شرکت رفسنجانی در این انتخابات تنوری را داغ میکند تا از پس آن رژیم بتواند آش خود را بپزد. در واقع مهندسی و کنترل این انتخابات بسیار سهلتر از انتخابات ۱۳۸۸ خواهد بود… شکست رفسنجانی در انتخابات قطعی است، اما قطعیتر از آن انتصاب یک رئیس جمهور سرسپرده رهبریست که “پیروزی” خود را مدیون “نبردی سهمگین” با مخالفین اعلام خواهد کرد
شرکت آقای رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری امسال در نظرگاه برخی چهار نتیجه پیگیر دربر خواهد داشت:
۱) معادلۀ قدرت را در ایران متحول میکند، ۲) امکان مانور اصلاح طلبان را افزایش داده و نیروهای میانی جامعه را از سردرگمی خارج مینماید، ۳) امکان تنش زدایی را فراهم کرده، که همین امر اندکی به گشایش فضای سیاسی می انجامد، ۴) و بلاخره از این طریق حتی نیروهای ناراضی درون نظام برعلیه استبداد هماهنگ تر میشوند.
برعکس چنین تحلیلی، به اعتقاد این قلم، شرکت آقای رفسنجانی در انتخابات این اثرات منفی را خواهد داشت: ۱) شرکت وی رنگ و لعابی تازه ای به آبروی نظام، که پس از جنبش سبز کاملا لجن مال شده بود، خواهد داد. ۲) ادعای نظام را مبنی بر “دمکراتیک و آزادانه” بودن انتخابات در نزد جهانیان افزایش میدهد. ۳) به گروه های مردد و میانه رو، به طبقه متوسط ای که غالبا دل از نظام کنده و به آن بی اعتقاد شده است، امید واهی میدهد مبنی برآن که با وجود این نظام “هنوز میتوان کاری کرد”. خلاصه آنکه در شرایط بحران شکننده مالی و اقتصادی و افزایش سرخوردگی مردم از قدرت حاکم، اندکی بیشتر امید مردم را به دستگاه سلطه خامنه ای باز میگرداند.
بی تردید صلاحیت آقای رفسنجانی در شورای نگهبان تایید خواهد شد. ولی شرکت وی در این انتخابات تنوری را داغ میکند تا از پس آن رژیم بتواند آش خود را بپزد. در واقع مهندسی و کنترل این انتخابات بسیار سهل تر از انتخابات ۱۳۸۸ خواهد بود، زیرا رژیم بمراتب بیشتر تجربه اندوخته. در یک کلام، آمدن رفسنجانی در نهایت هیج تاثیری در اراده نظام در نتیجه انتخابات نخواهد داشت.
در اساس شرکت یک کاندیدا در انتخابات ریاست جمهوری (حتی اندکی آزاد) براین فرض استوار است که وی میتواند کاری کند، طرح هایی را بجلو ببرد، قول و قرار هایی را متحقق نماید. با اینحال شرکت رفسنجانی برای نظام خوش آیند خواهد بود، زیرا این شرکت میتواند نخست اندکی هیجان موقتی، شور و شوق ناپایدار در میان مردم ایجاد کرده، هوای تازه برای رژیم مهیا کند، تا سپس، انتصاب رئیس جمهور بعدیش را به مردم و جهانیان مشروع نشان دهد، و مدعی شود که رئیس جمهور بعدی از دل یک “رودر رویی واقعی” با مخالفین سرسخت خود بیرون آمده، و این همه را جلوه ای از “گشاده نظری” حاکمیت نشان بدهد. از سوی دیگر، با این روش، یعنی از طریق شرکت رفسنجانی، نظام میتواند معادله دوسویه دولت-احمدی نژاد-مشایی از یک سو، و اصول گرایان، از سوی دیگر، را برهم زند، زیرا مانع میشود تا همه نیروهای مخالف نظام به یک باره بسوی مشایی (بخاطر نبود اصلاح طلبان) جلب شوند. به عبارت دیگر، اگر رفسنجانی گفته بود که بدون رضایت رهبری پا به میدان نخواهد گذاشت، پس آمدن او با رضایت خامنه ای متحقق شده، و این بی تردید از آنروست که پیش از این خامنه ای از آمدن مشائی در مبارزات انتخاباتی مطمئن بوده است. خامنه ای احتمالا رفسنجانی را برای مقابله با مشائی به میدان آورده تا “پیروزی” (بخوان: انتصاب) رئیس جمهور بعدی خود را “مشروع” جلوه داده و آنرا ماحصل یک “نزاع واقعی” در نگاه مردم و جهانیان نشان بدهد.
بی تردید، خواهند گفت که خامنه ای و رژیم حاکم برای تحکیم طرح های خود نیازی به “اجازه” گرفتن از کسی و حتی “قانع”کردن مردم ندارد. درست است. اما جمهوری اسلامی در طول عمر خود نشان داده است که نمی خواهد چهره مستبد اسلامی اش در نفی جمهوریت و “حمایت مردمی” – هرچند تقلبی- عرضه شود. پس حفظ صورت ظاهر برای نظام یک امر کلیدی است.
برخی گروه های اصلاح طلب رسالتی برای این انتخابات قائل نیستند. بسیاری سکولارها نیز بدرستی امید خود را از هرگونه تحول اندک از این نظام بریده اند. با اینحال، برخی اصلاح گرایان راست گرا تصور میکنند شرکت در هرگونه انتخاباتی و در هر شرایطی مثبت است زیرا میزان مدنیت، فعلیت و فعالیت جامعه را، هرچند اندک و به هرشکلی شده افزایش میدهد. آنها غالبا از نگاه نوعی تقابل با نظام و تنها برای اینکه نشان دهند “ماهم هستیم” به میدان پا میگذارند، و فکر نمی کنند که حضورشان در صحنه انتخابات، در شرایطی که رژیم در بالاترین سطح بی کفایتی در مدیریت، ورشکستگی در اقتصاد، نابسامانی بی نظیر در سیاست، هم در صحنه داخلی و هم در صحنه خارجی قرار دارد، تا چه میزان “مشروعیت” رژیم را بالا میبرند و چهره بیمار و مخدوش آنرا رنگ و لعاب تازه میدهند.
به واقع شرکت در این انتخابات، در شرایطی که دستگاه رهبری همه اهرم های قدرت را از آن خود کرده است، در موقعیتی که رئیس جمهور در ایران در عمل قدرت چندانی ندارد، چه سودی میتواند داشته باشد؟ در شرایط بسته بودن همه عرضه ها برای یک تقابل آزاد نیروها در یک انتخابات کم و بیش واقعی، مسلم است که رژیم از آمدن رفسنجانی خوشنود خواهد شد، زیرا تنها نتیجه شرکت وی این خواهد بود که نظام چهره این انتخابات را “مردمی و آزاد” جلوه دهد، زیرا در نهایت کلام، رفسنجانی مطمئن است که هیچ امیدی به پیروزی نباید داشته باشند.
اما اگر وی میداند که از این اقدام هیچ چیز درعمل نصیبش نخواهد شد، پس چرا باز پای به میدان گذاشته است؟ زیرا از این طریق تنها میخواهد بگوید “ما هم هستیم”، تا اندکی از پراکندگی نیروهای اصلاح طلب در سطح جامعه بکاهد، و شاید هم : از قطع امید اکثریت مردم از نظام جلوگیری نماید و جلوی ریزش آنرا بگیرد. ولی نمی داند که آنچه رژیم از شرکت وی به چنگ میاورد این است: “اما ما بیشتر هستیم”!! شکست رفسنجانی در انتخابات قطعی است، اما قطعی تر از آن انتصاب یک رئیس جمهور سرسپرده رهبری ست که “پیروزی” خود را مدیون “نبردی سهمگین” با مخالفین اعلام خواهد کرد.