back to top
خانهنویسندگانتحلیل‌گر : با سوزندان رئیسی قرار است جاده رهبری برای چه کسی...

تحلیل‌گر : با سوزندان رئیسی قرار است جاده رهبری برای چه کسی هموار شود؟

raeisi01 04052017    با برگزاری اولین دور مناظره های انتخاباتی سال 96، مشخص شد احتمالا سید ابراهیم رییسی را با ترفندهایی به این انتخابات کشانده اند تا سر او را به دیوار بکوبند . مگر اینکه برادران سپاهی بنا به دستور و بر اساس تکلیف بخواهند مانع از تجدید «انتخاب» روحانی و سبب رییس جمهور شدن سید ابراهیم رییسی بگردند.

    در گفتگو های روز جمعه میان نامزدها، از زبان جهانگیری، دانسته شد که حمله کنندگان به سفارت عربستان (مهمترینشان حسن کرد میهن که نوار امر و نهی‌هایش به حمله کنندگان به سفارت را سایتی انتشار داده‌است) گردانندگان ستاد انتخاباتی رئیسی هستند. علاوه برآنها آدم‌کشانی چون الله کرم و سعید مرتضوی نیز در این ستاد جمع هستند.  

     و اما آنچه که از  زبان رییسی شنیده شد، حاکی از کم دانشی و نا آگاهی او بود. بینندگان متوجه شدند او اصلا در حد وزارت همین رژیم نیز نیست چه رسد به نوکر اولی (به قول خود او، رئیس جمهور نوکر رهبر است). این شخص می‌گوید حقوق شهروندی به چه کار بیکار می‌آید و نمی‌داند داشتن کار هم از حقوق او بعنوان انسان و هم از حقوق اقتصادی او بعنوان شهروند است. ضد حقوق چگونه بداند که بیشتر از هرکس بیکار به برخورداری از حقوق خود نیازمند است.

     تبلیغات گسترده برای رهبر شدن رئیسی بعد از مرگ خامنه‌ای نیز، بیشتر به بازی و سر کار گذاردن مردم می‌ماند تا رهبر شدن او به جای خامنه‌ای، آنهم با حضور گرگ های درنده در بیت رهبری و حوزه های علمیه و جامعتین و سرداران سپاه که گردانندگان مافیاهای نظامی / مالی نیز هستند. شرکت او در این گفتگوها و میزان دانش سیاسی،  اجتماعی،  فرهنگی و اقتصادی او بیانگر این واقعیت است که او، به هیچ عنوان، در این انتخابات حتی نمی‌تواند، بر فرض انصراف ندادن قالیباف، مقام دوم را هم بدست بیاورد.

    حضور بسیار ضعیف سید ابراهیم رییسی، نگارنده را بر آن داشت تا برای این سئوال که چه کسانی و چرا سید ابراهیم رییسی را به میدان کشانده‌اند و چرا برخی ها شایعه حضور سید خراسانی را به میان آورده‌اند و برخی دعا می کردند رییس جمهوری انتخاب شود که امام رضا دوست باشد، پاسخ بیابم.

٭ چرا رئیسی با آن سوابق را وارد بازی انتخابات ریاست جمهوری کرده‌اند:

● آیا وارد کردن  سید ابراهیم رییسی به صحنه «انتخابات»، رابطه‌ای با دریافت اجازه اجتهاد و عنوان آیهاللهی مجتبی خامنه‌ای از زبان و دست شیخ حسین نوری همدانی دارد؟

● آیا تایید‌های مکرر فرماندهان سپاه بر حمایت از انتخاب شدن یک رئیس جمهوری انقلابی، با حضور او در صحنه  ارتباط دارد؟

● آیا حضور او در انتخابات زمینه سازی برای منصوب کردن او به ریاست مجمع تشخیص مصلحت، به جای هاشمی رفسنجانی است؟.

    برای پاسخ به این پرسش‌ها، بار دیگر به بررسی اخبار و اطلاعاتی می‌پردازم  که در ماههای دی و بهمن و اسفند سال 95 و فروردین ماه سال 96،منتشر شده‌اند تا معلوم شود سر کار گذاشتن او چگونه آغاز شد و چه کسانی در پی آوردن و هزینه کردن و سوزاندن او در این انتخابات هستند و آیا  او تا روز اخذ رأی نامزد می‌ماند یا خیر؟

     زمانی که نام جبهه جمنا به میان آمد و هویت گروهها و افرادی که در این جبهه جمع شدند معلوم شد ، کسانی هم که کاندیدای این جبهه باید می‌شدند، به شرح زیر معلوم شدند:

● از جبهه یکتا، نزدیکان دور شده از احمدی نژاد، افراد زیر را برای این مقام به جمنا معرفی کردند: سردار رستم قاسمی، محمد عباسی، ابراهیم عزیزی، مهدی زاهدی، مسعود زریبافان، حمیدرضا حاجی بابایی و مهرداد بذرپاش

● جبهه پایداری نیز قبل از اختلافات و درگیری ها به ظاهر دو تن را به عنوان کاندیدا به جمنا معرفی کردند که عبارت بودند از سردار سعید جلیلی و  سردار پرویز فتاح که البته قبل از این اعلام ها، مصباح یزدی و برخی دیگر از پایداری‌ها سید ابراهیم رییسی را کاندیدای اصلح دانسته بودند. البته در خفا.  این در حالی بود که سردار صادق محصولی از عوامل تقلب انتخاباتی سال 88 مدعی بود که این جبهه هنوز فردی را به عنوان نامزد معرفی نکرده‌است.

● از جمعیت موتلفه اسلامی سید مصطفی میر سلیم  معرفی شد.

● کاندیداهای به اصطلاح مستقل معرفی شده از سوی جمنا عبارت شدند از :محمد خوش چهره، علی نیک زاد، شاهین محمد صادقی، قدیری ابیانه، سردار عزت الله ضرغامی، علیرضا زالی و سردار محسن رضایی

● جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه ابراهیم رییسی و مصباحی مقدم  را معرفی کرده بودند که البته حجه‌الاسلام پور محمدی اعلام کرد که جامعه روحانیت مبارز هنوز کاندیدایی را به جمنا معرفی نکرده‌است . 

● جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی بسیجی معروف حمله به خوابگاه دانشگاه،علیرضا زاکانی را معرفی کرد.

● جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی سردار محمد باقر قالیباف را کاندیدا کرده بود .

● با مشخص شدن کاندیداهای فوق به این نتیجه می‌رسیم که سید ابراهیم رییسی انتخابش از سوی جامعتین رد شده و جبهه پایداری هم نامزد کردن او را تکذیب می‌کند. در حالیکه بعدها مشخص شد در دیماه سال 95، مصباح یزدی در دیداری در مشهد از او خواسته بود که خود رابه عنوان کاندیدا معرفی کند. همچنین قاضی زاده هاشمی و دلیگانی از جبهه پایداری گفته بودند که مصباح یزدی او را اصلح دانسته است.

    در بحبوحه معرفی کاندیداهای جمنا و ناز کردن‌های رییسی بود که گفته شد او به جلسه پنجشنبه جمنا خواهد آمد. اما ناگهان از سوی بیت رهبری فراخوانده و به تهران آمد و در بیت با برخی‌ها ملاقات کرد. این دیدار به سفر او به خوزستان و دادن آرد رایگان به برخی خانواده‌ها در این استان انجامید. بدین‌سان، نامزدی او واقعیت پیدا کرد و منجر به بروز اختلافاتی میان برخی کاندیداها در این جبهه از جمله زاکانی و میرسلیم و حتی قالیباف  شد . بنابر معلوم، معرفی و تایید مصباح یزدی و دیدار او در بیت رهبری ، او را به شرکت در انتخابات وادار ساخته‌است .

    تا اینجا تا حدی معلوم شد چه کسانی او را به این میدان سخت کشانده‌اند. حال به سخنان مهندس حسن بیادی، دبیرکل جمعیت آبادگران جوان ایران اسلامی و نایب‌رئیس دوره دوم و سوم شورای شهر تهران  توجه نمایید که مطالب قبلی نشریه انقلاب اسلامی در هجرت را تایید می کند. او می گوید: «کسانی که آقای رئیسی را برای کاندیداتوری در انتخابات معرفی کردند از سر دوستی و مودت این کار را نکرده‌اند. این افراد با مشاهده آینده احتمالی آقای رئیسی و از سر حسادت ایشان را وارد بازی انتخابات کردند. این افراد به دنبال این هستند که در فضای انتخابات آقای رئیسی در مظان اتهام تبلیغات مسموم قرار بگیرد و در نهایت با کاهش شانیت اجتماعی مواجه شود. این افراد احساس می‌کنند احتمال اینکه آقای رئیسی در آینده به مدارج بالایی دست پیدا کند وجود دارد. به همین دلیل نیز تلاش کردند وی را وارد بازی دو سر باخت انتخابات ریاست‌جمهوری کنند».

٭ چه کسانی از نقشی که رییسی ممکن است با مرگ خامنه‌ای پیدا کند، نگران هستند؟:

    اگر از رییسی به عنوان جانشین احتمالی خامنه ای نام برده شده‌است، هم بدین خاطر است که سطح  نامزدهای رهبری را نازل‌تر کنند و هم کسانی را پیشاپیش وارد معرکه و بی‌اعتبار سازند تا که با آبروترها جرأت نامزد شدن را نیابند و جاده رهبری آنها صاف و بی مانع بگردد.

   مشاهدات در طول سال‌های گذشته بر همگان معلوم کرده است که داوطلبان این مقام، برای رسیدن به آن ، از هیچ جنایتی فروگذار نخواهند کرد .از سال های گذشته نام‌های برخی از افراد در اذهان شایع شدند و پس از آن تخریب شدند:

سید مجتبی خامنه‌ای، سید ابراهیم رییسی، سید محمود هاشمی شاهرودی، شیخ صادق لاریجانی و شیخ محمد تقی مصباح یزدی

 

• سید مجتبی خامنه‌ای، دومین فرزند ذکور سید علی خامنه‌ای و داماد غلامعلی حداد عادل است. او از سال‌ها پیش بر کلیه امور بیت رهبری نظارت داشته و در ایام سخت ، به جای پدر عمل می‌کرده‌است. مدت ها است لباس ولایت نظام را به تن کرده و منتظر فرصت مرگ پدر می باشد تا رهبر شود. برای باوراندن قدرت خود به دیگران، او با کمک برادران طائب و اطلاعات سپاه ، تقریبا تمام عملیات از میدان به در بردن رقبا را انجام داده‌است.  او که این روزها جواز اجتهاد و عنوان مجتهد جامع‌الشرائط را از نوری همدانی و برخی دیگر از مراجع دریافت داشته، درگیر آماده سازی برگزاری کلاس درس خارج است یعنی این که بر خلاف پدر خود که واعظ بود، او آیهالله بی کم و کاست است.

    سید مجتبی معتقد است که  خبرگان رهبری، پدر او را کشف کرده اند. در نتیجه  او که فرزند آن کشف شده‌است، برای قرار گرفتن بر جایگاه رهبری، احق و اولی بر هرکس دیگر است. نباید شرط حداد عادل در زمان دامادی او را هم از یاد برد. او به سید علی خامنه‌ای گفته بود امیدوار است مجتبی سرنوشتی همچون فرزندان خمینی نداشته باشد.

• شیخ محمد تقی گیوه چی معروف به مصباح یزدی، او و برادر همسرش شیخ حسین نوری همدانی و دیگر وابستگان به او، از جمله سید حسین موسوی تبریزی و سید ابوالفضل موسوی تبریزی و فرزندان شیخ مجتبی مصباح یزدی و شیخ علی مصباح یزدی و …نیز برای رهبرکردن مصباح یزدی، سال‌ها است که نقشه کشیده‌اند. حتی برای رسیدن به این جایگاه، او  بوسه بر پای سید علی خامنه‌ای زده تا تبعیت کامل خود را نشان دهد.

   این شیخ جنایتکار و مفتی خشونت، با ایجاد دفتر و دستکی شبیه بیت رهبری، و گرد آوردن شاگردانی که از او درس خشونت‌گری و توجیه خشونت را می‌آموزند، باوجود کبر سن، خود را برای رهبری آینده ایران، لایق‌تر از دیگران می‌داند و در تخریب هرکسی می‌کوشد که نامزد این مقام بگردد. در «انتخابات مهندسی شده» مجلس خبرگان، او حذف شد. تا که دیگر فکر رهبر شدن را به دماغ راه ندهد.

• شیخ صادق لاریجانی آملی: زمانی از او هم به عنوان جانشین احتمالی نام برده می‌شد. او با نقشه های کم هزینه،گرفتار دسیسه کسانی شد که آن جایگاه را خاص نامزد خود می‌دانستند. برای بیرون کردن این شیخ  از صحنه رقابت، لازم نبود به کارهای عجیب و غریبی دست بزنند. کافی بود مدارک دزدی و اختلاس و حساب‌های شخصی و خورد و برد او و خاندانش را افشا نمایند تا سر افکنده‌تر از گذشته، تن به هر اقدامی بدهد که خامنه‌ای و بیت او از بخواهند.

      با افشای برخی اسناد مالی، شایعه جانشینی او به جای سید علی خامنه‌ای دیگر از اذهان به در رفت.  

•  سید محمود هاشمی شاهرودی، در سال های اخیر گهگاهی از او نیز به عنوان جانشینی خامنه‌ای، نام برده می‌شد. برخی بر این باور بودند که با توجه به این امرکه او سید است و خراسانی و رئیس قوه قضائی بوده و عضویت مجلس خبرگان رهبری است و با مقامهای عراقی هم سر وسر دارد، می‌تواند جانشین خوبی برای خامنه‌ای باشد.

     مطرح شدن هر چه بیشتر نام او، سبب شد که مأموران تخریب تلاش‌‌های خود را بیشتر کنند. در نهایت، برای او و اعضای خانواده او نیز مدارک لازم از دزدی و خورد و برد و اختلاس و قاچاق، تهیه و بر ملاء کرند. فعلاً از او نیز نامی برده نمی‌شود.

• سید ابراهیم رییسی الساداتی نیز از جمله افرادی بود که از طول یک سال و اندی گذشته از او به عنوان جانشین خامنه‌ای نام برده می‌شد. برخی تبلیغات گسترده کردند تا این جنایتکار برجسته دهه شصت را لایق جانشینی خامنه‌ای، جلوه دهند.

    در طول سال گذشته برخی حمایت‌ها از سوی سرداران سپاه و عده ای از مداحان و روحانیون او را دچار توهم، بزرگی نمود و هر چه زمان  انتخابات نزدیکتر می‌شد، او را به شرکت در آن بیشتر هل می‌دادند. داستان‌ها برای او ساختند. او را سید خراسانی و یاری رسان به مستضعفان و امام رضا دوست معرفی کردند. پدر همسر او، علم‌الهدی، امضای 50 تن از اعضای مجلس خبرگان را برای او جمع کرد. به این امید که با شرکت درانتخابات و رییس جمهور شدن، شرایط سیاسی رهبری آینده را نیز به دست آورد. اما نمی‌دانست و نمی‌دانستند که او فاقد حداقل توانائی و قابلیت است. لذا به شرکت در انتخابات متمایلش کردند تا او را هم به شکلی از میدان بدر ببرند.

    سادگی و بی‌اطلاعاتی و کم دانشی او بسا آن دسته از فرماندهان سپاه را هم که قصد دخالت در انتخابات بسود او را داشتند، به تأمل وادارد.

    سخنان حسن بیادی درست بنظر می‌رسند. زیرا مناظره روز جمعه 8 اردیبهشت ماه سال 96، معلوم کرد  که، در این انتخابات با فرض کناره گیری اسحق جهانگیری، رئیسی ممکن است نفر سوم شود. آرای ناچیز او، با فاصله زیادی از حسن روحانی و تا حدی قالیباف، حیثیت جعلی او را از بین خواهند برد . مگر انتخابات با دخالت برادران سپاه پاسداران  مهندسی شود و او نیز چون احمدی نژاد رئیس جمهوری بگردد.

    حسن بیادی می گوید :«اگر آقای رئیسی کاندیدای اعتدالگرایان می‌شد با آرای بیشتری در انتخابات مواجه می‌شد. این در حالی است که ایشان با دعوت اصولگرایان در انتخابات حضور پیدا کرده است و به همین دلیل شانس کمی برای موفقیت در انتخابات خواهد داشت. بدون شک آقای رئیسی با حضور در انتخابات، آینده سیاسی خود را به مخاطره انداخته است».

    در مطالب قبلی نشریه انقلاب اسلامی در هجرت آمده بود که یک بخش از مردم برای شرکت در انتخابات هنگامی به پای صندوق های رای میروند که بدانند ، کدام طرف یا شخص یا لیست از سوی خامنه‌ای و بیت او حمایت می‌شود. در آن زمان این بخش از رأی دهندگان به سمت فرد یا لیستی روی می‌آورند که مال خامنه‌ای نباشد. یکی از نکاتی که می توان برنامه سوزاندن سید ابراهیم رییسی را از آن مستفاد نمود، همانا حمایت بیت خامنه‌ای و مصباح یزدی و جبهه پایداری از او می باشد. خامنه‌ای اندازه نیز نگاه نداشت و توی دهن روحانی زد وقتی گفت: برجام سایه جنگ را از سر ایران کم نکرد مقاومت مردم سایه آن را از سر ایران کم کرد. از گفتن وارونه سخن پیشین خود، در ستایش از برجام نیز،  باک نکرد. آیا او می‌داند سخن او کسانی را به پای صندوق‌های رأی می‌کشاند که برای اظهار مخالفت خود با او رأی می‌دهند و به همین‌خاطر چنین گفت؟

    بیادی می گوید: «در شرایط کنونی آقای رئیسی با حضور در انتخابات باید پاسخگوی تمامی ناکامی‌ها و نقایص جریان اصولگرایی در گذشته باشد. به همین دلیل نیز آقای رئیسی نمی‌تواند در انتخابات به دستاورد مهمی دست پیدا کند. بنده معتقدم با شرایط کنونی آقای رئیسی بیش ازپنج میلیون رآی نمی‌آورد و در مقابل آقای روحانی شکست خواهد خورد.

     اگر سخنان بیادی را مد نظر قرار دهیم، آرای  سید ابراهیم رییسی حدود 8.9 در صد آرای واجدین شرایط رای در ایران خواهد بود ، زیرا میزان جمعیت واجدین شرایط رای با توجه به سرشماری سال 95 به شرح زیر است:

     جمعیت ایران حدود 79 میلیون و 926 هزار و چند صد نفر میباشد که برای آسانی محاسبه، 80 میلیون محاسبه می‌نماییم. از این جمعیت،  24 درصد بین 1 تا 14 سال هستند یعنی حدود  19 میلیون و 200 هزار نفر . و 25.1 درصد جمعیت ایران بین 15 تا 29 سال هستند ، بنابراین افراد زیر 18 سال در سال 96 برابر با حدود 5.3 درصد یعنی حدود 4 میلیون و 300 هزار نفر می‌شوند. بنابراین کل افرادی که واجد شرایط رأی دادن نیستند معادل است با حدود 23 میلیون  و 500 هزار نفر  و واجدین شرایط رأی دادن برابر هستند با 56 میلیون و 500 هزار نفر . بدین‌سان، آرای سید ابراهیم رییسی نسبت به 56 میلیون و 500 هزار نفر کمتر از 9 درصد خواهد شد .

٭ حال دستگاه ولایت مطلقه چه بایدش کرد؟ آیا قصد بر تغییر آرا دارد؟

     از قرار، رئیسی را وارد بازی انتخابات کرده‌اند یا برای مهندسی کردن انتخابات و رئیس جمهوری کردن او و زمینه سازی برای رهبرکردنش که چون ماشین امضای مرگ است باب طبع سران مافیاهای نظامی/مالی است یا  برای حذف کردن او. تا این هنگام، هم عملکرد او و هم رویه واردکنندگان او به صحنه، حاکی از قصد حذف او است.  اگر عده‌ای بخواهند او را نجات دهند باید اقدام به تقلب نمایند و با توجه به فاصله بسیار زیاد آرایی که احتمالا رییسی به دست خواهد آورد، تهیه و جعل حدود 15میلیون رأی یا بیشتر برای او کاری بس خطرناک است.

     این احتمال که سید ابراهیم رییسی در نزدیکی های روز اخذ رأی، انصراف دهد نیز دور از انتظار نیست. اما انصراف او هم موید شکست او خواهد بود زیرا انصراف بعد از مناظره ها و از بین رفتن چهره و شأنی که برای او ساخته بودند، نمی‌تواند او را به آینده امیدوار کند. مناظره اول نشان داد که رژیم ولایت مطلقه فقیه، بلحاظ انسان‌های کارآمد، در افلاس کامل است. هر کس را داشته به میدان فرستاده‌است. موجه‌ترین آنها سید مصطفی میر سلیم است که همانند قالیباف و رییسی ، دستش به خون آلوده نیست و اهل اختلاس و دزدی نیز نیست.

     به راستی بعد از 38 سال «آموزش‌های فرهنگی و سیاسی»، رژیم نه تنها نتوانسته‌است به اندازه انگشتان دست آدم تربیت کند، بلکه ماشین تخریب استعداد است. استعداد تحویل می‌گیرد و تفاله می‌کند و بیرون می‌دهد.

   در مناظره‌ها معلوم شد که رژیم آدم لایق در اختیار ندارد.  دست بر روی هرکدام از وابستگان خود که می‌گذارد بد‌تر از تأیید صلاحیت شدگان است.

    پیام‌ها و مطالب مندرج تلگرام‌ها در ایران نشان می‌دهد که رژیم از حالا سر افکندگی خود در خرداد ماه را در معرض مشاهده همگان می‌بیند. اما آیا در برابر این بی‌حیثیتی و بی‌اعتباری کاری از دستش بر خواهد آمد یا نه؟ شرایط موجود نشان می‌دهد که رژیم برای ادامه حیات و کنترل وضعیت هیچ راهی جز کودتا و سرکوب ندارد. در وضعیت کنونی هم توان این کار را ندارد. باید بماند و بسوزد و منتظر پایان کار خود باشد .

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید