیغات ستیز با حاکمیت ایران حتی بسیاری از ایرانیان را یقه چاک خود نمود. اما داستان به کدام سمت و سو رفته و خواهد رفت؟؟؟
اول: ترامپ در کمپین انتخاباتی خود مواضعی نژاد پرستانه و ستیزه جویانه با آدم و عالم اتخاذ نموده بود. دامنه این ادبیات به قدری زننده و فجیع بود که بسیاری در دنیا انتخاب او به ریاست جمهوری امریکا را فاجعه خواندند. اما نزدیک زمانی پیش سی تن از هموطنان ایرانی خارج نشین طی نامه ای برای پریزیدنت جدید، خواهان تشدید تحریم ها در مورد دولت حاکم ایران و همچنین خواهان باز نگری و بازبینی “برجام” شدند. بگذریم از اینکه به جهت حقوقی بازنگری یا لغو برجام در ید اختیارات دولت امریکا نبوده و نیست چرا که، برجام به عنوان قطعنامه از سوی سازمان ملل متحد به تصویب رسیده و هرگونه دخل و تصرف در آن ساز و کار حقوقی خود را طلب می نماید. اما آنچه بیش از پیش در این نامه می باید مورد توجه و عنایت قرار می گرفت یک نکته اساسی بود و آن اینکه امضا کنندگان عنوان داشته بودند:
«در سال دو هزار و نه، میلیونها ایرانی خواهان دمکراسی به خیابانهای تهران آمدند و خواستار حمایت رئیسجمهور اوباما از اعتراضاتشان شدند. در پاسخی ناامیدکننده، دولت رئیسجمهور اوباما در یک جهتگیری غیرقابل باور و با چرخشی صدو هشتاد درجهای نسبت به همه ارزشهای بنیادین ایالات متحده آمریکا، همزمان با به گلوله بسته شدن تظاهرکنندگان در خیابانهای تهران، مشغول نامهنگاری پنهانی با آیتالله خامنهای رهبر مادامالعمر ایران بود . . . ما معتقدیم که ایالات متحده باید با رفتار مخرب سپاه در منطقه، در تمام جبههها، و با تمام ابزارهای موجود مقابله کند. پاشنه آشیل رژیم اسلامی این است که مردم ایران دیگر از آن حمایت نمیکنند. ما از دولت جدید میخواهیم که از ایرانیان طرفدار دمکراسی که هدفشان جایگزین کردن رژیم خمینیستِ تهران با یک حکومت مبتنی بر دمکراسی لیبرال است، پشتیبانی کند . . . زمان آن فرا رسیده که ایالات متحده به جای مذاکرات محرمانه با حاکمان فاسد و بنیادگرای اسلامی، در کنار مردم ایران بایستد. ایرانِ بعد از حکومت اسلامی، ظرفیت آن را دارد که یکی از ثابت قدم ترین متحدان آمریکا در جهان باشد. ما امیدواریم که آمریکا تحت رهبری شما، به مردم ایران کمک کند تا کشورشان را از تندروهایی که چهار دهه است بر آن حکومت میکنند، پس بگیرند؛ که جهان بدون جمهوری اسلامی و خلافت اسلامی جای بهتری برای زندگی خواهد بود»
نکات جالب:
*میلیون ها ایرانی که در سال دو هزار و نه در اعتراض به حاکمیت به خیابان های تهران آمدند خواهان دموکراسی بودند.
**دولت اوبا ما با تنها نهادن ملت ایران از ارزش های بنیادین ایالات متحده امریکا دوری گزید.
***پاشنه آشیل رژیم ایران آن است که مردم ایران دیگر از آن حمایت نمی کنند.
****خواهان حمایت از دولت ترامپ برای حمایت از ایرانیان خواهان دموکراسی که هدفشان جایگزین کردن رژیم لیبرال دموکرات به جای رژیم خمینی باشد.
*****امریکا به جای مذاکرات محرمانه با رژیم ایران در کنار مردم ایران بایستد تا مردم ایران با رهبری ترامپ به حاکمیت چهار دهه ای رژیم تهران پایان دهند.
از نکات فوق در نامه هموطنان ما آنچه مشهود است، اینکه تمایز آشکاری میان خواستگاه های جامعه ایرانی با رژیم حاکم تصور و تصدیق شده است. اما اکنون دونالد ترامپ در قبال درخواست های نویسندگان نامه چه موضعی را اتخاذ نموده است؟؟؟
دوم: رئیس جمهور راسیست امریکا در راستای هیاهو های تبلیغاتیش دعوا با آدم و عالم را از سر گرفته و اینبار عملیاتی نموده است. جمعه گذشته پریزیدنت طی دستورالعملی ورود پناهجویان هفت کشور ایران، یمن، سومالی، عراق، سوریه، سودان و لیبی را برای مدت چهار ماه به تعلیق در آورد. بهانه ترامپ حفاظت از امریکا در برابر حملات تروریستی ذکر شده است. اما دم خروس از زیر کت پریزیدنت بزینیسمن بیرون زده است.
*ترامپ گفته است:
«من درحال اعمال تدابیر تازه بررسی سابقه افراد هستم تا جلوی ورود تروریست های رادیکال اسلام گرا به ایالات متحده گرفته شود. فقط باید کسانی را به کشورمان راه دهیم که از کشور ما حمایت می کنند و عمیقا به مردم ما عشق می ورزند»
این درحالی ست که سابقه افراد خواهان پناهندگی از دولت امریکا همیشه از سوی چندین نهاد امنیتی مورد بررسی قرار گرفته و سپس ورود آنها به درون خاک امریکا عملیاتی می شود. برنامه ای که به “اف بی آی چک” در میان پناهجویان شهره است. مضافا ترامپ در راستای دیدگاه های نژاد پرستانه خواستار پذیرفتن پناهجویانی شده است که از امریکا حمایت و عمیقا به مردم آن عشق ورزند شده است، اما این در حالی ست که بافت جمعیتی امریکا را از بدو پیدایش تا کنون مهاجران بافته و دوخته اند. بنا بر این به خودی خود هیچ فردی در امریکا خود را تنها نخواهد یافت تا رابطه تضادی با جامعه متکثر امریکا برای خود تعریف نماید. با این اوصاف گویی ترامپ در جهت یک دست نمودن جامعه امریکا در حرکت است.
اما بحث حفاظت از امریکا در برابر تروریسم هم بسیار مزحک و در خور تمسخر است. اگر فرض را بر این استوار نماییم که شهروندان پناهجوی شش کشور دیگر به استثنا ایرانی ها دل در گرو تفکرات تروریستی داشته باشند چگونه باید این فرض را در مورد مردم ایران که خود به اذعان نویسندگان نامه سی امضا در اعتراض به رویه های غیر دموکراتیک و تروریستی رژیم تهران به مبارزه با آن برخواسته اند مشمول ظن به تروریسم و دستورالعمل مستهجن کنونی اقامه نمود؟؟؟ در حالی که تروریسم ایران حکومتی بوده و جامعه ایرانی هرگز چنین ذهنیت قبیحی را حامل نبوده و نیست. از این روست که کنترل تروریسم ایرانی به جهت بنیه های حکومتی به راحتی جلوی ویترین قرار گرفته وقابل شناخت و کنترل بوده و میباشد. اما ترامپ در راستای عقاید نژاد پرستانه، مردم ایران و جامعه ایرانی را با توهین هدف قرار داده است. حتی اخیرا دکتر “ابراهیم یزدی” دبیرکل نهضت آزادی ایران که زمانی وزیر امور خارجه دولت موقت بوده و بارها اشغالگران سفارت امریکا را از سفارت امریکا در تهران بیرون رانده بود جهت مداوای بیماری از دولت امریکا درخواست ویزا نموده، اما صد عجب و هزاران هزار عجب دیگر اینکه دولت امریکا از ورود ایشان به خاک امریکا جلوگیری به عمل آورده است. کارنامه هر شخص و گروهی که برای ترامپ و دولت امریکا در دسترس نبوده باشد کارنامه دکتر یزدی روی میز کاخ سفید قرار داشته و دارد. چرا برای دکتر یزدی که حتی فرزندانش سالهای سال در امریکا سکونت داشته و دارند ویزا صادر نکرده اند؟؟؟
سوم: دیکتاتور فقیه ایران خصومت با امریکا را در صدر امور قرار داده است. او بارها به هر نحو ممکن سعی بر آن داشته تا در مذاکرات هسته ای هم خطاب به مخالفانش بگوید به امریکا اعتماد ندارد و از این روی همچنان امریکا را در سیاست داخلی برای حذف مخالفان محور قرار دهد. او در فروردین ماه سال نود و دو پیرامون مذاکرات هسته ای گفته بود:
«با مذاکره مستقیم با امریکا مخالفتی ندارم اما خوشبین نیستم»
در فروردین ماه سال نود و چهار نیز باری دیگر با تأکید بر این نکته گفت:
«من هیچگاه در خصوص مذاکره با امریکا خوشبین نبودم و این موضوع هم بواسطه یک توهم نیست بلکه به واسطه تجربه ای است که در این باره وجود دارد»
او بارها و بارها دولت امریکا را در برابر ملت ایران قرار داده و سعی بر آن داشته تا رژیمش را در پشت واژه ملت ایران پنهان دارد. او در دی ماه سال نود و پنج عنوان داشت:
« این دشمن را بایستی شناخت. عرض کردیم، هم دشمن را باید شناخت، هم شیوههای دشمنی را. راهورسمها و سمتوسوهایی را که اینها برای دشمنی در نظر گرفتهاند، همه باید بدانند؛ مسئولین هم باید بدانند، مردم هم باید بدانند، جوانهای ما هم باید بدانند، کارگرهای ما هم باید بدانند، دانشگاهیهای ما هم باید بدانند؛ بدانند که هدف دشمن -حالا گاهی در رادیوها و در تشکیلاتشان میگویند که هدف ما شخص فلانی است، مثلاً فرض کنید علی خامنهای، ولی دروغ میگویند هدفشان ملّت ایران است، هدفشان ایران اسلامی است، هدفشان نظام اسلامی است. اگر با فلان زیدی، با فلان عمروی، با فلان دستگاهی و سازمانی هم دشمنی میکنند، به خاطر این که احساس میکنند این مثلاً سینه سپر کرده، ایستاده؛ باید پس بزنند او را؛ که حالا در این زمینه هم عرض خواهم کرد»
و اما اکنون با دستور العمل ترامپ آب در آسیاب رژیم تهران ریخته شده تا دیکتاتور فقیه بتواند بدین طریق باری دیگر از حربه عناد امریکا علیه ملت ایران بهره جسته و منتقدان و مخالفانی را که خواهان عادی شدن روابط با دولت آمریکا در چارچوب حقوق ملت ایران بودند را مجدد با ضربه ای دیگر از میدان به گوشه انزوا براند.
چهارم: مناظره های انتخاباتی در امریکا برای تصاحب کاخ سفید از سوی کاندیداهای ریاست جمهوری همچون گذشته داغ بود اما، آبان ماه امسال مناظره مابین “دونالد ترامپ” و “هیلاری کیلینتون” از همیشه داغ تر بود. داغی بدان حد بود که هنوز که هنوز است گرمایش از پوست و استخوان سیاست به در نرفته است. این گرما بیش از همه به کار تنور علی خامنه ای در ایران آمد تا او باری دیگر نان مرگ بر امریکا را از تنور به در آورد و به فضای سیاسی داخل ایران عرضه دارد. دیکتاتور فقیه پس از مناظره طرفین امریکایی گفت:
«این مناظره دو نامزد آمریکا را دیدید؟ حقایقی که اینها بر زبان راندند دیدید؟ شنیدید؟ اینها آمریکا را افشا کردند. چند برابر چیزهایی را که ما میگفتیم و بعضی باور نمیکردند و نمیخواستند باور کنند، خود اینها گفتند. و جالب این است که آن که صریح تر گفت، بیشتر مورد توجّه مردم قرار گرفت. آن مرد چون واضحتر گفت، صریح تر گفت، مردم آمریکا بیشتر به او توجّه کردند. طرف مقابل گفت این پوپولیستی کار میکند؛عوامگرایانه، چرا عوام گرایانه؟ برای خاطر اینکه حرفهایش را مردم نگاه میکردند، میدیدند درست است؛ در واقعیّات زندگی خودشان آن را میدیدند. ارزشهای انسانی در آن کشور نابودشده و لگدمال شده است؛ تبعیض نژادی وجود دارد»
گویا ترامپ با آنچه کرده بود دیکتاتور فقیه ایران را بیش از پیش شاد و مسرور نموده بود و گویی علی خامنه ای بیش از هر شخص دیگری علم داشت که امروز روز کاشت حماقت های ترامپ است و فردا روز برداشت آن حماقت ها از سوی رژیم ایران.
پنجم: اما حالا ترامپ خواه ناخواه در مسیر اراده علی خامنه ای و ملاهای حاکم بر ایران راه پیموده است و می پیماید. اعتراض بسیاری از ایرانی ها به سیاست های ترامپ و تحریم به حق اسکار توسط “ترانه علیدوستی” و “اصغر فرهادی” محیط سیاسی را برای علی خامنه ای محیا نموده است تا باری دیگر بر طبل استمرار ساخت و پاخت پنهانی با کاخ سفید اصرار ورزد و مانع ایجاد روابط علنی با امریکا شود. باشد که برای او همچنان مرگ بر امریکا در داخل حربه ای برای به انزوا کشیدن مخالفان باشد.
ششم: اما نامه نگاران به ترامپ امروز به ملت ایران چه پاسخ خواهند گفت؟ همانگونه که خود در جای جای نامه آورده اند مردم ایران از رژیم حاکم حمایت نکرده و نمی کنند اما، با این حال نامه نگاران چرا به جای تکیه به اراده مستحکم ملت خود به درگاه غریبه ای پناه برده و استمداد طلبیدند که نه در حد ملت ایران بود و نه ملت امریکا؟ این چنین نامه نگاری هایی با شخصی همچون ترامپ نه تنها انکار اراده ملت ایران است بلکه حرکت در جهت خشنودی دیکتاتور فقیه ایران بوده و میباشد.