تاریخ بشر شاهدی بر منازعات وکشمکش های مذهبی بی شمارمیباشد.اما کشمکش ها همیشه دردایره بیان آرای کلامی،فلسفی و… درمیان متولیان نهادهای مذهبی ایستا نبوده.بلکه بسیاری اوقات این کشمکش ها ازکتب و منابردینی فراتر رفته وراهی به کوچه ها ،میادین شهرها وسرحدات مرزی یافته وبه جنگ های خونین مذهبی درتاریخ بدل گشته است.ازسری کشتارهای خونین مذهبی در تاریخ که صفحاتی بسیار را به خود مختص کرده است باید به کشتار”سن بارلتمی”اشاره کرد.این کشتار که آمیخته ای ازآموزه های مجازات مرتد وبازی قدرت میان شاهان و شاهزادگان وملکه ها بود بدان منتج شد که کاتولیک ها در سال 1572میلادی طی چند روز ده ها هزارپیروان مذهب تازه بنیاد پروتستان را به قتل رساندند.البته ازدیگرجنگ های خونین مذهبی که هم اکنون هم به جهات روانی برتاریخ ادیان سایه افکنده به “جنگ های صلیبی” شهره است.این جنگ ها که با رویکرد ایدئولوژیک و به تحریک پاپ وقت به بهانه بازپس گیری “بیت المقدس”رخ داد.ازخشونت های جنگ های صلیبی فقط اینکه”مارکوپلو”جهانگرد مسیحی آن دوران درمورد کشتار مسلمین به سیوف هم کیشان صلیبیش در بیت المقدس اغراق گونه جاری بودن خون مسلمین را تا مچ پاهای خود در معابر عمومی توصیف میکند.البته نا تمام نماند که عاقبت این جنگ ها با چیرگی فاتحانه مسلمین در تاریخ به ثبت رسید.
اما مسلمین هم دررقابت با پیروان دیگرادیان از خشونت های مذهبی بی بهره نماندند.اولین ریشه های کج روی درمیان پیروان دین رحمت را شاید بتوان دردهم محرم الحرام سال شصت و یک هجری جست.دراین سال حسین ابن علی (ع) به استناد احکام ارتداد از سوی مفتی های درباری با توجیه خروج ازدین جدش به ددمنشانه ترین وضع به شهادت رسید.کشتار شیعیان به نام جهاد با کفار از سوی محمود غزنوی.صدور حکم ارتداد ومتعاقب آن اعدام شهیدثانی از فقهای شیعی مذهب در استانبول گوشه ای از این خشونت هاست.البته شیعیان هم درآن سوی میدان شریعت هم در تحجر هیچ کم نداشتند.کشتاراهل سنت با دشنه های قزلباشان صفوی در تاریخ زبان زد خاص و عام است.ترورخواجه نظام الملک سلوجوقی هم بدستان اسماعیلیان بماند به کنار.
البته گستره خشونت میان پیروان مذاهب اسلامی وسعت بسیار دارد وبا این قلم به شمارش نیاید.
آنچه درخشونت های مذهبی میان مسلمین عمومیت دارد بازوان تنومند سردمداران زر و زور وتزویر است که صاحبان فتوا را به خدمت خود گرفته است.مفتی های درباری زمانی که در خدمت قدرت و سیاست و اقتصاد درمی آیند جامه خیانت به شریعت نبوی به تن کرده وفتوای تکفیر و تفسیق مخالفان سیاسی را صادرمیکنند.اما آنچه لازم می آید بدان علم حاصل آید اینکه به کدامین علت سردمداران زر و زوربدین گونه بی هیچ دشواری اینگونه اربابان فتاوی را به خدمت قدرت شیطانی خود در می آورند؟
شاید کالبد شکافی خشونت مذهبی ای که امروزدرسوریه زبانه میکشد مسلمین را به پاسخ این سؤال رهنمون باشد
سوریه محل نزاع قدرت های منطقه ای وفرامنطقه ای شده است.درروزهای اخیرگروه های اسلامی مخالف “بشار اسد” دست به تخریب و نبش قبر”حجربن عدی”صحابی بزرگوار پیامبررحمت به جهت ربودن و ناپدید کردن بقایای جسد زده اند.این کنش وحشیانه که بنا بر سبقه مذهبی وبا عنوان جهاد رخ داده با واکنشی از همین جنس روبرو شده است.نیروهای حامی دیکتاتورسوریه سر یکی از مباشران در نبش قبر این صحابی بزرگوار را ازتن جدا کرده واین تصویر را بر روی سایت های خبری قرار دادند.
نقطه تلاقی این کنش و واکنش هر دودرسبقه وتوجیه دینی میباشد.از این روی میباید به تحلیل این رویداد از دید شریعت اسلامی پرداخت.
1.نوع بشر درمختصات آموزه هایاسلامی دارای کرامت،حقوق واحترام میباشد.این احترام وحقوق نه تنها مختص اهلیت نمیباشد بلکه مهجورین هم دارای حقوق و کرامت بوده ودر این هندسه راه های استیفا و تمتع حقوقشان به طرقی متفاوت ازدیگراشخاص حقیقی که دارای اهلیت میباشند پیشبینی شده است.
2.دراین مختصات کرامت وحقوق هم به بعد جسمانی وهم بعدمعنوی انسان تعلق میگیرد.
3.کرامت وحقوق به بعد جسمانی ومعنوی نوع بشرنه فقط در حیات بلکه پس از حیات یا به عبارتی ازپایان حیات ودر زمان موت هم ادامه دارد.
4.ازحقوق شخص متهم درحقوق اسلام اینکه میباید دارای اهلیت بوده باشد وبا اختیارمرتکب فعل مجرمانه شده باشد.
5.جرم متهم میباید در دادگاه صالح احراز ومتهم حق دفاع از خود را دارا باشد.
6.مجازات میباید متناسب با جرم باشد.
درمورد کنش روی داده از سوی مخالفان اسد که تخریب ونبش قبرصحابی رسول الله بوده به جهات آموزه های اسلامی تعرض وتعدی به جسم میت عارض شده است وحکم صریح اسلام در این مورد حرمت نبش قبر میت میباشد.ازاین روی تخریب کنندگان ونبش کنندگان قبرگرچه مدعی جهاد اسلامی هستند عملی حرام وخلاف اسلام مرتکب شده اند.
اما درتحلیل روی دیگراین خشونت هم همین نقض آموزه های اسلام حکمفرماست.
نبش کننده قبرکه مرتکب فعل حرام و مجرمانه گشته دردادگاه صالحه مورد محاکمه قرار نگرفته است.متعاقب این حق اظهار دفاع هم از او سلب شده است.چه بسا مجازات اعمال شده بر اوهم متناسب عمل مجرمانه اش نبوده باشد.بنا بر این هر دو عمل انجام شده با سبقه دینی فاقد ادله دینی میباشند.
کوتاه سخن اینکه آنچه باعث شده که مسلمین جامه تحجر بر تن بپوشند وبه آلتی در دست مالکان زر و زور و تزویر در آیند “جهالت “به گونه ای عام وبه گونه ای خاص درمورد شریعت اسلامیست.
آنچه بر این امت جهل واجب است اینکه از اسلام جهل به اسلام علم وعرفان بگروند.