ابوالحسن بنی صدر :در گذشت آقای محمد رضا حکیمی محقق توانا که پیگیری و مداومت در تحقیق ویژه گی وی بود را به مردم ایران و خانواده محترم وی تسلیت می گویم.
سایت انقلاب اسلامی ، درگذشت زنده یاد محمد رضا حکیمی اندیشمند و محقق گرامی را به خانواده ارجمندش و اهل اندیشه و قلم تسلیت می گوید. روانش شاد باد
محمدرضا حکیمی متأله، متفکرونویسنده مشهوردرروز یکشنبه 31 مرداد درسن 86 سالگی دراثر ایست قلبی درگذشت.
زنده یاد حکیمی متولد فروردین ۱۳۱۴ در مشهد بود و در نوجوانی وارد حوزه علمیه خراسان شد و مدت ۲۰ سال در این حوزه به تحصیل پرداخت.
« او با تشویق حاج شیخ محمدرضا خلیل الواعظین (متوفی: ۱۳۶۸ ش) از دوستان حکیمی که با هم کتاب «رهبر خرد» را مباحثه میکردند، به حلقه درس ادیب ثانی مرحوم آقا شیخ محمد تقی ادیب نیشابوری (متوفی ۱۳۵۵ ش) در مدرسه خیرات خان مشهد حاضر شد و از نو آنچه را که پیش از آن از علوم ادبی فرا گرفته بود بدون وقفه در مدت دو سال دوره کرد و ادبیات عالی، بلاغت و عروض و قافیه را نزد ایشان فرا گرفت و تمامی درسها و آموختههای این دوره را به طور کامل یادداشت کرد. او علاوه بر آن برای شاگردان و هم دورهایهای خود که یا متوجه مطالب نشده و یا به موقع بر سر درس حاضر نبودند درس استاد را توضیح میداد و شرح و بازگو میکرد.
همنشینی و هم صحبتی حکیمی با ادیب نیشابوری، باعث شد که ذوق ادبی او تقویت شود و وی به ادبیاتی پر مایه و غنی دست یابد. وی کتابهای شرح لمعه و قوانین را نزد حاج میرزا احمد مدرس یزدی خراسانی (متوفی ۱۳۵۰ ش) فراگرفت.
حکیمی مدت ده سال بدون وقفه در درس خارج فقه و اصول آیتاللهالعظمی سید محمدهادی میلانی (۱۲۷۳ ۱۳۵۴ ش) حاضر شد و تقریرات درس ایشان را به طور کامل و مرتب نوشت. وی با آنکه از کم سن و سال ترین شاگردان درس بود، مورد عنایت خاص آیت الله میلانی قرار گرفت و از شاگردان ممتاز و ویژه او به شمار میرفت.
حکیمی مدت ۱۲ سال از کتابهای منظومه گرفته تا کتابهای شرح اشارات ابن سینا و سپس اسفار را در حدّ اعلا و کامل با مقداری از علوم غریبه، نزد حاج شیخ مجتبی قزوینی آموخت. بعضی «ختومات مهمه» و مقدمات «علم رمل» و «اوفاق ذوالکتابه» را از محضر حاج سید ابوالحسن حافظیان (۱۲۸۲ ۱۳۶۰ ش) و حاجی خان مخیّری (متوفی / حدود ۱۳۵۰ ش) و علم نجوم و تقویم احکامی را نزد آقا شیخ اسماعیل نجومیان (متوفی ۱۳۵۶ ش) فرا گرفت.
وی در سی سالگی هنگامی که علاّمه شیخ آقا بزرگ تهرانی (متوفی ۱۳۴۸ ش) به مشهد مقدس مشرف شده بود، موفق به اجازه شفاهی نقل روایات و احادیث اهل بیت (ع) از ایشان گردید و سپس شیخ آقا بزرگ از نجف در ماه رجب سال ۱۳۸۳، اجازهای کتبی برای آقای حکیمی نوشت و فرستاد .
با صدور این اجازه کتبی و ذکر لقب «الاستاذ المحقّق» از سوی علاّمه آقا بزرگ تهرانی (ره) و پس از آن، «العلامه الجلیل» از طرف علاّمه امینی (ره) درباره او، مهر صحت بر وسعت فضل و کمالات آقای حکیمی گذاشته شد.»
« در سال 1375 شمسی کتابی تحت عنوان مکتب تفکیک چاپ و منتشر شد که برخی از بخشهای آن نیز قبلاً در مجلهی کیهان فرهنگی انتشار یافته و مورد علاقه بسیاری از خوانندگان آن مجله قرار گرفته بود. نویسندهی این کتاب محمدرضا حکیمی از طرفداران سرسخت و علاقهمندان جدّی این جریان فکری شناخته میشود. وی در محضر بسیاری از علمای مکتب تفکیک درس خوانده و از دانش آنان بهره گرفته است.
اصطلاح « مکتب تفکیک » با انتشار کتاب محمدرضا حکیمی که تحت همین عنوان تألیف شده بیشتر مطرح گشت و مورد توجه قرار گرفت. او در این کتاب چنین ادعا میکند که:
«واژه تفکیک را اینجانب از سالها پیش دربارهی این مکتب پیشنهاد کردم و به کار بردم و امروز اصطلاح شده و معروف گشته است. در اینجا باید از باب توضیح بیفزایم که این مکتب به جز جداسازی سه جریان شناختی از یکدیگر بُعد دیگری نیز دارد و آن بیان معارف ناب و سرهی قرآنی است، بدون هیچگونه امتزاجی و التقاطی و خلطی و تأویلی، از نوع تأویلهایی که میدانیم و همین خود جوهر غایی این مکتب است.»
محمدرضا حکیمی پس ازیک سلسله توضیحات دیگرکه ذکرآن دراینجا ضروری به نظر نمیرسد میگوید:
پس بیان معارف قرآنی در مکتب تفکیک جزء عناصر اصلی است بلکه اصلیترین عنصر است و استاد ما رضواناللّه علیه (یعنی حاج شیخ مجتبی قزوینی) دورهی کتابی را که در این مقصود از نوع تألیف عام اهل این مکتب نوشت بیانالفرقان نامید به معنی تشریح تفاوت و تبیین فرق و فاصله میان سه مشرب و مکتب معروف و او در بیانالفرقان نمیخواست کتابی فلسفی و عرفانی بنویسد… بلکه درصدد بود تا به قدر ضرورت به مطالب اشاره کند و سپس مبانی معارف قرآنی را تشریح نماید و بدینگونه نام «مکتب تفکیک» از تعبیر تداعیگر «بیانالفرقا» نیز الهام یافته است.
محمدرضا حکیمی در جای دیگر این کتاب، از این هم روشنتر و صریحتر سخن گفته و ادّعا کرده است که «مکتب تفکیک» مساوی و معادل با اسلام است. به این ترتیب آنچه با «مکتب تفکیک» مطابق نباشد با اسلام نیز منطبق نخواهد بود. عین عبارت او در این باب چنین است:
«… بدینگونه واقعیت جریان تفکیک امری است مساوی با خود اسلام و ظهور آن یعنی قرآن و حدیث و سنّت معارف قرآن و تعالیم اهل بیت(ع) و خلاصه هرچه از ثقلین استفاده شود بدون هیچگونه اقتباس از کسی و مکتبی و بدون هیچگونه نیازی به اندیشهها و نحلهای همین و لاغیر. و این مقتضای شناخت اخلاقی و قرآنی مستقل است که به سائقه فطرت و بر شالودهی گردشهای ایمانی در گروندگان وجود دارد. »
«پس از انتخاب حکیمی به عنوان یکی از اساتید برگزیده برای خدمت پنجاه ساله به علوم انسانی در جشنواره فارابی (آذر ۸۸) وی رد پذیرش این عنوان و جایزه را طی پیامی اعتراضی اعلام کرد. در قسمتی از این پیام آمدهاست .
همان گونه که پیشتر هم یادآور شدهام، بار دیگر تأکید میکنم که تا هنگامی که در جامعه ما فقر و محرومیت مرئی و نامرئی بیداد میکند، برگزاری چنین جشنوارههایی از نظر اینجانب در اولویت نیست. در این جشنواره از فاضلان و استادانی، به نام خدمت ۵۰ ساله به علوم انسانی تجلیل شدهاست. پرسش این است آیا این علوم برای ثبت در کتابها و در دنیای ذهنیت است یا برای خدمت به انسان و حفظ حقوق انسان و پاسداری از کرامت انسان است در واقعیت خارجی و عینیت؟…»
برای اقای حکیمی، حمایت از مقاومت مردم فلسطین یک اصل بود؛ او در سال ۱۳۹۳ش، بخشی از حقالتألیف «الحیات» را به مبارزان فلسطینی اختصاص داد و آن را در وصیتنامه خود ثبت کرد. محمدرضا حکیمی در سال ۱۳۸۷ش و پس از تهاجم رژیم صهیونیستی به غزه، مقالهای بلند با عنوان «عاشورا – غزه» به رشته تحریر درآورد و در آن به حمایت از ملت مظلوم فلسطین پرداخت.
حکیمی پس از انتقاداتی که درباره متن برخی از آثار شادروان دکتر شریعتی داشت ، شریعتی در نوشته ای به استاد محمدرضا حکیمی مبنی بر «نقد و اصلاح» آثارش را کاری بجا دانستهاست. زندهیاد دکتر علی شریعتی در نامه خود به استاد محمدرضا حکیمی، در آذرماه ۱۳۵۵، مینویسد: «آنچه از من نشر یافته، به دلیل نبودن امکانات و کم بودن فرصت، خام و عجولانه و پرغلط و بدچاپ شده است و تمامی آن را نه به عنوان کارهای علمی تحقیقی که فریادهایی از سر درد، نشانههایی از یک راه، نگاههایی برای بیداری، ارائه طریق، طرحهایی کلی از یک مکتب، یک دعوت، جهات و ایدهها و بالاخره، نوعی بسیج فکری و روحی در جامعه باید تلقی کرد. آن هم در شرایط تبعید، فشار، توطئه، فرصت گذرا و حالتی که هر لحظهاش انتظار فاجعهای میرفت؛ آنها همه باید تجدیدنظر شود، از نظر علمی غنی شود و خورشت بخورد، غلطگیری معنوی و لفظی و چاپی شود. اینک، من همه اینها را که ثمره عمر من و عشق من است و تمام هستیام و همه اندوختهام و میراثم را با این وصیت شرعی، یکجا، به دست شما میسپارم و با آنها هر کاری که میخواهی بکن.»
از او بیش از 50 کتاب باقی مانده است از جمله «الحیاه»، «خورشید مغرب»، «عقل سرخ»، «عاشورا: مظلومیتی مضاعف»، «شیخ آقا بزرگ تهرانی»، «تفسیر آفتاب» و «فریاد روزها».
یادش گرامی باد