حامیان نظام جمهوری اسلامی تبلیغ میکنند که رای دادن یک حق است و باید با شرکت فعال از این حق استفاده کرد و میگویند هدف نظام جمهور اسلامی این است که ما این “حق” را از دست بدهیم!؟ به یاد هموطنان میآورم که نظام جمهوری اسلامی شورای نگهبانی ساخته که مانع نامزد شدن ایرانیانی باشد که “ولی فقیه” آنها را نمی پسندد! آخرین آنها رفسنجانی بود! ۲ سوال مطرح میکنم، سوال اول آیا رای دادن یک حق است یا حق انتخاب آزاد داشتن و حق تعیین سرنوشت حق است؟ سوال دو، آیا زمان شاه می توانستیم رای بدهیم و آیا در انتخابات آن نظام شرکت فعال داشتیم؟
پاسخ سوال اول این است که رای دادن حق نیست، حق تعیین سرنوشت و انتخاب نوع اجرای آن حق است. بهترین نوع انتخاب شرکت در تصمیمگیری مستقیم در شکل همه پرسی است، امروز نوع انتخابی در دنیا متداولتر است که هر شهروند با برگزیدن بین نامزدانی که هیچکس آنها را قبلا به بهانههای گوناگون فیلتر نکرده بهترین را در رابطه با برنامه که عرضه میکند و سوابقش به عنوان انسان مدیر، مستقل و آزادیخواه با استفاده از وسیلهای به نام انتخابات برمیگزیند. باید به یاد آوریم که ما حق تعیین سرنوشت وحق انتخاب نوع اجرای آن را طبق قانون اساسی از دست داده ایم و این حق بطور مطلقه در دست “ولی فقیه” است! سالها است که حامیان این نظام برای پنهان کردن این امر و فریب ما به دروغ جای حق را با وسیله ابراز آن عوض کرده اند و شعار میدهند که انتخابات یک حق است!
اما سوال دوم آیا زمان شاه در انتخابات شرکت میکردیم؟ با انقلاب مشروطه ایرانیان در قانون اساسی مشروطه حق شهروندیشان به رسمیت شناخته شد و با آن، حق تعیین سرنوشت و حق انتخاب نوع ابراز آن تعریف شد. نمایندگان مردم بدون فیلتر شدن به وسیله انتخابات وارد مجلس شورای ملی شدند. از آنجا که استبداد با هر شکلش چه سلطنتی چه مذهبی چه مرامی تحمل حق تعیین سرنوشت و حق انتخاب نوع ابراز آنرا برای هر ایرانی را نداشته و ندارد نتیجه مجلس شورای ملی در زمان محمد علی شاه قاجار به توپ بسته میشود! بعد از کودتای رضا شاه تقلبات در انتخابات زیاد شد و شاه سعی در پر کردن مجلس از افراد خود کرد! جامعه که حق تعیین سرنوشت و حق انتخاب نوع ابراز آنرا در قانون اساسی داشت با شرکت گسترده سعی در خنثا کردن توطئههای شاه میکرد تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و کودتای علیه دکتر مصدق از آن روز شاه برای خود اختیارات “ملوکانه” تعریف کرد و جانشین خدا شد! حق تعیین سرنوشت و حق انتخاب نوع ابراز آن از ایرانی گرفته شد. از آن لحظه مردم ایران در انتخابات شرکت نکردند و این تحریم تا آنجا پیش رفت که شاه به فکر ساختن تک حزبی افتاد “حزب رستاخیز” و گفت هر که راضی نیست پاسپورتش را بگیرد و برود.
امروز عدهای آمدهاند و با شعار انتخابات یک حق است! میگویند بین ۸ تا نامزد نظام که شورای نگهبان باقی گذاشته! یکی را “آقا” بیشتر دوست دارد آقای جلیلی! و یکی دیگر را کمتر! آقای عارف! پس باید با فراموش کردن آنچه در این ۳۴ سال اتفاق افتاد و می افتد برویم به آقای عارف رای بدهیم! باید از مردم پرسید چه فرق است بین جلیلی یا کسی دیگر؟ آیا شورای نگهبان که فقط ۸ کاندیدا را باقی گذاشته دلیلی داشته جز اینکه این اشخاص همه تابع خامنهٔای هستند؟ باید تا کی بازیچه فریب این نظام شد و بین بد و بدتر که خود نظام تعریف میکند انتخاب کرد؟ آیا وقت اینکه بگوییم دیگر فریب نخواهیم خورد نرسیده؟ تا کی باید در این قمار که زورپرستان ساخته اند که ادامه آن جز از دست دادن حقوق انسان و حقوق ملی دست آوردی ندارد شرکت کنیم و با این شرکت خود و وطن را به خطر بیندازیم؟
شاد باشید.