نخست بدانیم که خامنهای، هم در اکتبر سورپرایز دست داشت و هم در ایران گیت و هم او و هاشمی رفسنجانی بودند که از طریق کیمچی، مقام اسرائیلی، به کاخ سفید (به مک فارلین مشاور امنیتی ریگان، رئیس جمهوری اسبق امریکا) پیام دادند هرگاه امریکا از دولت آنها حمایت کنند، حاضرند خمینی را نیز بکشند (خاطرات مک فارلین). پس از آنکه ایران گیتی ها منتظری را برکنار کردند و دولت را از آن خود کردند، یعنی خامنهای رهبر و هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری شدند، بار اول، در 1374، به امریکا پیشنهاد حل و فصل مسائل فیمابین را دادند. بار دوم، بعد از اشغال عراق توسط قوای امریکا در 1382. و نرمش قهرمانانه بمعنای اجازه گفتگو با امریکا، بار سوم میشود. در طول مدت، او و هاشمی رفسنجانی با استفاده از کانالهای ارتباطی، با امریکا در ارتباط و گفتگوهای پنهانی بودهاند. غیر اطلاعاتی که انقلاب اسلامی در این باره منتشر کرده، ویکیلیکس نیز گزارشهای محرمانهای را انتشار دادهاست که ترجمههای آنها در انقلاب اسلامی، انتشار پیداکردهاند. اینک بنگریم مواضع خامنهای در این و آن تاریخ، چه اندازه گویای بیم او از و امید او به گفتگو، با امریکا بودهاند:
انقلاب اسلامی: تا سال 1374، زمان ارائه پیشنهاد به امریکا، برای حل و فصل مسائل فیمابین، خامنهای مخالف گفتگو با امریکا است:
● «مذاکره یعنی معامله: از انقلاب اسلامی چه چیز را به آمریکا بدهیم، که بخواهیم چیزی از او بگیریم؟« در 1368
● «خوردن یک فنجان قهوه پشت میز مذاکره با آمریکا تازه اول شروع تحمیلات است». 1371
● در باره علت تمایل آمریکا به مذاکره با ایران، خامنهای گفته است: «اینکه مىبینید سردمداران استکبار جهانى، پیوسته شعار مىدهند «ما مایلیم با ایران روابط داشته باشیم»، اظهاراتى ریاکارانه و خلاف حقیقت است. معناى واقعى این اظهارات و شعارها، محبّت به ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى نیست. به معناى قبول کردن اشتباهات گذشتهشان نیست. به معناى تعهّد نسبت به آینده – که بعد از این به ملت ایران زورگویى نکنند – نیست. این یک نوع فریب است. به ظاهر مىگویند «ما آمادهایم روابط برقرار کنیم» و متعاقب آن عنوان مىکنند «مشروط بر اینکه ایران از حرفهاى افراطى خود صرفنظر کند.»
اول فروردین 1373 در دیدار با زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی
● «حال عدّهاى، سادهلوحانه، این گوشه و آن گوشه مىنشینند، حرفى و نِقّى مىزنند. قلم روى کاغذ مىآورند که: «چرا با امریکاییها مذاکره نمىکنید؟ تا کى مىخواهید این وضع ادامه داشته باشد؟» آیا اینها نمىفهمند در دنیا چه خبر است؟ نمىفهمند که توقّع این دشمنِ افزونخواهِ مغرورِ کمخرد و بىحکمت چیست؟ تصوّر مىکنند همینقدر که ما مذاکرات و روابطمان را با امریکا شروع کردیم، همه مشکلات تمام خواهد شد؟ نه آقا، قضیّه این نیست. آرى، امریکاییها در اظهارات رسمى مىگویند و اظهار مىکنند که ما آماده مذاکره با ایرانیم. مذاکره براى چه؟ معلوم است، مذاکره براى اینکه راهى و مجرایى براى فشار آوردن روى دولت ایران پیدا شود. مذاکره را براى این مىخواهند. چه مذاکرهاى؟! ما با شما کارى نداریم، احتیاجى به شما نداریم، ترسى از شما نداریم، هیچ محبّتى به شما نداریم. شما کسانى هستید که در روز روشن، جلو چشم همه مردم دنیا، هواپیماى مسافربرى ما را به بهانه دروغ و واهى، سرنگون کردید و دهها نفر انسان را کشتید و حتّى عذرخواهى هم نکردید».
بیانات مقام معظّم رهبرى در آستانه سالروز تسخیر لانه جاسوسى امریکا و روز ملّى مبارزه با استکبار1373/08/11
انقلاب اسلامی: در سخنان 11 آبان 1373، او آشکار میکند که در رﮊیم کسانی بجد خواستار گفتگو با امریکا هستند. و میگوید مذاکره نمیکنیم. باوجود این، سال بعد، او و هاشمی رفسنجانی به امریکا پیشنهاد میدهند. در سخنان او، تحریم و اثر آن نیز خود را نشان میدهد:
● «این آمریکا که مىبینید این قدر امروز در دنیا جنجال و هیاهو و غوغا برپا مىکند – که غالباً هم بىفایده و بىثمر و پوچ است – براى ایناست که براى خودش حقِ ابرقدرتى قائل است و مىخواهد اختیار و سرنوشت دنیا در دست او باشد.
ملتى مىتواند در مقابل پرروها، پرتوقّعها، گردنه بگیرها و زیادهطلبهاى دنیا – مثل آمریکا – بایستد و مقاومت و از حق خود دفاع کند، که بگوید: «آقا! ما خودمان، خودمان را اداره مىکنیم.» اگر دشمن بگوید به شما فلان چیز را نمىفروشیم، بگوید: خوب؛ بهتر! نفروشید. شما که به ما بفروشید، ما تنبل مىشویم و خودمان تولید نمىکنیم. مىگوییم «آقا؛ بستهبندى شده مىآید.» شما اگر به ما مجّانى بدهید، پول هم از ما نگیرید، به ما خیانت کردهاید. اگر شما دَرِ داد و ستد را با ما ببندید و بُنجلهاى خودتان را به طرف مملکت ما سرازیر نکنید، به نفع ماست. براى اینکه ما روحیه کار، نشاط، تلاش و تولید پیدا خواهیم کرد. پیدا خواهیم کرد. »
در دیدار با جمعی از کارگران و معلمان در تاریخ 13 اردیبهشت 1374
انقلاب اسلامی: سخنان زیر خامنهای بعد از رد شدن پیشنهاد است. اثر رد پیشنهاد در سخنن او مشهود است. حالا دیگر اتم نیز مسئله شدهاست:
● «این کار، علیه جمهورى اسلامى، در طول این هفده سال، به اشدّ وجهى انجام گرفته است. واقعاً لازم است که جوانان و روشنفکران ما و کسانى که مىخواهند در مسائل جهانى و سیاسى و مورد علاقهشان، روشن بینى پیدا کنند، باید به این نکته توجّه کنند.
آمریکاییها، نه فقط نسبت به ایران، بلکه نسبت به هر دولتى که در هر گوشه از دنیا، آن را نپسندند، سیاستى دارند. البته، دولتى مثل دولت جمهورى اسلامى است که با اصل وجودش مخالفند. دولتى هم هست که فقط حرکتى از حرکتهاى او و یک موضعگیریش را نمىپسندند. این سیاست هم، مخصوص آمریکاییها نیست. همه قلدرهاى دنیا، در دوران جدید ارتباطات و در عصر فنآورى مدرن، این سیاست را دارند؛ منتها امروز براى ما، آمریکاییها این موضع غیرشریف را اتّخاذ کردهاند.
آن سیاست این است که از یک طرف، روى آن دولت، انواع فشارها را بیاورند و به قدرى این کار را بکنند که به خیال خودشان، آن دولت را عاجز نمایند. یعنى در دنیا، علیه او تبلیغات کنند. در داخل آن کشور، مردم را از آن دولت و آن نظام برگردانند. در صحنه اقتصادى، او را دچار محاصره اقتصادى کنند و در زمینه علوم و روشها و معارف و صنایع جدید، او را از پیشرفتها باز بدارند.
ملاحظه کردید که درباره نیروگاه اتمى و تشکیل کوره اتمى، چه جنجالى در دنیا به وجود آوردند و گفتند که ایران مىخواهد بمب اتم درست کند! مىدانند که این طور نیست. آنها مىخواهند صنعت اتمى، وارد کشور نشود. مىخواهند روشهاى نوین و فنآورى جدید، به این ملت نرسد. زیرا اگر این ملت، با این استعدادى که دارد، دستش به دانش و فنآورى جدید رسید، دیگر به هیچ وجه نمىتوانند با او مقابله کنند. این، جزو همان روشهاست.
از یک طرف، فشار سیاسى و اقتصادى و علمى و تبلیغاتى وارد مىآورند و هر طور که بتوانند، بدگویى و جوسازى مىکنند، و از طرف دیگر، وقتى به نظرشان رسید که حالا دیگر آن دولت خسته شدهاست، براى ارتباط گرفتن، چراغ سبز نشان مىدهند و مىگویند ما حاضریم با شما مذاکره و کار کنیم! معمولاً دولتهایى که مسؤولان آن، دچار ضعف باشند، در چنین موقعى، پاها و زانوهایشان مىلرزد. بنابراین، از یک طرف، فشار فراوان وارد مىآورند و از طرف دیگر هم، چهره باز و آغوش گشاده نشان مىدهند!
رهبر معظم انقلاب 9 آبان 1375 در جمع دانشجویان و دانشآموزان
انقلاب اسلامی: جهت موضعگیریهای او، از سال 1368 تا 1375، از نرمتر به سختتر است: موضعگیریهای دو سال 1374 و 1375، در همان حال که سختتر از موضعگیریهای پیشن است، موضعگیری سال 74 گویای وجود تحریمها و بینتیجه شدن تلاش برای مصالحه و موضعگیری سال 1375، گویای یأس از مصالحه است. در واقع میدانیم در سال 1374، خامنهای و هاشمی رفسنجانی و دیگر ایران گیتیها به حکومت کلینتون پیشنهاد مصالحه داده بودند.
● «رابطه و مذاکره با دولت امریکا، به حال ملت ایران هیچ فایدهاى ندارد. امروز از چیزهاى جالب این است که دستهاى امریکایى و تبلیغات امریکایى – همانطورى که در هفته اوّل این ماه عرض کردم – در دنیا اینگونه شایع مىکنند که ملت ایران مشکلاتى دارد. راهحل و کلید این مشکلات هم ایناست که بیاید با امریکا مذاکره کند! تو گفتى و من باور کردم! مذاکره، هیچ فایدهى قابل ذکرى براى ملت ایران ندارد. البته ضررهایى دارد که بعد عرض مىکنم اما اصلاً فایده ندارد.
کسى که خیال کند اگر ما با امریکا مذاکره کردیم، محاصره اقتصادى و قانون «داماتو» و … از بین خواهد رفت، اشتباه کرده است. اوّلاً هر کدام از رفتارهاى امریکا با ایران، بعد از مدّتى محکوم به شکست شده است. مگر بار اوّلى است که اینها اینطور با ما رفتار مىکنند؟ مگر بار اوّلى است که تهدید مىکنند؟ مگر بار اوّلى است که محاصره اقتصادى مىکنند؟“
خطبه های نماز جمعه تهران1376/10/26
انقلاب اسلامی: اینبار، موضع او مأیوسانهتر است. خاتمی رئیس جمهوری است و سیاست تنش زدائی را درپیش گرفته و «اصلاح طلبان» در باره لزوم عادی کردن رابطه با امریکا میگویند و مینویسند. او نگرانی شدید خود را از عادی شدن رابطه با امریکا نمیتواند پنهان کند. موضعی را اتخاذ میکند که حکومت خاتمی راه را بر خود بسته بیابد.
● مذاکره باید از موضع قدرت و قوّت باشد. کسانى که در شرایط تهدید به فکر مذاکره مىافتند، ضعف خودشان را با صداى بلند اعلام مىکنند. این حرکتِ بسیار غلطى است. امام بالاتر از مذاکره را گفتند، فرمودند: اگر امریکا آدم شود، ما با او رابطه هم برقرار مىکنیم. یعنى اگر از خوى استکبارى دست بردارد مانند یک طرف برابر، و نخواهد اهداف خودش را در داخل ایران تعقیب کند، در آن صورت او هم مثل بقیه دولتها خواهد بود. اما واقعیّت این نیست، آنها هنوز خوابِ دوران سلطه زمان پهلوى را مىبینند.”
در دیدار کارگزاران نظام1380/12/27
● « عدّهاى با دستشان به پاى خود رشتههایى را مىبندند و گرههایى را به وجود مىآورند. خود را از قابلیت استفاده براى این ملت و آرمانهاى او مىاندازند و بعد هم اسلام و نظام اسلامى و احکام اسلامى را متّهم مىکنند. ناجوانمردى از این بیشتر؟! بعضى در دلِ خود احساس ضعف مىکنند، یا چشمغرّههاى امریکا آنها را مىترساند، یا وعدههاى امریکا و امثال امریکا دل ضعیف و ناتوانشان را به خود جذب مىکند. لذا به سمت امریکا مىکشند. آنگاه ملت و جوانان مؤمن و مدیران باایمان و باصفاى کشور را متّهم مىکنند که اینها نمىتوانند، بنابراین ناچاریم برویم تسلیم امریکا شویم! کسانى که دم از مذاکره با امریکا مىزنند، یا از الفباى سیاست چیزى نمىدانند، یا الفباى غیرت را بلد نیستند. یکى از این دو تاست. در حالى که دشمن اینطور اخم مىکند، اینطور متکبّرانه حرف مىزند، اینطور به ملت ایران اهانت مىکند، تصریح هم مىنماید که مىخواهد علیه این نظام و این کشور و منافع آن اقدام کند، عدّهاى در اینجا ذلیلانه و زبونانه مىگویند: چه کار کنیم؟ برویم، نرویم، نزدیک شویم، با آنها صحبت کنیم، در خواست کنیم، خواهش کنیم؟! این اهانت به غیرت و عزّت مردم ایران است. این نشانه بىغیرتى است؛ این سیاستمدارى نیست. سعى مىکنند رنگ و لعابى از فهم سیاسى به کار خود بدهند؛ نه، این درست ضدِّ فهم سیاسى است. مسأله امریکا این است که هویّت اسلامى و ملى ما را قبول ندارد و این را به زبان مىآورد. چرا عدّهاى از مدّعیان سیاست و فهم، نمىفهمند؟! واقعاً جاى تأسّف است. حکومتى که اینطور صریحاً مىگوید مىخواهم علیه نظام اسلامى و خواستِ ملت ایران عمل کنم و براى براندازى این نظام بودجه مىگذارد، ارتباط و مذاکره با آن، هم خیانت و هم حماقت است!”
بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان و رزمندگان عملیات آزادسازی خرمشهر1381/03/01
انقلاب اسلامی: این زمان، هنوز امریکا به عراق حمله نکرده است. اما دارد آماده میشود. در رﮊیم، بسیاری خواستار گفتگو با امریکا میشوند. خامنهای میداند که اگر مصالحهای روی دهد این او نیست که آن را انجام میدهد و سودش را میبرد. خطر را هم نزدیک نمیبیند. پس کسانی را که دم از گفتگو با امریکا میزنند، یا نادان و یا بی غیرت میداند. طرفه اینکه یک سال بعد از این، الف – در مهر 1382، توافق رﮊیم با سه وزیر خارجه اروپائی (وزیران خارجه آلمان و انگلیس و فرانسه) بر سر به حال تعلیق درآوردن فعالیتهای اتمی ایران، انجام گرفت و به «بیانیه سعد آباد» معروف شد. خامنهای، در علن، از آن حمایت کرد. گرچه بعدها، آن را تسلیم توصیف کرد.
به دنبال اشغال عراق، خامنهای با طرحی برای گفتگوی همه جانبه با امریکا موافقت میکند: به دنبال اشغال عراق توسط قوای امریکا، صادق خرازی، سفیر وقت رﮊیم در فرانسه، به اتفاق سفیر وقت سوئیس در تهران، طرحی را تهیه میکنند. پس از بدست آوردن موافقت خامنهای و خاتمی، طرح از طریق وزارت خارجه سوئیس برای وزارت خارجه امریکا در حکومت بوش، فرستاده میشود. آن حکومت زحمت خواندن طرح را نیز به خود نمیدهد. بلافاصله بعد از بیاعتنائی حکومت بوش به پیشنهاد، رﮊیم، «نمایندگان مجلس ششم نزد خامنهای رفتند و او خطاب به آنها گفت:
● مسأله اینها دمکراسى و سلاحهاى کشتار جمعى نیست؛ چون خود اینها منطقه را از سلاح پُر کردهاند. شما به حکومت صهیونیستى که مظهر کامل تولید و انباشت سلاحهاى اتمى و کشتار جمعى است، نگاه کنید! جاهاى دیگر هم که همینطور است. به حکومت صدّام همینها کمک کردند و موشکهاى بابُرد هزار و هزار و پانصد کیلومتر و وسایل شیمیایى را یا برایش ساختند و یا کمکش کردند که ساخت؛ در حالى که مىدیدند و مىدانستند که در عراق استبداد کامل حکمفرماست. مسأله امریکا این است که مىگوید: «ملت ایران! حکومت و حاکمیت ملى و ارزشهاى مورد قبول و احترام خودتان را رها کنید و از آنها دست بردارید!» وقتى این ارزشها و حاکمیت ملىِ متّکى به قانون اساسى و عملکرد خوبِ این بیست و چند سال جمهورى اسلامى از بین رفت، معنایش این است که امریکاییها بتوانند همان سلطهاى را که در دوران طاغوت بر این کشور داشتند، پیدا کنند، که مطلقاً به کمتر از این هم قانع نیستند. البته بین آنچه که به نظر آنها بد و بدتر است، بد را انتخاب مىکنند. یک نفر را بر نفر دیگر، یک جناح را بر جناح دیگر و یک حرف را بر حرف دیگر گاهى ترجیح مىدهند، که امروز همه چیز روشن شده است؛ اما بهمجرّد اینکه چیزى برخلاف نظر آنها از هر گوشهاى صادر شود، موضعگیریشان را علنى مىکنند. امروز که امریکاییها با غرور – و به نظر من غرور احمقانه؛ حقیقتاً آنچه که امروز امریکاییها دچارش هستند و بالاخره سیلى آن را هم خواهند خورد، غرور احمقانه است – خیلى از حرفهایشان را صریح مىزنند، بعد از بیانیهاى که رئیسجمهورمان آقاى خاتمى دادند – و در آن مواضع اصولى خود را آشکار کردند که البته براى ما چیز تازهاى نبود، چرا که ایشان را مىشناسیم و همیشه مواضعشان را مىدانستیم – و در آن ایشان ایستادگى خود را بر مبانى اسلامى و نفرت و شکوه عمیقشان را از رفتار متکبّرانه امریکا نشان دادند – که همه شنیدید – آنها و همه مراکز تبلیغاتى دنیا علیه این بیانیه موضع گرفتند، در حالىکه اینها همان کسانى بودند که در مواردى که لازم مىدانستند، از ایشان حمایت و تأییدشان هم مىکردند! مسأله آنها مسأله این شخص و آن شخص و این جناح و آن جناح نیست، بلکه مسأله این است که در اینجا یک حاکمیت برخاسته از مردم – علىرغم آنها – بهوجود آمده که مبتنى بر ارزشهاى خودِ این مردم است، نه ارزشهاى مورد خواست آنها؛ ارزشهاى غربى، تحمیلى و وارداتى.
خطاب به «نمایندگان» مجلس در 7 خرداد 138
انقلاب اسلامی: پس از رد پیشنهاد، به ترتیبی که خامنهای گفته است، خاتمی نیز بیانیهای صادر کرده و انزجار خود را از رفتار متکبرانه امریکا اظهار کرده است.
●این جمهورى اسلامى، امروز در مقابل نظام سلطه جهانى ایستاده است. به تعبیر سیاستمدارها، اپوزیسیون نظام سلطه جهانى، امروز جمهورى اسلامى است. تنها جایى که تمامقد در مقابل این نظام سلطه که مبتنى بر دو رکن سلطهگر و سلطهپذیر است – هیچ ثالثى وجود ندارد – ایستاده، جمهورى اسلامى است. کشورهاى دیگر ممکن است گاهى حرفى بزنند، نمونهیى نشان بدهند؛ اما در مقابل این نظام سلطه نایستادهاند.
خطاب به «نمایندگان» مجلس خبرگان، 31 شهریور 1383
انقلاب اسلامی: از این سخنرانی ببعد، گویای روحیه او هستند با مشاهده گیرکردن پای امریکا در گل عراق و افغانستان. هنوز قطعنامهها صادر نشدهاند و تحریمی بر ضد ایران وضع نشده است. بهمان نسبت که پای امریکا بیشتر در گل گیر میکند، لحن خامنهای «قاطع» تر میشود. او که به امریکا گفته بود حاضر به حل و فصل تمام مسائل فی مابین است، حالا که اسم رئیس جمهوری مطلوب خود، احمدی نژاد را از صندوق رأی درآورده است و گمان میکند دولت یعنی او، میگوید: ما با امریکا در هیچیک از مسائل مورد اختلاف مذاکره نمیکنیم. در نماز جمعه 28 مرداد 1384، از انتخاب احمدی نژاد اظهار رضایت میکند و میگوید امریکا در عراق شکست خورده است و از اروپائیها میخواهد حساب خود را از حساب امریکا جدا کنند:
●البته امریکا در عراق شکست خورده؛ در این تردیدى نیست. خرج زیادى کردند، اما وعدههایشان هیچکدام تحقق پیدا نکرد. نفرت مردم عراق هم روزبه روز از آنها بیشتر شده. شاید امروز در کشور عراق هیچ عنصرى منفورتر از جورج بوش نباشد. روز به روز هم نفرت ملت عراق از امریکایىها بیشتر مىشود. این نفرت، مخصوص ملت عراق هم نیست. در دنیاى اسلام، در سطح جهان، بلکه در خود امریکا اعتراضها علیه دولت امریکا به خاطر مداخله نظامى در عراق روزافزون است. در داخل امریکا هم همینطور است. اعتراضها کشیده شده به نخبگان سیاسى امریکا. تند و زننده به دولتِ خودشان اعتراض مىکنند. نظرسنجى هفته گذشته در امریکا نشان داد که اکثر مردم امریکا مخالف مداخله امریکا در عراق و ماندن امریکا در این کشور و ادامه اشغال هستند… اروپایىها قدرى بیشتر روى ابعاد مسأله فکر کنند. بیشتر تعمق و تأمل کنند و تحت تأثیر امریکا و صهیونیستها قرار نگیرند. اروپا توصیه ما را بشنود و بداند که امریکا و صهیونیستها نه خیر آنها را مىخواهند، نه خیر ما را. امریکا انحصارطلب است…
خطبه دوم نماز جمعه 28 مرداد 1384
انقلاب اسلامی: از این ببعد، تا وضع مجازاتها، لحن خامنهای تند تر میشود:
●«ما از اول اعلان کردیم و الان هم اعلان مىکنیم، در هیچ یک از مسائل مورد اختلاف خودمان با امریکا، ما با امریکا مذاکره نمىکنیم. دلیل آن هم یک امر واضحى است؛ دلیل این است که مذاکره براى امریکایی ها یک ابزارى است براى تحمیل خواستههاى خودشان به طرف مذاکره. مذاکره مفهوم واقعى خودش را در مذاکرات امریکا با طرفهاى خودش ندارد و از دست داده است.
بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی 1385/01/01
● مینشینند آقایان وراجى کردن و حرف زدن و استدلال کردن، که نبود رابطه با آمریکا براى ما مضر است. نه آقا! نبود رابطه با آمریکا براى ما مفید است. آن روزى که رابطه با آمریکا مفید باشد، اول کسى که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم.
بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاههاى استان یزد 1386/10/13
●از دهان گرگ طعمه را با مذاکره نمیشود گرفت؛ با قدرت باید گرفت.
بیانات در دیدار مردم تبریز 1386/11/28
انقلاب اسلامی: اما قطعنامهها شروع به تصویب شدن و مجازاتها شروع به وضع شدن میکنند و لحن خامنهای نیز نرمتر میشود. با وجود این، تا پایان دور اول ریاست جمهوری احمدی نژاد، همچنان با مذاکره مخالف است:
● گاهى هم حرفهاى بهظاهر آشتىجویانهاى در این مدت زدند؛ اما هر وقت که لبخندى به روى مسئولین جمهورى اسلامى زدند، وقتى دقت کردیم، دیدیم خنجرى در پشت سرشان مخفى کردهاند؛ از تهدید دست برنداشتهاند؛ نیتشان عوض نشده است. خنده تاکتیکى، لبخند و روى خوش تاکتیکى، فقط بچهها و کودکان را فریب میدهد. یک ملت بزرگ با این تجربه، و مسئولین برگزیده یک چنین ملتى، اگر فریب بخورند، خیلى باید سادهلوح باشند؛ یا باید سادهلوح باشند، یا باید غرق در هوى و هوس باشند؛ دنبال زندگى راحت و خوش و همراه با عافیت باشند؛ بخواهند با دشمن بسازند. والّا اگر مسئولین کشور باهوش باشند، دقیق باشند، مجرب باشند، پخته باشند، دل در گرو منافع ملت با همه وجود داشته باشند، گول لبخند را نمیخورند.
صورت قضیه این است که بیائید مذاکره کنیم؛ اما در کنار مذاکره، تهدید؛ که اگر مذاکره به این نتیجه مطلوب نرسد، پس چنین و چنان! این شد مذاکره؟! این همان رابطه گرگ و میش است که امام گفت: رابطه گرگ و میش را ما نمیخواهیم. بیائید بنشینید با ما سر میز، مذاکره کنید بر سر فلان موضوع؛ مثلاً بر سر موضوع هستهاى، لیکن شرطش این است که این مذاکره، به فلان نتیجه معین برسد! مثلاً دست برداشتنِ کشور از فعالیت هستهاى، اگر به این نتیجه نرسد، پس چنین و چنان؛ تهدید“.
در دیدار دانشآموزان در آستانه 13 آبان 1388
انقلاب اسلامی: اوباما در امریکا به ریاست جمهوری میرسد و او به خامنهای نامه مینویسد. هنوز تحریمهای سخت وضع نشدهاند. حالا لحن خامنهای لحن شکایت است.
“●اما در قضیه مذاکره که این را زودتر از همه بگوئیم؛ بد نیست که حرف مذاکره میزنند. این پیشنهاد البته جدید نیست. از قبل هم دولتهاى آمریکا به ما پیشنهاد میدادند براى مذاکره؛ ما هم همیشه این پیشنهاد را رد کردهایم. البته دلائلى وجود دارد، اما یک دلیل واضح این است که مذاکره در سایه تهدید و فشار، مذاکره نیست. یک طرف مثل ابرقدرتها بخواهد تهدید بکند و فشارى بیاورد و تحریمى بکند و یک دست آهنىاى را نشان بدهد و از آن طرف هم بگوید خیلى خوب، بنشینیم پشت میز مذاکره! این مذاکره، مذاکره نیست. اینجور مذاکرهاى را ما با هیچ کس نمیکنیم. لذا آمریکا همیشه با این چهره براى مذاکره وارد میدان شده است“.
بیانات در دیدار کارگزاران نظام 1389/05/27
● همین اظهاراتى که آمریکائىها کردند، رئیس جمهور آمریکا کرد؛ نامهاى که به ما نوشت، جوابى که ما دادیم؛ بعد عکسالعمل و اقدامى که آنها با مضمون آن نامهها کردند. اینها یک روزى در اختیار افکار عمومى دنیا – آن وقتى که لازم باشد – قرار خواهد گرفت؛ خواهند دید که اینها چه جورىاند، حرفشان چقدر اهمیت و ارزش دارد، وعدهشان چقدر ارزش دارد. بنابراین یکى از کارهاى اساسى ما این است که فریب لبخند و وعده دروغ اینها را نخوریم“.
خطبههای نماز جمعه تهران 1390/11/14
انقلاب اسلامی: حالا دیگر نمیگوید مذاکره نمیکنیم، میگوید شرط مذاکره اینست که تهدید نکنید. البته احمدی نژاد هم به تکرار میگوید آماده گفتگو بدون پیششرط هستیم:
● این حرکت واقعى نیست. من دیپلمات نیستم، من انقلابىام، حرف را صریح و صادقانه میگویم. دیپلمات یک کلمهاى را میگوید، معناى دیگرى را اراده میکند. ما صریح و صادقانه حرف خودمان را میزنیم؛ ما قاطع و جازم حرف خودمان را میزنیم. مذاکره آن وقتى معنا پیدا میکند که طرف، حُسن نیت خود را نشان بدهد؛ وقتى طرف، حُسن نیت نشان نمیدهد، خودتان میگویید فشار و مذاکره؛ این دوتا با هم سازگار نیست. شما میخواهید اسلحه را مقابل ملت ایران بگیرید، بگویید: یا مذاکره کن یا شلیک میکنم. براى اینکه ملت ایران را بترسانید، بدانید ملت ایران در مقابل این چیزها مرعوب نخواهد شد… 25 / 11 / 91
انقلاب اسلامی: و اینک احمدی نژاد میگوید در مسئله اتم دخالت ندارد. او بار مسئولیت چهار مسئله عمده، بخصوص مسئله اتمی را بردوش خامنهای مینهد. چون به نیویورک برای سخنرانی در مجموع عمومی سازمان ملل متحد رفت، در هر مناسبت، از آمادگی برای مذاکره با امریکا، سخن گفت. حالا دیگر، خامنهای با مذاکره با امریکا مخالفتی نمیکند:
● آمریکائی ها مدتی است که از طرق گوناگون پیغام می دهند که خواهان مذاکره جداگانه با ایران در خصوص موضوع هسته ای هستند اما من بر اساس تجربه های گذشته به چنین گفتگوهائی خوشبین نیستم.
از نظر آمریکائیها گفتگو بمعنای وادار کردن طرف مقابل برای قبول حرف آنها است، بنابراین ما همواره این نوع گفتگو را تحمیلی می دانیم و جمهوری اسلامی ایران نیز زیر بار تحمیل نمی رود.
خامنه ای با تاکید مجدد بر خوشبین نبودن به چنین گفتگوئی، تصریح کرد: البته من مخالفتی هم ندارم.
1 /1 / 1392
انقلاب اسلامی: و حالا، در پی انتخابات مهندسی شده، روحانی به ریاست جمهوری رسیده و به قول طائب، «خداوند او را انتخاب کرده است برای مذاکره» و خامنهای جانبدار «نرمش قهرمانانه میشود و میگوید:
● خامنهای: “من مخالف حرکتهای صحیح دیپلماسی نیستم، بنده معتقدم به همان چیزی که سالها پیش نامگذاری شد به نرمش قهرمانانه.” اشاره خامنهای به نام کتابی است که او در مورد صلح امام دوم شیعیان ترجمه و در سال ۱۳۴۸ منتشر کرده است. خامنهای از لزوم انعطاف نشدن دادن در دیپلماسی سخن میگوید و چنین استدلال میکند: «کشتیگیری که به دلیل فنی نرمشی انجام میدهد، نباید یادش برود که حریف و دشمنش کیست.»
26 شهریور 92،
انقلاب اسلامی: بدینسان، مواضع خامنهای، الف – واکنش رفتار با رﮊیم ولایت فقیه و موقعیت امریکا در منطقه بودهاست. بخصوص پیش و بعد از دو بار رد پیشنهاد حل و فصل مسائل فیمابین به امریکا. ب – موضعگیریهای او از هیچ مسئلهای با امریکا نمیکنیم تا ضد آن، «من مخالفتی هم ندارم» تغییر میکند. موضعگیریها معلوم میکنند او چه وقت خود را در موضع ضعف میدیده و چه وقت در موضع قدرت. ج – خط سیر موضعگیریها میگوید و به صراحت که او مسحور امریکا است و در همانحال از آن میترسد که به سازش با امریکا متهم شود.
و اینک بنگریم در تغییر رابطه امریکا با اسرائیل، در آنچه به ایران و سوریه مربوط میشود:
شماره ۸۳۹ از ۲۹ مهر تا ۱۲ آبان ۱۳۹۲