١٣٩٢/٠٧/٢٠
چکیده سخنان روحانی در سازمان ملل: توافق اتمی آری، عادی شدن روابط نه
پاریس: از زمان گروگانگیری در 34 سال پیش، رژیم ایران، آمریکا را به محور اصلی سیاستهای خود در داخل و خارج ایران مبدل ساخت. مفهوم عادی سازی رابطه با آمریکا این خواهد بود که رژیم ایران خود را از این محور اصلی محروم سازد. از نظر یکی از جناحهای قدرتمند درون حاکمیت این عادی سازی پایان رژیم را رقم خواهد زد و از این رو از هر ابزاری برای مخالفت با آن سود خواهند برد.
کلید درک مواضع آقای روحانی در سازمان ملل و تناقضهای آنرا می توان در رفتارهای پیشین جمهوری اسلامی یافت. بطور کلی سخنان و مصاحبه های آقای روحانی در نیویورک آشکار ساخت که در ایران سیاستهای خارجی، سیاستهای داخلی را دیکته می کنند و نه بالعکس.
از آغاز انقلاب تا به امروز رژیم همواره بحرانهای عمده را تا آنحد ادامه می دهد که نهایتا چاره ای جز نوشیدن جام زهر شکست برای خود باقی نمی گذارد، از جمله در مساله گروگانگیری کارمندان سفارت آمریکا و جنگ ایران و عراق شاهد این امر بوده ایم. در بحران گروگانگیری، روحانیون حاکم با توافق دولت با آقای جیمی کارتر، که می توانست برای ایران بسیار مفید باشد، مخالفت کردند اما نهایتا با ریگان سازشی محرمانه انجام دادند که علاوه بر فراهم آوردن زمینه های بین المللی حمله عراق به ایران ( و نیز طولانی تر شدن آن)، میلیاردها دلار نیز به ایران خسارت زد. این روحانیون همچنین با خودداری از پایان بخشیدن به جنگ با عراق، زمانی که نیروهای ارتش ایران دارای برتری نظامی بودند، نهایتا جنگ را در شکست تمام کردند و نسلی را در میدانهای مین قربانی ساختند، (صدها) میلیارد دلار هزینه نیز به مردم ایران تحمیل کردند.
بر مبنای تخمین اتحادیه اروپا، بحران اتمی فعلی نیز تا بحال حدود 700 میلیارد دلار هزینه داشته است اما براساس محاسبات من، که عوامل گوناگون از جمله “سرقت” نفت و گاز ایران از منابع مشترک توسط کشورهای استبدادی حاشیه خلیج فارس را نیز شامل می شود، این هزینه سر به هزاران میلیارد دلار می زند.
سخنان آقای روحانی در سازمان ملل علائم آشکاری را دال بر اینکه رژیم، دوباره خود را در همان وضعیت می یابد بروز داد. باز هم ایران بایستی بهای سیاستهای مصیبت بار رژیم را بپردازد. در سخنان آقای روحانی، که مورد تایید رهبر نظام هم قرار گرفته بود، می توان برملا شدن ترس عمیق درون رژیم را مشاهده کرد. ترسی که آن چنان در درونشان نفوذ کرده است که دیگر حتی تلاش برای پنهان ساختن آن نیز ناموفق شده است.
یکی از این ترسها پذیرش آشکار تاثیر تحریمها بود. ترس دیگر اذعان به این امر بود که “زمان” به زیان رژیم عمل می کند، از اینرو است که آقای روحانی خواستار آن است که در 3 تا 6 ماه آینده به توافقی (در پرونده هسته ای) دست یابند و دیگرانی از مدت زمان یکساله سخن می گویند.
ترس سوم زمانی خود را بروز داد که وی رژیم ایران را “قدرت منطقه ای” توصیف کرد. این یکی از ادعاهای لازم برای پرده افکندن بر این واقعیت بود که نه تنها ایران قدرت منطقه ای نیست که در حقیقت ضعیف منطقه ای بزرگی است. البته بر آقای روحانی و جناح او پوشیده نیست که دولت متبوع ایشان، به منظور حفظ موقعیت ژئوپلیتیک خود در منطقه، مبالغ هنگفتی از ثروتهای اقتصاد فقر زده کشور را در سوریه، لبنان و …. خرج کرده است. (البته نباید از نظر دور داشت که علت اصلی وضعیت فاجعه بار اقتصاد ایران نه تحریمهای اقتصادی که عدم کفایت مدیریت اقتصادی و نیز فسادهای مالی عظیم سپاه پاسداران و دیگر بازیگران مافیاهای نظامی- مالی حاکم می باشد.)
تلاش کنونی که با چرخشی در سیاستهای هسته ای آغاز شده است، آخرین تلاش جدی رژیم ایران می باشد که در پی آن است تا اطمینان حاصل کند که هر گامی در جهت عادی سازی روابط برداشته می شود با تضمین دولت آمریکا، در عدم دنبال کردن سیاست تغییر رژیم در ایران، همراه بگردد.
اما دلایلی دال بر جدی بودن روحانی وجود دارد. تلاش رژیم برای ساختن سلاح هسته ای، که پیرو گزارش سازمان سیا در سال 2003 متوقف شد، از جمله برای جلوگیری از حمله نظامی احتمالی آمریکا بود. آن تلاش(برای ساختن سلاح هسته ای)، از آن جهت که خطرات ادامه آن از منافع احتمالی بیشتر بود و از آنجا که به عوض دفع خطر مداخله نظامی، به محرکی برای آن تبدیل گشته بود، متوقف شد.
روحانی ده سال پیشتر، این خطر را به روشنی دید. به نقل از خاطرات سفیر سابق فرانسه در ایران، فرانسوا نیکلاد، یکی از نزدیکان روحانی به وی گفته بود که سپاه پاسداران انقلاب در حال ساختن سلاح هسته ای بوده و روحانی مانع از ادامه آن شد.
خطرات پیشاروی هرگونه پیشرفت احتمالی در این عرصه را تنها نبایستی از جناحهایی در درون رژیم، که گام گذاردن در مسیر عادی شدن روابط به جای بحران سازی را معادل از دست دادن قدرت خود می دانند، انتظار داشت، بلکه هماوردهای جهانی آنان، عمدتا راستگرایان اسرائیلی و نئو محافظه کاران آمریکائی، که همچون ظروف مرتبطه با یکدیگر عمل می کنند، نیز در راستای ادامه گردش چرخه بحران از تلاش باز نخواهند ایستاد.
روحانی سعی کرد با مکالمه تلفنی با اوباما، زمانی که در حال ترک آمریکا بود، تضادهای داخلی ناشی از تغییر سیاست را مهار کند. وقتی اوباما خواستار دست دادن با او شد، تا نشانی از تلاش برای صلح باشد، روحانی آن را رد کرد اما پس از بازگشت به ایران، روحانی ادعا کرد که پیشنهاد مکالمه تلفنی از سوی دفتر اوباما طرح شده بود و مقامات حکومت اوباما ادعای کاملا متفاوتی ارائه کردند. این مساله روحانی را روی صندلی داغ قرار داده است.
از ارائه داستانهای متناقض از واقعیت این مکالمه تلفنی (لحن متناقض و متضاد روحانی، سازش و صلح از یک سو و عصبانیت و پرخاشگری از دیگر سو) چنین بر می آید که روحانی با این بندبازی ها در حالی که در جهت بهبود روابط با آمریکا تلاش می کند، سعی بر آن دارد تا از شعله ور کردن احساسات سپاه پاسداران نیز احتراز کند. او بر آن است که سیاست “نرمش قهرمانانه” خامنه ای را که با کنترل جناحهای مختلف درون حاکمیت قادر به حفظ ثبات خواهد بود، دنبال نماید.
نهایتا، نتیجه این کشمکشها را ضعفها و قوتهای آقای خامنه ای، که در صدد ایجای تعادل در درون رژیم می باشد، تعیین می کند. طبیعت و تاریخ ایران در دوران پس از انقلاب به من می گویند که احتمال عادی شدن روابط میان دو کشور خیلی زیاد نیست اما شانس خوبی برای رسیدن به توافقی بر سر پرونده هسته ای وجود دارد.
…..
این مقاله، دوازدهم مهرماه در هافینگتن پست و کریستین سیانس منیتور منتشر شده است.