این مقاله در روز انتخابات در مجله کریستن ساینس مونیتور منتشر شد(1)
شاه در سال 1975، سالی که در اوج قدرت خود بود ، تصمیم گرفت ماهیت دیکتاتوری خویش را از حجاب دموکراسی خارج کند . او دو حزب سیاسی وقت را منحل کرد . در میان مردم ایران ، آن احزاب به حزب (( بله )) و (( بله قربان )) مشهور بودند . با ادغام آنها تنها یک حزب (( بله قربان )) تشکیل شد که شاه نامش را (( رستاخیز )) نهاد و این آغازی شد بر سراشیبی سقوطش .
با این تغییر ، شاه در عمل ایرانیان را بر سر یک سه راهی اجباری قرار داد : عضویت در حزب یا رفتن از ایران و یا دستگیری و ماندن در زندان . اما مردم ایران تشخیص دادند که دیگر هیچ امیدی برای اصلاح حاکمیت با اجازه شاه وجود ندارد .
تنها گزینه منطقی باقی مانده برای رسیدن به استقلال و آزادی و دموکراسی سرنگونی رژیم شاه بود . این نارضایتی های نهفته در نهایت منجر به انقلاب مردم ایران در سال 1979 و تغییر رژیم استبدادی سلطنتی بعد از سه هزار سال شد .
اما انقلاب دموکراتیک مردم ایران نزدیک به 35 سال است که توسط آیت الله ها دزدیده شده و امروز آیت الله خامنه ای در همان راهی قدم میگذارد که مسیر سقوط شاه منفور بود . ( اندکی تغییر دادم )
همانطوری که شاه نظام دو حزبی را حذف کرد ، آقای خامنه ای هم هیچ امکانی برای حضور و رقابت آزادانه قایل نشده است . شورای نگهبان ، که مسئول تایید صلاحیت کاندیداها است ، تمامی کاندیدا های وابسته به اصلاح طلبان و دیگر کاندیداهای واقعا مستقل را را رد صلاحیت کرده است . دامنه ی رد صلاحیت ها به هاشمی رفسنجانی رییس جمهور سابق ایران هم رسیده است .
واضح ترین دلیل رفتار محافظه کارانه شدید رهبر ایران در برابر تحول احتمالی پس از انتخابات ریاست جمهوری، اجتناب از تکرار وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال 2009 است . وقتی ایرانیان زیادی به میرحسین موسوی –کاندید اصلاح طلبان- رای دادند ، او را بازنده اعلام کرد و تظاهرات اعتراضی هوادارانش در خیابان های ایران راکه به جنبش سبز موسوم شد ، به شدت سرکوب کرد .
با توجه به فشار خامنه ای برای داشتن یک رییس جمهور (( بله قربان )) گو و حذف افرادی که بر چسب اصلاح طلبی خورده اند ، همچون هاشمی رفسنجانی ، رژیم نیاز به داشتن فردی در لیست شش نفره نظام دارد . نام فرد جدید حسن روحانی مذاکره کننده ی سابق هسته ایران با قدرت های جهانی است . وی نگاه خود را معطوف به زنان و آرا آنها و اقلیت های قومی کرده و گفته است که میخواهد وزارت زنان تشکیل بدهد . وی به کمک اصلاح طلبان و با وعده تغییر در روند مذاکرات هسته ای به دنبال جلب رای جوانان ایران است .
این امید هست که رای دهندگان بتوانند درک کنند ، روحانی کاملا محافظه کار و نزدیک به سیستم است و بسیار بعید است که بتواند از قدرت نهاد های امنیتی جمهوری اسلامی بکاهد . او در سال 1999 اشکارا وبا ذوق و شوق از سرکوب دانشجویان حمایت کرده است . اگر روحانی انتخاب شود ( بهتر است بگوییم از طرف رهبری منصوب شود ویا اینکه کاندیدای خامنه ای باشد ) اصلاح طلبان ایرانی به اندازه ای که از رفسنجانی نامید شدند از او نیز ناامید خواهند شد.
در زمانی که رفسنجانی رییس مجلس ایران و بعد ها رییس جمهور ایران بود ، در سالهای 1980 میلادی بیش از 7000 زندانی اعدام شدند و بیش از 500 تن از مخالفان رژیم ترور شده و به قتل رسیدند . در سال 1997 دادستان آلمانی پرونده میکونوس که مربوط به ترور رهبران احزاب کرد مخالف ایران در سال 1992 در برلین بود ، رفسنجانی را به اتهام آمریت و نقش ویژه ی او در این ترور ها محکوم کرد . این اتهام همچنین برای خامنه ای و دو تن دیگر از کاندیداهای ریاست جمهوری ، علی اکبر ولایتی ومحسن رضایی مطرح شد با این عنوان که آنها در پشت صحنه ی طراحی این ترور ها نقش داشته اند .
رای دهندگان تشخیص خواهند داد که خامنه ای این لیست (( بله قربان )) گو ها را چرا درست کرده و خواهند فهمید که این کار در راستای تقلب انتخاباتی سال 2009 است و مشابه حزب رستاخیزی است که شاه در سال 1975 راه انداخته بود ( با توجه به سابقه ذهنی ایرانی ها فکر کردم اینطوری بهتر منظور شما رسانده میشود ) . باتوجه به اینکه هر گونه اعتراضی پس از انتخابات با سرکوب شدید رژیم مواجه خواهد شد ، بهتر است رای دهندگان انتخابات فعلی را تحریم و مشروعیت رژیم را سلب کنند و نگذارند رژیم با این 6 کاندیدا و فرد پیروز احتمالی مشروعیت کسب کند .
تحریم عمومی و توده ای انتخابات میتواند مخالفان رژیم خامنه ای را جری تر کند و در جامعه به صورت بالقوه اثر گلوله برفی را خواهد داشت . همینطور میتواند پیامی به کشور های غربی و در درجه اول ایالات متحده آمریکا باشد مبنی بر اینکه ،مردم ایران این رژیم را نمی خواهند و هر گونه موافقتی که حقوق ایرانیان را نقض کند قابل قبول نخواهد بود.
بسیار مشکل است که بتوانیم واکنش ایرانیان را در برابر انتخابات آتی حدس بزنیم . لایه برداری از پشت صحنه انتخابات که به انتخاب سیاسی و تغییر وضعیت تفسیر شده است میتواند به عنوان آخرین راه برای ایرانیان محسوب شود و شاید به قیامی دیگر همانند قیام ایرانیان بعد از سال 1975 پس از اقدامات شاه ، منجر شود.
برای بیش از یک قرن ، جنبش های اجتماعی ایران برای رسیدن به هدفشان یعنی آزادی بیشتر تلاش کرده اند . لحظه موعود وقتی فرا میرسد که که مخالفان دیگر چیزی برای ازدست دادن نداشته باشند و ظلم و ستم بیشتر ادامه یابد . شاید ما هنوز به آن نقطه نرسیده باشیم و در هر صورت این مردم هستند که صاحبان واقعی سرزمینشان هستند.
(1): Is today’s presidential election in Iran a 1975 turning point?