انتخابات ریاست جمهوری در تاریخ 24 خرداد 1392 ( 14 ژوئن) در ایران برگزار شد. طبق آماری دولتی 50 میلیون و 480 هزار نفر دارای حق رای بودند. از میان آمار فوق در حدود 37 هزار و 700 هزار نفر در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند. از میان رای های داده شده در حدود 35 میلیون و 450 هزار رای معتبر بودند و باقی باطله. در انتخابات نیروهای متنوع طرفدار تغییر چون جوانان، زنان و اقشار مختلف اجتماعی ظرف 48 ساعت باقی مانده به انتخابات با انگیزه های مختلف وارد کارزار انتخاباتی شدند و با شور، احساسات و هیجانی که برای ایجاد تغییر و تحول در جامعه داشتند، توانستند مهر خود را بر انتخابات بزنند و موجب پیروزی آقای حسن روحانی به عنوان نماد “تغییر” شوند. همچنین بیش از 28 درصد از واجدین حق رای با انگیزه های مختلف در انتخابات شرکت نکردند. به علاوه به نوشته سایت جرس “آمار وزارت کشور برای تعداد واجدین شرایط رای دادن در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری پنج میلیون نفر کمتر از آمار به دست آمده از سرشماری نفوس و مسکن سال 1390 است. براساس آمارهای سرشماری که سال 90 انجام شده است، 55 میلیون نفر میتوانند در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کنند”.
من در مقالاتم بارها متذکر شده ام که از انتخابات آزاد و منصفانه در ایران دفاع می کنم و در انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری هم از سیاست عدم شرکت حمایت کردم، اما صمیمانه بعنوان یک چپ تحول طلب جمهوریخواه، از پیروزی مردم و نیروهایی که با شرکت در انتخابات به کاندیدایی رای دادند که بطور ضمنی با برخی از خواسته های جنبش سبز همراهی کرد، از شادیشان خوشحالم و امیدوارم با شرکت در انتخابات با هر انگیزه ای که مد نظر آنان بود، بشود پاسخ هایی مناسب برای بهبود شرایط زندگی امروز و فردای خود، برای اشتغال، آزادیهای اجتماعی و سیاسی، تنش زدائی با جهان خارج، آزادی زندانیان سیاسی و برداشتن حصر رهبران نمادین جنبش سبز و … دریافت کنند.
به نظرم دفاع از انتخابات آزاد، آزادی تمام زندانیان سیاسی، برداشت حصر از خانم رهنورد و آقایان موسوی و کروبی، دفاع از حق کاندیدا شدن، حق انتخاب و حق رای و صیانت از آن، از جمله پیش شرط های حداقلی بودند که برای شرکت در انتخابات حتماً می بایست به آنها توجه صورت می گرفت. من احترام زیادی به انتخاب بیش از 18 میلیون نفر از هموطنانم که با انگیزهای مختلف برای تغییر در انتخابات شرکت کردند، قائل ام. برخی از تحلیل گرایان این گونه تبلیغ می کنند که 51 درصد رای داده شده به آقای روحانی، رای به سیاست یا واژه “اعتدال” است. به نظرم این واژگونه گوئی بزرگی است که آن تحلیل گران و هوادارانشان در درون و بیرون نظام دست به تبلیغ آن می زنند. مردم ما درهمین انتخابات بارها در تجمعات خود در خیابان ها شعارهای بسیاری در دفاع از موسوی و کروبی و یا کلاً مطالبات سرکوب شده جنبش سبز بیان کردند.
نمی توان بر این واقعیت پرده ساتر کشید که رای داده شده به آقای روحانی تنها برای “اعتدال” نبوده است. چنین خواستی تنها متعلق به بخشی از رای دهندگان به ایشان می باشد. اما بسیاری از فاکتورها نشان می دهد که بخش قابل توجهی از جوانان و زنان کشورمان به تغییر و فراتر رفتن از وضع موجود رای داده اند و رئیس جمهور جدید را به عنوان نماد “تغییر” در نظر گرفتند.
برای فعالین سیاسی و مدنی که به دنبال بهبود شرایط سیاسی مردم، ایجاد تغییرات و تحولات دمکراتیک در جامعه اند، هنوز برنامه و پروژه آقای روحانی مشخص نیست و معلوم نیست ایشان در ساختار قدرت موجود چگونه عمل خواهد کرد. رئیس جمهور جدید فعلاً هیچ ابزار و امکان متشکلی را در جامعه مستقر نکرده است. نیروهایی که رنگ بنفش را در کارزار انتخاباتی برای خود بر گزیده اند هنوز بصورت حزبی یا سازمانی عمل نمی کنند. اگر این وضعیت ادامه یابد آنها در برابر ده ها ارگان وابسته به حاکمیت و مجلسی که اصولگریان طرفدار بلوک قدرت در آن حرف اول و آخر را می زنند کار یا فعالیت مهمی را نمی توانند پیش ببرند. مردم رای دهنده ای که از تشکیلات و حزب و تشکل برخوردار نیستند با نگرانی به صحنه پس از انتخابات نگاه می کنند و می پرسند روحانی برای تشکل یابی چه خواهد کرد؟ ایشان چگونه دولت و جامعه را برای پیشبرد مطالبات نیروهای خواهان تغییر سازمان خواهد داد؟
بسیاری می دانند که مبارزه در کشورهای دیکتاتوری تنها از طریق صندوقهای رای پیش نمی رود. انتخابات هر چهار سال یک بار در جمهوری اسلامی بشکل مهندسی شده برگزار می شود و در این دوره چهار ساله، کنشگران سیاسی، مدنی، اجتماعی و فرهنگی با همراهی احزاب سیاسی و جنبشهای اجتماعی مبارزات پر ثمری را سامان و سازمان می دهند تا بلکه حاکمیت را به اشکال گوناگون تضعیف کنند و آن را به عقب نشینی و قبول مطالبات مردم مجبور کنند.
فضای انتخابات در آخرین روزها
تا چند روز قبل از انتخابات همه نظرسنجی ها حاکی از این بود که میزان مشارکت مردم زیاد نیست و همچنین، بسیاری از مردم هنوز به این نتیجه نرسیده بودند که به چه نامزدی رای دهند. وجود تردید در میان صاحبان حق رای بسیار بالا بود. بسیاری، چه در خیابان و چه در تجمعات سازماندهی شده در این روزهای مانده به انتخاب نامزدها، در آکسیون های کاندیاتوری آقای روحانی شرکت می کردند اما متذکر می شدند که بدلیل کودتای انتخابانی سال 88 و بسیاری دلایل دیگر در انتخابات شرکت نمی کنند و بیشتر از خواسته های جنبش سبز اعلام پشتیبانی می کردند. اعلام حمایت قاطع اکثریت اصلاح طلبان با همراهی آقای خاتمی و نیز بخشی از اصولگرایان معتدل طرفدار آقای رفسنجانی و همچنین حمایت بخشهایی از تحول طلبان در چند روز آخر، و سمتگیری مشخص بخش بزرگی از جوانان و زنان طرفدار تغییر در 48 ساعت مانده به انتخابات باعث شدند که آقای حسن روحانی مورد حمایت ترکیب متنوع فوق قرار گیرد و بدین ترتیب در یکی یا دو روز مانده به انتخابات، مردم و بویژه جوانان و زنان کشورمان تصمیم گرفتند با انگیزه های مختلف در انتخابات شرکت کنند و به آقای حسن روحانی که در تبلیغات انتخاباتیش بر “پایان دادن به شرایط موجود” تاکید کرده بود رای دهند. بعبارتی رای دهندگان بر این نظر بودند و هستند که با انتخاب “رئیس جمهوری متفاوت” به هشت سال دولت اصولگرای احمدی نژاد که توسط بلوک قدرت به رهبری علی خامنه ای بر مردم کشورمان تحمیل گشته بود و همراه با سرکوب همه جانبه، فشار امنیتی گسترده توام با هزینه های سنگین سیاسی که منجر به تصویب چهار قطعنامه تحریم علیه کشور و نیز موجب انواع بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر کشور شده بود، پایان دهند.
شعبده های انتخابات
انتخابات در ایران غیرآزاد، غیردمکراتیک و ناعادلانه است. مهندسی انتخابات، غیردمکراتیک ترین و نامنصفانه ترین روشی است که رژیم دیکتاتوری ایران در برخورد با کاندیداها و مردم رای دهنده از خود نشان می دهد. بر کسی پوشیده نیست که در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری در ایران از میان انبوه کاندیداها تنها هشت نفر از صافی شورای نگهبان گذشتند و بدین ترتیب انتخابات ریاست جمهوری مهندسی شد. گذاشتن فیلترهای مختلف در این پروسه، انتخابات را محدود و ناسالم کرد. در چنین فضایی انتخابات ریاست جمهوری با هشت کاندیدا جریان یافت و با کنار کشیدن دو نفر و ماندن شش نامزد و با پیروزی آقای روحانی که در واقع رای منفی به برنامه ها و سیاست های همه جریانهای اقتدار گرا با انواع نمایندگانش و در راس همه خود شخص خامنهای بود، سرانجام یافت.
پیش از انتخابات شاهد بودیم که همه جور تبلیغات انجام شد که از جلیلی نماینده راست افراطی “لولو” یا “هیولایی” درست کنند که گویا قرار است براحتی به قدرت برسد و اگر اقدامات لازم و همه جانبه ای صورت نگیرد برنده انتخابات، او خواهد شد. چنین سیاستی توسط خود حکومت و حتی خود جلیلی با اتخاذ مواضع ارتجاعی در رابطه با آزادیهای اجتماعی، برابرحقوقی زن و مرد، تبعیض جنسیتی و … همراه شد تا بلکه ترس و هراس را در جامعه گسترش دهند. متاسفانه بخشهائی از کسانی که در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی بدنبال تعامل با رهبری نظام اسلامی ایران اند با شعار “نه به جلیلی” وارد میدان انتخاباتی شدند و به جو ایجاد شده دامن زدند. اما در ادامه بلوک قدرت به رهبری خامنه ای از طریق نظرسنجی های مختلفی متقاعد شد که کاندیداهای آنها رای نخواهند آورد و بدین ترتیب به وضعیت موجود با داشتن اطلاع، آگاهی و هزینه و فایده کرد، تن داد و مهندسی انتخابات تا آخر پیش نرفت.
روحانی، طرفدار “اعتدال و میانه روی“
در رسانه ها و مقالات بسیاری چنین تبلیغ می شود که آقای روحانی اصولگرایی است که طرفدار “اعتدال و میانه روی” است. البته هنوز میزان “اعتدال و میانه روی” که به ایشان نسبت می دهند مشخص نیست. باید منتظر بود و برنامه ایشان را برای چهار سال پیش رو در عمل دید و سپس بر اساس آن دست به تحلیل زد. اما این هم واقعیتی مدید در جامعه ماست که مطالبات مردم و بویژه جوانان و زنان و اقشار زحمتکش کشورمان روزبروز انباشته و متراکم می شوند و نمی توان براحتی با حرف های کلی تحت عنوان “اعتدال” دهان آنان را شیرین کرد و خواسته های پایین تر از حداقل را بجای خواسته های اقشار مختلف مردم قرار داد. طیف رای دهنده به آقای روحانی بسیار متنوع است و نمی شود خواسته های یک طیف از رای دهندگان را بجای همه رای دهندگان قرار داد.
اگر آقای روحانی بتواند پاسخ در خوری به مطالبات متنوع مردم برای تغییرات اساسی در شرایط بحرانی امروز کشورمان بدهد، می تواند امید رای دهندگان به خویش را به اعتماد تبدیل کند. انجام تغییرات و تحولات اساسی در جهت خواسته های جامعه مدنی و منافع ملی کشور می تواند در دوره پیش رو حمایتهای مردمی از رئیس جمهور جدید را تقویت کند.
آقای حسن روحانی در پاسخ به خواسته های جامعه و بویژه جوانان و زنان برای انجام تغییرات تاکید کرده و گفته است که بر سر عهد و پیمان خود برای انجام تغییرات خواهد ماند. آیا ایشان بر سر قول خود به مردم باقی خواهند ماند؟ میزان عقب نشینی حکومت در پاسخ به پیام مردم کشورمان تا چه حد خواهد بود؟ آیا ایران با نتیجه انتخابات اخیر وارد فاز جدیدی در عرصه سیاست داخلی و بین المللی خواهد شد؟ چگونگی انجام این احتمالات موارد مهمی هستند که می بایست در برنامه اجرائی رئیس جمهور جدید مورد توجه و دقت قرار گیرد. البته در حال حاضر معلوم نیست که در توازن قوای موجود چه تغییرات محسوسی صورت گیرد؟
اگر چه موانع برای اصلاح و حتی تعدیل جدی اند، اما هرگاه آقای روحانی بر نیروی مردمی رای خود تکیه کند و به آنها وفادار بماند و بر بال جمهوریت بنشیند و وارد تعامل با قدرت شود، خواهد توانست کار کند و بسیار هم کار کند. اما اگر بخواهد محافظه کاری پیشه جوید و مردم را دور زند، آنگاه یک تدارکاتچی جدید برای دستگاه ولایت خواهد بود.
سخن آخر
در چهار سال گذشته بلوک قدرت همه کار کرد تا بلکه جنبش سبز در جامعه حذف شود و از بین رود. واقعیت این است که بلوک قدرت و حتی بخش هایی از اصلاح طلبان درون نظام شدیداً از پاگیری جریان های سیاسی و جنبش های اجتماعی مستقل از حکومت، ترس و واهمه دارند و از همین زاویه جنبش سبز را در خیابان سرکوب می کنند و نیروهای آن را در صورت فعالیت به دادن هزینه های بسیار سنگین وا می دارند. همین سیاست سرکوبگرانه باعث شد که این جنبش از خیابانها عقب نشینی کند. اما این جنبش به خاطر مقاومت شجاعانه اش و نیز تغییر نوع فعالیتش توانست در عرصه های دیگر، فعالیت خود را پیش برد. این جنبش در عمق جامعه نفوذ دارد و مطالباتش در میان زنان و جوانان همچنان زنده است. در این انتخابات جامعه و خاصه جوانان و زنان نشان دادند که خواسته های جنبش سبز را فراموش نکرده اند، جنبش سبز زیر پوست جامعه زنده است و می تواند برآمد کند.
هشت سال سرکوب و فضای شدید امنیتی به همراه انواع بحرانهای سیاسی، اقتصادی و بین المللی بلوک قدرت را با ریزش نیرو مواجه کرد. حتی بخشهای مختلف اصولگرایان درون بلوک قدرت را دچار مشکل و تناقض کرد. در انتخابات از هشت کاندیدایی که از صافی شورای نگهبان گذشتند، هیچ کدام با وجود تفاوتهایی که به لحاظ سیاسی با هم داشتند موجب نگرانی بلوک قدرت تحت رهبری علی خامنه ای نشدند. بسیاری برای توجیه سیاستهای خود آقای حسن روحانی را نامزد اصلاح طلبان و سبزها جا می زنند. در صورتی که ایشان خودش چنین ادعایی ندارد. حقیقت این است که کاندیدای اصلی اصلاح طلبان آقای خاتمی را نگذاشتند نامزد انتخابات شود. تنها در روزهای پایانی به انتخابات بود که اصلاح طلبان معتدل و راست نزدیک به آقای خاتمی و عارف از کاندیداتوری آقای روحانی اصولگرای محافظه کار حمایت کردند. هر چند که روحانی کاندیدای نیروهای تحول طلب و دمکراسی خواه نیست و براحتی نمی شود امید ها را به او گره زد، اما من بر این اعتقادم که در حال حاضر نباید علیه او اقدامی سازمان داد و مناسبترین روش و تدبیر این است که سبزها و نیروهای تحول خواه دیگر با دقت زیاد صحنه سیاسی کشورمان را رصد کنند و ببینند که آقای روحانی چه پروژه ای را برای “تعدیل” یا “اصلاح” به جامعه ارائه خواهد داد.
علی صمد
یک شنبه 15 ژوئن 2013
به نقل از نشریه شهروند چاپ کانادا
http://www.shahrvand.com/archives/40034
منابع این مقاله:
– سایت وزارت کشور
– پنج میلیون رایدهنده در آمار وزارت کشور گم شدهاند