1. «دولت رهبر»
چند ماهی است که به دلیل ضعف ولی فقیه مطلقه به لحاظ روحی، روانی و جسمی دولتهای سه گانه به پرو پای هم پیچیده اند و حقایقی را که اظهارشان ممنوع بود، در باره یکدیگر میگویند. این روزها، روحانی پذیرفتهاست وزیران را با نظر موافق «رهبر» منصوب کند و با فرماندهان سپاه نیز دیدارکردهاست. فرض ایناست که سه طرف متارکه کردهاند. اما، برغم کوتاه آمدن روحانی، شاخههای تبلیغاتی رویه خود را در تضعیف «دولت بیتفنگ» رها نکردهاند.
از «انتخابات» ریاست جمهوری، تا کنون، ایران یک روز، روی آرامش به خود ندیدهاست. هر روز از یک سو دولت ولایتی با نیروهای وابستهاش از جمله خبرگان رهبری، شورای نگهبان، جامعتین روحانی و حوزوی، ائمه جمعه و جماعت، ستاد اقامه نماز، مداحان ولایی، صدا و سیما و…و از سویی دیگر «دولت با تفنگ» یا برادران سپاهی و بسیجی ، قاچاقچیان، کار چاق کنها، اختلاس گران، رانت خواران و مفت خواران که حالا دیگر خود را مستقل از «رهبر» تعریف میکنند، به دولت بیتفنگ، یعنی حکومت حسن روحانی،حمله میکند. در برابر، شخص رئیس «دولت بیتفنگ» هم که، اتفاقا از همان دست امنیتیها و اطلاعاتیها است، به دولت ولیفقیه مطلقه و «دولت با تفنگ» هجوم زبانی میبرد . در عمل، تمکین کردهاست و هیچ نه معلوم که با شکسته شدن متارکه توسط آن دو «دولت»، او ضد حمله زبانی را نیز از سر بگیرد.
آنچه مشخص است و قابل پیشبینی ایناست که رویاروییها ادامه مییابند. هم اکنون، پچ پچ کنان میگویند: امری در راه وقوع است و باید منتظر وقایع غیر منتظرهای بود. چرا که وقتی حاکمیتی در سرازیری سقوط قرار میگیرد و در آن شتاب میگیرد، به قول معروف، اسبها یکدیگر را گاز میگیرند و گرگها با یک چشم میخوابند. بخصوص که روحانی، در یکی از مناظرهها، وعده داد باقی تحریمها لغو شوند و سوم مرداد 1396، مجلس نمایندگان امریکا، با نزدیک به اتفاق آراء، تحریمها برضد ایران و روسیه و کره شمالی را تصویب کرد و روحانی یادش رفت که گفته بود تحریمهای بجا مانده را هم از میان برخواهد داشت و گفت: با تحریمهای جدید مقابله خواهیم کرد!
شرایط کنونی ایران چنین است: صف آرایی سرداران تفنگ بدست کنونی که اغلب همان چماقداران ابتدای انقلاب هستند، به خصوص آنها که در افراطگری دست کمی از داعشیها ندارند و داعش فرزند خلف خشونت ستائی و خشونتگرائی دهه اول انقلاب است، بیمحابا حمله میکنند. شمشیر را از رو بستهاند و، به قول خودشان، به هجمهای گسترده به حکومت حسن روحانی ادامه میدهند. دیدار با روحانی، موجب تخفیف حملهها توسط شاخه تبلیغاتی نشدهاست. شاخه تبلیغاتی دولت ولایتی نیز به حملههایش ادامه میدهد.
٭ دولت اول ، دولت ولایتی (دولت «بیت رهبری»):
این دولت، دولتی نامشروع و بیاعتبار است که «رهبر» آن تنها از سوی خبرگان رهبری کشف شده و شیشه عمر آن بخش از «روحانیان» است که از هر سه دولت ارتزاق میکنند. دولت سید علی خامنهای که به خصوص تا سال 88 و قبل از سرکوب مردم به دلیل اعتراض به تقلبات انتخاباتی، توانسته بود با دولت با تفنگ بر همه چیز سیطره یابد، این روزها به دلیل ضعف در رهبری و عدم توانایی نگاهداری حاکمیت با دولت با تفنگ هم به مشکل خوردهاست. خط دولت خود را تا حدی از آنها جدا کرده و به نیروهای خود متکی است. در حمله به دولت بیتفنگ در کنار دولت با تفنگ است.
خامنهای، با توجه به این واقعیت که در «انتخابات» مهندسی شده، رأی دهندگان و تحریمکنندگان برضد او همداستانند، چراکه نماد جامعه دوقطبی و از عوامل حاکمیت اقلیت رانتخوار بر مردم ایران است، متوجه بیحیثیتی و بیاعتباری خود شده و این توجه را سپاه و ابواب جمعی آن و گردانندگان نیروی انتظامی و نیروی مخصوص و وابستگان به او به خوبی درک کردهاند.
«رهبری» که توان انتخاب فردی به جانشینی هاشمی رفسنجانی را بعد از 4 ماه ندارد و هر از چندی برای تست مردم و نزدیکان نام شخصی را به میان میآورد، خود میگوید که قدرت گذشته را ندارد. کس را که در نظر میگیرد، با مخالفت این و آن گروهبندی روبرو میشود. نتیجه ایناست که بعد از گذشت حدود 4 ماه و انتشار اسامیای مانند موحدی کرمانی، هاشمی شاهرودی، ناطق نوری و سید ابراهیم رییسی، همچنان مجمع تشخیص مصلحت نظام بدون رییس و اعضای جدید در گل فرو ماندهاست.
برخی از تحلیلگران مدعی هستند، این تاخیر در نصب رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و اعضای جدید این مجمع به خاطر سیاست های شخص رهبری است. اما کسانی که با اندیشه و افکار خامنهای آشنایی دارند، به خوبی میدانند او اگر فرد مورد اعتماد و به قول خودشان با بصیرت و فرمانبرداری داشت قطعا تا به حال او را منصوب کرده بود. اگر اشخاص قابل اعتمادی را سراغ داشت، به عضویت مجمع منصوب میکرد. واقعیت عیان ایناست که گرداگرد خامنهای را افراد کم سواد، کم دانش، رانتخوار و افراطی گرفتهاند. 20 – 30 نفری که به درد بخور باشند، دیگر وجود ندارند. زیرا کسانی که تا حدی معتدل هستند در جبهه او قرار ندارند و او هم نمیتواند به افراد جبهه دیگر اعتماد کند. نتیجه ایناست، در انتخاب اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، درمانده شدهاست.
او همین مشکل را در تعیین فرمانده جدید سپاه پیداکرد و چاره را در این دید که مدت فرماندهی محمد علی جعفری را تمدید کند. چرا که با وجود ترکیب کنونی سپاه و تضادهای درونیش، در جایگزین کردن سردار جعفری، خامنهای با مشکل روبرو بود. برخیها وضعیت و شرایط کنونی ایران و منطقه را دلیل عدم تغییر سردار جعفری میدانند. به نظر نگارنده چنین نیست. اختلافات در حال رشد درون سپاه موجب عدم تغییر او است. نمیتواند نماینده گرایشی را فرمانده کند و انتصاب شخص نسبتاً خنثی هم کسی چون جعفری میشود.
علاوه بر این، ابقای جنتی بعنوان عضو و دبیر شورای نگهبان، محمد یزدی از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که هردو از کارافتادهاند، گواه بر این واقعیت است که دور و بر او، «آدمهای بدربخوری» وجود ندارند. اینک که احتمال مرگش بیشتر است، از جانشین شدن دیگران، بیمناک است. این دو در «انتخابات» سال 94 حداقل آراء برای عضویت در مجلس خبرگان داشتند. با تقلب جنتی را به عنوان اخرین فرد وارد مجلس خبرگان کردند. اعضای مجلس خبرگان دست نشاندهاند. دلیل آن این که خبر منتشره توسط انقلاب اسلامی را میر سلیم تصدیق کرد وقتی گفت: 50 تن از اعضای مجلس خبرگان ابراهیم رئیسی را برآن داشتند که نامزد ریاست جمهوری بگردد. بنابراین، برگزیده اعضای این مجلس جنایتکار تاریخی از نوع رئیسی است. انتخاب این مجلس ناگزیر کسی میشود که نقش ماشین امضاء را برای سپاه و دیگر سازمانهای سرکوب بازی کند. اینک روشن میبینیم که به میدان فرستادن رئیس، عملکرد دیگری هم داشتهاست. و آن اینکه وقتی قرار باشد کسی چون رئیسی رهبر بگردد، مجتبی خامنهای که سابقه رئیسی را (جنایتکار تاریخی) ندارد، پذیرفتنیتر میشود. اینکه احمد خاتمی و همانندهای او میگویند به جنایتکاران تاریخی بابت کشتار چند هزار زندانی در سه شب، نشان افتخار باید داد، نه تنها گویای نیاز شدید رژیم به شدت بخشیدن با خشونت است، بلکه بیانگر قصد دستیاران خامنهای به ایجاد جوی است که، در آن، رهبرکردن مجتبی خامنهای، گزینش بد از بیم بدتر جلوه کند. روحانی هم، در لفافه، نسبت به همین خطر هشدار میداد.
این ضعف «رهبر» در انتخاب جانشین مناسب برای ادامه حیات نظام ولایت مطلقه فقیه هم کاملا بروز و ظهور دارد. توضیح اینکه حتی در پس پرده و در نهان هم، خامنهای به کسی جز سید مجتبی نمیاندیشد. همین امر موجب بروز اختلافها گشتهاست. حتی در نهان هم نامهای افراد دیگری بر زبان نمیآیند و به گوش نمی رسند. در مورد جانشینی هاشمی رفسنجانی، برای تصدی ریاست مجمع تشخیص مصلحت، اسامی چند تن از «شخصیت»های نظام برده شدند. اما در مورد جانشینی خامنهای، تا کنون، به غیر از چد نفری که قبلا مطرح شده بودند و یکی یکی از سر راه برداشته شدند، مانند هاشمی شاهرودی، شیخ صادق لاریجانی و ابراهیم رییسی، نام کس دیگری شنیده نمیشود. نام بردن از افرادی چون جوادی آملی، محقق داماد و… شایعه سازی برای بیبدیل جلوه دادن مجتبی خامنهای است.
از قم خبر میرسد که حوزه علمیه دیگر مانند سابق مطیع و فرمانبردار نظام ولایت نیست. از خامنهای نیز ناراضی است. عدم رضایت بحدی است که حتی آیهالله امینی میانهرو هم به او نامه مینویسد و او را از ادامه مسیری که در پیش گرفتهاست، بر حذر میدارد. نوشتن نامه از سوی امینی میانه رو و سنتی نشان میدهد که موقعیت «رهبر»، در قم و در میان مدرسین و طلبهها، تا چه اندازه افت کردهاست. آیهالله امینی تحت فشار شاگردانش که کاملا از نظام بریدهاند و جو عمومی قم، مجبور به نوشتن نامه به خامنهای شدهاست. گرچه نوشته شدن این نامه تکذیب شد اما محتوای نامه هماناست که در قم بر سر زبانها است.
گزارشهای دیگر حاکی از آنند که گروه کنترل کننده مراجع و طلبهها که وابسته به «بیت رهبری» و جامعه مدرسین هستند و سرپرستی آنرا علی طائب، برادر حسین و مهدی طائب بر عهده دارد به شدت از سوی روحانیون و طلبهها افشا شده و برخورد با این گروه بدان حد علنی است که هویت اعضای گروه لو رفتهاست. لذا، به محص مشاهده هر کدام از افراد این گروه، روحانیون و طلبهها، آنها را با انگشت به عنوان جاسوس نشان میدهند. این نوع برخورد حتی توسط مراجع و دفاتر آنها نیز میشود. آنها نیز با عوامل این گروه برخوردهای تندی داشتهاند. این برخوردها نشان میدهد که رهبر و عوامل او موقعیت و قدرت خود را در حوزه های علمیه هم از دست دادهاند .
حمایت طلبههای جوان از مراجعی چون صانعی، شبیری زنجانی، وحید خراسانی، بیات زنجانی، نکونام، دستغیب شیرازی و… به گونهای است که مراجع دیگری که از «بیت رهبری» ارتزاق میکنند در میان مردم و طلبهها منزلتی ندارند. روحانیان آنها را مرجع نمیخوانند. علاوه بر افت موقعیت خامنهای در پایگاه اصلی روحانیت یعنی قم، در مشهد و اصفهان و تبریز و شیراز و…نیز ولایت فقیه مطلقه فاقد منزلت است. در انزوا قراردادن و فشارهای روانی که بر عوامل وابسته به او، در مراکز مختلف دینی، وارد میشود، روز به روز، بیشتر میشود.
ادامه دارد