back to top
خانهدیدگاه هاجمال صفری : مخالفت مصدّق با فروغی و وثوق الدوله در...

جمال صفری : مخالفت مصدّق با فروغی و وثوق الدوله در حکومت مستوفی الممالک (بخش سوم)

   نطق وثوق الدوله 

 

وزیر عدلیه –بنده بعداز تشکّر از فرمایشات حضرت آقای مدرّس وقبل از آنکه جواب ‏‏اعتراضات آقای دکتر مصدّق را تا آن اندازه که قابل جوابست عرض کنم لازم میدانم یک مقدّمۀ ‏‏مختصری بعرض آقایان برسانم :آقایان میدانند بنده علاوه بر آنکه قسمت غالب عمر خودم را ‏‏درخدمات دولت صرف کرده ام، متجاوز از بیست سال آن را درخدمات مهمّ مملکت وسیاست عمومی ‏‏مملکت بسر برده ام. اتّفاق اینطور افتاده است که غالب اشتغال بنده به امور دولتی مصادف شده است با ‏‏مشکلترین مواقع تاریخ مملکت یامواقعی که مسائل از هرطرف مملکت ما را تهدید میکرد.  بلی بنده ‏‏دراوقاتی مسئولیت کارهای عمومی را برعهده گرفته ام که احتمال خطرات وممالک برای مملکت ‏‏ماخیلی زیاد بوده است و حال آنکه رجال سیاسی واشخاص بزرگ مملکت ما در آن مواقع اشکالات را ‏‏به اندازه وارد دیده اند، صلاح ندانسته اند مسئولیتی برعهده بگیرند شاید به پاره ای  ملاحظات هم حق باآنها ‏‏بوده است. دراین قبیل مواقع غالباً قضایا با این نظر تلقی میشده است که چون ممکن میشده است حلّ ‏‏اشکالات و رفع خطرات مملکت مطابق انتظار عامّه صورت بگیرد و ایراد واعتراض جلب نکنند، کناره ‏‏جوئی بصلاح نزدیکتر است. اگر چه بنده یقین دارم که اگر آن اشخاص هم به حسن عدالت وانصاف ‏‏وقضاوت حکم کنندگان در قضایا امیدوار بودند واعتماد داشتند که یک عدۀ معلومی عامّه بی غرض ‏‏و بی آلایش را به فطرت خودشان واگذار میکنند تا قدر خدمت را بشناسند وجواب مدّعی ومفتری را بدهند، ‏‏آنها هم البته در قبول از مسئولیت وخدمت به مملکت از هیچ نوع فداکاری درهمان و مواقع مضایقه نمی کردند.

 درهر ‏‏صورت بنده یک منطق دیگری داشته ام که از کناره گیری وتعطیل قطعاً مضّرات ومهالک بیشتر به ‏‏مملکت متوجّه میشود و اجتهاد شخص بنده این است که به ایراد واعتراض نباید اندیشید و به مشهور شدن ‏‏یا نشدن مساعی هیچ نباید ترسید، نتیجۀ این منطق چه بود؟  این بود که بنده درشدید ترین مواقع قبول ‏‏مسئولیت میکردم و بالاخره درهر موردی هم برحسب عقیده ووجدان خودم درآنچه بهترین وجوه واقلّ ‏‏محظورها تشخیص میدادم اقدام میکردم. 

 البته تصدیق میکنم که بنده درهیچ مورد بر ارتکاب خیر ‏‏مطلق موفق نشده ام،  زیرا آنچه موافق با آمال ما بوده است وسایلش برای ما موجود نبوده است.  پس ما ‏‏بین اموری که حتم داشتم که البتّه محلّ ایرادواعتراض واقع خواهد شد، آنچه را یقین داشتم با مصالح ‏‏مملکت موافق است آنهارا اختیارمیکردم، ولو اینکه میدانستم آن امور بیشتراز سایر امور مورد تنقید ‏‏واعتراض واقع میشود. با همه اینها عرض میکنم بنده مدّعی عصمت ومصونیت از خطا نیستم، ‏‏هیچیک از آقایان هم نباید باشند انسان هم هستم وجایز الخطا ممکن است کار خوب بکنم، ممکن است ‏‏کار بد بکنم . ممکن است بنده درتشخیص خودم سهوکرده باشم.  ولی اطمینان میدهم که هیچوقت ‏‏بعمد نخواستم ضرری بمملکت متوجّه کنم، بلکه مقصودم درهر حال جلوگیری از ضرر بوده است.

 یک ‏‏عرض دیگربنده این است که بعد از بیست سال زحمت وخستگیهای روحانی به ارادۀ خود از مملکت ‏‏مهاجرت کردم،  در شش سال مدّت غیبت بنده دشمنهای بنده از اعتراض وتهمت من کوتاهی نکردند ‏‏و دوستان من غالباً ساکت نشستند، برای اینکه یا مأمور بمدافعه نبودند یا مأمور بسکوت بودند. البته ‏‏پس از غیبت طولانی و آنچه درغیاب من گفتند یا نوشتند حتّی درکرسیهای همین پارلمان الفاظ خیلی ‏‏شدید برعلیه من استعمال کردند و مخصوصاً بعد از آنکه دیدند بعد از مراجعت من یک قسمت از مردم ‏‏درحقّ من اظهار حسن ظنّ کردند و بنده را به نمایندگی خودشان انتخاب کردند.  بنده هیچ منتظر نبودم ‏‏که مخالفین بنده ساکت بنشینند واز حمله واعتراض خودداری کنند والّا این که یک تناقضی بود. بنده ‏‏خیلی طبیعی میدانم که امروز مورد اعتراض واقع شوم، لذا جوابهایی که دارم باید عرض کنم ‏‏و قضاوت را برای نمایندگان محترم وافکارعمومی مردم واگذار کنم.

 این راهم باید بدانند که بنده از ‏‏اعتراض متأثّر نمی شوم بلکه از محکومیت هم ملول نمی شوم، زیرا فرضاً بنده در نزد شما آقایان بلکه ‏‏درنزد تمام معاصرین خودم ملوم و محکوم شوم، اعم از اینکه این محکومیت از نقطه نظرسهو درمبادی ‏‏باشد یا از روی عدم اطّلاع ازیک حقایقی که هنوز هم اظهار آنها موافق مصلحت مملکت نیست. ولی ‏‏بالاخره یک وقتی حقایق آشکار میشود واگر ما نباشیم تاریخ دنیا واخلاف ما قضایا را بایک نظر ‏‏وسیعتر واذهان صاف تر و اطّلاعات کاملتر محاکمه خواهند کرد. بعد از آنکه این مقدّمه راعرض کردم ‏‏وارد قضایائی که مورد اعتراض معترض محترم است میشوم البتّه شاهکار وسر سلسله آن ‏‏اعترضات مسئله قرارداداست اوّل درآن باب حرف میزنم.

 قبل از انکه داخل درماهیّت قرار داد شویم ‏‏تصوّر میکنم لازم است قدری درکیفیات وخصوصیات آن موقعی که قرار داد درآن موقع منعقد شد ‏‏حرف بزنیم البته آقایان نمایندگان محترم فراموش نکرده اند که در دوازده سال قبل یک حادثۀ بزرگی ‏‏در دنیا واقع شد که اسمش جنگ بین المللی بود دراین کشمکش بزرگ دنیا دولت ایران اعلان بیطرفی نمود. ‏‏همه تان مسبوق هستید، اما نظر باینکه پیش بینی یک جا همچو امر مهمّی را نکرده بود والبته سابقه ‏‏نداشت وسایل حفظ بیطرفی واجرای این تعهّدی که کرده بود کاملا برایش موجود نبود، نتیجه چه شد؟  ‏‏نتیجه این شد که دول متخاصم از هر طرف بیطرفی ما را نقض کردند، اراضی ایران هم یکی از ‏‏میدانهای جنگ واقع شد.  دستجات ملّت و مردم ما همانطور که آقای مدرّس فرمودند بر اثر عدم ‏‏توانایی وبی اسبابی دول ورود قشون اجنبی وتبلیغاتی که میکردندهرکدام یک سیاستی از روی عقیده ‏‏برای خودشان اختیار کردند.  کار مملکت منتهی شد بیک نوع هرج ومرج فکری وعملی نتیجۀ این ‏‏هرج ومرج چه شد اوّلاً قوای تأمینیۀ مملکت که بازحمات ومخارج زیادی تشکیل شده بود از بین ‏‏رفت، اغتشاش وناامنی دزدی وغارتگری و خودسری وطغیان وآنچه از این قبیل است درتمام نواحی ‏‏مملکت حالت طبیعی وعادی پیدا کرد، حتّی درشهر تهران قوای تروریسم آدم کشها مدّعی حاکمیت ‏‏شدند! 

 

* قحطی وگرسنگی

 

 دراثر قحطی وگرسنگی امراض مهلک اینها هم عوامل بدبختی های دیگری ‏‏بود درمقابل تمام این بدختی ها وسایل دولت چه بود، دست دولتهای وقت تهی وسایل چاره از هر ‏‏حیث مفقود مالیاتهای داخلی بر اثر وقایعی که عرض کردم لاوصول عایدات گمرکات. شما بواسطه فلج ‏‏تام ، تجارت منتهی به صفر، تحصیل هرنوع عایدی درآنموقع حتّی توسّل باستقراض خارجی غیر مقدور ‏‏بود.

  بنده درشدیدترین موقع جریان این قضایا و دروقتی که هنوز جنگ اروپا ناتمام ونتیجه اش نامعلوم ‏‏وتمام عوامل بدختی درترّقی بود، باز مأمور شدم که بدنامیهای تازه برای خود ذخیره کنم، البته از ‏‏نگرانی یامسئولیت هیچ نترسیدیم وبالاخره درسایه یک سال مشقّت وزحمت شبانه روزی ومعانقه با یک ‏‏سلسله موانع ناگفتنی که صلاح نیست از آنها ذکری امروز بکنم، بتجدید تشکیل قوای تأمینیه ، تهیۀ ‏‏اسلحه برای آنها قلع و قمع اشرار و یاغیانی که از سالهای دراز امنیت عمومی را تهدید میکردند ‏‏و بالاخره اداره کردن ارزاق عمومی و راه انداختن چرخهای از کار افتادۀ ادارات دولتی، قدرت خودم ‏‏کم یا زیاد موفّق شدم دران بین جنگ اروپا خاتمه یافت.

 اینجا لازم است نمایندگان محترم وشما ‏‏مردمی که مراجعۀ بیطرفانه به حافظۀ خودتان بفرمایید بخاطر بیاورید که جنگ اروپا بچه صورت ‏‏خاتمه پیدا کرد وضعیات دنیای آنروز وخصوصاً وضعیات مملکت ما درآن روز چه بود؟  سیاستهای ا‏‏فرادی مبهم ، غیر معلوم،  یا از روی بی مطالعه گی یا از روی عقیده چه موقعیتی برای ما ایجاد کرده ‏‏بود.  بالاخره برای ادامۀ حیات روزانۀ خودمان وانتظار یک موقع مناسب تری ما چه وسائلی در دست ‏‏داشتیم؟ همۀ اینهارا باید درنظر داشت و بالاخره باید دید این درخت کهن سال زندگی هم که از اثر تند ‏‏باد حوادث جنگ واشتباهات خودمان شکسته و پژمرده شده بود از کدام منبع آبیاری میشد؟  بلی جنگ ‏‏اروپا خاتمه یافت امّا هنوز خاک مملکت ما سنگر قشون اجنبی بود.  مخاطرات بسیار از انواع مختلف ‏‏حیات مرا تهدید میکرد و هیچوقت برای شما آقایان وزندگی فردی خودتان اتّفاق افتاده است که طوری ‏‏اسیر سیل حوادث وبد نقشیها وبد بختیهای مختلفه بشوید که راه چاره وحتّی فرار را ازهرطرف ‏‏مسدود دیده باشید؟  اگر یک همچو تجربه را درعمر خودتان دارید حال آنروز مملکت ما وآن شخص ‏‏که آن روز مسئول مملکت ما بود باید درنظر خودتان مجسّم کنید. 

 بر هر تقدیر جنگ تمام شد ولیکن ‏‏بدبختیهای ما تمام نشد واگر بر مشکلات ما نیفروزد از مشکلات ماهیچی نکاست، حتّی اگر درایّام ‏‏جنگ یک سیاست بهتری هم اتّخاذ کرده بودیم که خیلی هم بهتر بود. بازهم ممکن نبود بمجرّد تمام ‏‏شدن جنگ گرفتاریهای ما بخصوص گرفتاریهای اقتصادی بدفعۀ واحده تمام بشود، زیرا که مشکلات ‏‏خود دول اروپا حتّی دول غرب بعداز هشت سال که امروز از اختتام جنگ میگذرد، هنوز خاتمه پیدا ‏‏نکرده است و هیچ مملکتی هنوز بحالت عادّی قبل از جنگ صعود نکرده است.

 بدیهی است آن ‏‏تدابیری که درموقع دوام جنگ صعود نکرده است، بدیهی است برای ادامۀ حیات خودمان به آنها ‏‏متوسّل میشدیم دیگر ممکن نبود بعد از تمام شدن جنگ مؤثّر شود.  یک تدابیر دیگری لازم بود یک ‏‏فکرهای دیگری لازم بود از همۀ این اشکالات مهمتراین بود که در تحت تاثیرات وضعیات فوق و ‏‏نظر به فقدان تمام وسایل درمملکت محتاج بتحصیل کمک خارجی بودیم. عرض کردم درداخل چیزی ‏‏باقی نمانده بود وبواسطۀ تاثیرات جنگ هر نوع استعدادی از مراکز دیگر با اوضاع آن روزۀ دنیا ‏‏غیر ممکن بود. اگر هم میگفتند بیایید ما با شما مساعدت می کنیم دروغ بود، نمی توانستند بکنند. بنده قطع ‏‏داشتم مأمورین ونمایندگان ما در کنفرانس صلح عمومی دچار اشکالات شده و با اظهار مقاصد ملّی ما ‏‏موفّق نشدند، اضطرار حقیقی داعی شد که یا ما مملکت را تسلیم حوادث بکنیم و از معرکه بگریزیم یا ‏‏بامرکز واحدی که درآنموقع استمداد از آن ممکن بود، داخل درمذاکره شویم ویک قراری بگذاریم اینجا ‏‏هم باز بدون ملاحظات شخصی بلکه بایقین بر اینکه حملات واعتراضات شدید بر خودمان جلب ‏‏خواهیم کرد.  آنچه از نقطه نظر نوعی بعقیدۀ ما اقلّ محظورین بود انتخاب کردیم (ولی البتّه عقیده بود ‏‏همانطور که گفته شد ) وبالنتیجه چندین ماه مذاکره وتبادل افکار بعقد یک قراردادی که امروزمورد ‏‏اعترا ض معترض محترم است.  

عرض شد حالا برویم یکقدری خیلی بطور اختصار درماهیت این ‏‏قرارداد مرده حرف بزنیم نکات اصلیۀ این قرارداد که علی الظاهر بیشتر مورد تنقید معترضین ‏‏میتواند واقع شود اینها است که عرض میکنم آن دولت متعاهد ما بما وعده میداد که یک مستشار ها ‏‏ومتخصصین که لزوم استخدام آنها باتوافق نظر طرفین ثابت شود بما بدهد، این متن قرارداد است. باز ‏‏گفته میشد آنجاکه این مستشارها ومتخصّصین باید بموجب یک کنتراتهایی که با خود مستخدمین ‏‏منعقد میشود، بخدمت ایران جلب میشوند. باز گفته میشد که اختیاراتی که بآنها میدهیم بایستی با توافق ‏‏نظر دول ایران وخود متخصّصین بشود نه با توافق نظر دولت ایران وآن دول متعاهد که البتّه ‏‏مضرتر واقع میشد.  پس چون آن تعهّد اوّلی یکطرف بود ما که تعهّدی نکرده بودیم درخصوص لزوم ‏‏استخدام یا عدم حصول توافق نظر یک حکم خاص معیّن نشده بود.  حالا نتیجۀ عدم اجرا از طرف ما ‏‏درهرموقع چه میشد؟  فقط انتفاء یک شرایط دیگری از قبیل استقراض ویک تعهّداتی که درمراسله ‏‏ضمیمه کرده بودند و بالاخره لغو شدن قرارداد. بنده هچ، فکر میکنم یک تالی فاسدی در صورت عدم ‏‏اجرای قرار داد، اصلاً موضوع پیدا نمیکرد.  رد شدن تالی فاسد قرارداد که مطلوب مخالفین ‏‏ومعترضین قرار داد بود.

 راجع باختیارات مستشارها هم همین قدراین نکته را بهتان عرض میکنم ‏‏که آن اصلی که درقرار داد نوشته شده بود که موکول بتوافق نظر بین دول ایران وخود مستشار ها ‏‏باشد. این همان اصولی است که مابین ما و مستشاران دیگری که داریم هست.  یعنی آنهارا استخدام ‏‏میکنیم اختیارات آنهاباید با توافق نظر مابین ما و آنها باشد.  درقرارداد هم بیش از این چیز دیگری نبود.  ‏‏از تمام این مراتب گذشته ما بین دو متعاهد که ماباشیم وآنها این مسئله با تأکید هرچه تمامتر مفهوم ‏‏ومسلّم بود و بعد هم بر حسب بیانات رسمی نماینده های هر دوطرف تأکید شد.  اجرای قرارداد منوط ‏‏بتصویب مجلس شورای ملّی است این را بنده دربیانیه های خودم گفتم، نمایندۀ انگلیسی هم درنطق ‏‏خودش گفت، نماینده های ما در مهمانیها دراروپا گفتند، درروزنامه گفتند، درجراید انتشار پیدا کرد.  دیگر ‏‏سوری نبود که بهیچ وجه بشود گفت مسکوت عنه بود.  حالا آمدیم واز نقطه نظر احتیاجات خودش که ‏‏اصلش داعی بر اجرای امر شد بعضی از موادّ آن را شروع کردیم باجرا ، این راهم بنده منکر نیستم ، ‏‏حتّی قابل نسخ بودن همان مواد موقّتی هم درصورتیکه مجلس شورا ملّی تصویب نکند یا بین ‏‏طرفین معهود ومسلّم بود.  یعنی بالاخره اگر مجلس آمد و دید که دونفر مستشار در مالیه است و چهار ‏‏نفر در قشون است و گفت اینهارا نمی خواهم حق داشته باشد عذرشان را بخواهد وبروند چنانکه عملاً ‏‏همین ترتیب واقع شد در ساعت حاضر قراداد هرچه بوده است  ‏‏امضای هر دو  طرف  ملغی شد و اگر هم اثر یکی از موادّ آن باقی است، آنهم البته به نفع ما است و هر ‏‏وقت بخواهید آن را هم لغو کنید.  البته می توانید اما فلسفۀ حقیقی قرارداد و علل مهمتر و بزرگتری که ‏‏انعقاد آن را ایجاب کرد و مشکلات ایفای به تعهّدات برای یکی از دو طرف متعاهد و موجباتی که ‏‏اصل مصالح را تغییر داد واین علّت و معلولهای تاریخی که بر اثر همدیگر واقع شد و درتغییر عقاید ‏‏و سیاستها تأثیر کرد و بالاخره اینکه عامل لغو شدن چه بود؟  اینها یک مسائلی هستند که هم از حوصله ‏‏بیان امروزی بنده و هم از مقتضا وصلاح وقت خارج است اصلش بحث در این مسائل صلاح نیست ‏‏انشالله یکوقتی این مسائل را درآثار محقّقین سیاست خواهید خواند،  کتابها خواهند نوشت وآنوقت ‏‏با فکر یک قدری روشن تری در قضایا حکم خواهید کرد.

 یکی از اعتراضات آقای دکتر مصدّق این بود ‏‏که بالاخره بنده پول گرفتم وقرارداد را امضا کردم واین را یک از نقطه های حساّس فرض کردند، بنده ‏‏درین مجلس با حضور همه عرض میکنم که هر قدر آقای دکتر مصدّق از این بابت پول گرفته اند،  ‏‏بنده هم گرفته ام.  حاضر هم هستم ثابت کنم اگر مجلس صلاح میداند، ممکن است کمیسیون معیّن کند.  ‏‏حالا این مسائل عقیده ام این است که قابل این نیست که درمجلس علنی وقت مجلس را تضییع کند ‏‏یک کمیسیونی از هر کس که میخواهید بنشینند و رسیدگی کنند و ببینند پولی گرفته شده یا نشده و کی ‏‏گرفته است؟  یک مسئله را که من میگویم این طور دقّت و تجسّس کنند وبعد بیایند بمجلس راپرت ‏‏بدهند، گمان نمی کنم دیگر اینقدر قابل صحبت باشد ایشان راجع بقرارداد ۱۹۰۷ یک اظهاراتی کردند ‏‏البتّه آقایان تشریف دارند و شاهد قضایا هستند؟  اگر چه مدّت خیلی زیادی گذشته است واگر چه آقای ‏‏مصدق السلطنه اصول مرور زمان را فقط درباره عملیات خودشان قائل هستند، ولی بالاخره همه ‏‏میتوانند تشخیص بدهند و نظر آقایان هست که روسها اولتیماتومی دادند وتهدید کردند که تمام مملکت ‏‏شما ومخصوصاً پایتخت مملکت شما اشغال خواهد شد.  مدّتها دراین موضوع مذاکره شد که چه باید ‏‏کرد آنوقت هم این مجلس بود و همینکه جماعتی از رؤسای آزادیخواهان در این مملکت بودند ‏‏وغالب آقایانی هم که الان حضور دارند بودند، نشستند وتشخیص دادند که باید اولتیماتوم روسی قبول ‏‏شود.  بالاخره آمد بمجلس و مجلس رآی داد که اولتیماتوم روس باید قبول شود و بموجب رأی مجلس آن ‏‏اولتیماتوم قبول شد و بعد البته یک عقباتی داشت مجلس مدّتش تمام شده بود و رفت و درنتیجۀ آن ‏‏اولتیماتوم یک فشارها وتضییقات و بدختی های دیگری از دولت سابق روس برای ما واقع شد و آخر ‏‏الامر برای مدافعه از آن تصمیمات (خطرناکی که همه قطع کردند که دولت آن روز درنظر گرفته ‏‏بود) تمام وضعیات درتحت نظر گرفته شد. خیلی مطالعات عمیق دراطراف آن مطالب بعمل آمد.  بنده ‏‏هم آنوقت فقط یک از اعضا هیئت دولت بودم وریاست نداشتم هر چه واقع شد باشرکت تمام هیئت ‏‏دولت وقت بود وحتّی نظر باینکه قضیه خیلی خیلی اهمیت داشت، رییس وقت مملکت هم که کمتر ‏‏دراین قضایا دخالت میکرد، چون از مسائل خارج بیشتر از ماها مطّلع بود.  او هم در هدایت افکاربا ما ‏‏مساعدت کرد و با اطّلاع و استحضار ایشان که درتحت امضا ضبط است.

 بالاخره مبادلۀ مراسله هم ‏‏درباب عهد نامه ۱۹۰۷ که فعلا لغو شده واز بین رفته بعمل آمد و راجع بامتیازاتی که در زمان بنده ‏‏داده شده،  اگر بخواهم داخل درآن قضایا بشوم،  البته خیلی طولانی است، البته که امتیازاتی داده شده که ‏‏بالاخره داده نشده؛  یکی امتیاز راه آهن جلفا به تبریز که دریک کابنیه که تمام رؤسای وزرای آنوقت ‏‏درآن کابینه عضویت داشتند و تمام اشخاصی که بعد رئیس الوزرا شدند و یا مستحق و قابل این مقام ‏‏بودند نشستند و تشخیص دادند که بایستی امتیاز راه آهن  تبریز صادر شود. امروزهم که آن امتیاز البتّه ‏‏لغوشده است و آن راه آهن مال ما است و بالاخره اگر یک همچو امتیازی داده شده است، بنده تنها نداده ‏‏ام و همۀ اشخاصی که البتّه لایق هستند که مملکت به آنها اعتماد داشته باشد درآن باب با بنده شرکت ‏‏داشته اند. امتیازات دیگری هم از قبیل امتیاز خوشتاریا در کابینۀ قبل صادر شده بود و نظر به تضییقاتی ‏‏که آنروز بود و محلّ ابتلا شده بود در کابینۀ بنده آنها تصدیق شد. راجع به پلیس جنوب شاید آقایان ‏‏مطّلع هستند که بر قراری پلیس جنوب تشکیلات پلیس جنوب و ازدیاد قوای قزاق دریک قراردادی ‏‏که قبل از تصدّی بنده، ما بین یکی از زمامداران وقت و دودولت همسایه بود، قبول شده بود و حتّی ‏‏بنده که آمدم هم قبول شده بود و هم بعملیاتش شروع شده بود، قوای قزّاقخانه درتهران و همه جای شمال ‏‏زیادتر شده بود. تشکیلات پلیس جنوب هم شروع شده بود و مشغول عملیات بودند.  بنده متصدّی ریاست ‏‏وزرا شدم و قسمت مالیه آن را که فوق العادّه مضرتر بود، برای آنکه حاکمیّت مملکت را درآن کمیاً ‏‏وکیفاً با نماینده های مستقیم سفارتخانه های خارجی بود.  مالیه را داده بودند زمان کمیسیون یعنی تهیۀ ‏‏بودجه ها وضع مالیاتهای جدید.  نسخ مالیاتهای کهنه، تخفیف دادن پرسنل ادارات، کم وزیاد کردن ‏‏و تمام اختیاراتی که خود وزرا نداشتند و فقط مجلس شورای ملّی داشت داده بودند بآن کمیسیون مختلط ‏‏و وقتی که  آمدم سر کار، آن کمیسیون مشغول کار بود و بنده آن کمیسیون وآن قرارداد که به کنترل ‏‏تعبیر میشد درآن موقع موفّق شدم ولغو کردم و آقای دکتر مصدّق آن قسمت را نفرمودند وهیچ لازم ‏‏ندانستند بگویند که من آن را لغو کردم.  ایشان نظرشان بر این بوده است که هرچه بد بوده است ‏‏بگویند و هرچه خوب بوده نگویند “حفظت شیئا وغایت علیک اشیاء”. اما اگر گفته شود پلیس جنوب ‏‏در موقعی که بنده بودم یعنی در زمان بنده شناخته شده بود و قبل از اینکه بنده بیایم شناخته نشده بود ‏‏و آمدم شناختم، اینطور نیست،  زیرا اورا شناخته بودند.

  اوّلاً، یک قراردادی همینطور که این قرارداد ‏‏اسمش قرار داد هزار ونهصد ونوزده(1919) است آنهم قرارداد هزار ونهصد وشانزده بود، قرار داد بسته ‏‏بودند که بایستی پلیس جنوب باشد و بنده آمدم اگر مقصود این است که من تحت یک مراسلۀ هم ‏‏رسمی نوشته باشم، فلان سفارت که آقا ما این را برسمیّت می شناسیم، چنین چیزی وجود ندارد و اگر ‏‏هم میگویند ما ضمناً تصدیق کردیم برای اینکه تسلیم عملیات شدیم یا فرض کنند با آنها مراوده ‏‏و مکاتبه کردیم، ما این کارها را درموقع جنگ عمومی با ژنرال باراتف وژنرالهای دیگر هم کردیم.  ‏‏این تقصیر نمی شود مسائل دیگری فرمودند درضمن فرمایشاتشان که بنده یادداشت کردم (یک حرف ‏‏خیلی مبتذلی) که بنده گفته ام یک قسمت از مملکت ایران مجزا شود، بله یک وقتی یک چنین تهمتی ‏‏به بنده زدند البتّه این به قدری مبتذل ومستهجن بود که قابل جواب نبود.  روزنامه رعدی پیداشد واین ‏‏را نوشت بعد از اینکه این را نوشت بنده یک کاغذی نوشتم به مجلس وآقای مؤتمن الملک درآن ‏‏وقت رئیس مجلس بودند نوشتم به ایشان ودر آن عریضه خودم به مجلس عرض کردم که اگر یک ‏‏نفر بیاید وبه این مراسله ماله تفوه کند که چنین حرفی را من درمقابل او زده ام حاضرم که بگویم ‏‏گفته ام وچنین کسی حاضر نشد.  حالا اگر آقای دکتر مصدّق دلائلی دارند برای اثبات این امر که بنده ‏‏همچو چیزی را گفته ام،  البتّه بگویند تا بنده جواب عرض کنم فرمودند که بنده احزاب مملکت را ‏‏متلاشی کرده ام و درباب اخلاق عمومی مملکت یک تأثیرات بدی داشتم.  این حرف ایشان بقدری ‏‏فلسفی و مشکل است که فهمیدن آن هم مشکل است بنده نمی دانم چه تأثیری داشته ام دربرهم زدن ‏‏احزاب وچه تأثیری داشته ام دربد کردن اخلاق مردم،  البتّه ایشان باید بدانند که اگر دریک مملکتی ‏‏علل موجود شدن حزب موجود باشد، معلولش هم که موجود شدن حزب است، موجود خواهد شد ، ولو ‏‏اینکه شاه مجلس هر کس بخواهد حزب موجود نشود واگر هم هنوز درمملکت مقتضیاتش موجود ‏‏نباشد و علل موجود نباشد (به قدری که باید باشد ) اینهم مطابق قانون عقلی معلوم است که بی علّت ‏‏وجود معلول ممکن نیست.  احزاب خودشان آمدند خودشان هم متلاشی شدند و رفتند مجدّداً منقعد شدند ‏‏و باز متلاشی شدند و یک مدّتی هم باز همینطور خواهد شد (تا اخلاق عمومی اینطور است ) البتّه یک ‏‏موقعی هم خواهد رسید که احزاب سیاسی خیلی مهم خواهیم داشت و هروقت خواهیم بود.  میگویند بنده ‏‏یک عدّۀ هفده نفری را دریک روز دستگیر کردم، این راست است یک اشخاصی بودند که میخواستند ‏‏شهر را شلوغ کنند وخسته شده بودند که چرا آدم کشی درشهر نمی شود، خسته شده بودند که چرا شهر ‏‏امن است، میخواستند بهر قیمتی که شده شهر را برهم بزنند.  بنده هم به نظمیه گفتم هرکس مخلّ نظم ‏‏است بگیرید و تبعید کنید آنها هم گرفتند و تبعید کردند اگر از این راه بر من تقصیری وارد است خودم ‏‏اعتراف میکنم.  راجع به یک معاملات غریب و عجیبی فرمودند که اخیراً وزارت مالیه با بانک ‏‏شاهنشاهی قرار داد کرده است و روح بنده از این قضیّه اطّلاع ندارد. درهر صورت این قضیّه نه ‏‏درتحت امضاء بنده واقع شده ونه همچو اطّلاعی دارم تحقیق بفرمایند از بنده امضائی داده ام بگویند ‏‏بقدر این مسئله غیر وارد بوده که بنده درست هم گوش ندادم.

 درخاتمه بایستی به ایشان بگویم که آقا ‏‏اعتراض وتنقید درصورتی مطلوب ومؤثّر است که از روی بی طرفی وبی غرضی باشد، بی غرضی ‏‏درصورتی رعایت نمیشود که درعملیات شخصی که طرف تنقید است اگر یک چیزها خوبی هم ‏‏است،  آنهارا هم طرف توجّه وقدرشناسی قرار داده ایشان درمورد قرار داد ۱۹۱۶ که بنده لغو کردم، ‏‏هیچ نفرمودند، بلکه فرمودند قبل از بنده لغو شده بود.  شده بود یا خودش لغو شده بوده، بدون مداخلۀ بنده خیر بنده خیلی مساعی واهتمام کردم ‏‏تا آن قضیّه لغو شد البتّه آقای دکتر مصدّق صلاح ندانستند که اگر یک کارهای خوب دیگر برای ‏‏اصلاح مملکت وآسایش اهالی کرده ام از آنها هم یک ذکری بفرمایند به این جهت بنده نمی توانم ‏‏فرض کنم که تنقید ایشان به طور کلّی از غرض مبرّا بود.  منتقدین هم دردنیا خیلی زیاد هستند ‏‏کتابهای بزرگ هم درتنقید خیلی چیزها نوشته شده است، درتنقید شعر، درتنقید تاریخ، درتنقید صنایع، ‏‏درهمه چیز کتابها نوشته شده است.  ولی منقّد باید اگر یک جهت خوبی هم هست بگوید اگر یک ‏‏جهت بدی هم هست بگوید و بنده از فرمایشاتشان بجز الفاظ بد که غالب آنها هم غیر وارد بود چیز ‏‏دیگری نفهمیدم.  در خاتمۀ عرایض خودم باید عرض کنم به ناطق محترم تذکّرد هم که این خیلی واضح ‏‏است که محصّلین ومبتدیان درسیاست دردورۀتحصیلات خودشان یک دوره درس وجاهت وجنّت ‏‏مکان شدن لازم دارند،  بخوانند وایشان اگر فعلاً درآن دوره از تحصیلات خودشان واقع شده اند.  بنده ‏‏عرضی ندارم ولی بنده عرض میکنم دردورۀتحصیلات خودم اصلش ازاین کلاس صرف نظر کردم، ‏‏یعنی از آن کلاس ما قبل طفره زدم ویکسره آمدم درما بعد وهیچوقت به این مسائل اهمّیت ندارم و هر ‏‏وقت بنده با شخصی که بخواهد عوام فریبی کند و گریه دروغی کند، درمبارزه واقع شوم، قطعاً مغلوب ‏‏میشوم وبالاخره این را باید بدانند که در مسائل عالیه مملکت آیا بایستی دما کوژی کرد یا بایستی ‏‏شاگرد بنده شد . ‎

بعضی از نمایندگان – مذکرات کافیست.‎ ‎

(‎بعضی گفتند کافی نیست)‎

رئیس – اوّلاً آقایان مسبوق هستند بصرف کفایت مذاکرت درکلّیات پروگرام از بین نمیرود بعد هم ‏‏باید داخل درقسمت هایش شد وقسمتهایش یکی یکی مطرح شود‎ .‎

داور – بنده پیشنهاد ختم جلسه میکنم‎ .‎

آقا سید یعقوب – بنده مخالفم با کفایت مذاکرات‎ .‎

رئیس – چه میفرمایید ؟

آقا سید یعقوب –بنده مخالفم با ختم مذاکرات درکلّیات این است که این مسائلی که دراینجا صحبت شد ‏‏حقیقتاً یک مسائل شخصی بود، بنده هیچ منتظر نبودم که درموقعی که پروگرام مطرح است این ‏‏قضایای شخصی مطرح شود واین مسائل تمام شخصی بود وقضایای گذشته دردورۀ چهارم هم آمدم ‏‏وهمین جوابها داده شد و بالاخره بنده با کفایت مذاکرات مخالفم وعقیده دارم کسانی که در کلّیات اجازه ‏‏خواسته اند اظهاراتشانرا بکنند‎ .‎

دکتر مصدّق –اجازه میفرمایید ؟

رئیس –چه میفرمایید ؟

دکتر مصدّق – آقای وثوق الدوله یک فرمایشی فرمودند که میخواهم توضیح عرض کنم‎ .‎

رئیس – فرمایشات تانرا طور دیگر جلوه دادند ؟

دکترمصدّق بلی بنده چون مذاکراتم مفصّل شده نسبت به فرمایشاتی که آقای وثوق الدوله فرمودند، ‏‏عرض نمی کنم. قضاوت آنرا بنظر ملّت ایران واگذار میکنم ولی ایشان درضمن مذاکراتشان فرمودند ‏‏که فلانی اگر چه امور زمانرا درباره خودش معتقد است این مسئله نسبت به بنده توهین آمیز بود.  بنده ‏‏بخدای متعال و بتمام مقدّسات عالم تا امروز یک امضا و یک عملی بر خلاف مصالح مملکت نکرده ‏‏ام و هیچوقت هم بمرور زمان معتقد نیستم از بدو عمر تابحال حاضرم که اگر کسی بتواند به بنده ‏‏نسبتی بدهد ولو اینکه قانونی دربین نیست و مرور زمان شاید مانع باشد.  بنده بر خلاف اینکه قانون ‏‏نیست و مرور زمان مانع است خودم را تسلیم مجازات میکنم.  آقای وثوق الدوله وزیر عدلیه هستند، ‏‏بنده از ایشان استدعا میکنم که یک کمیسیونی از آقای مؤتمن الملک و آقای مشیر الدوله ودیگران ‏‏دعوت بفرمایند اگر برمن چیزی واردست (من بمرور زمان ابداً عقیده ندارم ) بفرمایند تامن خودم را ‏‏بمحکمۀ مجازات تسلیم نمایم‎ .‎

رئیس – ایشانهم گفتند شما بمرور زمان معتقد نیستید، رأی میگیریم بکفایت مذاکرات درکلّیات‎ .‎

شیروانی – ختم جلسه مقدّم است‎ .‎

رئیس – دو پیشنهاد است هردو راجع بدستور‎. ‎

روحی – بنده پیشنهاد ختم جلسه میکنم‎ .‎

رئیس – اجازه بدهید اوّل رأی گرفته میشود بقسمت اوّل بعد بقسمت دوّم رأی گرفته میشود بکفایت ‏‏مذاکرات درکلّیات‎ .‎

شیروانی – اخطار نظامنامه دارم‎ .‎

رئیس – بفرمایید‎ ..‎

شیروانی – ختم جلسه مقدّم است‎ ‎

.‎رئیس مادۀ نظامنامه رابخوانید‎ .‎

شیروانی – الان عرض میکنم –(پس از پنج شش ثانیه ) خوب مجلس را معطّل نمیکنم‎ …‎

رئیس – پس من میخوانم : مذاکراتی که راجع بدستور است مقدّم است اینجا دوپیشنهاد است یکی ‏‏راجع بختم جلسه یکی راجع بکفایت مذاکرات که هر دومنتهی بیک اصل میشود وراجع به دستور ‏‏است بنابراین رأی میگیریم بکفایت مذاکرات آقایانی که مذاکرات در کلّیات را کافی میدانند قیام فرمایند‎ ‎‎‎.‎

(‎عدّه ای قیام نمودند)‎

رئیس – تصویب نشد رأی میگیریم بختم جلسه آقایان موافقین قیام فرمایند.‎ ‎

(‎اغلب قیام نمودند)‎

رئیس – تصویب شد جلسۀ آتیه رو پنجشنبه صبح چهار به ظهر دستور هم بقیّۀ دستور امروز‎ .‎

(‎مجلس نیمساعت بعد از ظهر ختم شد‎ )

رئیس مجلس شورای ملی –سید محمّد تدیّن‎ ‎

منشی – منش ( 9) 

 

   توضیحات و مآخذ:‏

 

‏1 – – آئینۀ عبرت – خاطرات دکتر سیف پور فاطمی – بکوشش علی دهباشی – انتشارات سخن – ‏‏1378 –  ص 562 ‏

2 – مصدّق و حاکمیّت ملّت – محمّد بسته نگار-  انتشارات قلم –  1381 –  ص 414 ‏

و نگاه کنید «26 خرداد، بمناسبت صدو بیست وهشتمین سالگرد تولّد دکتر مصدّق » -زندگینامۀ ‏دکتر محمّد مصدّق (5 ) ‏

3 –   ذکاءالملک فروغی و شهریور بیست، ص 30‏  –   نگاه کنید به مقالۀ «فروغی در گذر تاریخ» از  احمد افرادی –  سایت دنیا خانۀ من است ‏

4 – حسین مکّی «تاریخ بیست سالۀ ایران»  – جلد چهارم – 1361 – نشر ناشر – ص 150

5 –   همانجا ، ص 191  

6  – همانجا  ،  168  

7 – همانجا ،    صص 107 – 102  ‏

8 –   همانجا ،  صص 148 – 146  ‏

9 –  مجلس شورای ملّی دوره ۶ جلسه ۱۱- روز سه شنبه 29 شهریور 1305 – کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی و نگاه کنید به  حسین مکّی «تاریخ بیست سالۀ ایران»  – جلد چهارم- صص 190 – 148 

شماره ۸۳۷ از ۱ تا ۱۴ مهر ۱۳۹۲

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید