١۵/١٣٩٢/٠۵- ” قسمتی از نامۀ جبران خلیل جبران به یک دوست و نظرش در مورد عکس العمل مردم و منتقدین در مورد کتاب « روح سرکش» در یک قرن پیش “.
…تباه شدن جامعۀ انسانی از زمانی صورت گرفت که مرد نیمه ای را ملاقات نمود که به او شباهت نداشت و زن با نیمه ای باقی ماند که با او متفاوت بود. و فکر میکنم که یک ازدواج نا همگون اغلب میوۀ پوسیده ای را عرضه می کند. جنایتکاران ، تبهکاران ، بیچارگان و همچنین انسانهای تنبل و بی هدف ، فرزندان بیزارئ حاکم بر زندگئ یک زوج هستند.
من چند نمونه از این اصول را در کتابم « روح سرکش» افشاء کرده ام. مردم و منتقدین در سوریه ، مصر و همچنین در آمریکا، این آموزشها را غیر اخلاقی و مخرّب خانواده تشخیص داده اند. چرا که تخریب خانواده ای که در پوچی و سیه روزی و نفرت و انزجار بسر می برد، خواستۀ قلب من است.
اگر می توانستم کانونهائی را نابود کنم که بر اساس تزویر و دوروئی و فریب ودروغ در گردشند، حتّی یک لحظه تردید نمی کردم…
آیا در بین دوستانتان سراغ دارید شوهر و یا زنی را که ایستاده در مقابل خورشید معترف باشد : « در حال حاضر من با نیمۀ واقعی ام زندگی می کنم ، همانی که دست در دست من ، در یک جرقّه از آغوش خداوند بیرون جهیده ایم » ؟
امروز جامعه شناسان در اروپا در جستجوی امکان بالا بردن زاد و ولد هستند، بدون توجّه به کانونی که این نطفه در آن بسته خواهد شد. اینکه بچّه از نور عشق باشد و یا از ظلمت بیزاری و نفرت ، چندان اهمّیتی در چشمشان ندارد. و این در چشم من جز جهل مطلق نیست.
نویسنده و محقّق: ژان پی یر دهدا
مترجم: فروغ طاعتی
تصویر از : پابلو پیکاسو
منبع: صفحه فیس بوک فروغ طاعتی