بحثی داشتم با بعضی از طرفداران این نظام که نوشته بودند “دوره انقلابی گری تمام شده؟” “از هر کس در کوچه و بازار بپرسی انقلاب یعنی تغییر نظام با خشونت و همین”. ببینیم چه کسی مدعی شده که انقلاب دوره دارد و دیگر دوره آن تمام شده؟ پاسخ :مسؤلین این نظام به نامهای اصلاحطلب و اصول گرا، یعنی بازسازان استبداد دینی! آیا درست میگویند؟ من به عنوان یک مسلمان میدانم که در دین من بعثت دائمی است و بعثت یعنی شکستن بتان و نمادهای قدرت در ذهنیت و کنترل آن در عینیت، بتانی که دستگاههای استبدادی به نام علم، مرام، و دین میسازند تا انسان که آزادی و استقلال حقوق ذاتی او است، یک وسیله شود! ببینیم اینکه “از هر کس بپرسی انقلاب میگوید خشونت و براندازی” آیا درست است؟ باید از این گویندگان این نظر پرسید چه فرقی است بین کودتا (یا مثل قدیم تغییر سلسله شاهنشاهی) و انقلاب؟ پاسخ آشکار است، در کودتا یا تغییر سلسله شاهنشاهی دعوا سر قدرت است نه تغییر بنیادها برای پاسخ به نیاز جامعه در رشد و تحوّل او! انقلاب یعنی شکستن بنیادهایی که از رشد ایستادهاند و مانع رشد جامعه شده اند، مثل پوسته تخم مرغ که جوجه برای تحول خودش آنرا باید بشکند تا بتواند رشد کند. در انقلاب، جامعه است که تصمیم میگیرد و عمل میکند نه قدرت. ببینیم آیا این نظام قابل تحوّل است؟ برای پاسخ به این سوال مروری کنیم به تاریخ کشورمان از زمان تاسیس این استبداد دینی خصوصا بعد از کودتای سال ۱۳۶۰، ببینیم آیا اوضاع در زمینههای اجتماعی، اقتصادی ،فرهنگی و سیاسی بهتر شده یا بدتر؟ اگر بهتر شده باشد حق با طرفداران اصلاحات از درون نظام است و نجات انقلاب ایران از زنجیر دستگاه استبداد دینی جایی ندارد! ببینیم آیا نظام از ساختن بحرانهای گوناگون برای بقا خویش دست کشیده؟ آیا دیگر محور تصمیمگیری “دشمنی” با آمریکا نیست بلکه دفاع از حقوق ملی است؟ آیا ایرانی هر روز به حقوق شهروندی خویش بیشتر آشنا شده؟ آیا خرافات به نام دین جای دین را نگرفته؟ آیا دین بجای وسیله انسان برای مبارزه با نمادهای قدرت برای آزاد و مستقل بودن، انسان را وسیله خود نکرده؟ اگر پاسخ به این سوالات این نتیجه را بدهد که هر روز زندگی در تمام جوانب بهتر شده، پس احتیاج به شکسن بنیادها و تغییر آنها نیست! اگر نه، که به نظر من وضع هر روز بدتر شده و میشود راهی جز شکستن بنیادها مثل پوسته تخم مرغ نیست. سوالی مطرح میشود که خب بعد باز دوباره عدهای برای به دست گرفتن قدرت با حذف دیگر اندیشان همین کار بازسازان استبداد دینی را خواهند کرد که با حذف مصدقیها شروع کردند بعد با نیروهای چپ، مجاهدین تا رسیدند به خودشان، که “خودی” و “غیر خودی” تعریف کردند، ۴ سال پیش آقایان موسوی و کروبی را حذف کردند و امروز با “شورای نگهبان” وابسته به ولی فقیه، جناح رفسنجانی و احمدی نژاد را از صحنه خارج کردند! پاسخ در خود سوال است، یعنی باید هشیار بود، باید نیروی جانشین را ساخت و در کنارش بود و مواظب بود تا مثل خمینی که بعد از سقوط شاه گفت همه قولهایم فقط برای “مصلحت ” بود یعنی دروغ گفته بودم تا قدرت را بگیرم جرات اینکار را نه او نه کسی دیگر نتواند بکند! آنزمان اگر کسی بخواهد دوباره از این نقشهها بکشد باید یادش آورد که ملت در صحنه است و از آزادی و استقلال ایرانی و ایران دفاع میکند، و فضائی برای دعوای قدرت برای هیچ کس نخواهد گذاشت و همه با هر اندیشه و جنسیت و قومیت دارای حقوق برابر هستند.
شاد باشید.