back to top
خانهنویسندگانتحلیل‌گر: سه رفتار«انتخاباتی» مردم ایران: تحریم، مخالف رژیم که بنابر موقع، برای...

تحلیل‌گر: سه رفتار«انتخاباتی» مردم ایران: تحریم، مخالف رژیم که بنابر موقع، برای حذف بدتر رأی می‌دهد و رأی دهندگان

  entekhabat 20042017 در بررسی وضعیت سیاسی /اجتماعی  مردم ایران، قبل از انتخابات سال 1396، نخست می‌باید رابطه میان دو بخش رژیم حاکم و مردم را با یکدیگر، مطالعه کنیم:

    و پیشاپیش، برای این پرسش پاسخ بیابیم: چرا برخی ها(گروه اصولگرایانی که در ادامه معرفی میشوند)، تمام تلاش خود را وقف یک دوره‌ای کردن ریاست جمهوری حسن روحانی کرده‌اند؟  زیرا

1. بسیاری از مسئولان رژیم ولایت مطلقه فقیه، دوران عمر سیاسی خود را مستعجل  و بلکه پایان یافته می‌پندارند و به این نتیجه مهم رسیده اند که در طول چهار سال آینده به احتمال زیاد رهبری را  از دست خواهند داد . می‌پندارند هرگاه چنین شود، با مسائل مهم زیر روبرو خواهند شد:

● اول اینکه در طول این سال ها اگر رهبری را از دست بدهند،  بگاه گزینش «رهبر» بعدی، اگر کل «نظام» را در دست نداشته باشند، با مشکلاتی روبرو می‌شوند، چرا که به حکومت(احتمالا حکومت روحانی که به نظر بعد از کشته شدن هاشمی، متوجه شده به کسی نباید امید ببندد به جز خود و نزدیکانش) می تواند، باتفاق گرایشهای موجود در سپاه و واواک و نیروی انتظامی و با توجه به تمایل دستگاه اداری و حتی ارتش، با خواست افراطیون مخالفت کند و مانع از گزینش «رهبر» مطلوب آنها بگردد. هرچند ترکیب مجلس خبرگان این کار را مشکل کرده‌است.

● دوم این‌که  به ادعای یکچند از تحلیل گران افراطی، با آمدن ترامپ، نفوذ ایران در کشورهای منطقه کاهش خواهد یافت. بنابراین، تجدید ریاست جمهوری حسن روحانی، اجرای نقشه ترامپ را آسان خواهد کرد. حتی احتمال دارد کل نفوذ ایران و نیز گروههائی که رژیم ایجاد کرده‌است، از بین برود. در آن صورت، سپاه پاسداران، از خارج و نیز از داخل تحت فشار قرار خواهد گرفت. در وضعیتی قرارخواهد گرفت که، در آن، باید هزینه‌های 37 سال سرکوب‌گری و دست انداختن بر اقتصاد کشور و دولت را  بپردازد. لذا باید حتی المقدور مانع از انتخاب مجدد ریاست جمهوری حسن روحانی شد.

     شواهد نشان می‌دهند که، به جز خامنه‌ای،  برخی نیروهای مستقر در بیت او و به خصوص بخشی از سران سپاه هستند که در این بین تصمیم گیرنده اصلی میباشند.چرا که آنها ، در مواقعی که موجودیت خود را در خطر می‌بینند، بر خلاف تصمیم خامنه‌ای عمل می‌نمایند. به عنوان مثال،  در اواخر شهریورسال 1392، خامنه‌ای، همان زمان که راجع به نرمش قهرمانانه، سخن رانده بود، در جمع فرماندهان سپاه پاسداران، گفته بود: «سپاه، پاسدار انقلاب اسلامى است، نمیخواهم بگویم این پاسدارى به معناى این است که در همه‌عرصه‌ها، عرصه علمى، عرصه فکرى، عرصه‌ فرهنگى، عرصه‌ اقتصادى، سپاه باید بیاید پاسدارى کند. نه، منظورم این نیست […] لزومى ندارد حتماً سپاه در عرصه‌ سیاسى برود به پاسدارى بپردازد، امّا باید عرصه‌ِ سیاسى را بشناسد.»

    هنوز مدت زمانی از این  اظهارات او نگذشته، هفته بعد، «سردار» محمد علی جعفری به صدا و سیما آمد و گفت: «زمانی که دیدگاه‌های انحرافی سیاسی می‌خواهد برخلاف قانون در نظام ورود پیدا کند و اثرگذار باشد، مانند فتنه سال ۸۸ که مبنای سیاسی داشت و بعدا به موضوع امنیتی تبدیل شد، سپاه وارد عمل می‌شود».

    علاوه بر سردار جعفری، که نمی‌خواست و نمی‌خواهد بپذیرد ، سپاه نباید در انتخابات دخالت کند، سرتیپ پاسدار سیدمسعود جزایری ، معاون ستاد کل نیروهای مسلح، طی گفتگویی اعلام کرد: «مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره انتخابات مسأله تازه‌ای نیست. نیروهای مسلح در چارچوب تدابیر امام و رهبری فراتر از گروه‌بندی‌‌های سیاسی، به دنبال اجرای رسالت و مأموریت بزرگ حراست و پاسداری از انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن بوده و بدیهی است، در این راه حسب فرامین، قوانین و مقررات جاری، با هر مانعی مقابله خواهندکرد. در همه انتخابات گذشته کشور که به لحاظ صحت و درستی روند انتخابات، نظام سربلند بیرون آمده است، نیروهای مسلح یا در نقش حافظان آرای مردم و یا در کنار سایر شرکت‌کننده‌ها، در انتخابات حضور داشته و آراء خود را به صندوق‌ها ریخته‌اند». او همچنین اضافه کرده بود: «هرگاه انقلاب و نظام و کشور در هر زمان و در هر مکان با مشکل مواجه شود، نیروهای مسلح در برطرف کردن آن در صحنه حاضر خواهند بود».

    فرمانده سپاه با این گفته، رشته‌های خامنه‌ای در مورد  منع کردن سپاه از دخالت در سیاست را تنها یک هفته بعد پنبه کرد. این پنبه کردن کاری به حدی تند لحن بود که در خبر آنلاین، یادداشتی در این مورد و موارد دیگر، به شرح زیر، منتشر شد:

   «متاسفانه برخی مسئولین این نهاد انقلابی با این استدلال که وظیفه سپاه، پاسداری از انقلاب از هر نوع خطر (نظامی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی و…) است، هیچ مرزی برای فعالیت‌هایشان نمیشناسند و  علی‌رغم تاکید اکید امام راحل بر دوری آنها از سیاست، کم کم در امور سیاسی و انتخابات مجلس و ریاست جمهوری نقش پر رنگتری ایفا می‌نمودند. حالا دیگر این نهاد نظامی نه تنها نقش خود را  در صحنه سیاست کتمان نمی‌کند بلکه با داشتن خبرگزاری و سایتهای خبری و روزنامه و بخشهای مهمی از رسانه های عمومی …. به یک کنشگر اصلی در صحنه سیاست و انتخابات مجلس، ریاست جمهوری و شوراهای شهر تبدیل شده‌است. بیم آن می‌رود که در انتخابات مجلس خبرگان و انتخاب رهبر آینده نیز احساس وظیفه و تکلیف شرعی نماید.

● سوم اینکه، چندین سال است، دست آنها، به خصوص نهادهای مافیایی تا حدی از درآمد نفت کوتاه شده‌است و در چهار سال گذشته، آن‌چنان که در حکومت احمدی نژاد،  می‌خوردند و می‌بردند، دیگر نمی‌توانند بخورند و ببرند. زیرا حکومت حسن روحانی نمی‌تواند به آنها بخوراند زیرا هم درآمد نفت کم شده‌است و هم تحریم‌ها ادامه‌دارند. هیچ قرارداد مهمی با این نهادها و عناصر وابسته به آنها منعقد نشده‌است.برای مبارزه با قاچاق کالا، مقرراتی تدوین و تصویب و به اجرا گذاشته شده‌است که تا حدی قاچاق کالاها توسط برادران قاچاقچی کم شده‌است. کنترل بانکی چند ماه گذشته که اعتراضات شدید آنها به حکومت را در پی داشت، از جمله عواملی است که سبب شده‌اند این نهادها، به خصوص گردانندگان سپاه و نیروی انتظامی دوست نداشته باشند حکومت حسن روحانی چهار سال دیگرادامه یابد.  اما وضعیت داخلی و نیز وضعیت کشور در منطقه و جهان، بخلاف تصور آنها، با تحمیل امثال رئیسی به کشور به هیچ‌رو، سازگار نیست. هرگاه قرار باشد تحمل کنند، میان نامزدها، برای آنها قابل تحمل‌تر است.

٭ گروه‌بندی‌ها در رژیم و رفتارهای انتخاباتی در جامعه:

الف – گروه حاکمان و حافظان رژیم:

   نیروهای حاکم بر جان و مال وناموس مردم در ایران را دو گروه‌بندی اصولگرا و «اصلاح‌طلب و میانه‌رو» تشکیل می‌دهند. این دو گروه‌بندی لازم و ملزوم یکدیگرند و اگر یکی از این دو نباشد، دیگری هم نمی‌تواند به حیات خود ادامه دهد.

      شیشه عمر هردو گروه‌بندی، رژیم ولایت مطلقه فقیه است. پس هردو خود را حافظ «نظام» می‌دانند. در این باره، میان کسانی چون خامنه‌ای، محمد خاتمی، حسن روحانی، اکبر هاشمی و… تفاوتی نیست. میان آنها نزاع بر سر قدرت هست اما در محدوده همین «نظام». هریک نقشی را برعهده دارند در وابسته کردن گروهی از مردم به «نظام»:

1. دسته اصولگرایان:

     اینان به چند تمایل تقسیم می‌شوند: تند رو(افراطی)، میانه رو سنتی و میانه‌رو معتقد به قبول تحول و مهار آن. این تمایلها تقریبا کلیه امور کشور را در اختیار دارند از جمله :

1.1. کلیه نیروهای نظامی و انتظامی و بسیج به تعداد حدود 900 هزار نفر شامل  نیروی انتظامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سازمان بسیج مستضعفین سپاه پاسداران، سازمان اطلاعات سپاه پاسداران،  که از چندین سردارسرلشکر، حدود 9000 سردار سرتیپ تمام و سرتیپ دوم، حدود 17 هزار سرهنگ تمام ، سرهنگ دوم و سرگرد و بیش از 25 هزار نفر، با درجات کمتر در تمام نیروهای فوق الذکر.

   به جرات می‌توان گفت کمتر از20 درصد از نیروهای این نهادها تابع ولایت بوده و مابقی بنابه گفته‌های نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، تنها به دلیل ادامه عضویت در این نهادها، مجبور به عمل می‌باشند وگرنه با اعمال رده‌های فرماندهی موافق نیستند.

    همین اندک نیروی افراطی نظامی هر زمان که لازم بداند در انتخابات ورود کرده و هر آنچه را که بخواهد می‌کند.  ممکن است بگویددر انتخابات دخالت نمی کند اما، در عمل، دخالت می‌کند.

    محمدعلی جعفری، «فرمانده» کل سپاه، در اسفند ماه ۹۵ در جمع فرماندهان و مسئولین سپاه، گفت: «احدی در سپاه چه از پاسداران و چه از فرماندهان مانند گذشته، حق دخالت سیاسی و جناحی در انتخابات و تخریب کاندیداها را ندارند»

    اما سخنان او که ویدئوی آنها موجود است، گویا است. این سپاه است که مصلحت مردم را تشخیص می‌دهد!  در جریان انتخابات سال 88 ، او آنچه را که برای مردم مناسب است، توضیح می‌دهد. در جمع فرماندهان سپاه و نمایندگان ولی فقیه  می‌گوید: «شیب انتخابات نگران‌کننده بود و همه تحلیل می‌کردند اگر همین روند ادامه پیدا کند، حتما انتخابات دو مرحله‌ای می‌شود… سپاه در انتخابات دخالت کرد تا اصلاح طلبان به قدرت نرسند.»

    همین دو جمله می‌گویند و شفاف که قول او بر ممنوعیت دخالت در انتخابات را واجب است دخالت در آن باید خواند.

 

1.2. قوه قضاییه: بخش بزرگی از نیروهای نگاهدارنده نظام در این قوه گردآمده‌اند. نه تنها کارشان «حفظ نظام » است، بلکه  بیشتر کردن خورد و برد نیز هست.  این جماعت نیز می‌دانند که در صورت تغییر نظام ، بسیاری جمعیت 230 هزار نفری (قضات، دادستان ها، دادیار ها و منشی‌ها و قوای تحت امر و…)،  از خدمت این قوه معاف می‌شوند و باید حساب عمری ستمگری را هم پس بدهند.  در این رژیم، رشوه ستانی تا حد 50 – 50 مال مورد نزاع کافی نیست، 280 میلیارد تومان پاداش نیز می‌گیرند. بدیهی است که به دلیل صدور احکام اعدام و زندانهای مختلف برای نیروهای مبارز، «قاضیان» ستم‌گستر این قوه، بسیار مورد حمایت دستگاه ولایت مطلقه فقیه هستند.

1.3.شورای نگهبان: از جمله نهادهایی است که در تمام استانها دفاتر خاص خود را جهت بررسی صلاحیت کاندیداهای «مجلس شورای اسلامی»، ریاست جمهوری، «خبرگان رهبری»، با حدود 20 هزار کارمند در اختیار دارد و کاملا تابع نظر خامنه‌ای و بیت او میباشد.حذف رد و تصویب صلاحیتها را با نظر خامنه‌ای  انجام می‌دهد.

1.4. «مجلس شورای اسلامی» هم کارگذار «رهبر» است. فرقی هم نمی‌کند  نماینده‌ای که وارد این مجلس می‌شود اصولگرا باشد یا اصلاح طلب و میانه رو.  یک نمونه، رد شدن اجازه تحقیق و تفحص از شهرداری تهران . مجلس آن‌را ردکرد زیرا خامنه‌ای تمایلی به این امر نداشت و مانع از آن شد که دزدی‌ها و خورد و بردهای مدیران شهرداری و غیر آنها افشاگردند. زیرا بسیاری از عوامل خود بیت و شورای نگهبان و سپاه و صدا و سیما و قوه قضاییه و…. و دیگر گروه‌ها پرشمارترین خورد و بردکنندگان را تشکیل می‌دادند.

1.5. صدا و سیما: ارگان تبلیغاتی رژیم ولایت مطلقه فقیه از همان ابتدای تأسیس کارش تبلیغ ولایت مطلقه فقیه و «کیش رهبر» بود. اثر وارونه کرد.  این رسانه به اصطلاح ملی هزینه‌ای معادل 250 میلیارد تومان در ماه دارد که آن‌را از سفره مردم بر می‌دارد. بیش از 100 هزار کارمند دارد که همانند دیگر مراکز نگاهدارنده نظام تنها حدود 20 درصد از آنها تابع دستگاه ولایت فقیه هستند. مابقی در خط مردم می‌باشند.

1.6. مبلغان رژیم: بنا بر آمار 350 هزار نفر  از کسانی که در بنیاد دین و آموزش و پرورش کار می‌کنند، عموما روحانی و یا شبه روحانی هستند:70 هزار امام جماعت مساجدسراسر کشور، 20 هزار امام جماعت مدارس سراسر کشور، 25 هزار امام جماعت شرکت‌ها و کارخانجات و مؤسسات، 15 هزار امام جماعت وزارتخانه‌ها ، 30 هزار روحانی و امام جماعت نهادهای نظامی(بسیج، سپاه و ارتش)، 12 هزار امام جماعت و مدرس دور‌ های سیاسی و ایدوئولوژیک در نهادهای مختلف، 40 هزار نیرو تشکیل دهنده ستاد ائمه جمعه و جماعت، 15 هزار عضو ستاد اقامه نماز، 3 هزار نفر امام جمعه تهران و شهرستانها، 20 هزار نماینده ولی فقیه در شهرستانها، شهرها و روستاها، 50 هزار مداح اهل بیت، 40 هزار واعظ مساجد و…

1.7. حدود یک میلیون نفر خانواده های شهدا، جانبازان، ایثارگران که تنها بخشی از آنها از رژیم حمایت می کنند. زندانی بودن شماری از آنها مؤید این نظر است.

1.8. کارکنانی که در بخش اقتصاد و سیاست حرفه‌ای کار می‌کنند که تعداد آنها بیش از 500 هزار نفر است.

1.9. بازنشستگان و مستمری بیگیران که طبق آمار 600 هزار نفر می‌باشند.، برخی از آنها و خانواده‌هاشان به دلیل نیاز به حقوق و مستمری از رژیم حمایت می کنند.

1.10.  کارکنان امنیتی، اطلاعاتی و حراستی که در کلیه نهادها و ارگانها و ادارات موجودند و کارشان حفظ نظام ولایت مطلقه فقیه است. البته شکاف درمیان این نیروها مانند دیگر بخش‌ها ازسال 88 بدین سو شدت گرفته و امروز دیگر علنی است.

و…

     این گروهها، تحت زعامت «رهبر جمهوری اسلامی» و بیت او بر کلیه نهادها (نظامی و غیر نظامی )، ارگانها (مالی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و….)حکم می‌رانند.

     از نیروهای دیگری که  از آنها به عنوان حافظان نظام نام می‌برند، می‌توان جامعه مدرسین حوزه های علمیه، مجلس خبرگان رهبری، جامعه المصطفی، تقریب مذاهب، جامعه روحانیت مبارز سراسر کشور، هیات ها و جمعیت های سیاسی و مذهبی، ستاد امر به معروف و نهی از منکر، شورای شهر، وزارت امور خارجه، فرهنگ و  ارشاد اسلامی، سازمان ارتباطات اسلامی و دهها مرکز آموزشی، سیاسی ، اقتصادی وابسته به دستگاه ولایت فقیه، در داخل و خارج از کشور. و… را نام برد.

     این گروه بندی در واقع صاحب بیش از 90 درصد امکانات سرمایه‌ای کشور می‌باشد. سرمایه‌های متعلق به مردم دراختیار آنها است . آنچه مشهود است، عدم اعتماد مردم به اینان است. به همین دلیل، در هر انتخاباتی، اگر مهندسی نکنند، به هیچ وجه پیروزی بدست نمی‌آورند. بنا اطلاعات، این گروه‌بندی، در وضعیت کنونی که رژیم ولایت فقیه حاکم است و نه در وضعیتی که ایرانیان استقلال و آزادی خود را بدست می‌آورند، از حمایت 5 درصد مردم کشور برخوردارند. رأی واقعی آنها از نخستین انتخابات ریاست جمهوری در ایران، 5 تا 8 درصد بوده‌است. بدین‌خاطر است که نیازمند داغ کردن تنور انتخابات می‌شوند. زیرا وقتی تنور داغ شد، در محدوده رژیم و در مدار بسته بد و بدتر، نامزد اصلی این گروه‌بندی و نامزدهای فرعی، درصد بیشتری از آراء را بدست می‌آورند.

٭ ب: گروه‌بندی اصلاح طلبان و میانه روها

   این گروه‌بندی گروه هائی را در بر می‌گیرد که در کنار اصولگرایان حامی نظام ولایت مطلقه فقیه می‌باشند. و با آنها برسر قدرت در کشماکش هشتند. این گروه‌ ها به خوبی می‌دانند که خامنه‌ای و اصولگرایان برای ادامه حیات نظام، به وجود آنها نیاز دارند.  از جمله، بخاطر ایجاد مدار بسته بد و بدتر و ترساندن مردم و کشاندن شماری از مردم به پای صندقوهای رأی .

    اصولگرایان نیز از نیاز  اصلاح طلبان به خود به خوبی آگاهند. لذا، هر از چندی، در انتخابات، می‌پذیرند که شماری از منتخبان از اصلاح‌طلبان باشند. هم بخاطر نقشی که در حفظ نظام دارند و هم بخاطر آزاد جلوه دادن «انتخابات» و برخوردار بنمودن خود از مشروعیت ناشی از رأی مردم!

 درچند مورد ، دستگاه ولایت مطلقه و گروه‌بندی اصول‌گرایان که نیازمند حضور جدی آنها در صحنه بود، مانند انتخابات سال 76 و 92، این بده و بستان انجام گرفت. البته رأی یک تمایل از سه تمایل مردم هم بی‌اثر نبود :

ج: مردم ایران

    در برابر  نظام حاکم بر ایران، مردم قرارگرفته‌اند. کوتاه مدتی پس از انقلاب، به خصوص بعد از کودتای سال 60، مردم ایران متوجه فساد و قدرت طلبی «روحانیان» قدرت پرست شدند و به مبارزه با آنان برخاستند. قوای سپاهی و انتظامی و واواکی و شبه نظامی رژیم که روز به روز فربه‌تر شده‌اند،  به سرکوب مردم گمارده شدند. در دوران سیاه دهه شصت ، بخاطر بازسازی استبداد، تلفات جنگ به کنار،  دهها هزار نفر را یا کشتند و یا از کشور فراری دادند. نا گفته نماند که بسیاری از اصلاح طلبان امروز در آن دوران (به قول خودشان، دوران طلایی)، از عوامل اصلی شکنجه، کشتار و گریزاندن استعدادها از کشور  بودند. در آن دهه، یک نسل فرصت رشد را از دست داد و نفله شد و سرمایه‌ها یا به غارت رفت و یا در تخریب بکار افتاد و از کشور خارج شد.

      حال که طرح محرمانه استبداد فراگیر از پرده بیرون افتاده‌است همگان می‌دانند که تشکیل سپاه پاسداران برای جلوگیری از کودتای ارتش نبوده، بلکه سپاه و «نهادهای انقلابی» دیگر ستون پایه‌های استبداد جدید بوده‌اند. ، در  طول جنگ هشت ساله سپاه بزرگ شد تا جای ارتش را بمنزله قدرت نظامی اول بگیرد. برآن، بسیج نیز افزوده شد و این دو ابزار سرکوب شدند و شرایط را بر مردم سخت‌تر کردند. مردم از رژیم بیزار شدند و نسبت به شرکت در دادن رأی بی‌رغبت. این شد که در رژیم، تمایل اصلاح‌طلب پدید آمد و گروه اصلاح طلبان در سال های 75 و76 که نظام در شرایط بسیار سختی قرار گرفته بود، به صحنه انتخابات درآمد.  بخشی از مردم را نیز به صحنه کشاند. با استفاده از آرای بخش سوم مردم، سید محمد خاتمی برای مدت هشت سال ریاست جمهوری یافت. او را با بنی‌صدر مقایسه کردند و کسی شمردند که رژیم را متحول می‌کند. اما او تحت مهار خامنه‌ای ماند. چنان‌که بعدها به خود بالید که حکومت خاتمی را مدیریت کرده‌ و نگذاشته‌است دست از پا خطا کند. خاتمی خود نیز رئیس جمهوری را تدارکاتچی نظام خواند.  در سال 92 نیز  که خامنه‌ای خود را در بن بست یافت و دم از نرمش قهرمانانه زد و دنبال کسی بود که دست او را از زیر سنگ بحران اتمی و تحریم‌ها رها کند، حسن روحانی اجازه شرکت در «انتخابات» و رسیدن به ریاست جمهوری را یافت. در انتخابات سال 94 مجلس و مجلس خبرگان، نیاز ولایت مطلقه فقیه به مشروعیت ایجاب کرد نامزدهای اصلاح طلبان با استفاده  رأی بخش سوم مردم  در برخی از استانها و در تهران «انتخاب» شوند.

     در حال حاضر، در آنچه به «انتخابات» مربوط می‌شود، مردم سه بخش شده‌اند و سه رفتار دارند:

1.بخش اول: شامل 35 تا 40 درصد جمعیت ایران می‌شود. این بخش از مردم، به دلیل بی ا‌عتمادی و بیزاری از استبداد فاسد و مفسد و خشونت‌گر، در هیچ انتخاباتی شرکت نمی‌کنند، این بخش در آغاز انقلاب 2 تا 5 درصد بود.

    این بخش از مردم معتقدند که شرکت در دادن رأی، در انتخاباتی که فاقد همه شرائط یک انتخابات آزاد است، شرکت در تصدیق و تأیید استبداد و شرکت در نمایش  حمایت مردم از رژیم است تا که رژیم به جهانیان وانمود کند ایرانیان حامیش هستند. هر زمان که رژیم موفق به ایجاد مدار بد و بدتر نشده، بخش دوم نیز به بخش تحریم کننده پیوسته و در صد تحریم کنندگان بالا می‌رود. در دوران خمینی، درصد تحریم‌ها به حداکثر بود. در مجلس اول، 28 درصد رأی دادند و در «انتخابات» ریاست جمهوری اول بعد از کودتای خرداد 60، شمار شرکت کنندگان به حداقل رسید.

2. بخش دوم:  آن بخش ازجمعیت ایران است  که در انتخابات شرکت می کنند. این بخش حامیان اصولگرایان و اصلاح طلبان هستند. در حال حاضر، میزان معتقدان به شرکت درانتخابات نزدیک به 30 الی 35 درصد از کل واجدین شرایط رأی می‌باشند. البته به آنها باید کسر کوچکی از افرادی را هم اضافه نماییم که بنا به دلایلی نیاز به ضرب مهر در شناسنامه‌های خود را دارند و در انتخابات شرکت می‌کنند. بیشتر آرای باطله از آن این بخش از مردم ایران است.

3. بخش سوم:  آن بخش از جمعیت ایران را هستند که معمولا دوست دارند زمانی وارد صحنه انتخاباتی شوند که بدانند با توجه به میزان شناختشان، رأیشان چه اندازه اثر دارد. اینان بیشتر از ترس بدتر رأی می‌دهند. این بخش معمولا بر ضد بخش حاکم (بدتر) بر کشور وارد عمل می‌شوند. 

     شرکت افراد این بخش که حدود 30 درصد واجدین شرایط رأی دادن را تشکیل می دهند ، بستگی به میزان گرم شدن تنور انتخابات دارد.

    بخش عمده‌ای از این بخش که برخی‌ها به آن خاکستری نام نهاده‌اند را جوانانی تشکیل می‌دهند که برای وارد آوردن ضربه به خامنه‌ای، به پای صندوقهای رأی می‌روند.  شرکت این گروه در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 و نیز 88 و 92 و انتخابات مجلس سال 94 به خوبی مشهود است. شمار زیادی از این گروه، از شرکت خودش در انتخابات مجلس و مجلس خبرگان در سال 94، احساس فریب می‌کند.

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید