۱. رئیس جمهوری ناتوان تر از تدارک چی. سخن بر سر این نیست که در شمارش آرا تقلب می شود یا نمی شود. ای بسا که نشود. زمانی که همه نامزدها ریاست جمهوری از صافی شورای نگهبان ولایی گذشته اند، چه دلیلی دارد که مقام معظم رهبری و نیز سرسختان نگران انتخاب این و آن شوند و در شمارش آرا دست برند؟
سخن بر سر این است که آزادی خواه و میهن پرست چه امیدی می تواند بست به رئیس جمهوری که در چنین شرایطی انتخاب می شود؟ بدون شک هیچ؟ آیت الله خامنه ای و سرسختان که نامزدی هاشمی رفسنجانی برای انتخابات را بر نتابیدند و بی شرم صلاحیت اش را رد کردند و با همان بی شرمی موسوی و کروبی را در حصر نگه داشتند، قرار است استقلال رئیس جمهور جدید را بپذیرند؟ تازه اگر رئیس جمهور جدید در پی استقلال در برابر مقام معظم رهبری باشد. آیا نامزد واقعا مستقلی از صافی شورای نگهبان گذشته است؟ کسی که در این شرایط بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند، بیش از تدارک چی (به گفته محمد خاتمی) و کارگزار رهبر نظام جمهوری اسلامی خواهد بود؟
گیرم حسن روحانی، محافظه کار دیروز و نامزد امروز اصلاح طبان، به دور دوم انتخابات راه یابد و از آن هم بگذرد و رئیس جمهور شود. بسیار خوب! او در سال های پیش چه کرده است و چه گفته است که آزادی خواهان بتوانند دل بدو بست؟ حالا باز هم فرض کنیم که به یک باره دگر شده و در پی اصلاحات و آن هم اصلاحات آزادی خواهانه است. آیا مقام معظم رهبری به او اجازه چنین کاری خواهد داد؟ اگر ایشان در پی چنین شکیبایی بود که نامزدی شبه اصلاح طلبی چون هاشمی را رد نمی کرد. آقا که نامزدی “اصلاح طلب” را نپذیرفت، چگونه ممکن است اجرای اصلاحات را از سوی رئیس جمهور بپذیرد. قرار است برای انتخاب کارگزار آقا رای دهیم؟
۲. پیام رسانی درست به حاکمیت خودکامه سرسخت. تا پیش از این، آزادی خواهان ایران به حاکمیت این پیام را رسانده اند که از سر عشق به ایران و برای جلوگیری از زخم خوردن بر پیکر خسته میهن، آماده پذیرفتن انتخابات غیرمنصفانه و نادرست نظام هستند، تا مگر گام به گام و به طور مسالمت آمیز کشور به دموکراسی گذر کند. این بلندنظری را اما حاکمیت سرسخت نفهمید و نخواست بفهمد. در دوره پیش رای نامزدهای گزیده شده خود را نیز نپذیرفت و این بار حتی اجازه شرکت هم به نامزدهای کمابیش خودی نداد، چه رسد به اصلاح طلبان و دگراندیشان.
حالا نباید این پیام را به خودکامگان ولایی و پادگانی داد که هر چه کنند و هر ساز ناسازی بنوازند، باز هم اپوزیسیون را می توانند به بازی خود کشانند. این از اعتبار آزادی خواهان خواهد کاست. سرسختان چه می اندیشند؟ دیگر بس است!
۳. پیام رسانی به جامعه جهانی. اگر آزادی خواهان و ایرانیان در پی آنند که جامعه جهانی در هر نشست و گفتگو با سران نظام اسلامی حقوق بشر را بگنجاند و خواستار آزادی ایرانیان در بند و برداشتن فشار از جامعه مدنی شود، می بایستی نشان دهند که هستند و کوشایند. با شرکت مردم در انتخابات، سرسختان نظام بهانه خواهند یافت تا هر گونه اتهام جور و ستم گسترده ای را از سر رد کنند و به جهانیان بگویند که مردم ناراضی از نظام که در انتخابات گزینشی نظام شرکت نمی کردند! با شرکت در انتخابات، ایرانیان آزادی خواه پشتیبانی جامعه جهانی به شکل گسترده ای از دست خواهند داد.
۴. برپاداشت گزینه آزادی خواهی. با سرسختی حاکمان نظام اسلامی و بستن راه اصلاحات، زمان آن رسیده است که آزادی خواهان درفش گزینه دموکراسی و انتخابات آزاد و منصفانه را برفرازند. مردم سرخورده از اصلاحاتِ در بن بست و هراسان از جنگ و برادرکُشی در پی گزینه ای در خورند. شعار این گزینه در خور چنین تواند بود: شرکت در انتخابات نمایشی، نه! پیش به سوی لنتخابات آزاد و منصفانه!
زبده سخن این که از دیدگاه ازادی خواهی، زیان شرکت در رای گیری برای انتخابات رئیس جمهور بسیار بیش از سود آن است. پس چه بهتر که در انتخابات شرکت نکنیم!