در ایران اسلامی سنتی به کار گرفته میشود که ضمن آن تمامی کاندیداها ریاست جمهوری برای کاندیداتوری خود باید پیش از تأیید شورای نگهبان وجاهت لازم را از “حضرت آقا” اخذ نمایند. در داستان “میآید” و یا “نمیآید” هم گوشههای روشنی از همین رویکرد انعکاس مییابد. در نتیجه کاندیدا هم در تبلیغات پیش از کاندیداتوری برای آقا سنگ تمام میگذارد و تلاش میورزد که هر چه بیشتر به سخنان رهبر استناد نماید تا تظاهر به اطاعت و پیروی از رهبر،پشتوانهای محکم برای تأیید او قرار گیرد.
در همین راستا برای کاندیداها کسب حمایت از مراجع دولتی نیز اهمیت حیاتی دارد. چنانکه هر کدام از ایشان میباید به سهم جایگاهِ اجتماعی خویش، تسهیلاتی را در اختیار مراجع بگذارند و یا به عبارت بهتر برای جلب رضایت مراجع نیازشان را برآورند و به عبارت درستتر، خیلی محترمانه و محرمانه آنان را بخرند. سپس کاندیدا (خریدار) با مرجع (جنس خریداری شده) عکس میاندازد و عکس و گزارش سفارشیاش را در روزنامههای همسو با جناحبندی خود رسانهای میکند تا به عموم مردم اطلاع رسانی گردد. ضمن آنکه در این گشت و گذار سیاسی از ما بهتران حاکمیت هم برائت کاندیدا را از مراجع غیر دولتی محک میزنند. چرا که در ایران دیدار با مراجع غیردولتی به مثابهی دیدار با “برژنیسکی” میماند. پیداست که پرواز خودسرانه در این عرصه، پر و بال هر پرندهی خوش خیالی را خواهد سوزاند.
عوامیگری و یا رفتار عوامانه بدون پشتوانهی علمی و خردمندانه هم شگردهای مثبتی است که هر کاندیدایی آن را به کار میگیرد. همچنان که کاندیداها بدون آنکه هیچگونه التزام عملی به سنتهای قوم و گروه خاصی داشته باشند، با حضور بین عشایر و ایلات لباس آنان را بر تن میکنند و حتا به زبان آنان سخن میگویند. آنان به مردم چنین می باورانند که پایبندی به حقوق اقوام ایرانی را با پوشیدن لباس و صحبت به زبان و گویش آنان به پایان رساندهاند. چون هر یک از کاندیداها به پیروی از آموزههای “حضرت آقا” به نیکی آموختهاند که در ایران بیش از یک قوم با یک دین و یک زبان رسمی حق زیستن ندارند.
بر بستری از عوامیگری وعدههای تبلیغاتی بدون پشتوانهی عملی هم بخشی از حقههای فریبکارانهی کاندیداها را پوشش میدهد. با طرح چنین دیدگاهی همه کار مییابند، مدرک تحصیلی میگیرند و در آینده با درآمد عالی و خوب در صفا و آرامش خواهند زیست. بر گسترهی همین سیاست تبلیغی بود که کروبی در دو دورهی انتخاباتی پیش به مردم وعده میداد که پس از پیروزی به هر شهروند ایرانی پنجاه هزار تومان خواهد پرداخت. اما وعدهی او را بعدها احمدینژاد با پرداخت یارانههای مستمرو مداوم به نحو بهتری اجرایی نمود! چون رقمی که احمدینژاد به هر یک از ایرانیان پرداخت، چندین و چند برابر وعدهی کروبی را پوشش میداد. در عین حال احمدینژاد سهام عدالت و پروژهی مسکن مهر را نیز به همین سبدهای حمایتی خویش افزود تا آنکه از سر جهالت سیاسی، تودههای مردم را بر بستری از عوامیگری به مسلخ گرسنگی کشانید. چنانکه در تکمیل سیاستهای اقتصادی خود به منظور پیروی از رهنمودهای “حضرت آقا” تحریم ایران فراهم دید و در نهایت ارزش پول ملی را نیز دویست در صد کاهش داد.
همچنین ظاهرسازی و تظاهر به سنتهای دینی و مذهب خودساختهی رهبری الگویی عمومی برای تبلیغ انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری قرار میگیرد. مستندهای تبلیغی کاندیداها از اسلام هم همانهایی است که آخوندها بالای منبر، تاریخ شفاهی آن را برای عامهی مردم بازمیگویند. همچنین بر گسترهای از نگاه متظاهرانه به جامعه، برای کاندیداها شهرهای کربلا، نجف، مدینه و مکه به عنوان مدینههای آرمانی نمونه و هدف قرار میگیرند تاهمهی مردم بپندارند که مشکلات جامعه از وهم و خیال برآمدهاند، در نتیجه رفع مشکل را همچنان بر گسترهای از وهم و خیال از قدیسان و امامزادهها بجویند.
این روزها بین کاندیداها برائت از “فتنهگران” نیز باب شده است. چنانکه هر کسی از چپ و راست برای تقیه هم شده در این کارزار تبلیغی با کلوخ بلااثر خویش فتنهگران را نشانه میگیرد. البته گر چه این فتنهگران دیده نمیشوند و به چشم نمیآیند ولی انگار مثل اجنه و اشباح همه جا حضور دارند. گویا اشباحی که در زمانهی مارکس در اروپا به گشت و گذار مشغول بودهاند اکنون راه ایران را در پیش دارند تا در ایران اسلامی فتنه به پا کنند. همچنین با ارایه طریق حضرت آقا هر کاندیدایی به خوبی میفهمد که فتنهگران را هم همانند دشمنان دیگر امریکا و انگلیس علم نمودهاند. پس ضمن شعار علیه فتنهگران به جان بی رمق امریکا و انگلیس هم مرگ ارزانی میگردد.
کاندیداها به نیکی دریافتهاند که حق ندارند از حقوق اجتماعی زنان، تفکیک قوا، استقلال قوهی قضاییه، مسائل کار و کارگران و جایگاه و اهمیت الگوهای زیست محیطی و زیست شهری سخنی به میان آورند. آنان همسو با رهبر مردم را بچههایی میانگارند که نباید از همه چیز مِنجمله به حقوق اجتماعی خویش آگاه باشند. چون آگاهی به حقوق شهروندی را برای خودِ مردم هم خطرناک میدانند. تا آن جا که به تجربه خوب آموختهاند که آگاهی و خردورزی فرزند، عدم تمکین به پدر را در او برمیانگیزد.
عدهای از کاندیداهای همسو با دولت احمدینژاد، در رویارویی با مخالفان خویش بدون آنکه اعتقاد راسخ و درستی در کار باشد از پیامها و رویکردهای ملیگرایانه سود میجویند. همچنان که عدهای دیگر هم در جهانی از ناباوری، برآوردن نیازهای قومی را تبلیغ مینمایند. چنانکه گروه نخست در موضعی انفعالی از حاکمیت، همسو با بخشهایی از اپوزیسیون راست سراغ ناسیونالیسم راگرفتهاند ولی گروه دوم ضمن هماهنگی با دفتر رهبری متظاهرانه به عنوان اپوزیسون درون حکومتی نقش میآفرینند.
همچنین بنا به دیدگاه رهبر و شورای نگهبان کاندیداها باید خوب بفهمند که در آن سوی مرزهای ایران، فقط دشمنانشان میزیند که از بام تا شام علیه آنان نقشه میکشند و توطئه به کار میبندند تا نابودشان کنند. پس ایشان هم باید برای نابودی تمامی این توطئهگران کوشش و تلاش نمایند و برنامهی عملی خودرا به کار گیرند. در نتیجه کاندیداها هم همانند رهبر در میتینگهای انتخاباتی با دشمنان موهوم خود میجنگند، آنان را با سیلی به دریا میریزند و یا از دم تیغ میگذرانند. در همین گسترهی تبلیغی همهی میثاقها و قراردادهای بینالمللی که حتا امضای ایران را هم بر پای متن خویش دارد، به ناسزا گرفته میشود.
در جهان موهوم کاندیداها ایران جزیرهای است که به هیچ ساحل امنی راه نمییابد. اما همین جزیره علیرغم فقر و فلاکت حسادت همگان را بر میانگیزد. درنتیجه به همین دلیل هم ایران از سوی دشمنان ناقض حقوق بشر شناسانده میگردد چون تمامی دنیا از سر حسادت با ما لج افتادهاند تا ما را از دستیابی به آرمانها و برنامههای هستهای خود محروم نمایند.
کاندیداهای ریاست جمهوری در الگوگذاری از رهبر بر جهالت خویش در عرصهی سیاست میبالند. تا جایی که در این عرصه جهالت و نادانی، عقل و خرد را به چالش میطلبد و مکارانه آن را واپس میراند. اما کاندیدای ریاست جمهوری ایران هر چند نادان نیست ولی به خوبی دریافته است در میدان و معرکهی سیاسی که به پشتوانهی دین در ایران فراهم دیدهاند، تجاهل و نادانی به خوبی به بار مینشیند همچنان که از ثمرهی نامیمون آن در طول سی و چند سال عدهای محجور سیاسی متنعم شدهاند. کاندیدا نیز به آشکارا همین آموزههای نابخردانه و جهلآمیز را در زندگی سیاسی خویش به کار میبندد تا نتایج لازم از آن به دست آورد. با این ترفند متأسفانه بار دیگر درخت جهل و جهالت در ایران بار میدهد تا همچنان ناامنی اجتماعی و فقر و فلاکت عمومی را برای مردم به جان آمده از بیداد به یادگار گذارد. اردیبهشت ماه نود و دو/