بنام خدای مریم .
پریشب در سر زمین بیت المقدس در خاور میانه دختری متولد شد تا پیام روح رحمت خداوند را به بشریت منتظر هدیه کند ، و دیشب درسر زمین آمریکا چراغی خاموش شد تا ستاره ئی در آسمان مظلومیت طلوع کند . سلام بر هر دو مریم ؛
داستان شیرین تولد آن مریم را در قرآن کریم پی میگیرم و داستان این مریم را در چهار عمل اصلی .
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِین . محققا خداوند اراده فرمود تا ، در رهگذر آفرینش انسان ، از بین افراد این خاندان ، خانواده ها ئی را بر دیگر افراد عالم انسانی به برگزیدگی خداوندی مفتخر فرماید .
ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیم.
إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیم.در بین این برگزیدگان خاندان عمران قرعه رحمت خاص خداوند رحمان ، بنام همسر او رقم خورد . قرآن به زیبائی هر چه تمام تر محصول ان اصطفی را چنین معرفی میفرماید ؛ در پس بار گیری همسر عمران از شوهرش و نمایان شدن اثر آن عشق در بطن خود ، انقلابی در اقیانوس ایمانیش پدیدار گشت ، تا راز این بر گزیدگی را در راز و نیاز خود به پیشگاه خالق این امانت در شکم ، چنین بیان کند : ” هستی بخش جهان هستی ، تنها شنونده دعای من ، عالم آشکار و عیان در هستی ، نذر من آزادی این طفل است ، آزاد از هر شرکی که ، بین تو و ما فراغی ایجاد کند .
فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ: رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى، وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى، وَ إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیم. و سپس محصول آن عشق و معاشقه این زن و شوهر بر گزیده ، خورشید رحمتی بود که در چهره مریم بر سروری زنان جهان طلوع کرد .
دیروز در سایت خبری بی بی سی ، خبری و عکسی توجه مرا به خود جلب کرد ، ماده شیری برای شیر دادن بچه پلنگ یتیمی در حالی که چشم هایش را بسته بود و بر روی خاک دراز کشیده بود و پستانهای مادرانه اش را بی ریا ،و تماما در اختیار آن بچه پلنگ گذاشته بود و به این مهمان ناخوانده می گفت : بخور همه شیرم حلالت باشد و نوش جانت باد ، تو از من مادر که همسر سلطان جنگل هستم انتظار درندگی نداشته باش ، رو آوردن تو بچه پنلگ به یک شیر مادر ، بهترین نشان راز پنهان عشق بی بدیل یک مادر هست ، خواه به فرزند خود و خواه به تو بچه پلنگ غریبه !!!.
زنگ مدرسه به صدا در آمد ، همه بچه های کلاس ششم ابتدائی برای امتحان ( نهائی ) آماده شده بودند . در روزگار ما ، یعنی ۶۳ سال قبل به آخرین امتحان کلاس ششم ابتدائی هم میگفتند ، امتحان نهائی !! شاید برای بسیاری از دانش آموزان آن زمان و مخصوصا برای ما دهاتی ها این آخرین سال تحصیل مان میبود و به همین دلیل این امتحان را نهائی میخواندند ؟؟ . گرچه ده ما به همت زنان و مردان با بینش آن روزگار در سال ۱۳۰۴ دارای مدرسه چهار کلاسه بود ( حقوقشان بر ما حلال و رحمت خداوند بر آنها باد ) .
بهر صورت همه بچه ها بر سر جلسه امتحان حساب در فاصله زیادی از یکدیگر نشستیم . در کلاس ششم یکی از موضوعات درسی ما ( مرابحه ) بود . من هنوز هم بعد از ۶۳ با شنیدن نام مرابحه لرزه بر اندامم می افتد !! هنوز هم نمی دانم مرابحه یعنی چه !! و تنها درسی را که می توانستم نمره قبولی بگیرم درس انشا بود . اما روزگار خوبی بود ، حد اکثر داشته های ما یک شیشه کوچک بی در بود که مقدار دوده حمام در آن میریختیم و کمی هم آب به آن اضافه می کردیم و اسمش را می گذاشتیم دوات و مرکب ؟!!. خیلی صفا داشت یادش بخیر . از آن روز ها و کلاس درس ریاضیات تنها چهار عمل اصلی را بخاطر دارم ، که البته امروز به همت ماشین حساب برایم ساده تر شده !.
در روز نامه های ایران خبری را خواندم که ، دیشب یک اتوبوس حامل تعدادی از نخبگان ریاضی در جاده اهواز به اعماق دره سقوط و ۷ نفر از بهترین فرزندان ریاضیدان کشور در دم جان سپردند ( یادشان در قلوب ما ماندگار خواهد بود ) ا ما ، در پس غروب ستاره عمر نا بهنگام آن عزیزان و آینده سازان وطن ، دختری بنام مریم میر زا خانی زنده ماند .
بیاد دارم که ، در سال ۲۰۰۰ در چند برنامه تلوزیونی که ، از تلوزیون اندیشه پخش میشد گفتم ، از دیدگاه من آنچه را که ، آن بخش از روحانیت متحجر در دنیای اسلام بنام قرآن بر زن مسلمان اعم از حجاب ، ارث ، کتک زدن ، شهادت نیمه انسانی او ، چهار زنی و بسیاری از نارواهائی که بر این مادر آفرینش روا میدارند بجز ، ظلم بر زن و خیانت به دین هیچ توجیه دیگری ندارد و هیچکدام پایه قرآنی ندارد ، گرچه در پس پخش آن برنامه ها بدلیل اعلام تلفنم از تلوزیون بجز فحاشی های بسیار که ، صد البته از این طایفه بیشتر از آن هم انتظار بیشتری نداشتم هدیه بهتری نصیبم نکردند .و البته تقریبا از غیر روحانی ها هم غیر از سکوت بهره ئی نصیب من نشد !!، گرچه بسیاری از آن بزرگواران امروز به همان نتیجه رسیده اند . بهر صورت بر آن عهد باقی ماندم زیرا من عشق و احترام به زن را در مدرسه مادرم آموختم و سپس نقش سازنده ئی را که قرآن برای موجود زن ترسیم کرد از یک طرف ، و ظلمی را که به رهبری و توصیه روحانیت متحجر در طول تاریخ و در همه دین ها بر این مادر آفرینش روا داشته شد از طرف دیگر باعث شد تا در طول این عمر بی ثمر به دفاع از او کمر عشق ببندم ، و هر آینه که سخن از زن رفت ……………
زنده ماندن دیروز مریم خانم عزیز و رفتن بهنگام او ( هیچ مرگی از نظر خداوند نا به هنگام نیست ) خود یک برگزیدگی نیست ؟؟ ؛
در حالی که اتوبوس حامل سازندگان ایران فردا در خون آن عزیزان در می غلطید ، آفریدگار جهان اراده فرمود تا یاد گار آن راسخون فی العلم را در سیمای مریم ما به امانت زنده نگه دارد . اگر دیروز مریم هم می مرد ، اگر دیروز مریم ما از بین آن خاندان علوم ریاضی ما بر گزیده نمی شد ، اگر خورشید عمر مریم ما از زیر خاکستر آن آتش طلوعی دوباره نمی کرد ، اگر مریم ما از استبداد از آتش سوزاننده تر ولایت مطلقه فقیه جان سالم بدر نمی برد و اگر کشور مغز پرور آمریکا با آغوش باز به او خانه علم نمیداد و اگر مریم ما در بهترین سالهای عمرش به لقاء معشوق نمی پیوست و صدها اگر دیگر که شرح آن از توان این کوتاه قلم خارج است ، آیا این تولد ابدی مریم ما ، بهترین هدیه خداوندی به پدر و مادر داغدارش ، به همسر با وفایش ، و به دختر ایرانیش ، به همه زنان ایران در این زمان نمی بود ؟. آیا مریم ما هم برگزیده نشد ؟.
در پس رفتن و ماندن مریم جانمان به یاد یک جمله از ابو الحسن بنیصدر افتادم که ، در پس کودتای زشت ولایت فقیه به آقای خمینی گفت : ما میرویم تا بمانیم و شما می مانید تا بروید ! ، براستی مریم جان ما رفت تا بماند که ماند . و چقدر هم زیبا ماند .
برگزیدگی مریم جان را به پدر و مادرش ، به همسرش ، به دختر ایرانیش و همه زنان جهان علم و معرفت و مظلومیت تبریک می گویم .
روانش شاد و یادش گرامی باد .
۱۸ جولای ۲۰۱۷ ، آمریکا ، نادر انتظام .
شما میتوانید این مقاله و دیگر نوشتار این کوتاه قلم را در سایت انقلاب اسلامی و سایت نادر انتظام مطالعه فرمائید .