۱۳۹۲/۰۶/۰۹- هوشنگ کردستانی: سر انجام پس از گذشت شصت سال سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق، سازمان سیا با انتشار اسناد طبقه بندی شده محرمانه به شرکت در کودتای 28 مرداد اعتراف کرد.
پیشتر نیز بحث ها و گفت و گوها و کتاب های بسیاری پیرامون شرکت داشتن آمریکا و انگلیس در طراحی و پشتیبانی از کودتا صورت گرفته بود. رابین وایت در کتاب «آخرین انقلاب بزرگ» می نویسد: «محمد رضا پهلوی آخرین شاه ایران نیز در سال 1332 به شدت ضعیف و زیر نفوذ قدرتهای خارجی بود. او هم با چنان چالشی از سوی جبهه ملی روبرو گردید. جبهه ملی به رهبری محمد مصدق نخست وزیر، ائتلافی از چهار حزب طرفدار دمکراسی و قانون اساسی بود که قدرت شاه را محدود می کرد. تلاش شاه در عزل مصدق نتیجه معکوس داد و ناگزیر از ایران فرار کرد و به رُم رفت. دودمان پهلوی در آستانه انقراض بود که سازمان سیای آمریکا و اینتلیجنت سرویس بریتانیا در هماهنگی کامل به آشوبی [کودتائی] دامن زدند که به سرنگونی مصدق و بازگشت شاه جوان به تخت سلطنتش برای یک دوره 25 ساله دیگر انجامید.» همچنین «استفان کینزر» در کتاب «همه مردان شاه» کودتای آمریکایی و ریشه های ترور خاورمیانه و سرنگونی دولت مردمی مصدق به دست عوامل خارجی را نخستین گام در مسیر سرنگونی سلسله پهلوی و وقوع انقلاب ایران تصور می کند. روند پر پیچ و تابی که تاریخ ملت ایران را دگرگون کرد و حادثه ای که بر بسیاری از رویدادهای بعدی در منطقه و جهان تأثیر ماندگار به جای گذاشت.» اما این نخستین بار است که سازمان سیا اعتراف می کند که در کودتا علیه مصدق شرکت داشته است.
در این اسناد ارجاعاتی به رمز «آژاکس» وجود دارد که رمز عملیاتی آمریکا در کودتای 28 مرداد است. در این اسناد پرونده های کرمیت روزولت مأمور اطلاعاتی برجسته آمریکا در خاورمیانه و ایران نیز مشاهده می شود.
در آن زمان آمریکا تصمیم داشته به هر شکل – قانونی یا غیر قانونی- دولت ملی مصدق را با یک دولت هوادار غرب به نخست وزیری فضل الله زاهدی عوض نماید.
اسناد می گویند:
در پایان سال 1952 روشن شد که کشورهای غربی – آمریکا و انگلیس- نمی توانند با مصدق به توافق نفتی برسند.
هدف عملیات آژاکس سرنگون کردن دولت ملی مصدق و بازگرداندن قدرت شاه و جایگزین کردن مصدق با دولتی بود که بتواند منافع غرب را در ایران تأمین نماید. قرار شد سیا همراه با سرویس اطلاعاتی سری انگلستان – MI6 – به اتفاق، عملیات سرنگونی مصدق را به انجام رسانند.
در تیرماه سال 1332 وزارتخانه های خارجی آمریکا و انگلستان مجوز آغاز عملیات را که به تأیید ژنرال آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا رسیده بود صادر کردند. تبلیغات شدید علیه مصدق به راه افتاد، از مطبوعات و برخی از روحانیون بلندپایه برای ضعیف کردن دولت مصدق استفاده شد. سرلشگر فضل الله زاهدی به عنوان جانشین مصدق تعیین گردید.
در یکی از اسناد آمده است: « از آن جا که شاه نشان داد مردی بی تصمیم است، از سوی خواهرش اشرف پهلوی برای همکاری کردن با کودتا زیر فشار قرار گرفت.»
در روز 28 مرداد تظاهراتی به طرفداری از شاه از جنوب تهران آغاز شد. عده ای از محله های دروازه غار، میدان شوش، گود عرب ها و گود زنبورک خانه، به سرکردگی جاهل های معروف به سمت مرکز شهر به حرکت در آمدند، چند تن از روحانیون و عمامه بسرها هم پیشاپیش آنان در حرکت بودند. در شکل گیری این تظاهرات سازمان سیا آمریکا نقش عمده ای داشت.
بعد از ظهر همان روز خیابان های تهران و شهرهای بزرگ در کنترل ارتش قرار گرفت. پس از اشغال رادیو تهران، سرلشگر زاهدی از مخفیگاه خود خارج شد و از رادیو نخست وزیری خود را اعلام کرد.
دفتر ستاد ارتش اشغال گردید و خانه مصدق غارت شد. افسران و شخصیت های سیاسی وفادار به دولت ملی مصدق بازداشت شدند. از آن تاریخ تا بهمن ماه 1357 ایران و تصمیم گیری های سیاسی، نظامی، اقتصادی و حتی فرهنگی آن مستقیم و غیر مستقیم زیر سلطه امپریالیسم آمریکا قرار گرفت و دمکراسی ایران به همان مصیبتی گرفتار شد که در کودتای اول مشروطیت – توسط محمد علی شاه با کمک قزاقخانه روس- و کودتای دوم – توسط رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبائی با کمک دستگاه استعماری انگلیس- با آن دست به گریبان بود. مردم اما، مبارزه خود را در پی کودتای شوم آمریکا و انگلیس – با رضامندی یا دست کم سکوت شوروی- با روش ها و شیوههای جدید ادامه دادند و سرانجام توانستند در سایه همبستگی ملی آزادیخواهانه که تحسین جهانیان را بر انگیخت به رغم پشتیبانی های قدرت های بزرگ جهانی، به عمر نظام سلطنت وابسته پایان دهند. پس از این پیروزی ملی، امید می رفت که استقلال واقعی کشور و آزادی های قانونی جامعه، دولت نیرومند و برخاسته از اراده مردم را پدید آورد که توان تاریخی داشته باشد تا غرامت های بیست و پنج سال اسارت و غارت و چپاول ثروت های ملی ایران را از تجاوزگران جهانی خواستار باشد و با ارائه مدارکی که در دست بود و اکنون سازمان سیا، آنرا فاش می سازد از دولت آمریکا و شرکاء غارتگر آن، حقوق ملی ایران را باز پس گیرد. اما با کمال تأسف سرنوشت خیزش ملی و آزادیخواهانه شکوهمند مردم ایران در مسیر متولیان ناباب و کارناشناس قرار گرفت و آمریکا و دستیاران جهانی آن با تحمیل هشت سال جنگ خانمانسوز و نیز ستمهای مالی و سیاسی در صحنه های سیاست جهانی و تأمین شرایط شوم ارتجاعی و استبدادی در نظام حاکمیت های وابسته که نوع دیگری از کودتاهای نوین امپریالیستی بود، ملت ایران را از دستیابی به حقوق خود محروم ساخت.
اینک که رئیس جمهوری اسلامی از گفتگو با آمریکا سخن به میان می آورد و هیئت دولتی آماده «مذاکره» با آمریکا روی کار آورده است، حق ندارد در موضع ضعف و تسلیم از حقوق ملی ایران به سود قدرت طلبی های سیاسی و تضمین بقای نظام چشم پوشی کند و همانند «مذاکرات دریای مازندران» منافع تاریخی و ملی ایران را به یغما دهند و غرامت های جنگ عراق را به فراموشی بسپارد.
رئیس جمهور جدید اسلامی به هر شیوه و سیاستی که روی کار آمده، زمانی جامعه ایران موجودیت دولت آنرا به رسمیت خواهد شناخت که مشاهده کند آنچه بیان کرده است – چه پیش از انتخابات و چه در مراسم سوگند «تحلیف»- به آن عمل می کند و اگر همانند پیشینیان خود در منبر تبلیغات سخن هائی بگوید که مغایر کردارهایش باشد و منافی خواست های مردم، نسبت به این دولت نیز همانگونه داوری خواهد شد که مردم از دولت پیش و دولت های منفور گذشته بیاد دارند.
از آن گروه از نمایندگان مجلس اسلامی که دارای عرق ملی و مدافع منافع ملی هستند انتظار می رود با پیشنهادها و پافشاری های خود از مسئولان اجرایی جمهوری اسلامی قاطعانه بخواهند در «مذاکرات» نسبت به غرامت های ناشی از غارت بیست و پنج سال منابع زیرزمینی ایران چشم پوشی نکنند. این سخن «شرط» بلاغ است.